زینب مرتضاییفرد: هر چند کارش گرفته اما خدا را شکر خودش را نگرفته است. بسیار ساده و صمیمی است. همان مهربانی معروف شیرازیها را دارد و میشود صمیمیت و صداقت را در حرفهایش حس کرد. حامد همایون که خیلی زود با خواندن چند قطعه توانست برای خودش در بازار موسیقی و علاقهمندیهای مردم جا باز کند، با ما از موسیقی، فکرها و علایقش ساده و صمیمی حرف زد. او که این روزها اولین آلبوم خود «دوباره عشق» را هم منتشر کرده، نخستین خوانندهای بود که بلیتهای هر چهار اجرایش در جشنواره موسیقی فجر در چند ساعت به پایان رسید و قرار است در آینده نزدیک در دیگر شهرهای ایران هم روی صحنه برود.
ما در عصری زندگی میکنیم که به شهرت رسیدن در عرصه هنر به کاری بسیار دشوار تبدیل شده است. در همه زمینهها هنرمندان برجسته ظهور کرده و آثاری ماندگار به جای گذاشتهاند. اینها را بگذاریم کنار شرایط پیچیده امروز که به طنز میگویند در ایران تعداد خوانندهها از مردم عادی هم بیشتر است! هر خواننده که کارش را شروع میکند، از خودم میپرسم چطور جرات کرده در میان این همه خواننده وارد عرصه شود. شما چطور جرات کردید وارد این حوزه شوید؟
به نظرتان خیلی شجاع هستم؟
برداشت من این است که خیلی محکم جلو آمده و میشود گفت شجاعانه حرکت کردهاید.
همیشه گفتهام حامد همایون یک شخص خاص نیست. ما یک مجموعه هستیم که کارش با عنوان حامد همایون منتشر میشود. در واقع قدمهای محکم از یک گروه موفق شکل میگیرد و در این شرایط است که به قول شما آدم جرات میکند محکم قدم بردارد.
شما پیشزمینهای در عرصه موسیقی داشتید یا مثل بسیاری از خوانندههای جوان به تصور اینکه صدایی خوب دارید وارد این عرصه شدید؟
به هیچ وجه جزو دسته دوم نیستم. من قبلا هم در این عرصه فعال بودم و به صورت حرفهای با موسیقی آشنایی داشتم اما واقعیت این است که قصد نداشتم وارد بازار حرفهای موسیقی شوم و جدی فعالیت کنم. هر چند کارهایی انجام داده بودم اما ورودم به بازار حرفهای موسیقی از طریق آشناییام با آقای محسن رجبپور، مدیر شرکت ترانه شرقی بود و آقای سامان امامی، تنظیمکننده کارهایم هم بانی این آشنایی شد. در واقع آقای رجبپور پروژه استعدادیابی را آغاز کرده و من هم در قالب همین پروژه کارم را با ایشان آغاز کردم. باید بگویم جراتی را که میگویید آقای رجبپور به ما دادند. ایشان در اولین دیدارمان برای من کلاسی گذاشتند و سه ساعت نسخه نوشتند که چگونه میتوانم موفق شوم. بعد به شوخی گفتند دوست دارم دیگر نبینمت ولی اگر دوست داری کار کنی، این راه موفقیت است. دو هفته به من مهلت دادند که بروم و فکر کنم. من هم با تفکر جدید برگشتم و کارمان را شروع کردیم. این جرات حاصل تفکر ایشان است، من مجری کار هستم و میتوانم بگویم خدا خیلی به من لطف داشته که توانایی خلق موسیقی، نوازندگی و خوانندگی را دارم اما در هر صورت خواستم بگویم ماحصل یک فکریم و به این افتخار میکنیم.
شرکتهای موسیقی و تهیهکنندهها در موارد زیادی با خوانندهها درگیری و چالش داشتهاند. فکر نمیکنید اگر خودتان تنهایی کار را شروع میکردید، ممکن بود بهتر و بیحاشیهتر پیش بروید؟
من قبلا هم چند کار خوانده بودم، چرا آنها موفق نشدند؟ مسلما کار کردن با تهیهکنندهها امکان خوبی برای خوانندههاست و به نظرم اگر قرار باشد یک بخش از این چرخه را حذف کنیم، به کار خودمان لطمه وارد میشود. خود من قبلا زمانی که شیراز بودم و در آموزشگاهها تدریس میکردم، قطعاتی را منتشر کردم که دیده نشدند. میدانید چرا؟ چون جامعهشناسی هنر کار من هنرمند نیست، کار تهیهکننده است. او میداند چگونه میشود در بازار موسیقی موفق بود و بنابراین با قطعیت میگویم به تنهایی از پس این کار برنمیآمدم.
تا جایی که میدانم شیراز نسبت به دیگر شهرها از نظر موسیقی وضعیت بهتری دارد.
شیراز در موسیقی قطب است و در اغلب خانوادهها به نوعی موسیقی حضور دارد. پدر بنده صدایی خوب داشت و من هم پیانو و تار میزدم. با شما موافقم اما هر چند در شیراز موسیقی قوی است اما هنوز بازار آن حرفهای نیست و به چشم صنعت به موسیقی نگاه نمیشود.
ولی فکر میکنم دیر یا زود این اتفاق هم رخ بدهد. چون در جشنوارههای موسیقی میبینیم گروههایی که از شیراز میایند اجراهایی قوی دارند و موسیقی را خوب میفهمند.
شیراز رکورددار تعداد آموزشگاه موسیقی در ایران است. همیشه گفته میشود ما در ایران ضعف علمی داریم و مردم موسیقی آکادمیک نمیشنوند. در شیراز کمتر اینطور است، مردم با موسیقی برخورد جدیتر دارند و آموزش برایشان مهم است. کلاسهای موسیقی کودک پررونقترین کلاسها در شیراز است اما هنوز راه هست تا به بازار موسیقی برسد. البته آقای رجبپور به خواهش بنده دو جلسه رایگان برای فعالان موسیقی در شیراز گذاشته و سعی کردهاند آنها را راهنمایی کنند.
و به همین دلایلی که مطرح کردید، فکر میکنید اگر شیراز میماندید امکان پیشرفت کمتر بود؟
دو سال است به تهران آمدهام و ارتباط خیلی خوبی با این شهر دارم. چیزی که تهران به من منتقل میکند محیط فعال برای رقابت کاری است. وقتی شما شیراز زندگی کنی، خیلی کمتر کار جدی میکنی. تهران محیط رقابت و کار است. بسیاری از چهرههای شناختهشده موسیقی از شهرستان به تهران آمدهاند؛ رضا صادقی و ناصر عبداللهی هم همین کار را کردند و از بندرعباس آمدند اینجا. محسن یگانه از گنبد کاووس آمد تهران خواننده شد و… در شهرستانها هنوز این مشکل وجود دارد که هنر را با نگاههای خیلی قدیمی و باستانی میبینند و بهروز نشدهاند. به همین دلیل هم هنرمند جرات پیدا نمیکند چارچوبهای موجود را بشکند و کارش را جدیتر ادامه دهد. زندگی در تهران سر و کار داشتن با فضای مدرن است و از طریق همین امکانات است که مردم درباره همه چیز حتی هنر تصمیم میگیرند و گوشیشان نقشی مهم در این زمینه دارد. اگر هم قرار باشد چیزی ارائه شود که مردم آن را بپذیرند، باید در همین فضای جدید بتواند خودش را نشان بدهد. اگر قرار باشد با همان شکل و روش قدیمی گفته شود که فایده ندارد. از دهه ۵۰ بهترینهای پاپ و بعدتر هم بهترینهای موسیقی سنتی را داشتهایم و البته کماکان موسیقی سنتی ما به حیات خود ادامه داده است، چون مال خودمان است، صاحبش هستیم و در خون مردم ایران است، به همین دلیل به قدرت خودش مانده است.
البته موسیقی ایرانی با انتقادهای فراوان مواجه است و استادان این عرصه از شرایط موجود راضی نیستند.
اعتقاد من این است هر جا موسیقی پاپ قویتر شده یا توجهها را به خود جلب کرده، از ابزار موسیقی سنتی بهره برده است. من هم سعی کردم همین کار را بکنم. با اینکه خواننده موسیقی ایرانی نیستم و درس آواز کلاسیک خواندهام ولی به جرات میگویم لحنی که استفاده کردیم، لحن فردوسی در شاهنامه است. خوانش من در کارهایم حماسی است که همراه با لحنی ویژه خودمان پیش میرود. این ریشهها هستند که هر چیز را نگه میدارند. موسیقی سنتی ما خیلی عمیق و در رگ و ریشه ماست. به همین خاطر خواننده سنتی خوب خیلی زیاد داریم. چون مال خودمان است و میشود خواننده عجیب و غریب از آن بیرون بیاید اما موسیقی پاپ مال ما نیست، فواصلش غربی است و خیلی کم پیش میآید بتواند قدرت زیادی داشته باشد. شک نکنید هر چیزی هم که در موسیقی ما جذاب میشود، یک ریشههایی از موسیقی سنتی در خود دارد.
و البته همیشه توجهها به موسیقی پاپ بیشتر بوده، زور بیشتری داشته و البته کمتر هم ماندگار شده است.
اقبال با پاپ است اما این اقبال از موسیقی ایرانی عاریه گرفته میشود.
پس قبول دارید عمر پاپ کوتاه است؟ کار خودتان هم به نوعی پاپ است. فکر میکنید چقدر عمر کند؟
به عنوان کسی که اگر بشود نامم را هنرمند گذاشت، تنها کارم تلاش کردن است و مثل یک سرباز واقعا در حال تلاش هستم. اینکه تا چه اندازه مردم ما را قبول داشته باشند و گوش کنند و نگاه مهربان داشته باشند، نمیدانم اما همیشه از خدا میخواهم این اتفاقها بیفتد. چون شاهد مواردی هستیم که خواننده پاپ ماندگار شده و مردم آثارش را فراموش نکردهاند. هر چند اکثر موارد اینطور نبوده است؛ خوانندههای پاپ مثل یک موج آمده و مثل یک سیل رفتهاند.
کارهایی که ماندهاند، چه شرایطی را رعایت کردهاند؟
عوامل زیاد است و نمیتوان در حال حاضر به همه آنها پرداخت اما کاری که کلام ماندگار داشته باشد میماند. مثلا یک شعر از مولانا بخواند، میشود. کارهایی هست که قبلا از آدمهای بزرگ شنیدهایم، پاپ بوده اما هنوز زمزمه میشود. به خاطر اینکه چارچوبها را رعایت کرده بودند. کلام راحت و ماندگار بوده، نوع گفتارشان از عشق یا هر موضوعی، طوری بوده که با نسلها و دورههای مختلف ارتباط برقرار کرده و زنده مانده است. از بچه هفت ساله آن نوع گفتار را دوست داشته تا آدم ۵۰ ساله. این نوع خوانندهها به نظرم میمانند اما خوانندههایی که برای یک قشر خاص میخوانند ممکن است همان قشر یک خواننده دیگر پیدا و او را فراموش کند. اگر ۲۰ تا ۳۰ سالهها فقط من را گوش کنند، ممکن است سنشان برود بالاتر و نخواهند مرا بشنوند و اینگونه فراموشم کنند.
شما و گروه در کلام کارهایتان تا چه اندازه این موضوعها را رعایت میکنید؟
روزی که قرار شد من بشوم خواننده ترانه شرقی، یک ایدئولوژی و تفکر تصویب شد؛ قرار شد ما به جامعهمان عشق و امید بدهیم، عشق را از نگاه مثبت و خدایی نگاه کنیم. هر چند قبل از ما هم این کار شده بود اما اغلب کارها آه و ناله و خواندن از غم بودهاند. من دوست داشتم کار جدید انجام بدهم اما خیلی جراتش را نداشتم. کسانی که موسیقی حرفهای کار میکنند، خیلی در چارچوب قرار میگیرند و شکستن این چارچوب هم برایشان دشوار است. آقای رجبپور این اعتماد به نفس را به من داد که مردم چیز جدید میخواهند و کارم را میپذیرند. بعد هم با گروه کار کردیم و خدا را شکر فعلا نتیجهاش خوب بوده است.
خیلی از خوانندههای جوان آمده و ابتدا مثل شما پرشور و موفق بودهاند اما حالا کارهایشان چنگی به دل نمیزند. فکر نمیکنید ممکن است سرنوشت به تکرار افتادن در انتظار شما هم باشد؟
این عزیزانی که شما میگویید، کسانی هستند که به هر دلیل تمایل ندارند با تهیهکننده کار کنند. حالا هر دلیلی که دارند… ما در مرحلهای هستیم که فکر نمیکنم به تکرار بیفتیم، گروه هستیم و این یعنی بیشتر از یک فکریم. چند نفریم و سعی میکنیم تکراری نشویم. من معتقدم هر قدر اطلاعات در یک جمع بیشتر شود، امکان تکراری شدن کمتر خواهد بود. چون افراد میتوانند از سواد خودشان و دیگر اعضای گروه استفاده کنند. خواه سواد موسیقایی، خواه اجتماعی. سواد اجتماعی را هم تهیهکننده دارد و خوب میداند باید چه کرد که هم موسیقی خوب داشت، هم نظر مردم را جلب کرد. من فکر میکنم همه بچههایی که گرفتار این اتفاق شدند، یک ضلعشان میلنگد… از منیت و فردگرایی دل خوشی ندارم، همیشه مسیر آدم را سد میکنند.
اگر روزی کارهایتان تکراری شود، جرات خداحافظی کردن دارید؟
اگر روزی کارهایم تکراری شود… نمیخواهم فعلا به این اتفاق فکر کنم. قول میدهم اگر خدایناکرده اینطور شد درباره اش حرف بزنیم. حالا که خدا برایم خواسته، به همه آرزوهایم رسیدهام و همه تلاشم را میکنم در روحیه جامعه تاثیر مثبت بگذارم و به آنها عشق و انرژی مثبت بدهم، این فکر بماند برای بعد.
امیدوارم بخشی از میراث بزرگان ادبیات ایران را که همشهریهایتان هم هستند با خودتان از شیراز آورده باشید و واقعا بتوانید عشق و زندگی را با صدایتان به گوش همه برسانید.
خودم هم امیدوارم این اتفاق بیفتد. البته من برعکس حافظ کوچ کردهام.
پس روش سعدی را انتخاب کردهاید.
همیشه معتقدم عمق کلام سعدی بیشتر است، چون خیلی سفر کرده و سفر آدمی را میسازد.
اما نکته پایانی. گفتید در اوج هستید، به همه آرزوهایتان رسیده و دوست دارید به مردم عشق و انرژی بدهید. کمی صریح بگویم؛ در تمام این سالها مقابل خوانندههای جوان نشستهام که در قدمهای ابتدایی حال و روزشان مثل شما خوش بوده اما بعد باد شهرت آنها را با خودش برده است. در چند ماه شدهاند یک آدم دیگر و هیچکس را نشناختهاند. البته به شدت هم افت کردهاند. آیا سال آینده همین موقع اگر خیلی موفق و مشهور باشید، همین حامد همایون مهربان و خوشبرخورد امروز خواهید بود یا باد شما را هم میبرد؟
(با خنده) من به شما قول میدهم هرگز این اتفاق نیفتد. اگر میخواهم بمانم، باید همین باشم. عاشق کارم، عاشق مردم و بدون غرور و منیت… و یادم بماند هر چه دارم از خداست.
منبع مصاحبه: مجله «دیار» | بازنشر از سایت خبری و تحلیلی «موسیقی ایرانیان»
شایان ذکر است که جشن امضای آلبوم جدید حامد همایون، ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ در شهر کتاب فرشته برگزار شد. در ادامه می توانید عکسهای «موسیقی ایرانیان» (عکاس: شانا شهیدی) از جشن امضای آلبوم جدید حامد همایون را مشاهده نمایید.
دیدگاهتان را بنویسید