فرهاد فخرالدینی واژه «سنتی» را در موسیقی ایران واژهای جدید دانست و گفت: «سنتی» نامیدن موسیقی ایرانی که روی آن کار میشود و ممکن است بر مبنای آن، هر روز آهنگ جدیدی ساخته شود، درست نیست.
این آهنگساز با اشاره به اینکه موسیقی ملی ایران در ابتدا به نام «موسیقی ایرانی» و سپس به «ردیف موسیقی اصیل ایران» شهرت داشت، اظهار کرد: پس از مدتی، به این نوع موسیقی نام «سنتی» را دادند که من با این واژه موافق نبودم و نیستم، زیرا «سنت» تحرک ندارد. ما میتوانیم بگوییم سنت در مراسمی مانند چهارشنبهسوری هست، اما در موسیقی ایرانی که روی آن کار میشود و ممکن است هر روز بر مبنای آن، آهنگ جدیدی ساخته شود، سنت وجود ندارد.
او ادامه داد: یک آهنگساز باید با چگونگی رشد فرهنگ و تعلیم و تربیت کشور، ادبیات ایران، شعرای این مرز و بوم و ردیف و موسیقی ملی و محلی آشنا باشد، بنابراین اثری که خلق میکند «موسیقی ملی» محسوب میشود. زمانی که یک موسیقی برای مردم این مرز و بوم ساخته میشود و در خاطر آنها میماند، سنتی نیست، بلکه ملی است.
ارتباط میان مردم و موسیقی قطع شده است
او علاقه نداشتن قشر جوان به موسیقی اصیل ایرانی را نتیجه قطع شدن ارتباط میان مردم و موسیقی ارزیابی و بیان کرد: در زمان قدیم، ابزار گوش کردن به موسیقی رادیو بود که یک قطعه موسیقی را سه یا چهار بار در روز پخش میکرد، مردم نیز در آن دوران به این صورت، گرفتار نبودند و با کلی بهبه و چهچه آرزو میکردند تصنیفی که از خواننده مورد علاقهشان پخش شده بود، دوباره پخش شود و رادیو هم چند ساعت یکبار، همان تصنیف را پخش میکرد.
فخرالدینی ادامه داد: برنامههای موسیقی زیادی نیز در آن دوران وجود داشت که شامل برنامههای تکنوازی سازها هم بود، که هر روز یک نوازنده مطرح مینواخت و موجب میشد مرم با موسیقی احساس آشنایی کنند.
این رهبر ارکستر با اشاره به اینکه تالارهایی که کنسرت در آنها برگزار میشود، نسبت به ۷۰ میلیون نفر جمعیت کشور، ظرفیت چندانی ندارند، اظهار کرد: کنسرتها در حال حاضر آنقدر تأثیرگذار نیستند و قیمت بلیتها هم خیلی گران شده و تهیه کردن آن آسان نیست. در حالی که پیش از این، مردم بهشکل رایگان موسیقی گوش میکردند.
او معتقد است: گرفتاریها از تلویزیون شروع شد و به وسیله آن، جدیت موسیقی ایران از بین رفت و موسیقی شکلهای دیگری به خود گرفت و آن جدیتی که در ارکسترها بود، با آمدن تلویزیون کمتر شد و مردم به تماشای سریالهای مختلف رو آوردند.
حرکت «تار» از سینه تا روی زانو
این آهنگساز در بخش دیگری از این گفتوگو، درباره تاریخچه ساز تار، توضیح داد: در گذشته، خواننده، نوازنده و تمام کسانی که در یک اجرای موسیقی شرکت داشتند، روی زمین مینشستند. معروف است «آقاحسین قلی» و «میرزا عبدالله» در کلاسشان روی پوستین مینشستند و شاگردان که رویشان نمیشد پول کلاس را مستقیم به استاد پرداخت کنند، آن را یواشکی زیر پوستین او قرار میدادند.
فخرالدینی گفت: اگر دقت کرده باشید، در عکسهایی که در همان زمان و تا پیش از زمان «عبدالله حسینقلی» از اساتید موسیقی گرفته شده، نشان میدهد که در آن دوران، تار روی سینه تکیه داده میشد (مانند تار آذری در دوران حاضر) و روی زانو قرار نمیگرفت.
او همچنین اظهار کرد: متأسفانه در طول زمان، به دلایلی که ممکن است یکی از آنها راحتطلبی بوده باشد، محل قرار گرفتن تار پایینتر آمد؛ اما در بغل، خوب جا نمیگرفت تا اینکه «یحیی تار ساز» کاسه این ساز را بزرگ میکًند تا در بغل بهتر جا شود. البته من مخالفتی با این موضوع ندارم، اما آذربایجانیها خیلی روی این موضوع تعصب دارند و تسلیم این ماجرا نمیشوند و میگویند صدای موسیقی باید نزدیک قلب باشد، چون به هر حال، محل احساس آدمی قلب است و خوب است که موسیقی از قلب نوازنده به شنونده منتقل شود. اصولا هم آنها قبراقتر از ما هستند، همانگونه که شادی و پایکوبیهای آنها نیز تحرک بیشتری نسبت به ما دارد، ما هم میتوانستیم این کار را انجام دهیم.
رهبر ارکستر موسیقی ملی ایران در رابطه با اینکه کشور آذربایجان «تار» را به نام خودش ثبت کرده است، تصریح کرد: این از بیحالی برخی مسوولان ماست که نمیتوانند کاری انجام دهند. به هر حال آذربایجان زمانی تکهای از خاک ایران بوده است و به علت تاریخ مشترکی که میان آنها و ایران وجود دارد، بهراحتی میتواند تمام سازهای ایرانی را به نام خود به ثبت برساند.
او اضافه کرد: درباره ثبت بقیه سازها مانند سنتور و کمانچه نیز وضع به همین منوال است، اما ایران میتوانست یکسره اقدام و تمام سازهای ایرانی را به نام خود ثبت کند.
دیدگاهتان را بنویسید