میدانید من علاوه بر آنکه همیشه و هر روز مشغول فعالیتهای موسیقایی خودم هستم؛ یک مخاطب جدی هم برای برنامههای موسیقی هستم و همچنان کنسرت دیدن من را به شعف وامیدارد. گاهی البته سرخورده میشوم و گاهی از کنسرت جوانانِ مستعد و اساتید و پیشکسوتان به هیجان میآیم؛ اما نمیتوانم خوشحالی خودم را از دیدنِ «پردگیان باغهای سکوت» پنهان کنم و این نکته را نگویم که این کنسرت، یکی از برترین کنسرتهایی بود که در سالهای اخیر دیدهام. گروهِ فوقالعاده، همنوایی تحسینآمیز با نوازندگان دیگر و به خصوص نوید افقه و البته تکنوازیِ بیهمتای کسی که با اطمینان خاطر میتوانم به او «استاد کلهر» بگویم. تعجب نکنید، درست است من به خاطر سبکِ موسیقیای که کار میکنم، بیشتر هم مخاطبِ موسیقی کلاسیک هستم؛ اما مگر میشود که موسیقیِ خوب، در هر سبک و سیاقی که باشد، هر کسی را -و خب یک موزیسین را- به وجد نیاورد؟ به خصوص اینکه موسیقی کلهر را نمیتوان به موسیقی سنتی ایران محدود کرد، زبانِ موسیقایی او، زبانی بینالمللی است؛ یعنی در حالی که از دستگاههای و مقامهای موسیقی ایران بهره میگیرد، میتواند رنگآمیزی جهانی به موسیقیاش بدهد. باز هم تعجب نکنید، هیچ موسیقیای زبان ندارد، بله من هم بر این اعتقادم که موسیقی -در هر سبک و سیاقی- زبانی بینالمللی است، اما شما مگر در چند کنسرت میتوانید حس کنید که کسی با مقامها و ردیفهای ایرانی، طوری بنوازد که منِ مخاطبِ موسیقی کلاسیک، احساس کنم که موسیقی او تا این اندازه به من نزدیک است؟ لابد میپرسید چرا؟ چگونه این اتفاق رخ میدهد؟ چگونه با کمانچه و عود و ضرب چنین حرفی میزنم؟ خیالتان را راحت کنم، خودم هم نمیدانم. حس است دیگر… مگر میشود حس را توضیح داد؟ شما هیچ توضیحی میتوانید به احساسِ عاشقانهاتان برای یک نفر داشته باشید؟ میتوانید حستان را از موسیقی بتهوون و موتسارت و شجریان بیان کنید و بگویید این موسیقی شما را به کجا میبرد. من نمیتوانم.
اما صبر کنید… ما ایرانیها میگوییم «هر چه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند…» همین است؛ آن راز را پیدا کردم، موسیقی کلهر از دلش بیرون میآید، از قلبش. برای همین است که ما همه آنقدر دوستش داریم… یک لحظهی دیگر هم صبر کنید… درست است شخصیت متواضع و مهربان یا همان خاکیای که خودمان در محاوراتمان میگوییم هم دلیل دیگری است. این همه موفقیت و این میزان فروتنی را در کمتر هنرمندی میتوان مشاهده کرد و همین هم نکتهی قابل تاملی دربارهی این هنرمند است. میدانید من خیلی حشر و نشری با ایشان نداشتهام، اما با اینکه خیلی جوانم، میتوانم آدمها را به سرعت بشناسم و میتوانم بگویم که «کیهان کلهر» آدم خودخواهی نیست، این یک موفقیت بزرگ است. شما به کنسرتش یک بار دیگر دقت کنید، با اینکه تکستارهی کنسرت بود و با آنکه بخش مهمی از بار کنسرت بر روی دوشش بود و با آنکه رهبر ارکستر هم بود؛ با آنکه ویترین برنامه بود؛ اما فضای کافی به دیگر نوازندگان هم میداد. خلاصه آنکه «کیهان کلهر» آدم مهمی است و دیدنِ کنسرتش اتفاقِ مهمتری.
دیدگاهتان را بنویسید