حسین پرنیا آهنگساز و نوازنده سنتور با حضور در خبرگزاری تسنیم به بیان دیدگاههای خود درباره اوضاع کنونی موسیقی ایرانی پرداخت و برخی از ویژگیهای مهم موسیقی ایرانی را شرح داد.
هنوز هم و پس از گذشت حدود ۱۵ سال از انتشار قطعه «گلپونهها»، بسیاری از ما با شنیدن این قطعه زیر لب زمزمه میکنیم:
«گل پونه های وحشی دشت امیدم
وقت سحر شد
خاموشی شب رفت فردایی دگر شد
من ماندهام تنهای تنها
من ماندهام تنها میان سیل غمها»
آهنگساز این قطعه حسین پرنیا است که در موسیقی ایرانی از آهنگسازان مؤلف به شمار میآید. شاید پرنیا برای عموم مردم شناخته شده نباشد، اما همین «گلپونهها» و دیگر آثارِ او را بسیاری از ما شنیدهایم و در یادها هم مانده است. وقتی آهنگسازی اثری ماندگار میسازد، پس راه و رسم ماندگاری و ارتباط با مردم را میداند و بر اصول کارش مسلط است. پرنیا دفعالیتهای خود را در سالهای گذشته به حوزه موسیقی بیکلام و موسیقی نواحی هم گسترش داده و فضاهای تازهای را تجربه کرده است. آخرین اثر حسین پرنیا «رقصانه» نام دارد که آوازش را شهرام ناظری خوانده و در ماههای اخیر منتشر شده است. پرنیا در «رقصانه» هم ثابت کرد که به دنبال فضاهای تازه و بدیع در موسیقی ایرانی است.
برای آغازِ پرونده «چرا موسیقی ایرانی میشنویم؟» به سراغ حسین پرنیا رفتیم تا این کار را با او آغاز کنیم. در این گفتوگو زوایای مختلف موسیقی ایرانی را از دیدگاه حسین پرنیا بررسی کردیم و به بحث نشستیم. حسین پرنیا از معدود نوازندگانی است که خود را به سازش محدود نکرده و اهل کلام و مباحثه است. او از آن نوازندگانی است که روزگاری محمدرضا لطفی آرزو میکرد موسیقی ایرانی از آنان بیشتر به خود ببیند؛ یعنی کسانی که علاوه بر توانِ نواختن، توانِ سخن گفتن هم داشته باشند و صاحب دیدگاه باشند. پرنیا در صحبتهایش صریح سخن میگوید و ملاحظهکاریهای معمول را ندارد، به همین دلیل است که پاسخ پرسشهایمان را به دقت و وسواس میدهد و پرسشی را بدون پاسخ نمیگذارد. بخش نخست گفتوگو با پرنیا را در ادامه میخوانید:
تسنیم: میخواهیم بحث را با موسیقی ایرانی شروع کنیم. یکی از مباحثی که ما هم از آن حمایت میکنیم این است که میگوییم موسیقی ایرانی خوب است و باید حمایت شود. میخواهم شما از دیدگاه یک آهنگساز موسیقی ایرانی به ما بگویید که این موسیقی ایرانی چه ویژگیهایی دارد که همه ما مایل به حمایت از آن هستیم.
چرا باید تا این اندازه موسیقی در مملکت ما پررنگ باشد؟ چرا به هنرهای زیبا که مجموعه سمعی و بصری ما است، باید اهمیت داد؟ در این جامعه وجود هنر نیاز است یا نیاز نیست؟ اگر در جامعهای هنر وجود داشته باشد تبعاتش چیست؟ اگر وجود نداشته باشد تبعاتش چیست؟ عمر رفته جهان به این جا رسیده است که دستاورد آن، این علومی شده است که میشناسیم. دستاوردش این چیزهایی است که ما داریم. آیا اینها به نفع بشریت بوده است یا به ضرر آن است؟ باید در جای خود به آنها پرداخته شود. من میخواهم مقدمه دیگری بگوییم و بعد به پرسش شما پاسخ دهم.
ما در چه جهانی زندگی میکنیم؟ ما در جهان ایدهآل زندگی میکنیم یا به عکس؟ جهان را ما نیافریدیم، یعنی دستاورد بشری نیست. علومی که ما شناختیم دستاورد بشر است. در این شکی نداریم که جهان دستاورد خداوند است. میخواهم از این زاویه نگاه کنم که اساس این جهان ضدیت است. تصور کنید در جهانی زندگی کنید که دیگر شب وجود ندارد، آنگاه جهان کیفیت کنونی را خواهد داشت؟
امروز در جهانی زندگی میکنیم که جمع اضداد است. یعنی هر چیزی با ضد خود وجود دارد. یعنی شب در مقابل روز، روشنی در مقابل تاریکی، زشتی در مقابل زیبایی، خوب در مقابل بد، نر در مقابل ماده و… وجود دارد. مؤلفه هنر چیست؟ اصلاً به چه چیزی هنر میگویید؟ مثلاً به اسلحهای که در دست یک آدمکش هست، هنر میگویید؟ شما به یک سیلی که میآید و ویران میکند میگویید هنر است؟ قطعا اینگونه نیست. قاعدتاً به تابلو یا نقش زیبا، به یک آفریدگی زیبایی که توسط انسان خلق میشود و در آن آرامش و دستاورد، خلاقیت، پیام و… وجود دارد، هنر اطلاق میشود.
اگر بخواهم در جملهای کوتاه بگویم این است که هنر به معنای زیبایی است. هنر جمع زیبایی است. وقتی شما زیبایی را از جامعهای تفریق کنید، ضد آن زشتی است و ظهور خواهد کرد. چرا من سوال شما را این گونه پاسخ دادم؟
تسنیم: در واقع شما میخواهید بگویید که زیبایی برای هر جامعهای لازم است. هنر همان زیبایی است که جامعه به آن نیاز دارد و اگر این زیبایی نباشد به طور حتم زشتی جای آن را میگیرد. بدون شک موسیقی ایرانی هم نمونه بارزی از همین زیبایی است که باید در جامعه جاری باشد.
ما برای برخی چیزها نمیتوانیم ستیزه کنیم. نمیتوانیم سلیقه شخصی به خرج دهیم. به قول حافظ «گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را». شما اگر دوست ندارید شب شود جلوی آن را بگیرید که نیاید. اینها محالات و خیالات است. شما نمیتوانید بگویید من از فردا در جامعه میخواهم کاری کنم همه عمل خوب انجام دهند. وقتی شما جامعه را مجبور میکنید که همه کار خوب انجام دهند آیا کار شما اخلاقی است؟
به قطع غیراخلاقی است. حتی اگر یک انسانی کار خوب انجام دهد ولی در این کار جبر باشد، آن کار غیر اخلاقی است؛ چرا که در آن صورت انسان دیگر اختیار ندارد. باید تعاریف خود را در جهان فراتر ببریم. مقداری باید از این حوزههای شخصی و حوزههای کمسوادی خارج شویم. به قول دکتر شریعتی مشکل ما با باسوادها و بیسوادها نیست بلکه مشکل ما با کمسوادها است. مشکل ما الان با افراد مومن و معتقد نیست. چون نشانه ایمان خوشرویی است. یک شخص با ایمان با خوشرویی و خوشسیما بودن شناخته میشود. مشکل ما با بیدینها نیست چون تکلیف ما با آنان مشخص است. مشکل ما با کمدینها است. آنهایی که دو خط خواندهاند ولی فکر میکنند هر کاری بخواهند میتوانند انجام دهند.
من این مقدمه را گفتم تا بدانید ما در جهان ضدیت هستیم. اگر ما جلوی زیبایی را در جامعه بگیریم به جای آن زشتی ظهور خواهد کرد. اگر جلوی زندگی را در جامعه بگیریم به جای آن مرگ اشاعه پیدا خواهد کرد. با این تعریفی که من کردم نقش یک رسانه، آن هم رسانه مهمی مانند تلویزیون که امروزه در همه خانوادهها وجود دارد، در مفهوم هنر و در جایگاه هنر باید نقش هدایتی باشد.
تسنیم: حال برگردیم به سوال نخست؛ همین مسئله را درباره موسیقی هم برایمان شرح دهید. میخواهم با همین دیدگاه و جهانبینی از موسیقی برایمان بگویید.
موسیقی در برگیرنده چه چیزی است؟ آیا موسیقی صرفاً به صدا درآوردن هر سازی است؟ این میتواند تعریف خیلی کوچکی از موسیقی باشد. درست همانند مفهوم آزادی. این که یک فردی آزادی را به چند دسته تقسیم کند و یکی از این دستهها این باشد که هر کاری که دلش میخواهد انجام دهد؛ این مفهومی از آزادی است، اما مفهومی کمرنگ و بیرمق از آزادی است.
مفهوم آزادی تا اندازهای بلند است که باید درباره آن در مقوله دیگری صحبت کرد. موسیقی هم همین است. موسیقی که نیاز جامعه است چه چیزی را با خود حمل میکند؟ این نغمه و صوت چه چیزی با خود دارد؟ انسان کاشف موسیقی است ولی خالق موسیقی نیست. یعنی موسیقی قبل از انسان در جهان هستی وجود داشته است. هستی از صوت و عدد است. میخواهم بگویم که موسیقی با خود تاریخ حمل میکند. ایجاد سوال میکند. فلسفه است. علم اجتماعی است. موسیقی آئین است. موسیقی عبادت، علوم سیاسی و علوم اجتماعی است. مسائلی که به شما گفتم برگُرده موسیقی حمل میشود. موسیقی ایران بر پایه ۱۲ گام استوار شده است. این ۱۲ گام مفهومی از تاریخ تمدن بشری را با خود حمل میکند. مفهومی از علم نغمات را حداقل از چند هزار سال پیش با خود حمل میکند. در موسیقی ریشههای آئینی، عبادی، سیاسی، تاریخی، فلسفی، علمی و ادبی خفته است.
تسنیم: یعنی موسیقی زوایای مختلفی دارد و ما هم در ایران یکی از اصیلترین و پُرمایهترین انواع موسیقی را داریم. حال با این هنر و زیبایی چه باید کرد؟
اگر کشورهای مهم جهان پنج کشور باشند، ایران یکی از آنها است. آیا دستاوردهای بزرگ یک ملت فهیم به حمایت نیاز دارد یا باید به امان خدا رها شود؟ چنین دستاورد بشری که در آن پر از علوم نهفته است را باید کشف کرد، اشاعه داد و آگاهی به وجود آورد، هدایت و حمایت کرد.
ما به موسیقی نیاز داریم. رسانههای ما باید ستیزه با هنر ایرانی را کنار بگذارند. هنرهای ایرانی ما تاریخی بر آنها گذشته است. در این غربال تاریخی هر چه ناخالصی بوده است، در رودخانه تاریخ ریخته شده و آنچه مانده، الماس است. این الماس را چطور میخواهید نگاه دارید؟ در چه ویترینی میخواهید بگذارید؟ این اهمیت دارد.
تسنیم: برخی از موسیقیها مخدر است و تاثیر خوبی بر مخاطب خود ندارد که در اصطلاح به آن موسیقیهای بد گفته میشود. بی شک موسیقی ایرانی در این تقسیمبندی قرار نمیگیرد و هرگز تأثیر مخرب برمخاطب ندارد. میخواهم درباره تأثیر موسیقی ایرانی بر مخاطب برایمان بگویید.
وقتی میگوییم «موسیقی» باید تکلیف خود را با آن مشخص کرد. هر علمی آفت خود را به همراه دارد. وقتی از علم پزشکی نام میبرید، آفتپذیر است. هر علمی آفتپذیر است و به همین خاطر به آن علم گفته میشود. فقه هم علم است و ممکن است آفاتی دامنگیر آن شود. چون در جامعه ما اعتقاد و هنر وجود دارد. میخواهم این دو را در کنار هم قرار دهم تا به یک نتیجهای برسم. یا به موازات هم حرکت کنیم و ببینیم اینها در کجا یکدیگر را نفی میکنند.
موسیقی علم است و آفت هم دارد. باید تکلیف خود را مشخص کنیم که کدام موسیقی را باید حمایت کنیم. این که میگوییم موسیقی باید حمایت شود منظورمان انواع موسیقی نیست. ما موسیقی مصرفی روز داریم. در سراسر دنیا هم وجود دارد. خیلی از جاهای جهان به این رسیدهاند است که چیزی برای ارائه دادن ندارند و آن جامعه را بزک میکنند. یکی از بزکها موسیقی است.
در جایی که برای خوانندهای تبلیغ میشود دلیل چیست؟ فلان کمپانی کنسرتی را تبلیغ میکند که اگر تمام بلیتهای این کنسرت فروش برود مثلاً ۱۰۰ هزار دلار خواهد شد، اما هزینههایی که برای کلیپ و کنسرت این فرد انجام دادهاند مثلاً چند صد هزار دلار شده است، توجیه اقتصادی این کار کجاست؟
تسنیم: به قطع برگزاری چنین کنسرتهایی و مطرح کردنِ بسیاری از چهرههای هنری اهدافی سیاسی، تجاری، فرهنگی و اجتماعی دارد. در کشورهای دیگر معمولاً این کارها را با برنامهریزیهای دقیق انجام میدهند و هدف نهایی هم رسیدن به مقصود خودشان است؛ این مقصود هم در اغلب موارد به تهاجم فرهنگی علیه دیگر ملتها برمیگردد.
همینگونه است. امروز بیشترین مخدر شیمیایی جهان به وسیله موسیقی به خورد ملتها داده میشود. هر چه به دوستان صداوسیما میگوییم که اجازه پخش این گونه گفتوگوها را در تلویزیون بدهید تا مردم بدانند، قبول نمیکنند و خط مشی خود را دارند.
کمپانیهای برگزار کننده کنسرتهای موسیقی در کشورهای بزرگ اینگونه بلیت را به فروش میرسانند تا فروش محصولات خود را از طریق بِرندی که دارند تضمین کنند. یک مافیای مواد مخدر پشت این امر است. این یک نوع موسیقی است. اغلب این موسیقیها با فرهنگ سکسوار جهان امروز مرتبط است. این درست همان چیزی است که ما باید در مقابلش بایستیم. وقتی میگوییم موسیقی حرام است باید بحث شود و مشخص شود که کدام موسیقی حرام است؛ باید این انواعِ مخرب از موسیقی را شناخت و البته به جامعه شناساند تا از آن دوری کنند.
تسنیم: در حوزههای دیگر همین بحث بر سرِ حرام و حلال بودنِ برخی مسائل و موضوعها شده است. مثلا در بحث بانکداری بسیاری معتقد بودند که شامل ربا میشود و حرام است، اما با ورود برخی از علما به این موضوع، مسئله حل شد.
ما شناختی از انواع موسیقی که در جامعه ما رواج مییابد، نداریم. مهاجمان فرهنگی ما به نظر من در خود جامعه ما هستند و اغلب هم مسئولان فرهنگی و هنری کشور هستند. یعنی مهاجمان اصلی اینها هستند. بپذیریم که در جاهای دیگر دنیا میلیاردی برای فرهنگ جهانی خرج میکنند. به نظر شما چرا امریکا باید در سراسر جهان فضاهای تبلیغی و تلویزیونی داشته باشد؟ چون دوست دارد سردمدار جهان باشد، هزینه آن را هم پرداخت میکند.
ما در مقابل داریم بستر را فراهم میکنیم تا چیزی که امریکا با فلان مبلغ میخواهد به ما تحمیل کند، بدون صرف هزینه در جامعه رخنه کند. حال باید پرسید مهاجم او است یا کسی که بستر را فراهم میکند؟ وقتی ریا و تظاهر باشد، فرزندش در جامعه دروغ خواهد شد. در جامعه ما دروغ وجود دارد یا خیر؟
تسنیم: دروغ این روزها معضل بزرگی در جامعه ماست.
آفت شده است و اخلاق را به کل از بین برده است. اگر هنرمندی نقد کند این روا نیست که به هنرمند انگ مخالف بودن بچسبانند. من به یاد دارم اوایل انقلاب میگفتند نظام بانکداری ما آن چه که حُسن سیستمهای سوسیالیستی و کاپیتالیستی است را دارد و عیبها را ندارد. تعریف خندهداری است. در حالی که در هیچ جای جهان چنین رقمهایی برای سودِ وامهای بانکی از مردم طلب نمیکنند. این نظام بانکداری هیولایی شده است.
تسنیم: در صحبتهایتان به تأثیر رسانهها اشاره کردید. حال وظیفه رسانهها در حفظِ فرهنگ و هنر موسیقی ایرانی چیست؟
ما برای پیاز سرخ کردن و ورزش کردن در تلویزیون برنامه داریم، اما برای هنر و البته موسیقی نه. در ابتدای صحبتم گفتم ما در جهان ضدیت زندگی میکنیم. تلویزیون ما برای جوراب و لباس یک فوتبالیست هزینه میگذارد، ولی برای یک موسیقی که بار فرهنگ و علمی و تاریخی و اعتقادی و فلسفی به همراه دارد، وقتی نمیگذارد. آیا موسیقی که شما را به سکوت و فکر کردن وادارد در جامعه من حرام است؟
تسنیم: قطعاً نباید باشد و نیست.
متاسفانه موسیقی مخدری که در خدمت مافیای مخدر جهان است، آزاد است. بعد مسئولان ما میگویند ما داریم با این تهاجم فرهنگی مبارزه میکنیم، یکی از راههای مبارزه این است که فرهنگ ملی خودمان را اشاعه دهید. من نگاه به فرشم میکنم و میبینم فرشم ویران شده است، هنر نقاشی در حال فروپاشی است، هنر موسیقی نزدیک به چهار دهه است که با چوب تکفیر آن را میزنند. جالب است، ما را که موسیقی ملی و اعتقادی کار میکنیم بایکوت کردند و فرهنگ موسیقی لسآنجلسی را رواج دادند.
من از مسئولانی که جلوی پخش برنامههای موسیقی در تلویزیون را میگیرند، میخواهم درخواست کنم به تلویزیون بیایند و درباره موسیقی پنج دقیقه با من صحبت کنند. من به شما میگویم اینها یک دقیقه هم حرف برای گفتن ندارند. دو مطلب وجود دارد؛ یا به صورت آگاهانه این کار را انجام میدهند که اگر چنین باشد وامصیبتا، یا این که کارشان ناآگاهانه است.
فقط میتوانم شما را به ۳۵ سال پیش سوق دهم. به یاد دارم در آن زمان با ویدئو مخالفت میشد. شاید اگر این خاطره را اکنون برای فرزندان خود تعریف کنیم، باور نکنند؛ ولی اینها برگی از واقعیتهای جامعه من است. آیا جهان در سطح همان ویدئو باقی ماند؟ ما چقدر با همین ماهواره مبارزه کردیم؟ خودِ من بارها شاهد این صحنهها بودهام. نتیجه این اقدامات چه شد؟ آیا دیگر کسی ماهواره نگاه نمیکند؟ ما باید کار دیگری انجام دهیم. ما باید علم، آگاهی و فرهنگ این را برای مردم باز کنیم و حق انتخاب را به مردم دهیم. من از شما سوال دارم اگر تلویزیون خودمان بهترین گروههای موسیقی را نشان دهد و برنامههایی با حضور بهترین استادانِ موسیقی ایران داشته باشد، استادانی که از نظر تعهدی و اخلاقی و شخصیتی و علمی و پژوهشی و آئینی حرفهای بسیاری برای گفتن دارند، آیا باز هم مردم به سمت موسیقی غربی خواهند رفت؟
تسنیم: چارهی این اوضاع را در چه میبینید. به نظرتان تغییر دولتها و مدیریتها کارساز است؟
برای من چه فرقی دارد رئیس ارشاد چه کسی باشد؟ وقتی من میبینم فلان مسئول آدم درست و فهیم و بابرنامهای است چرا با او همکاری نکنم؟ ما با شخص مشکل نداریم. چند سال پیش به برنامهای دعوت شدم و با رئیس ارشاد وقت بودیم. از من پرسیدند اگر شما در این جایگاه باشید چه میکنید؟ گفتم همین کاری که ایشان الان انجام میدهند. تعجب کردند و گفتند شما که منتقد اوضاع کنونی هستید، بعد میگویید اگر خودتان مسئول باشید همین کارهای کنونی را میکنید! برای آنان مثال آوردم که لامپهای یک اتاق را در نظر بگیرید که درست کار نمیکنند، وقتی لامپها را جابهجا کنید تغییر چندانی حاصل نمیشود؛ چرا که سیمکشی ساختمان ایراد دارد. به آنان گفتم که چاره در تغییر مدیران نیست، بلکه سیستم مشکل دارد. باید سیمکشی ساختمان را به دست یک متخصص داد.
میخواهم بگویم که اگر نظام مدیریتی و فرهنگی و هنری کشورمان، نظامی صحیح و درستی باشد که درست نوشته شده و تعریف درستی از آن داشته باشیم، مطمئن باشید که تلویزیون ما یکی از پرمخاطبترین تلویزیونهای جهان خواهد بود. یک بچه از کجا میداند که اخبار ما دروغ است؟ چرا باید تا این اندازه در رسانههای ما بیاعتمادی موج بزند؟ کاری کردند که ذهن من هنرمند خود سانسور شده است. این خیلی بد است.
نتیجه بیاخلاقی که ما در مردم میبینیم از چیست؟ همه اینها نتیجه عدم مدیریت صحیح بوده است. الگوهایی که ما در جامعه خود داریم به صورتی است که هر کدام از ما باید یک الگو داشته باشیم. الان جوانان ما یک طرفِ موهای خود را کامل میزنند و طرف دیگر را مقداری مش میکنند، میدانید مفهوم این چیست؟ چرا این مفاهیم را در تلویزیون تشریح نمیکنید؟ جوان ما آگاهی ندارد. همانند شلوارهای پاره که کارگران فئودالی با همین شلوارهای پاره اعتراض کردند و اعلام داشتند که شلوارهای ما پاره است و ما پول خرید شلوار هم نداریم.
تسنیم: شلوارهای پاره در واقع نوعی حمایت از این کارگران بود و بعدها مُد شد. این شلوارهای پاره وارد ایران شدند و خیلیها هم از این مُد استفاده کردند و هماکنون هم استفاده میکنند، بدون این که شناختی از این ماجرا داشته باشند.
هنوز هم نمیدانند. این وظیفه رسانه ملی ماست که اطلاعرسانی کند. حدود ۲۰ یا ۳۰ شبکه تلویزیونی داریم، چرا در تلویزیون ملی ما نباید مُد این جوانان تشریح شود؟
باید فضا را تا اندازهای باز بگذاریم که این بچهها نقد کنند. کسی که نقد میکند، دشمن نیست. کسی که بیادبانه گستاخی میکند دشمن است.منِ هنرمند صادقانه حرفم را میزنم و میگویم من دشمن نیستم بلکه منتقد هستم. منتقد به مدیریت فرهنگی و هنری هستم. تا اندازهای باید حضور مردم پررنگ باشد که مردم از آگاهی دادن به خود لذت ببرند. مردم به راحتی تماس بگیرند و پرسش و پاسخ باشد. من به عنوان یک هنرمند مشتاق این باز بودن فضا برای آگاهیسازی در جامعه هستم.
ما در جامعه انواع موسیقی داریم. موسیقی خطرناک هم وجود دارد که بیشتر از موسیقی ملی و اعتقادی و تاریخی ما اشاعه داده میشود. موسیقی تاریخی و ملی ما به دلیل عدم حمایت کمرنگتر میشود. اینجا نیاز به پژوهش و آموزش دارد.
تسنیم: بیایید کمی صریحتر و ریزتر به موسیقی ایرانی بپردازیم. منظورم از «موسیقی ایرانی» همان موسیقی ردیفی و دستگاهی است. چند ویژگی مشخص از تاثیر موسیقی ایرانی بر روی مخاطب برایمان بگویید.
موسیقی سنتی و ردیفی و دستگاهی ما یک موسیقی آکادمیک است. موسیقی سنتی ما برای شناخت آموزشی نغمههای موسیقی است. فقط هم به درد کسانی میخورد که تحصیل موسیقی میکنند. وقتی میخواهد در جامعه برزو کند باید همراه تفکر وپیامی باشد. برای این که ما از ادبیات استفاده میکنیم.
وقتی از ادبیات در قالب یک کلام، تصنیف، ترانه یا آواز استفاده میکنیم به منظور رساندن پیام است که در این صورت انواع مخاطب را خواهیم داشت. یک مخاطب فهیم است و از بن مایه موسیقی استفاده خواهد برد. یک مخاطب سطحی داریم که موسیقی را برای سرگرمی میخواهد. در پاسخ به سوال شما میتوانم از تاریخ موسیقی کشورمان بگویم که البته منظور تاریخ کهن نیست بلکه تاریخ معاصر است.
قبل از انقلاب برنامهای به نام گلها در تلویزیون ساخته و پخش میشد. برنامههایی مانند تک نوازی، گلهای جاویدان و برنامههای ارکسترال داشت. هنوز تأثیرات آن برنامهها بر مردم مشهود است. آن موسیقی بر دل آحاد مردم جامعه ما مینشست. گاهی در این موسیقیهای ارکسترال، موسیقی های بومی و محلی ما هم وجود داشت. خب این یکی از موفقیتهای تأثیرگذار است. بعد از انقلاب موسیقی ایرانی خیلی با ادبیات و عرفان ما عجین شد. تأثیر بسیار فراوانی داشت که خیلی از همین دوستان ما، حتی خارج از حیطه موسیقی که به اصطلاح در امور دیگری مثل پزشکی و یا کارهای دیگر بودند همه تحت تاثیر آن دوره از موسیقی هستند. این تأثیرگذاری موسیقی در دورههای مختلف است.
یک تأثیر خیلی شگرفی که موسیقی ایرانی در دوره انقلاب گذاشت در همان بحبوحه انقلاب بود که هنرمندان ما آثاری به وجود آوردند که هنوز که هنوز است ورد زبان مردم است. مثلاً یکی از صدها اثری که ساخته شد همین «ایران ای سرای امید» شما ببینید که هنوز که هنوز است مردم یک حس خیلی زیبا و خوبی از این تصنیف دارند و یا تصنیف «مرغ سحر» که ساختار سادهای دارد اما تمام مردم ما اگر این را در یک جمع یا مهمانی کوچک بخوانید همه با شما همخوانی خواهند کرد. حتی در سالهای اخیر هم خود من یک تصنیفی داشتم به نام «گلپونهها» که چه در داخل ایران و چه در خارج مورد استقبال قرار گرفت و هنوز هم مردم آن را زمزمه میکنند.
پس نقش تاثیرپذیری مردم و تاثیرگذاری در مردم اینگونه است. این مثالهایی هم که من برای شما زدم همه در همین موسیقی دستگاهی ما بود که با تفکرات گوناگون انجام شده و بسترهایی فراهم میشد که ما میتوانستیم کار کنیم. پس اگر ما این بسترها را فراهم کنیم و این دریچهها را برای مردم باز کنیم باز هم این موسیقی خوراکی است که مردم بنا بر خواسته خودشان میتوانند از آن بردارند و استفاده کنند.
تسنیم: یکی از مهمترین هدیههایی که موسیقی ایرانی به مخاطب میدهد، آرامش و اندیشه است. دیگر داشتههایی که این موسیقی به مخاطب میدهد کدامند؟
آرامش، آگاهی، حرکت، امید و انگیزه است. یعنی عناصری که برای رشد یک جامعه نیاز است در درون مایگی موسیقی وجود دارد. همین عناصر پنجگانهای که من برای شما مثال زدم.
دیدگاهتان را بنویسید