×
×

سومین بخش میزگردی برای ترانه

  • کد نوشته: 10719
  • شادروان موسوي
  • جمعه, ۱۳ام خرداد ۱۳۹۰
  • ۰
  • هنرمند واقعی کسی است که وجودش پر از درد و عذاب شود و برای اینکه بتواند خود، دردها و پیچیدگی های روحش را التیام بخشد متوسل به «خلق یک اثر هنری» شود تا بتواند بوسیله‌ی اثر هنری‌اش دغدغه های روحش را بر سر مخاطب فریاد بزند

  • موسیقی ایرانیان: مقدمه‌ی “میزگردی برای ترانه” را در اینجا مطالعه کردید، قسمت اول و دوم این میزگرد را هم از اینجا و اینجا خواندید، توجه شما را به قسمت سوم این میزگرد که سال پیش در مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده بود جلب می‌کنیم.

    لازم به ذکرست که این میزگرد با حضور ترانه‌سراهای جوانی چون آرمین ابراهیمی (نویسنده و ترانه‌سرا)، محسن سرداری، علی کمارجی نژاد، ماندانا ابری و فرانک کلانتری تشکیل شده است که امین موسوی در برخی از بحث‌ها به عنوان تحلیل‌گر به عنوان آخرین نظر، دیدگاهش را نسبت به موضوعات مختلف عنوان کرده است.

    نظرتان در مورد وضعیت فعلی ترانه‌های مورد استفاده در موسیقی پاپ چیست؟

    ماندانا: خب، این سوال به دو بخش تقسیم می شود. اول خوانندگان و آهنگسازانی که فروش آلبوم برایشان مهم است و ترجیح می دهند از ترانه های بازاری پسند استفاده کنند و مسلما همین ترانه ها آفت موسیقی پاپ و دلیل اصلی افت این هنر هستند و معمولا دارای قافیه های غلط! مضمون تکراری و عبارات کلیشه ای اند و شاید ۷۰% بازار فعلی را همین آثار پر کرده اند.

    دوم خوانندگانی که کیفیت و ماندگاری اثر برایشان مهم است و معمولا تهیه و ارائه این آلبوم ها زمان بیشتر و دقت نظر بیشتری را طلب کرده و در عوض، روح تشنه مخاطبین را سیراب می کنند و معمولا استفاده از ترانه های قوی با تصاویر بکر، مشخصه بارز این نوع کارهاست.

    محسن: همانطور که پیش از این عرض کردم در نگاه به مسائل و پرداخت موضوعات به تکرار رسیده ایم و جز تعداد اندکی ترانه بقیه تکراری و کلیشه ای به نظر می رسند.

    علی: افتضاح. به دلیل کم دانشی خوانندگان و آهنگسازان ما و با عنایت به این نکته که اغلب این عزیزان به دنبال نام و نان خود هستند و ارزشی برای کلام قایل نمی شوند، شاهد اجرا ترانه های بد هستیم. مثلا یک بار از PMC ترانه ای شنیدم که تا بیت چهارم اصلا قافیه نداشت! ترانه هایی که در اصل ترانه بودن آنها تردید های عینی وجود دارد به دلیل مسایلی که این هنر را آلوده کرده به اجرا می رسد و متاسفانه موسیقی پاپ ما از نظر کلام به هیچ وجه قابل دفاع نیست.

    فرانک: خیلی عالی نیست سلیقه ها سطحی شدند شاید مخاطب اینطور میخواهد اما خب وقتی خوانند سطحی انتخاب می‌کند کم‌کم سلیقه مخاطب را هم پایین می‌آورد، اینها دو قطبند که روی هم تاثیر می‌گذارند.

    آرمین: خب خیلی وضعیت خوبی است. در وضعیت بسیار عالی‌ئی قرار داریم. نقطه‌ای تاریخی که آینده‌گان ما می‌توانند از آن به عنوان گذر از جنگل یاد کنند. ترانه‌هایی که به هیچ‌وجه با استانداردهای ساده و ابتدایی جهان ترانه آشنایی ندارد، صداهای زشت و مبتدیانه‌ای که از توی قصرها و خانواده‌هایی که از زور ثروت دارند مشغول خفه شدن هستند می‌آید و اول متکی به جیب است تا به خلاقیت، موسیقی شش‌وهشتی شرم‌آوری که مفهوم شش وهشت را عوض کرده… بروید تا آخر. همه‌چیز سرسری است. ترانه‌ها را اغلب بر اساس ساده‌ترین دریافت‌ها انتخاب می‌کنند و سخت‌گیری در جذابیت به صفر رسیده. خب، از این بهتر دیگر چه می‌خواهیم؟ این وضع فقط مربوط به موسیقی پاپ نیست. در سبک‌های راک و متال هم که به شکل بی‌جان در این کشور نفس می‌کشد همین تفکر را، با یک نوع عرفان‌گرایی مبتذل شاهد هستیم.

    امین موسوی: مسلما افتضاح، در بین ترانه های اخیر فقط تعدادی ترانه های عاشقانه و غمگین زیبا وجود دارد که آنها هم به سبب اینکه اصولا دیگر مضامین عاشقانه تکراری شده است، اتفاق مثبتی در ترانه ی امروز ما محسوب نمی‌شوند، به نظر بنده اگر بخواهیم دغدغه های انسانی را به چهار قسمت تقسیم کنیم، یک قسمت به عشق می رسد که کل ترانه‌های اصولی و درست ما هم گرد همین عشق می گردد که کلا موضوعات و دغدغه های روحی و انسانی سه قسمت دیگر فراموش شده. بنده خیلی وقت است که ترانه های قوی میهنی، اجتماعی، سیاسی، فلسفی و هستی شناسی و غیره در آهنگ‌ها نشنیده‌ام، که البته همین ترانه های عاشقانه ی قوی هم در مقابل هجمه های ترانه های عاشقانه ی سبک، مبتذل و ضعیف در حال ضعیف شدن است و باید منتظر این باشیم که همین ترانه های خوب عاشقانه هم از بین برود و امثال ساسی مانکن سلطان عادات شنوایی جوانانمان شوند.

    بدون شناخت و ارزیابی هنری و به دلیل اجرای صرف، می‌توان ترانه را به هر خواننده‌ای فروخت؟

    فرانک: بله میشود. باید به همه فرصت داد اما خب دیگر نباید به نتیجه‌اش خیلی حساس بود.

    علی: این انتخاب به طرز تفکر یک ترانه سرا بستگی دارد. چقدر به ترانه اش اطمینان دارد و اینکه چقدر به اجرا شدن اثرش نیاز دارد؟ اگر اثرمان را با ارزش بدانیم و در ضمن شرایط روزگار ما را مجبور به باج دادن به جو کنونی بازار نکند می توانیم به کیفیت خواننده ی کذایی بیاندیشیم و سپس تصمیم گیری کنیم. ولی این طور که از اوضاع کنونی پیداست پاسخ اغلب سرایندگان ما به این سوال متاسفانه مثبت است.

    آرمین: بله. به هر کس می‌توان ترانه سپرد. ترانه‌ی خوب و درست و اصولی، در بدترین نقاط و مختصات نیز، تمام تلاش خود را برای پیش‌برد اثر به سوی مثبت می‌کند. به همین منوال،‌ باید فراوان نوشت تا بتوان فراوان به اجرا سپرد. در این حرکت یک نکته‌ هست: بر اثر زیاد نوشتن، راه‌یابی به فرم‌های تست نشده بیشتر،‌ و کیفیت هر دو مدیوم بالاتر می‌رود.

    ماندانا: خیلی کلی است! معمولا ترانه سرایانی که خاص می نویسند و معمولا هم با خوانندگان دسته دوم که در جواب سوال قبل گفتم، کار می کنند، شامل این سوال نمی شوند… ولی چیزی که در بازار فعلی اتفاق می افتد این است که ترانه سرایان جوان و کم تجربه، به دو علت مادی و مطرح شدن نامشان، بدون شناخت و ارزیابی هنری، آثارشان را واگذار می کنند … و خوب نتیجه جز چیزی که می بینیم نیست.

    محسن: به هیچ وجه. من معتقدم ترانه، موسیقی، تنظیم و خواننده مکمل یکدیگرند. بنابراین ترانه باید به گونه ای به اجرا برسد که چیزی به آن اضافه شود. یعنی تعالی پیدا کند نه اینکه فقط با صدا و آهنگی همراه گردد. با تمام این اوصاف اگر ترانه سرایی را به عنوان یک حرفه بپذیریم، ترانه سرا مجبور خواهد بود برای امرار معاش ترانه را به آهنگساز و خواننده ای که خود نمی پسندد بفروشد.

    امین موسوی: شاید پاسخم بسیار عجیب باشد ولی اصولا بنده این سیستم حرفه‌ای‌گری را که از مغرب زمین به صورت ناقص وارد دنیای هنرمندان ما ایرانی ها شده به هیچ وجه قبول ندارم، منظورم از حرفه ای بودن همان استانداردهای غربی ها برای اعمال و رفتار هنرمندان است که یکی از این استانداردها خرید و فروش آثار هنری به شکل ملودی و ترانه و غیره است.

    کلا هنر والاتر از آن است که بشود شعر و ترانه یا ملودی و اثری را فروخت، خرید و فروش و پول دستمزد و حقوق در عالم هنر به طور کامل اشتباه است، چون هنرمندی که واقعا هنرش از دل برآمده باشد اصلا به این راه نمی رود که بوسیله هنرش پول درآورد و زندگیش را بچرخاند، بطور مثال هیچ گاه بزرگ عشق و عرفان و شعر و خلاقیت ما یعنی حضرت مولانا مثلا بر روی مثنوی اش قیمت نمی گذارد که اگر گذارد دیگر آن مثنوی مثنوی نمی شود، همین ترانه های مزخرف و نصف‌بار مصرف امروزی می شود.

    عالم هنر از این حرفها جدا است، چرا اصلا ما باید شغلی به نام ترانه سرایی به مفهوم غربی ها داشته باشیم؟ ترانه سرایی یعنی این که ترانه سرا پول بگیرد و ترانه بسراید که خب دیگر این هنر نیست، این می شود یک کار سفارشی، حال ممکن است این سفارش از طرف دولت باشد، ممکن است از طرف خواننده باشد و یا حتی ممکن است به طور ناخوآگاه خواست و نیاز مردم در ترانه های ترانه سراها بصورت سفارشی اعمال شود. من در این مورد صحبت های بسیار زیادی دارم که در این مقال نمی گنجد ولی در کل اعتقاد دارم هنرمند واقعی کسی است که وجودش پر از درد و عذاب شود و برای اینکه بتواند خود، عقده ها و پیچیدگی های روحش را التیام بخشد متوسل به «خلق یک اثر هنری» شود تا بتواند بوسیله‌ی اثر هنری‌اش دغدغه های روحش را بر سر مخاطب خالی کند، که همین مهم ترین عامل ماندگاری اثر هنری هر هنرمندی است، که اگر هنرمندان بزرگ در شاخه های مختلف هنری را بنگریم می بینیم همین عامل (بعلاوه ی قدرت فنی در شاخه هنری خود) باعث شده که آثارشان جاودانه بماند، مثل همین تصنیف چند سال پیش استاد شجریان که خودشان نقل می کنند قبل از اینکه این اثر را اجرا کنند درد و رنج زیادی در اثر دیدن کشته شدن هموطنان کشیدند و عذاب روحی ایشان باعث شد تا به سرعت شروع به ساختن این تصنیف بکنند، که جالب است بین این همه آثار چند ساله اخیر استاد شجریان این تنها اثری بوده که در بین قشرهای زیادی حتی مخالفان موسیقی سنتی تاثیر گذاشته، که حتی همین چند وقت پیش بنده در یک تاکسی بعد از شنیدن آهنگ رپرهایی چون یاس و هیچکس تصنیف “زبان آتش” را شنیدم، همین نشان دهنده ی این است که اثری هنری که بوسیله دغدغه ی هنرمند ساخته شود مطمئنا جاودانه خواهد شد که هنرمندان بزرگ قرن اخیر کشور ما مثل صادق هدایت در داستان، استاد شهریار در شعر و یا شهرام ناظری در آواز و یا فرهاد در موسیقی پاپ از این جنس بوده اند. البته بحث به هیچ وجه بر سر جنس و نوع اعتقاد و طرز فکر هنرمندان در مورد مسائل گوناگون مثل سیاست، زندگی و جهان‌بینی نیست، بلکه بحث بر سر این است که پشت خلق هر اثر هنری باید یک درد و دغدغه‌ای باشد که اگر نباشد دیگر هنرمند هنرمند نیست هنربندست.

    حال برسیم دوباره به سوال شما که به نظر بنده اگر واقعا هنرمند به مفاهیم ترانه اش اعتقاد داشته باشد اصلا مهم نیست برایش که کار را بفروشد یا بطور مجانی به خواننده بسپارد، تنها چیزی که برایش مهم است این است که خواننده و آهنگسازان قوی و به معنای واقعی «هنرمند» آنرا اجرا کنند. ترانه سراهای جوان هم اگر ترانه های خوبی دارند خب کمتر می توانند خواننده های قوی و شناخته شده را راضی کنند تا ترانه هایشان اجرا شود، بخاطر همین برای شروع باید به دنبال خواننده های جوان تر بگردند، برای ترانه سراهای تازه کار نباید زیاد مهم باشد که خواننده یا آهنگساز از لحاظ فنی در چه حد هستند بلکه این اهمیت دارد که کسی ترانه را اجرا کند که به معنای واقعی هنرمند باشد و به مفاهیم ترانه اعتقاد داشته باشد و خلاصه برای خواندن یک ترانه از دل و جان مایه بگذارد.

    • میزگردی برای ترانه در شماره پنجم مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده، برای دیدن آرشیو مجله موسیقی ایرانیان اینجا کلیک کنید.
    • برای مشاهده صفحات اصلی این مطلب در مجله موسیقی ایرانیان بر روی تصاویر زیر کلیک کنید:

    طراحی و صفجه آرایی: ابراهیم مولائی

    http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2011/05/23s.jpg http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2011/05/23s.jpg http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2011/05/25s.jpg

    https://musiceiranian.ir/?p=10719
       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *