به دنبال انتشار دو بیانیه طی روزهای اخیر از سوی خانه موسیقی درباره و ماجرای شکایت از ساسان فاطمی و رودیکرد منتقدان، بعد از ظهر امروز ساسان فاطمی با انتشار جوابیه ای به موارد مطرح شده در این بیانیه ها پاسخ گفت.
متن کامل جوابیه ساسان فاطمی به بیانیههای خانه موسیقی را در زیر میخوانید:
در متنی که اخیراً ــ تحت عنوان «شکایت خانه از مفتریان است: خانه موسیقی از هیچ منتقدی شکایت نکرده است» ــ بدون امضا و به تاریخ ۴ اسفند ۱۳۹۴ به روی سایت خانه موسیقی گذاشته شد، با کمال تأسف، باز هم دوستان خانه موسیقی با همان لحن همیشگیِ تخفیف معترضین و تطهیرِ خود، برای چندمین بار نشان دادند که اساساً قصد آن ندارند که به خود آیند و ضرب المثلِ «کسی را که خود را به خواب زده است بیدار نمی توان کرد» ــ که خیلی به آن علاقه دارند و با عجله در بیان آن پیشدستی می کنند ــ به کمال درباره خودشان صادق است.
عجیب است که آقایان، با اینکه ظاهراً مستظهر به وکیل مجربی هستند، بی گدار به آب زده اند و متنی را منتشر کرده اند که از سرتاسر آن می توان موارد متعددی برای شکایت قضایی علیه خودشان یافت؛ از جمله و به خصوص اینکه بنده را، پیش از آنکه اتهامی که بر من زده اند در دادگاه صالحه بررسی و برای آن حکمی صادر شود، از پیش مجرم شناخته و مفتری نامیده اند. این طور پیداست که ایشان چنان مفتون شیوایی و غراییِ متنی که نوشته بودند شده اند که بدون مشورت با وکیل بی درنگ آن را رسانه ای کرده اند؛ آن هم، باز بی رعایت هرگونه آدابی، بدون امضا. در حالیکه تمام متون منتقدین همواره نه تنها فاقد امضا نبوده بلکه هربار تعداد امضاهایش سه رقمی بوده است.
در این متن، به شیوه همه اشخاص غیردموکرات که خود را در برابر نقد و منتقد می بینند ــ به خصوص اگر انتقاد تند و صریح باشد ــ با انتسابِ صفت هایی همچون «هتاک»، «مفتری»، «تخریب گر»، «اتهام زننده به هنرمندان» و «ترورکننده شخصیت های محبوب» به منتقدین و معترضین، و انتسابِ همه نیکی های عالم و خصوصیاتِ خُلقِ پسندیده و نفسِ سلیم، مثل «سعه صدر»، علاقه به «روشنگری»، «نرمش با منتقدان»، «حرکت به سمت تعامل» و «همدلی»، به مدیران خانه موسیقی، همه منتقدین، از جمله نگارنده، تا حد افرادِ اقناع ناپذیری که از پیش با هم نقشه کشیده اند تا اساس موسیقی و خانه موسیقی و صنف موسیقیدان را براندازند تا بعد بر ویرانه آن و جنازه این شادمانی کنند تخفیف شده اند. اعتراف می کنم که حداقل خودِ من شخصاً ظرفیت های آقایان را دست کم گرفته بودم و هرگز تصور نمی کردم که به این سادگی و تا این حد بتوانند در نادیده گرفتن خدمات و شأن منتقدین، از جمله خودم (تواضع نمی کنم، فروتنی با آقایان معنا ندارد)، چنین بی محابا پیش بروند. انسان حیران می ماند که مگر دعوا بر سرِ چیست که تا حد لگدمال کردن و لجن مال کردن حریف هم می توان پیش رفت؛ مگر این مدیریت خانه موسیقی چیست که می بایست به هر قیمتی به آن چنگ زد و دامنش را رها نکرد.
خواهند گفت شما هم حرمت نگاه نداشتید. پیش از هرچیز خواهم گفت که همه مثال هایی که از به اصطلاح هتاکی می آورید از مطالبی است که پس از شکایت از من برخی موسیقیدانان خشمگین علیه شما نوشتند و هیچ ربطی به نقدهای منتقدین نداشته است، اما شما قصد دارید چهره شخصیت های مخالف خود را مخدوش کنید. در بیانیه دوم («هدف پانصد نفر…»، که هنگام نوشتن این جوابیه منتشر شد) طوری وانمود کرده اید که گویی الفاظی را که شما پیراهن عثمان کرده اید بنده به کار برده ام، چرا که بلافاصله پس از آن آورده اید که خانه از اساتید شناخته شده دانشگاه توقع بیشتری دارد، و این مصداق کامل همان چیزی است که از آن به عنوان مخدوش کردن چهره ها اسم بردم. سپس خواهم گفت تمام مشکل شما و مشکلاتی که برای خانه موسیقی ایجاد کرده اید دقیقاً در این است که میان شخصیتِ حقیقیِ خودتان، به عنوان هنرمند (و بعضاً در حد استادِ شناخته شده و محبوب موسیقی) و شخصیت حقوقی تان، به عنوان مدیران خانه موسیقی، هرگز نتوانستید تمایز قائل شوید و دقیقاً به همین علت است که هر انتقاد و اعتراضی به نحوه مدیریت و حضورتان به عنوان مدیر در خانه موسیقی می شود احساس می کنید به مقام هنری تان خدشه وارد شده است. باز به همین علت است که تاکنون پدرسالارانه خانه را مدیریت کرده اید و خود را در بسیاری از موارد بی نیاز از مراجعه به اساسنامه دانسته اید. تمام انتقاداتی که از شما شده است، چه از سوی من چه از سوی دیگران، تماماً انتقادات اداری است که می بایست پاسخگوی آنها باشید؛ که می بایست اگر پاسخ تان پذیرفته نشد باز گوشِ شنیدن انتقادات و پرسش های تازه را داشته باشید؛ که می بایست باز به همین پرسش های تازه پاسخ دهید؛ که می بایست تا قانع شدن پرسشگران در پاسخ گویی و اقناع بکوشید؛ که می بایست اگر پاسخ های تان قانع کننده نبود، به شکایت پرسشگران از شما به مقامات اداریِ ذی صلاح گردن نهید. و این همه بدون اینکه حتی یک لحظه فکر کنید که پرسشگرِ مذکور جوان موسیقیدان نام ناآشنایی است و شما استاد بزرگ و سرشناس موسیقی. آقایان! یک بار برای همیشه سعی کنید این را به خود بقبولانید که وقتی مسئولیت پذیرفتید، شما، در هر مقامِ هنری ای که باشید، خدمتگزار و پاسخگویید و آنانی که مسئولیت اداره امورشان را پذیرفته اید، در هر سطح و مقام هنری ای که باشند، متوقع و پرسشگر.
گفته اید که بارها از منتقدین خواسته اید که بیایند و نقد خود را مطرح کنند و نیامده اند و چه و چه شده است. اما همه می دانند که جلسه نقدی که مقرر شده بود در شهریورماه برگزار کنید برگزار نکردید و بسیار دیرتر، آن هم پس از اعتراض منتقدان به سکوت شما، علت آن را شکایت عده ای از منتقدین ذکر کرده و مدعی شدید که نقد و شکایت با هم جمع نمی آیند؛ و اینکه چون شکایت کرده اند، پس جلسه نقدی در کار نخواهد بود. همان زمان پاسخ گرفتید که آنچه شکایت خوانده اید و موجبات غضب شما را فراهم آورده نه از سوی ۱۲۴ نفر منتقدی که تقاضای برگزاری جلسه نقد را داشتند، بلکه از سوی ۱۵ نفر عضو خانه موسیقی آن هم به بازرس خانه شده است که، طبق بند ۴ ماده ۲۶ اساسنامه که بازرس را موظف به «رسیدگی به شکایات اعضا از هیئت مدیره و شورای عالی موسیقی و مدیر عامل» می کند، شکایت حق مسلم شان بوده است، حال آنکه منتقدینِ مذکور از بازرس توضیح خواسته بوده اند. شما ترجیح دادید پاسخی به این پاسخ ندهید، اما ناگهان به طور غیرمترقبه ای در دی ماه امسال تصمیم گرفتید که شکایت با نقد جور در می آید (آن هم بعد از اینکه منتقدین دیگر نه به بازرس، بلکه به وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی شکایت کردند و پاسخ گرفتند) و یک طرفه، بدون هماهنگی با منتقدین، بر آن شدید که امروز اعلام کنید که چهار روز دیگر جلسه نقد برگزار خواهد شد. طبعاً منتقدین این اقدام را خلاف رویه صحیحی دانستند که می بایست بر اساس آن با شرایط خاص (به ویژه امکان دستیابی آزاد منتقدان به مدارک و مستندات در بایگانی خانه) یک جلسه نقد دقیق و مستند برگزار می شد و این شیوه برگزاری نقد را برنتابیدند و طی بیانیه ای از حضور در آن سر باز زدند.
در اثبات اینکه ما از گفتگو پرهیز داریم و تعامل و مکالمه را نمی پسندیم، حرف مرا شاهد آورده اید که گفته ام تا هیئت مدیره استعفا ندهد با اعضای آن بر سر یک میز برای گفتگو نخواهم نشست و سپس، با زیرکی و خوش طبعی، خواننده را برحذر داشته اید از اینکه این مطلب را «نقل قول و شایعه و یا شوخی» بداند (البته هنوز نفهمیده ام که «نقل قول» چه اشکالی دارد) و آنها را برای یافتن این مضامین به یک جستجوی ساده (احتمالاً منظور در اینترنت است) دعوت کرده اید. اجازه بدهید این زحمتِ جستجوی ساده را هم بنده از خوانندگان بگیرم و همین جا به صراحت اعلام کنم که این گفته من بوده و «شایعه و شوخی» نیست و البته نقل «قول» بنده بوده است. متأسفانه دوستانِ خانه طوری وانمود می کنند که گویی، به قول معروف، ما تازه امروز به هم رسیده ایم، اما واقعیت این است که گوینده این «شوخی» (اگر دوست دارید این طور بنامیدش) از همان ابتدای تأسیس خانه موسیقی افتخار این را داشته که به عنوان عضوی فعال به خانه دعوت شود، در نگارش آیین نامه کانون پژوهشگران مشارکت کند، در دوره هایی عضو هیئت مدیره و رئیس هیئت مدیره این کانون باشد و در سال ۱۳۸۶ هم به عنوان عضو هیئت مدیره خانه موسیقی خدمت کند. برخی از دوستان هیئت مدیره فعلی هم که ماشاءالله از همان بدو تأسیس تا امروز همچنان استوار و پایدار در هیئت مدیره باقی ماند ه اند. بنابراین، سابقه آشنایی ما بسیار طولانی است، و همچنین سابقه اختلافات ما که باعث شد در سی تیر ۸۶ از هیئت مدیره استعفا دهم و البته به اصرار آقایان دوباره به آن بازگردم. اما پس از پایان دوره عضویتم در هیئت مدیره، دیگر عطای خانه را به لقایش بخشیدم و در این هفت ـ هشت سال، جز در یادداشت کوچکی در یکی از جراید که تشکیلات اداری و سازمانی خانه را نقد می کرد، کلمه ای در باب خانه نه گفتم و نه نوشتم. اکنون اگر گفتگو با خانه را نپذیرفته ام، روشن است که اکراهم ریشه در شناخت و سابقه ای دارد که از نحوه گفتگوی برخی از آقایانِ مدیران دارم.
دوستان حقیقتی را درباره خودشان بیان کرده اند که انکارناپذیر است. این که تلویحاً یا صراحتاً می گویند طرفدار نقد «سازنده» و متین اند و تندروی و افراط کاری را نمی پسندند حقیقتاً صحت دارد و گمانم ثابت کرده اند که در برابر چنین نقدهایی واکنش منفی نشان نمی دهند. اما آنچه مایه تأسف است این است که در برابر این گونه نقدها اساساً هیچ واکنشی نشان نمی دهند؛ تو گویی چیزی گفته نشده و نقدی صورت نگرفته و پاسخی مطالبه نشده است. متانتِ نقدِ صبورانه هنرمند گرامی و دوست عزیزم، آقای آذرسینا، که در ۲۹ تیرماه امسال در رسانه ها منتشر شد و تقریباً در همه موارد همان اشکالاتی که من در نامه استعفای هشت سال پیشم نوشته بودم را برمی شمرد چه نتیجه ای گرفت؟ چه پاسخی به او داده شد؟ چرا سایت خانه موسیقی همین نقدهای متین را، ازجمله نقد آقای آذرسینا را، انعکاس نمی دهد؟ چرا خبر استعفای هنرمند عزیز، آقای علیزاده، از شورای عالی و اظهارات ایشان در این باره روی سایت نرفت؟ سؤال ها و انتقادات معدود منتقدینی که دعوت جلسه نقدِ دی ماهِ آقایان را لبیک گفتند چگونه انتشار یافت و چه پاسخی به آنها داده شد؟ اگر بنده ابا داشته ام از اینکه با آقایان بر سرِ یک میز گفتگو کنم نه ناگهان یک شبه خواب نما شده ام که من فرشته ام و ایشان شیطان و نه قصد «شوخی» و مضحکه داشته ام؛ همه چیز مسبوق به سابقه است.
اما درباره شکایات که این همه از آنها یکه خورده و گله کرده اید لازم است روشنگری کنم. اولین شکایتی که از آن گله مند بودید، چنانکه گفتم، از سوی برخی از اعضای خانه موسیقی به طور کاملاً موجه به بازرس خانه تسلیم شد. دومین شکایت، که به هیچ رو قضایی نبود و به مقامات ذی صلاحِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تسلیم شد، داستانی دارد که بعید می دانم ندانید، اما لازم است برای خوانندگانِ این مطلب آن را روشن کنم؛ چرا که این شکایت هرگز به شکل خودسرانه تنظیم نشد. در همان اوایل تابستانِ امسال، پس از دو جلسه نقدِ «ضرب اصول»، معاونت محترم هنری وزارتخانه، آقای مرادخانی، بر آن شدند که طی جلسه ای با حضور آقایان داریوش طلایی، عبدالحسین مختاباد، رضا مهدوی و عباس سجادی و بنده در فرهنگسرای نیاوران به مسائلی که منتقدین مطرح کرده بودند توجه کنند. در این جلسه، ایشان پس از استماع انتقادات، توصیه کردند که ما موارد مطروحه را طی نامه ای به هیئت نظارت بر مؤسسات فرهنگی و هنری وزارتخانه انعکاس دهیم تا ایشان بتوانند رسماً به آن رسیدگی و مسئله را حل کنند و، درواقع، قول دادند که در صورتِ طرح مسئله در هیئت نظارت، حتماً به مسئله رسیدگی خواهند کرد. فاصله میان این جلسه (در اوایل تابستان امسال) و ارسال نامه به هیئت نظارت که در آبان ماه صورت گرفت به خوبی نشان می دهد که منتقدین تا چه حد صبورانه گام برداشته اند و هرگز با بی پروایی و بی ملاحظگی دست به هیچ اقدامی نزده اند. امیدوارم اکنون روشن شده باشد که با کسانی سروکار ندارید که جز نابودی خانه موسیقی خیالی ندارند و در این راه همه چیز را به خاک و خون می کشند.
و اما درباره آنچه پس از نشست با میهمانان اتریشی در خانه موسیقی اتفاق افتاد، قبل از هرچیز باید بگویم که من در آن نشست فقط به دعوت دوست و هنرمند گرامی، آقای هوشنگ کامکار، که علاقه شخصی ام به او پوشیده نیست حاضر شدم و تأکید داشتم که مایل نیستم این دعوت از سوی هیئت مدیره خانه باشد. ایشان هم در این خصوص اطمینان دادند و الحق هم همین طور بود و در آن جلسه فقط یکی از اعضای هیئت مدیره به عنوان شخص حقیقی حضور داشتند. پس از نشست با میهمانان اتریشی، از من دوستانه خواسته شد که بنشینم و درباره مسائلِ پیش آمده صحبت کنیم. پذیرفتم و بحث آغاز شد. اما متأسفانه در این مورد هم مسائل در بیانیه خانه طوری عنوان شده است که از بنده چهره کسی ترسیم شود که به همه توهین می کند و حرف حساب در کله اش فرو نمی رود. قضیه از این قرار نبود که پس از بحث درباره غیرقانونی بودن «برخی از اقدامات خانه موسیقی» گفته شود که با مشاور حقوقی خانه تماس گرفته و از او نظرخواهی شود، بلکه دوستان پیشنهاد کردند که با وکیلی (نه مشاور حقوقی خانه) تماس گرفته نظر او را جویا شوند. به همین دلیل، بعد از تماس با وکیل مورد نظر، اول شرح ماوقع را به او دادند و بعد از آن از او نظر خواستند. ایشان هم در حین صحبت، برای آنکه نشان دهند تصمیم مجمع عمومی قانونی بوده است جزئیاتی را مطرح کردند که طبیعتاً به عنوانِ کسی که با موضوع آشنا نیست، نمی توانستند از آنها با خبر بوده باشند. درست در همین لحظه بود که من اعتراض کردم که ایشان از همه چیز باخبر است و ظاهراً از قبل با او مشورت شده است؛ چیزی که دیگر دوستان امکان کتمان آن را نداشتند و فقط در این لحظه بود که اذعان کردند وکیل سابق الذکر مشاور حقوقی آنان است.
آنچه در آن ملاقات اتفاق افتاد و گزارش مختصر آن را آقایان آورده اند بار دیگر نشان می دهد که چگونه معضل اساسی، یعنی ناآگاهی از اساسنامه و برخورد فراقانونی با مسائل خانه در تمام رفتارهای آنان چنان ریشه دوانده است که حتی، بگویم «معصومانه» و بدون توجه به اینکه خود را در این زمینه لو می دهند، به روشنی آن را در گزارش شان ابراز می کنند. نوشته اند: «در همان جلسه، آقای گنجه ای (عضو و قائم مقام خانه)، با اشاره به اینکه مجمع عمومی بالاترین رکن در نهاد خانه موسیقی است، گفت: تمامی تصمیمات هیئت مدیره قبلاً توسط مجمع عمومی تصویب شده، اما متأسفانه آقای فاطمی باز هم مدعی شد که مجمع عمومی حق چنین کارهایی را ندارد». بخش بزرگی از وقت ما در بحث صرف این شد که من سعی کنم به آقایان نشان دهم تعبیرشان از مجمع عمومی به عنوان «بالاترین رکن» خانه موسیقی وجهه حقوقی ندارد و آنچه از نقش حقوقیِ مجمع عمومی می توان فهمید از وظایف و اختیاراتی که برای آن در اساسنامه در نظر گرفته شده است معلوم می شود نه از تعبیر آنها. درنتیجه، اگر این یا آن کاری که شما انجام آن را به مجمع عمومی نسبت می دهید و به همین علت آن را قانونی می دانید در حدود اختیارات این مجمع که اساسنامه تعیین کرده است نباشد، مجمع حق انجام آن را نداشته است. اینکه حالا آقایان همین مطلب واضح را نه تنها متوجه نشدند، بلکه اکنون همه جا، به ضررِ خودشان، آن را جار هم می زنند و به عنوان مثالِ کله شقیِ بنده مطرحش می کنند حقیقتاً لبخند به لب می آورد.
مورد بعدی از این هم بدتر است. می نویسند: «درنهایت و در پایان این جلسه، ایشان درخواست رویت صورتجلسه مجمع عمومی را داشت و به ایشان پیشنهاد شد که اگر صورتجلسه به ایشان تسلیم شود و او از صحت محتوا دال بر موارد اختلافی مطمئن شد، آیا حاضر است مسائل را مختومه اعلام کند که پاسخ ایشان منفی بود». مطمئنم که خواننده باهوش با خواندن این چند سطر به یاد برخی شیطنت های دوره دبیرستان می افتد که گاه چنین شرط هایی برای انجام دادن یا ندادن این یا آن کار برای یکدیگر می گذاشتیم. دوستان عزیز، آقایان محترم، یک بار هم که شده یک قدم در جهت درک این مسئله بردارید که بر یک مسند حقوقی تکیه زده اید که قوانین خود را دارد و شما نمی توانید از اجرای این قوانین خودداری کنید. خانه موسیقی خانه شما نیست، خانه صنف است. شما نمی توانید برای نشان دادن صورتجلسه مجمع عمومی به من که حق رویت آن را دارم شرط قائل شوید؛ و تازه آن هم چه شرطی! خوب آقایان، اگر من به عینه رویت می کردم که مجمع عمومی چنین تصمیمی که شما می گویید و درواقع در حدود اختیاراتش نیست گرفته است مسائل تازه آغاز می شدند؛ بنابراین، چطور ممکن بود که من آن را «مختومه» اعلام کنم؟ آن وقت شما این را هم، به جای اینکه مسکوت بگذارید، در رسانه ها و در سایت خودتان جار می زنید؟ جای آن دارد که متقابلاً خوانندگان محترم را باز دارم از اینکه این همه را «شوخی» تلقی کنند. خیر، حقیقت دارد و می توانید با یک جستجوی ساده آن را در سایت خانه موسیقی پیدا کنید.
مطلبِ سراپا هیجان زده و برآشفته آقایان که سرشار از کلمات و تعبیرهای ناشایست است و آن را با افتخار بر سایت خانه موسیقی گذاشته اند گواه پریشان حالیِ آنهاست. این پریشان حالی را از داستان های عجیبی که نقل می کنند نیز می توان دریافت؛ ازجمله اینکه «بجز آقای فاطمی همانها که در جلسه اول ضرب اصول حضور داشتند به خانه موسیقی آمده و یا با تماس های بعدی ضمن ابراز نگرانی از نیت برخی از به اصطلاح منتقدان از جریان افراطی و تندروی های خطرناک عده ای اعلام برائت کردند». البته این «همانها» دقیقاً معلوم نیست چه کسانی اند، اما در ضرب اصول اول، غیر از من، فقط دو منتقد رسمی دیگر، از برجسته ترین چهره های موسیقی کشور و هر دو از مدیر عاملان سابق خانه موسیقی، حضور داشتند و جالب است آقایان بدانند که امضای هر دوی آنها پای بیانیه محکومیت شکایت قضایی خانه موسیقی از بنده ــ همان شکایت ابتدا ۵۰۰ امضایی و اکنون بیش از ۶۰۰ امضایی که آقایان با آن همچون کاغذپاره رفتار کرده اند ــ دیده می شود.
اینکه منتقدین را اتهام زننده به هنرمندان و ترورکننده شخصیت های محبوب دانسته اند باز نشان می دهد که هنوز نتوانسته اند، و بیم آن می رود که هرگز نتوانند، میان شخصیت های حقوقی کسانی که مورد انتقاد و اعتراض قرار گرفته اند و شخصیت های حقیقیِ آنها به عنوان هنرمند تمایز قائل شوند. بدیهی است، و لازم نیست به آنها اطمینان دهم، که منتقدین و معترضین قائل به چنین تمایزی هستند و هرگاه در این مجادله ها حتی تندترین انتقادات و اعتراضات را به شخصیتی کرده اند به شخصیت حقوقیِ آنها بوده است. مقابله با یک هنرمند در هر سطح محبوبیتی که باشد مقابله ای است بی خردانه. به یاد دارم که در همان ملاقاتی که به بهانه مهمانان اتریشی در خانه موسیقی دست داد چگونه به همان عضو هیئت مدیره ای که در نشست حضور داشت و اتفاقاً همواره صراحت را تحسین می کند، به صراحت گفتم که شما را همیشه دوست داشته و دارم و به عنوان هنرمند در قلب من جا دارید، اما به عنوان شخصیت حقوقی از نظر من متخلف هستید.
ما از طرق قانونی همچنان راه خود را ادامه خواهیم داد. در آخرین نشست با معاونت محترم هنری وزارت ارشاد، آقای مرادخانی، که مشاور محترم وزیر، دبیر محترم هیئت نظارت، مدیر کل محترم دفتر حقوقی وزارتخانه و مشاورین حقوقی طرفین در آن حضور داشتند تصمیمات مهمی گرفته شد که امیدواریم به زودی عملاً متحقق شود. ما تاکنون به احترام تعهدی که به جناب مرادخانی دادیم، درباره جزئیات توافق خودمان در این خصوص سکوت کرده ایم، وگرنه با آشکارشدن این توافقات همه اهالی موسیقی خواهند دانست معنای «سعه صدر» چیست.
آنچه بیش از هر چیز ضرورت دارد تغییر رویه مدیران خانه موسیقی است. شیوه مدیریتی آنها در تمام این سال ها تنها نارضایتی برانگیخته است. جالب است که آقایان در بیانیه اخیرشان، همین «خانه موسیقی از هیچ منتقدی شکایت نکرده است»، چهاربار، پس از اینکه هر بار از مظلومیت خانه موسیقی سخن گفته اند و آن را به زعم خود اثبات کرده اند، از مخاطب و خواننده پرسیده اند که چرا با این حال هیچ کس به طرفداری از خانه موسیقی طومار جمع نکرد و اعتراض نکرد و نامه ننوشت. فکر می کنم منطقی باشد اگر به دوستان توصیه کنم که به جای اینکه این را چهاربار با عصبانیت و درشتی از مخاطبان و خوانندگان بپرسند، یک بار به نرمی از خودشان بپرسند. به راستی چرا با این همه اعتراضات، هیچ کس به طرفداری از خانه موسیقی طومار ننوشت و بیانیه صادر نکرد؟
دیدگاهتان را بنویسید