وبلاگ موسیقی ما – هوشنگ سامانی: یکی از ثمرات جریان بازگشت موسیقی در مرکز حفظ و اشاعه پیش از انقلاب، زنده کردن دستگاه راستپنجگاه بود که شاید تا آن زمان دست کم ۵۰ سال از حافظه شنیداری مردم رخت بربسته بود. اجرای ماندگار محمدرضا شجریان ، محمدرضا لطفی و زندهیاد ناصر فرهنگفر در حافظیه شیراز که بعدها فیلم سیاه و سفیدش راهی آرشیوهای خصوصی شد، نقطه آغازی بر این خیزش میمون گشت. بعد از انقلاب، حسین علیزاده اثری مستقل با عنوان «راز و نیاز» برای دستگاه راستپنجگاه ساخت. پرویز مشکاتیان نیز با «مقام صبر» چنین کرد که خواننده هر دو اثر، علیرضا افتخاری بود. بعدها شهرام ناظری با همکاری گروه کامکارها یک راستپنجگاه منحصر به فرد خواند. کیوان ساکت نیز با همکاری زندهیاد ایرج بسطامی، حدود نیم ساعت موسیقی در راستپنجگاه تولید کرد. روی دیگر نوار «فسانه»، ابوعطا بود. اگر بیش از اینها کاری در خصوص راستپنجگاه صورت گرفته باشد، حافظه من یاری نمیکند. اما چندی پیش در موسسه آوای مهربانی، خانم عاصمه فندرسکی یک سیدی از تولیدات خویش را به من هدیه داد، اثر «سرمست» با اجرای گروه مهربانی به سرپرستی پسرش سلمان سالک (نوازنده تار). مظفر شفیعی که از نظر سنی دقیقاً جای پدر سلمان قرار دارد، به عنوان خواننده ایفای نقش کرده است ولی هنر بیحاشیه، جای خویشپرستی نیست و هر آن که دستی در نوآوری دارد، میتواند با پیشکسوتان همنشینی کند و همنوایی سردهد. دیگر اعضای گروه مهربانی عبارتند از: احمد رضاخواه (سنتور)، محمدباقر زینالی (عود و کمانچه)، فرید خردمند (تمبک) و احسان عابدی (نی).
بخشی از قطعات ضربی آلبوم سرمست را بشنوید
مظفر شفیعی را از حدود سال ۱۳۷۵ خورشیدی میشناسم. آن جا که در کانون موسیقی دانشگاه امیر کبیر (پلی تکنیک تهران)، دوستان هنری پس از رفتن آقای شاهرخی، وی را برای کلاس آواز برگزیدند. مردی خوش برخورد، دوستداشتنی و عاری از همه دک و پزهای زمانه که در همان نگاه نخستین، میشد به وی اعتماد کرد. گر چه من هیچ وقت هنرآموز آواز نبودم و آن زمان دیگر دانشجوی آن جا هم نبودم ولی گاه گاهی سر کلاسش میرفتم و فقط به نظاره مینشستم. او با پیشینه طولانی در شاگردی محمدرضا شجریان، همواره از استادش و شیوههای آوازی وی سخن میگفت. شغل اصلیاش حسابداری بود و در بند درآمد موسیقی نبود. از این که هیچگاه آلبومی منتشر نکرده است، همواره مورد پرسش قرار میگرفت. خود ما هم با توجه به سن بالایش، بر این گمان بودیم که وی اگر خواندنی بود، تا کنون میبایست دست کم یک آلبوم را میخواند. چند سال بعد با گروه عرفان گنجهای کنسرتهایی برگزار کرد ولی در مجموع شخصیت وی، آدمی غیر کنسرتی و غیر آلبومی به نظر میآمد چنان که چندی پیش وقتی خبر سومین یا چهارمین آلبومش منتشر شد، تعجب مرا برانگیخت.
بخشی از آوازهای آلبوم سرمست را بشنوید
اینک من و دیگر دوستانی که از نزدیک با مظفر شفیعی برخورد داشتند، خوانشهای اخیر وی را فراتر از آموزههای کلاس آوازش میپنداریم. با خود میگویم او بیست سال پیش هم میتوانست در تولیدات موسیقی این سرزمین نقشی بپذیرد ولی چرا چنین نشد. صدا و شخصیت آوازی وی هیچ کم از دهها خواننده مشهور و کمتر مشهور ندارد. از سوی دیگر صمیمیت ذاتی مربوط به شخصیتش، ناخواسته در آوازش هویداست و این همان چیزی است که در هیچ کلاسی یافت نمیشود. شفیعی در آلبوم اخیرش تمام دستگاه راستپنجگاه را همانند نسخه شیرازی لطفی-شجریان خوانده و علاوه بر آن از طریق گوشه منصوری گریزی هم به دستگاه چهارگاه زده است. این میتواند برای سنتگرایان کمی عدول از ردیف تلقی شود ولی نوگرایان موسیقی ایرانی بیگمان با رویی باز به چنین حرکتهایی خواهند نگریست. صمیمیت حاکم بر این آلبوم روی شیوه نواختن نوازندگان و تکنوازیهایشان اثر محسوسی گذاشته است. چنان که برای مثال سنتورنوازی احمد رضاخواه فراتر از تجربههای پیشین وی شنیده میشود. این را از این جهت میگویم که گیرایی و کارایی هر اثر هنری لزوماً متکی بر دانش و تجربه فراوان نیست، بلکه بستر مناسب نیز میتواند در کنار اندوختههای گوناگون، به آفرینش یک اثرِ اثرگذار منجر شود.
دیدگاهتان را بنویسید