موسیقی ایرانیان – بیتا یاری: فضای پر التهاب موسیقی در روزهای پایانی سال بیش از آنکه نشان دهنده حجم مشکلات موجود در این جامعه هنری باشد نشان از بیماری مزمنی بود که پس از سالها زمزمه اکنون کاملا چهره خود را نمایان ساخته است.
چهرهای که این بیماری از جامعه موسیقی ساخته است پر مخاصمه و دور احترام است. فضایی که در آن هر چه هست از عقلانیت خبری نیست و در این میان هم «مردی» نیست «که از خویش برون آید و کاری بکند»؛ چرا که مدیران و متولیان دارای پُست و چندین عنوانِ نهادهای موسیقی نیز در این مدت نشان دادند که از سوء مدیریت رنج میبرند و راهکاری برای برون رفت از شرایط ندارند که اگر داشتند فضای موسیقی به مسیر کنونی امروز سوق نمیدادند و به ورطه ی تهی از احترام و آزادگی نمیکشاندند.
دیگر بر کسی پوشیده نیست که سخن راندن از بالابردن آستانه تحمل آنهم در این شرایط، مضحکه فرض کردن شرایط است و بس. چراکه آنها که با سکوت معنی دار خود شاهد جنجالهای این چند هفته پیاپی بودهاند گویا از این فضا به قدر کفایت محظوظ شدهاند که سخنی از خویشتن داری و پایان کشمکش بر زبان نمیآورند.
کافی است تنها از دور شاهد چند هفته گذشته به اجمال باشید تا عمق این بیماری برایتان مشخص شود.
وعده انتخاباتی دولت: احیای دردها
برای اولین بار بود که موسیقی به عنوان هنر همیشه زیرضرب و فشار، در جایگاه یک وعده انتخاباتی بروز کرد و خانواده موسیقی سرخوش از این وعده ساخت؛ چرا که برای اولین بار در طی سی و اندی سال، حق و حقوقشان به رسمیت شناخته شده بود و پس از یکسال ونیم از روی کارآمدن دولت «تدبیر و امید» قفل ارکستر سمفونیک تهران به دست کلید ریس جمهور با تخصیص بودجه سه میلیاردی، خارج از بودجه مصوب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برای احیای ریشهای ارکستر کلید خورد.
اما از انجاییکه سیستم ناکارآمد اداری و مدیریتی حاکم بر زیرمجموعه نهادهای شبه دولتی و دولتی در این سالها تجربیات تلخی را برای موسیقی رقم زده بود، درنتیجه کارشناسان با بیاعتمادی تمام این فضا را برای رشد موسیقی کافی نمیدانستند و آن را از روز نخست مهتوم به شکست ارزیابی میکردند؛ چنانکه سابقه مدیران قبلی نیز نشان داده بود که در مجموعههای اینچنینی عاقبت آنچه مظلوم واقع میگردد خود موسیقی است که چنین نیز شد و با وعده انتخاباتی ریس جمهور در زیرمجموعه وزارت ارشاد چنان برخوردی صورت گرفت که در یک مجموهای همچون فدراسیون فوتبال که آوازه ناسالم بودنش احتیاجی به بازگویی ندارد کمتر اتفاق میافتد.
اگر در مجموعههای متولی فرهنگ و هنر قبلی، به موسیقی و اهالی آن ظلمی صورت گرفته بود و یا با تعطیلی کشاندن موسیقی از هوادارنش دریغ شده بود این تضییع از جانب کسانی بود که وابستگی به خانواده موسیقی و یا تجربه و رابطهای با این هنر نداشتند ولیکن این بار این ظلم متولی وارصورت گرفت و از سوی کسانی در حق موزیسینها اجحاف شد که اتفاقا در کارنامه خود سابقه رتق و فتق امور هنری را دارند.
با دوباره معلق شدن ارکستر سمفونیک تهران دردهایِ حقارت بارِ دیرینه، نیشتر خوردند و به یکباره بروز کردند. این بار دعوای اهالی موسیقی بر علیه یک استاد بلند آوازه دیگر جایی برای وااسفا و اظهار تاسف باقی نگذاشت و تنها نشان داد که چقدر اهالی موسیقی در محروم ساختن یکدیگر تعجیل به پیشی گرفتن از هم دارند و آنگونه که میگویند اهالی موسیقی و بزرگانش چندان تفاوتی با جامعه فوتبال ندارند وای بسا آنگونه که در ادبیات بیانیه بنیاد رودکی هم ظاهر شد بسیار دور از عقلانیت و درایت هستند. و ضمنا مدیران بالادستی این نهادها بیشتر از آنکه به دنبال راهکار عاجل پایین آوردن التهابات باشند همانند یک ارباب از جنگ گلادیاتورها لذت میبرند و از دور به تماشا نشستهاند.
همین مسایل کافی است تا متقاعد شویم که مدیران میانی میبایست در سیاستهای خود تجدید نظر کنند و یا مدیران ارشد وزارت فرهنگ برای آنها جایگزین شایستهای پیدا کنند تا این فضای پر التهاب به نام دولت تدبیر و امید ثبت نگردد.
جانبدارانه، دور از جایگاه صنفی و عقلانیت
البته آنگونه که تجربه نشان داده بود تنها مدیران و متولیان منسوب به دولت نسیتند که در دمیدن بر کوس رسوایی دیگران در تلاشند بلکه وقتی عقلانیت در جامعه حاکم نباشد حتی متولیان رفتارهای صنفی نیز دچار خطا میگردند. خطایی که جایگاه یک صنف را به شدت متزلزل و جانبدارانه میکند. و این مساله با بازنشر یادداشت خشمگینانه هوشنگ کامکار در روی سایت خانه موسیقی به شکلی ناگوار بروز پیدا کرد. چرا که در هفته پیش از آن، خانه موسیقی در اقدامی عقلانی شکایت خود از ساسان فاطمی را پس گرفته بود و انتظار نمیرفت به این زودی دوباره مرتکب رفتار غیرصنفی و دور از درایت گردد. مدیران خانه که اتفاقا خود را زعمای قوم موسیقی میدانند با این عمل نشان دادند که چرا منتقدین آنها در خواستهای عقلانی به تغییر میاندیشند.
دیدگاهتان را بنویسید