شهر مقدس «مشهد» حالا دیگر شهر ممنوعه برگزاری کنسرت است؛ اما «هنر» در تاریخ چندان با ممنوعیتها سر و کاری ندارد. راه خودش را میرود. کار خودش را میکند. همین روزها، دانشجویانِ دانشگاه فردوسی مشهد، بزرگداشتی برای «حسین علیزاده» برگزار کردند که او در آن نواخت. تارش را دست گرفت و جوانانی که مدتها است از شنیدنِ هر نوایی، محروم ماندهاند، سِحر کرد که خالقِ نینوا و ترکمن، سحر کردن را خیلی خوب بلد است.
این بزرگداشت با هدف تکریم مفاخر فرهنگ و هنر ایران و به همت کانون موسیقی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در آمفیتئاتر دانشکده علوم برگزار شد. این اما تمام ماجرا نبود، روز بعدش «علیزاده» به همراه «حمید قنبری» که همنوای تازهاش شده است در سالن هنرستان هنرهای زیبای پسران، به روی صحنه رفت و مثل همیشه که در دانشگاهها برایش برنامهای میگذارند، چند دقیقهای هم صحبت کرد. او اما در صحبتهایش از «شجریان» گفت. از او به عنوان «افسانه»ای یاد کرد که حالا «افسانهتر» شده است.
او این روزها بارها از شجریان گفته است. همین روز گذشته، گفتوگویی از او منتشر شد که در آن تاکید کرده بود که نمیتوان هنرمندی چون او را حذف کرد: « ما یک اسطوره موسیقی به نام شجریان داریم که اگر افسانه بود، افسانهتر شد. او وقتی پایش را از ایران بیرون میگذارد در همه جای دنیا به خاطر هنرش به او احترام میگذارند؛ اما هفت سال است که ما باعث شدیم شجریان نفس و کوره گرم مردم را پشت سر خود نداشته باشد، شجریان با هنرش در قلب مردم جا دارد نه چیز دیگری، گاهی برخی فکر میکنند اگر او انتقادی بکند، سیاسی حرف زده است اما به نظر من اینگونه نیست، شکل موضعگیری و نظر دادن شجریان قطعا از زاویه هنر است نه سیاست؛ هنرمند حق دارد موضع بگیرد، هنرمند شخص خنثی جامعه نیست و باید راجع به مملکت خودش نظر بدهد. قطعا اگر این عشق و محبتی که پشت سر هنرمند است روزی از او جدا شود نه تنها ممکن است مریض شود بلکه ممکن است دیگر زندگی هم برایش بیمعنا باشد. آرزو میکنم و قاطعانه میخواهم به عشق، دوستی و صلح فکر کنیم.»
«علیزاده» همانقدر که موزیسین است؛ روشنفکر هم هست، دلش میخواهد در راه اصلاح جامعهاش قدم بردارد و به همین خاطر است که همیشه دعوت دانشجویان را پاسخ میدهد و برایشان حرف میزند. او حرفهایش را همیشه با صراحت میگوید: «من ۵۰ سال است که در موسیقی ایران فعالیت میکنم، باید ۵۰ سال دیگر صبر کرد تا کسانی مثل من، شجریان، ناظری و … متولد شوند، متاسفانه از پتانسیل ما استفاده نمیشود و به هیچ وجه در تصمیمات موسیقی کشور دخالتی نداریم. باید فرصتی ایجاد شود تا با مقامات عالی کشور گفتوگو کرد که یا ما آنان را قانع کنیم یا آنان مارا، تا سرانجام به راهکاری برسیم که به موسیقی که گفته میشود فاخر در شکل واقعیاش اتفاق بیفتد.»
او صحبتهایش را از زاویه دیگری هم ادامه داد: «در تمام دنیا موسیقیدانان راحت کار میکنند و کنسرت میدهند، اما فکر نمیکنم این حسی که من و همکارانم از تعامل با مردم میگیریم را داشته باشند. این جمع، نوا، ماهور، سهتار و سهگاه بهانه است، من وقتی فقط به موسیقی ایران فکر میکنم احساس خوشبختی دارم. ایرانی بودن فقط تهرانی بودن یا مشهدی بودن نیست، چیزی که در این جمع موج میزند، نیروی جمعی است. وقتی که به کیفیت نزدیک میشویم حتما باید جمعها کوچکتر باشد، وقتی آدمهای متفکر دورهم جمع میشوند تا راجع به چیزی بحث کنند، معمولا جمعیت کمی هستند.»
او انتقادات خودش را هم مطرح کرد، مثلا گفت که دوست دارد در مشهد کنسرت بگذارد: «من داوطلبانه دوست دارم به مشهد بیایم و کنسرت بدهم البته این واژه هم ممنوع است و باید بگویم اجرای زنده. من قدر تک تک شما را میدانم و با عشق آمدهام تا بین شما انرژی تقسیم کنم، شما بیدریغ تمام حس و وقتتان را در اختیار من میگذارید تا این چند سیم را مرتعش کنم و جالب اینجاست که وقتی روی صحنه قرار میگیرم هیچ موضوعی برایم تعریف نشده، خیلی وقتها بدون موضوع به روی صحنه میروم مثل همین حالا و از حسی که از جمع میگیرم ساز و حرف میزنم، چون میشود از نگاهها فهمید که چه موجی در جمع وجود دارد.»
اما این هم پایانِ سفر او به مشهد نبود؛ روز آخر سفرش همراه با «علی بوستان»، موسیقیدان و نوازنده سهتار، به بازدید از یکی از آموزشگاههای موسیقی و کانون موسیقی دانشگاه فردوسی اختصاص داد و ضمن افتتاح خانه گفتگو در این دانشگاه که برای گفتمانهای فرهنگی و هنری پیشبینی شده است، در جمع تعدادی از اساتید علوم انسانی دانشگاه فردوسی و دانشجویان کانون موسیقی سخن گفت: «در حال حاضر تعداد دانشکدههای موسیقی بهصورت اغراقآمیزی زیاد است ما آنقدر استاد نداریم که در این دانشگاهها تدریس کنند. البته این اتفاق، جنبههای مثبتی هم دارد که جوانهای با استعدادی در آن تربیت شدند؛ ولی تضمین شغلی این دانشجویان پس از فارغالتحصیلی چیست؟ در کجا باید فعالیت کنند؟ این تضاد عجیبی است، ما در دانشگاه، در سطح عالی مملکت برای موسیقی جایگاه داریم؛ ولی وقتی کسی موسیقی تحصیل میکند در جامعه به او توهین میشود. توهین فقط در لغو کنسرت نیست؛ توهین ادبیاتی است که در برخی روزنامهها از زبان برخی افراد بازتاب داده میشود. بنده اگر قدرتش را داشتم باید از این وضع شکایت میکردم، چون این افراد موسیقی را در سطح فحشا مطرح میکنند، من معتقدم باید در سطوح عالی درباره این مسأله صحبت شود.»
او همچنین به این مساله اشاره کرد که: «رهبر انقلاب راهنمای این جامعه و راهنمای دنیای اسلام هستند، ایران در منطقه الگو است و درست نیست که چنین نگاهی به موسیقی در ایران وجود داشته باشد. من مطمئنم که نگاه رهبر انقلاب به موسیقی نگاه والایی است، چون ایشان اطلاعات موسیقیایی خوبی دارند.»
او همچنین اضافه کرد: «من فکر میکنم آنقدر مسائل سیاسی درگیری بهوجود آورده که بیجهت مردم ایران را رودر روی هم قرار میدهد. مسأله موسیقی نباید ما مردم را در مقابل هم قرار دهد برای همین است که باید از ادبیات سنجیده برای تصمیمگیری در حوزه موسیقی استفاده کرد. اگر موسیقی نمیتواند جایگاه درستی در ایران داشته باشد اصلا نباید در دانشگاهها باشد، پس اگر در دانشگاه هست یعنی جایگاه درستی دارد؛ اما مراکز اجرایی، تصمیمگیریهای عامیانهای در این مورد دارند. انگار بخشنامهها دورهمی هستند که ربطی به سطح دانشگاهی ندارند. از سراسر دنیا افرادی مشتاقند که در دانشگاههای ایران موسیقی ایرانی یاد بگیرند، ما چرا موسیقی ایرانی را دستکم گرفتیم؟»
دیدگاهتان را بنویسید