×
×

در حاشیه بهتر دانستن ارکستر بلدیه نسبت به ارکستر سمفونیک تهران توسط لوریس چکناواریان

  • کد نوشته: 104707
  • 22 فروردین 1395
  • ۱ دیدگاه
  • photo_2016-03-16_08-39-33بیتا یاری: درآخرین روزهای تعطیلات نوروزی لوریس چکناواریان آهنگساز ایرانی- ارمنی خالق قطعاتی چون اپرای رستم و سهراب، سخنانی را درباره ارکستر سمفونیک تهران و کیفیت آن همچنین در مقایسه با دوره های قبل در خبرگزاری ایسنا مطرح ساخته بود که حرفها و حدیثهایی را در پی داشت…

    در حاشیه بهتر دانستن ارکستر بلدیه نسبت به ارکستر سمفونیک تهران توسط لوریس چکناواریان
  • لوریس چکنواریان

    ارکستر ملی ایران

    photo_2016-03-16_08-39-33بیتا یاری: درآخرین روزهای تعطیلات نوروزی لوریس چکناواریان آهنگساز ایرانی- ارمنی خالق قطعاتی چون اپرای رستم و سهراب، سخنانی را درباره ارکستر سمفونیک تهران و کیفیت آن همچنین در مقایسه با دوره های قبل در خبرگزاری ایسنا مطرح ساخته بود که حرفها و حدیثهایی را در پی داشت و منجر به حرفهای غیررسمی و اتهاماتی نظیر ناآگاهی و یا حمایت از جریانهای خاص پشت پرده به این آهنگساز برجسته شد که جا داشت دوبار این اظهارت بررسی گردد و مشخص شود چرا این موضعگیری ها در پی داشته است.

    آهنگساز اپرای پردیس و پریسا با توجه به اینکه پس از استعفای علی رهبری از سمت مدیریت هنری ارکستر سمفونیک تهران در اسفند ماه ۹۴ در بلاتکلیفی به سر می برد و در ۹ فروردین ماه این استعفا از سوی وزیر فرهنگ و معاونت هنری پذیرفته نشد درباره ارکستر سمفونیک تهران گفته است: “ارکستر سمفونیک تهران در زمان زنده‌یاد مین‌باشیان شرایط فوق العاده‌ای داشت. خارجی‌های زیادی هم در ارکستر ساز می‌زدند و بسیار شرایط خوبی بود. آن زمان مردم هم استقبال خوبی از اجراها داشتند اما در حال حاضر ارکستر کیفیت ندارد. من در هیچ کدام از اجراهای اخیر حضور نداشتم زیرا ارکستر در ابتدای فعالیت خود در دوره جدید، سمفونی ٩ بتهوون را برای اجرا انتخاب کرد، در حالی که اصلا توانایی اجرای آن را نداشت.” و در جواب چرایی این اظهارنظر که از نحوه نگارش خبرنگار برمی آید که همراه با تعجب بوده اعتقاد خود را بیان کرده است که: “اجرای این اثر در اول کار برای نوازنده در واقع ضرر بود. ارکستر باید پله پله با رپرتوار مناسب کار می‌کرد. مردم اجرای خوب را درک می‌کنند و می‌فهمند.”

    ادعای اینکه در زمان غلامحسین مین باشیان ارکستر شرایط خوبی داشته در اساس خود مساله ای ندارد اما زمانی مساله آفرین می شود که این آهنگساز خوش قریحه، بدون برشمردن مشخصات و متر و معیار کیفیت درباره اولین دوره ارکستر سمفونی در ایران، آنهم ارکستر بلدیه، و با توجه به شرایط فوق العاده که خارجیهای زیادی در ارکستر ساز می زدند، بلافاصله ارکستر سمفونیک تهران در یک سال گذشته را در مقایسه با آن فاقد کیفیت دانسته و به کل منکر آن شده است.

    غلامحسین مین باشیان در سال ۱۳۱۲ ارکستر بلدیه تهران را پایه گزاری می کند که اولین فرم ارکستر سمفونیک در ایران از این ارکستر بلدیه پدیدار می گردد. سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰ این ارکستر فعالیش را تنها با مین باشین به عنوان رهبر داشت. و آنگونه که شناسنامه لوریس چکناواریان نشان می دهد او متولد ۱۳۱۶ است و قاعدتا نمی توانسته خود شاهد اجرای این ارکستر و یا مسایل کیفی باشد به همین دلیل از برشمردن متر و معیار خوبی و کیفیت و همچنین شرایط ایده ال آن روزها در گفته هایش احتراز می کند که البته از این آهنگساز دقیق و ظریف، اینگونه اظهار نظرها بعید است چرا که شرایط را برای متهم شدن به حرفهای عوام فریبانه، خود مساعد ساخته است.

    ضمنا در سال ۱۳۱۳ با کمک شایانی که شخص اول مملکت، رضاخان، در راستای هرچه بیشتر هیتلری کردن ایران داشت و تمایلات او به کپی برداری از نازیها که البته ارکستر بسیار قدرتمندی داشتند باعث شد برای ارکستر بلدیه ۱۲ معلم از کشور چک بیاورد و تا زمان از برکناری او از قدرت در سال ۱۳۲۰ حقوق آنها را مرتب می پرداخت که اتفاقا از نقاط قوت آن دوره است که هرچند ایران در وضعیت مالی خوبی به سر نمی برد اما به نظر میرعلینقی،پژوهشگر موسیقی معاصرشهری، به علت نظم و انضباط شیوه میلیتاریسم رضاخانی و همچنین ضرورت و اساس رضاخان مبنی بر درستی در کار باعث شده بود که ماحصل این آموزشها با بودجه کم، منجر به تربیت نسلی از موزیسین ها نظیر ثمین باغچه بان، مرتضی حنانه، فریدون ناصری، غلامحسین غریب و صدیقه شهنیا شود که مهمترین عملکرد دوره مین باشین علاوه بر ایجاد چنین ارکستری شمرده می شود که مشخص است بیشتر رویکرد آموزشی و تربیتی برای جا انداختن چنین موضوعی و برداشتن گامهای اولیه در ایران داشته است.

    که پر مسلم است بعد از هشتاد سال وضعیت موسیقی غربی در کشورمان همانند آن روزگار شروع از صفر نیست چرا که با توجه به دانشگاهی شدن این رشته در ایران و تربیت سالانه چند صد نفر دیگر آن گامهای اولیه سالهاست برداشته شده و در نتیجه شرایط مقایسه به نظر زمانی و امکاناتی بازهم برابر نیست که به این دلایل هر چند نامربوط ارکستر امروز را بی کیفیت بشماریم.
    و بازهم به علت گفته های آهنگساز سمفونی رسول عشق، به غیر از اجرای افتتاحیه در زمستان ۹۳ شاهد اجرای هیچکدام از سمفونیها توسط ارکستر سمفونیک تهران نبوده است در نتیجه ادعای بی کیفیتی کردن بر پایه و اساسی مطرح نشده است. این همان ایرادی است که به این آهنگساز برجسته که رهبری ارکستر هم در کارنامه دارد گرفته می شود که چرا بدون هیچ شهادتی و بدون داشتن ایراد فنی یا رویت اشتباهی سخن گفته که از این موزیسین برجسته انتظار می رود همواره با دلایل علمی سخن بگوید تا اینکه به بیان دیدگاهی چنین رادیکال بپردازد. و آیا این گفته ها مصداق متمایل بودن به تخریب نیست؟ آنهم تخریب ارکستری که در یکسال گذشته روز به روز برای رشد و ارتقای خود کوشیده است. آیا بهتر نبود او نیز بیشتر به تماشای ارکستر می پرداخت و پس از هر اجرا متذکر نقد و نظر کارشناسی خود می شد و متهم به حرف زدن از روی ندانسته ها نبود؟

    انگونه که سیدعلیرضا میرعلینقی، پژوهشگر و مورخ موسیقی معاصر شهری ایران می گوید : “دردوره مین باشیان به علت همان روح نازیستی حاکم بر حکومت رضاخان، ارکستر برای باشکوه و مقتدر جلوه دادن حکومت به اجرای قطعاتی پرشکوه و پرعظمت همانند مقدمه اپرای والکوره واگنر ویا فالستاف وردی می پرداخته است که این وجهه برای خود موسیقی و رشد نبود بلکه برای جلوه دادن شکوه و بزرگی و قدرت دولتی بود که تحت نظر آن به فعالیت می پرداخت.”

    که مسلم است چنین دیدگاهی امروزه برای رهبران مستقل ارکسترها بی معناست و مشخص نیست چرا لوریس چکناوارایان همچنان به این نگاهها دلبسته است؟ چراکه در این باره نیز توضیحی نداده است.

    و آیا این مساله مروج نگاه دولتی به ارکستر که بالاخره از آن یک ارکستر پروژه ای در حد بنگاه شادمانی ساخت و دست آخر آن را منحل کرد نیست؟

    رهبر ارکستر اپرای تهران در سالهای پیش از انقلاب اگر به عنوان مخاطب و کارشناس در کنسرتها شرکت می جست حتما مطلع می شد که ده بار سمفونی ۹ بتهوون در یکسال گذشته توسط ارکستر سمفونیک تهران اجرا شد و البته هر بار این اجرا مخاطب خود را داشت و ضمنا هر دفعه گوشه ای از رشد کیفی ارکستر در آن مجسم شد؛ آنچنانکه سمفونی ۵ بتهوون که به گفته کارشناسان اجرای آن سخت تر از سمفونی شماره ۹ بتهوون هست نیز توسط این ارکستر به اجرا درآمد و همین نشان داد که شیوه مدیریت و بهره برداری از توانایی های نوازندگان ارکستر که همگی از جوانان بی نام و نشان کشور هستند تنها عامل تعیین کننده سختی و یا آسانی کارها و ممکن شدن یا نشدن آنهاست. که البته به علت تایید موسسه ناکسوس، (از معتبرترین موسسات عرضه کننده سی دی)، از نسخه ضبط شده سمفونی ۹ بتهوون و سمفونی ۵ دورژاک توسط ارکستر سمفونیک تهران مشخص است که رویهم رفته ارکستر از نظر کیفی ارتقا یافته است و برای نوازندگان جوان و منضبط آن چیزی سخت نیست و البته در دنیای حرفه ای اینگونه رفتار می شود. و ضمنا در انتها این پرسش باقی ماند که چرا این آهنگساز باتجربه با این رفتار حرفه ای میانه ای ندارد؟ و ایکاش بهتر نبود با اینگونه حرفهای که نشان دانش درآن نیست و فکت فنی هم آورده نمی شود چهره عوام پسندانه به خود ندهیم؟

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *