×
×

علیرضا مشایخی:

  • کد نوشته: 106855
  • 17 اردیبهشت 1395
  • ۰
  • علیرضا مشایخی گفت: در مملکتی که در قرون متمادی نسبت به روال تکامل بعد خاصی از موسیقی در خواب غفلت بوده است، هر گردهم ‏آییِ موسیقایی را تشویق می‏کنم.علیرضا مشایخی موسیقی‌دان و به زعم بسیاری از نخستین آهنگسازان مدرن ایرانی است. به تازگی آلبوم «بوف کور» از این آهنگساز منتشر شده است، به همین مناسبت […]

    علیرضا مشایخی:
  • علیرضا مشایخی

    علیرضا مشایخی

    علیرضا مشایخی گفت: در مملکتی که در قرون متمادی نسبت به روال تکامل بعد خاصی از موسیقی در خواب غفلت بوده است، هر گردهم ‏آییِ موسیقایی را تشویق می‏کنم.علیرضا مشایخی موسیقی‌دان و به زعم بسیاری از نخستین آهنگسازان مدرن ایرانی است.

    به تازگی آلبوم «بوف کور» از این آهنگساز منتشر شده است، به همین مناسبت به سراغ او رفتیم تا سوالاتی را مطرح کنیم.

    نحوه انتخاب قطعات آلبوم بوف کور به چه صورت بوده؟
    آثار این مجموعه تعدادی از قطعات دوره‏ی «تمرکز گسترده» را شامل می‏شود. در این دوره، تمرکز بر «صدا»، «سکوت» و «زمان» موضوع اصلی است. «بوف کور» اپوس ۱۶ و «دائمی» اپوس ۳۳، ترجمان این سبک هستند. «سمفُنیِ شماره‏ ی ۳» اپوس ۷۶ نیز یک سمفُنیِ کامپیوتری‏ست که مبتنی بر تزهای فلسفه ‏ی موسیقیِ من تصنیف شده است. آثار زهی و ارکستریِ این مجموعه توسط «ارکستر مجلسی تلویزیون ایران»، و «بوف کور» توسط «ارکستر سمفُنیک تهران» به رهبریِ فرهاد مِشکات اجرا شده است.

    آیا این آلبوم ارتباطی با رمان بوف کور «صادق هدایت» دارد؟

    بله، این آلبوم با الهام از اون رمان گرفته شده است و در فضای اکسپرسیونیستی که فضای آن رمان و فضای کار من در آن دوران بوده نوشته شده است. دوره ای که شیوه کار من در فضای اکسپرسیونیستی بود. موضوعی که به چهل یا پنجاه سال پیش برمی گردد.

    در توضیح این آلبوم آمده است «یک سمفونی از مد افتاده برای کامپیوتر»؛ این عنوان به چه چیزی اشاره دارد؟
    «سمفُنیِ شماره‏ ی ۳» جزءِ آن دسته از آثار من است که به دوره‏ ی اُتوماسیون کامپیوتری بازمی‏ گردد. این اثر از سه موومان تشکیل شده است که می‏توان ریشه‏ های آن را از نظر فرم ‏شناسی در موسیقی دوران کلاسیک جست ‏وجو کرد. بخش اوّل با الهام از آلِّگرو، آن‏گونه که در سمفُنی‏های کلاسیک مرسوم بوده با فُرم سُنات قابل توجیه است. قسمت دوّم با الهام مستقیم از سکِرتزوهای آنتون بروکنر تصنیف شده و در آن تُن «لا» موضوع اصلی است. در تریوی آن با تُن «سی‏ بِمُل» و فرکانس‏های دور و بَر «لا» و «سی بمل» مواجهیم . در موومان سوّم با الهام از سمفُنیِ چهارم برامس، با بافتی نزدیک به «شاکُن» روبه‏ روییم که در بزرگ‏داشت برامس تصنیف شده است. این اثر از نقطه‏ نظر فلسفی مبتنی بر تِز «نگاه به گذشته» قابل توجیه و تبیین است. با در نظرگرفتن اینکه قطعه از آخرین تکنولوژیِ روز بهره برده، عنوان «از مُد افتاده» اشاره‏ ای طنزآلود به گذر زمان و گذرا بودن «نو ترین‏ها» است و برای آنان‏که به چنین مفاهیمی توجه دارند، این «از مُد افتادن» ملموس می‏ شود.

    از تجربه همکاری تان با ارکستر سمفونیک تهران بگویید.
    ارکستر سمفُنیک تهران در طی سال‏هایی که با مدیریت و رهبریِ فرهاد مشکات فعالیت داشت، آثاری را از من اجرا کرد. دو اجرای ارکستر در این سی‏دی ارائه شده ‏اند. در سی‏دیِ «سمفُنیِ تهران»، دو اثر از من با عنوان «سمفُنیِ شماره‏ی ۲ ـ‏سمفُنیِ تهران‏ـ» به رهبریِ فرهاد مِشکات و «کنسرتو برای ویُلُن و ارکستر شماره‏ی ۱» به رهبریِ اِدو میچیچ اجرا شده‏ اند. قابل ذکر است که در سی‏ و شش سال گذشته جمعا حدود ۴۵ دقیقه موسیقی من را ارکستر سمفُنیک تهران نواخته است. که این به‏ راستی می‏تواند اسباب خنده باشد.

    با توجه به برگزاری نخستین دوره‏ی جشنواره موسیقی معاصر تهران در این روزها ارزیابی شما از این جشنواره چگونه است؟
    اطلاعات من در مورد این جشنواره بسیار کم است، حتی برای تنها اثر من در این جشنواره که اجرا شد، من به کنسرت دعوت نشدم. اما به‏ طور کلی در مملکتی که قرون متمادی نسبت به روال تکامل بعد خاصی از موسیقی در خواب غفلت بوده است، هر گردهم‏ آییِ موسیقایی را تشویق می‏کنم. ضمنا مطلّع شدم که دوستان موسیقی‏دان ما اجرای موفقی از «کوارتت شماره‏ ی ۴» عرضه کرده ‏اند که موجب خوشحالیِ عمیق من شد.

    شما پایه گذار موسیقی چندفرهنگی هستید. هدفتان از پایه گذاری چند فرهنگی چه بوده است و فعالیت هایتان در این زمینه به چه شکل بوده است؟
    توضیح آنکه چندفرهنگ‏ گرایی در آثار من به عنوان یک «تفکُّر» حضور دارد، که سبک‏های متفاوتی را در جلوه‏ های متفاوت سبب شده است. این «تفکُّر» دارای پیشینه ‏‏ای است که آثار من را از حدود سال ۱۹۶۷ به بعد در بر می‏گیرد. از آثار اولیّه ‏ای که مبتنی بر تفکُّر چندفرهنگی تصنیف شده‏ اند، می‏ توان به «شور» اپوس ۱۵، «شرق‏ـ‏ غرب شماره ‏ی ۱» اپوس ۴۵ و «میترا» اپوس ۹۰، اشاره کرد. در دوره‏ ی Meta-X، که سعی داشته‏ ام پاسخ نوینی به پرسش‏ های حاصل از چندفرهنگ‏ گرایی ارائه دهم، ملهَم از دیالِکتیک هِگِل در جست‏ وجوی تدوین یک «منطق برتر» ـ‏Super Logic‏ـ بوده‏ ام، که در آن همه‏ ی ابعاد موسیقی زیر یک چتر گِردهم آیند. آثاری همچون «سمفُنیِ شماره‏ ی ۸» اپوس ۱۴۷، «سُنات برای پیانو شماره‏ی ۲» اپوس ۱۵۹، «مجموعه‏ ی Meta-X 1 تا ۶» از مصادیق این دوره هستند. چقدر خوب است اگر به کمک فستیوال‏ های موسیقی، امکان شناخت و شناساندن جبهه ‏های گوناگون تفکُّر در محیط ما که در ارتباط با موسیقیِ علمی واقعا خواب‏ آلود است، به‏ وجود آید.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *