موسیقی ایرانیان – علی نامجو: «بالاخره آلبوم «ایران جوان» پس از ۱۰ سال منتشر شد»، این جدیدترین خبری است که از آهنگساز و پژوهشگر پرکار موسیقی ایرانی در خبرگزاریها منتشر شده است. «پیمان سلطانی» در همراهی با استاد «شهرام ناظری» آلبوم ایران جوان را از سری سرودها و ترانههای ملی- میهنی به تازگی وارد بازار کرده است. این آلبوم در مدت اندکی که از انتشارش میگذرد با اقبال مخاطبان مواجه شده است.
مجموعه قطعات به اجرا در آمده در این اثر عبارتند از «سرزمین مادری» -شعر ضیاالدین ناظم پور/ برای ارکستر و آواز- «ایران جوان» (وطنم) -شعر بیژن ترقی / برای ارکستر و آواز- «باران» -شعر ضیاالدین ناظم پور / برای ارکستر و آواز- «سرزمین مادری» -برای پیانو / پیانیست آرمن مووسیسیان- «ایران جوان» (وطنم) -برای پیانو / پیانیست مارگاریتا تووماسیان- «باران -برای پیانو / اجرای سمپل حامی حقیقی- «سرزمین مادری» -برای کر، پیانو و تنبک- «ایران جوان» (وطنم) -برای کر، پیانو و تنبک- «باران» -برای کر، پیانو و تنبک- «سرزمین مادری» -برای ارکستر و سنتور- «ایران جوان» ( وطنم) -برای ارکستر و تار- «باران» – برای ارکستر و سه تار- که ضمن این مجموعه سلطانی تکنوازی تار، سه تار و سنتور را نیز بر عهده داشته است.
«موسیقی ایرانیان» با «پیمان سلطانی» به بهانه توفیق «ایران جوان» و درباره این آلبوم و دیگر آثارش گفتوگو کرده که در ادامه می خوانید.
* میدانم که انتشار آلبوم پس از ۱۰ سال در عین تمام تلخیهایش، شیرین است و شاید خستگی این سالها با انتشار آلبوم، تا حدی از تن بیرون شده باشد. با این توضیح که آلبوم «ایران جوان» وضعیت فروش خوبی را سپری میکند و از روزی که منتشر شده، تا امروز علاقهمندان زیادی موفق به شنیدن قطعاتش شدهاند. این آلبوم شامل قطعات ملی میهنی است که در شهرام ناظری آنها را میخواند و برای اجرا در ارکستر بزرگ نوشته شده است. در ابتدا در مورد ایده شکلگیری این کار صحبت کنید.
لازم به توضیح است کار بر روی پروژههای ملی میهنی را از دهه هفتاد شروع کردم. بنابراین بیش از سه دهه از آغاز کار در این حوزه موسیقی میگذرد. اجرای این قطعات را از اوایل دهه هشتاد شروع کردم. این پروژه موسیقایی در حقیقت جمعآوری، ساخت و تنظیم مجموعهای از تصنیفهای ملی میهنی از دوره قاجار به بعد بود. یکی از کارهای که در این مجموعه انجام گرفت، ایران جوان بود که در سال هشتاد و یک در «چقازنبیل» به روی صحنه رفت. این کار در سال ۸۴ با ارکستر ملل به اجرا در آمد. بگذارید این نکته را بگویم که در ابتدا قرار بود ایران جوان را با همراهی آقای ناظری در سال ۸۳ ضبط کنیم. متاسفانه به خاطر بیبرنامگیهایی که اتفاق افتاد و ماجراهای شخصی که برای من پیش آمد، انتشارآلبوم به تاخیر افتاد و نهایتا در سال ۸۹ با صدای «شهرام ناظری» ضبط شد. قرار بود این کار زودتر از اینها وارد بازار شود که متاسفانه باز هم مشکلاتی پیش آمد و اجازه انتشار به موقع را از ما گرفت. در نهایت این قطعه با ۵ سال تاخیر و در سال جاری منتشر شد. مشکلاتی که برای انتشار به موقع پیش روی این کار قرار گرفت، دلایل زیادی داشت. به نظرم بهتر است بخشی از تاخیر را به خاطر بروز بیبرنامگیها در نظر بگیریم. بخش دیگری از دلایل به تاخیر افتادن انتشار کار را به پای تنبلی من بگذارید. ناگفته نماند که من در این سالها درگیریهای زیادی در حوزه موسیقی داشتم و برای شخص من آن کارها نسبت به این کار در اولویت بیشتری قرار داشت.
* موضوع دیگری در مورد کارهای شما هست که میتواند توجه مخاطب را جلب کند. کاری با عنوان «سعدی خوانی» که انتخاب خوانندگانش خبر از کاری هنری و به دور از فضای بازاری جامعه موسیقی ایران را داشت. به نظر میرسد حتی اگر نام آهنگساز کار را نمیدانستیم، با برخورد به نام خوانندگانی نظیر «محسن کرامتی»، «مظفر شفیعی»، «حمیدرضا نوربخش»، «علیاصغر شاهزیدی» و «علی جهاندار» حدس زدن این موضوع که آواز در این آلبوم بیش از سایر موارد در موسیقی کلاسیک امروز ایران مد نظر آهنگساز بوده است، را تبدیل به کار آسانی میکرد.
این آلبوم به علاوه آلبومهای دیگری با نامهای «خیام خوانی»، «نظامی خوانی» و «رودکی» در مجموعهای با عنوان «شاعر شاعرها» قرار میگیرد و بنا به تقویم زمانی، هریک در زمان خود وارد بازار خواهد شد. برای مثال «خیامخوانی» کاری است که شب یلدای امسال منتشر میشود. در مجموعه «شاعر شاعرها» بیش از آنکه به تصنیفهای مرسومدر موسیقی ایرانی بپردازم، سعی کردهام تمام تمرکز و تلاشم را بر روی آوازایرانی قرار دهم.
* به آثار ملی ومیهنی ساخته شما میرسیم. در مورد این مجموعه که با کار «ایران جوان» موجودیتش را نشان داد، توضیح دهید. با توجه به اینکه بر روی سی دی کار «ایران جوان» عدد یک حک شده، این فکر در ذهن مخاطب شکل میگیرد که احتمالا این مجموعه باید شامل بیش از یک آلبوم باشد. درست است؟
بله، این آثار با کار ایران جوان به خوانندگی «شهرام ناظری» آغاز شد و قرار است دومین آلبومش در زمستان امسال با صدای «سالار عقیلی» وارد بازار شود. بگذارید توضیح دهم که هر یک از این آلبوم ها با صدای یکی از هنرمندان همراه خواهد بود و طبق برنامه زمانبندی شده وارد بازار خواهد شد. آلبوم پیش رو که سالار عقیلی آن را خوانده شامل پنج قطعه ملی میهنی است.
* چنین کارهایی با اینکه امروز در بازار موسیقی چندان مرسوم نیستند اما خاصیت پیوستن به آرشیو موسیقی ایران را دارند. در مورد انگیزه جمعآوری و ساخت این مجموعه توضیح دهید. برخی گمان میکنند، کار «ایران جوان» که به دست شما ساخته شده، در حقیقت اقتباسی از ایران جوانی است که در دوره ناصری ساخته شده است.
خیلی از آثار موسیقایی که در طول تاریخ موسیقی ایران ساخته شده، در حقیقت با میزان و الگو قرار دادن اثری در گذشته تولید شده است. برخی از هنرمندان، این اقتباس را بیان میکنند و قطعهای که تحت تاثیر آن، کارشان را ساختهاند، نام میبرند. برخی از اهالی موسیقی نیز هستند که این تاثیرپذیری را بیان نمیکنند و از اثری که کارشان را تحت الگوی آن ساختهاند، نامی نمیبرند. در نتیجه قطعه «ایران جوان» با قطعه «سلام شاه» متفاوت است. قطعه آقای «لومر» برای ارکستر نظامی و مارچ نظامی نوشته شده بود اما قطعه ایران جوان یک سرود حماسی و اجتماعی است، در نتیجه این دو با هم بسیار متفاوت هستند. من در انگارههای ریتمیک این اثر، تغییرات اساسی ایجاد کردم و ملودیهایی به آن افزودهام و ایده کلام دار شدن این اثر را بنا کردم. ارکستراسیون و روند جملهپردازی این اثر، تغییر پیدا کرده و دیگر با آنچه آقای لومر فرانسوی ساخته بود، هیچ نزدیکی ندارد. به بیان دیگر این اثر از یک ایده خام به یک فرم پرداخته موسیقایی تبدیل شده است. این اثر از یک فرم و گونه موسیقی به فرم دیگری تبدیل شده. البته من باید اشاره کنم که این قطعه را از یک اثر موسیقایی دیگر برداشتهام و با تغییراتی که بر رویش انجام دادهام، آن را به یک اثر دیگر تبدیل کردم. برخی این اثر را با کار آقای لومر اشتباه میگیرند اما باید توضیح دهم که این اثر مربوط به من است و پیمان سلطانی سازنده کار است و با اثر آقای لومر متفاوت است. فقط در آن از کار آقای لومر بهره گرفته شده است و به عبارت دیگر آنچه لومر ساخته بود یک الگو یا الهام برای ساخت ایران جوان شد.
* البته با توجه به شرایط پیش آمده، توضیح در مورد قطعه ایران جوان لازم به نظرمی-رسید اما نباید اهمیت تنظیم یک اثر را نادیده گرفت و سختی و تخصص مورد نیاز برای تنظیم یک اثر را ناگفته گذاشت…
لازم است در این مورد توضیح دهم. گاهی تنظیم با آهنگسازی، یکی در نظر گرفته میشود که از نظر علمی اشتباه است. تنظیم به معنای ارکستره کردن است. آقای جواد معروفی در بسیاری از کارهایی که برای ارکستر گلها انجام میداد، کارها را تنظیم (ارکستره) میکرد یعنی به صورت عینی به جای اینکه یک اثر را با یک ساز سولو بنوازند، همان اثر را با یک ارکستر اجرا میکردند، به این اجرا هارمونی هم اضافه میشد. این کار را میتوان تنظیم نامید. اما وقتی شما به یک اثر کنترپوان-های مختلف اضافه میکنید، اورتور و اپیزت میافزایید، کدا و کادانس به آن اضافه میکنید، در روند ریتمیک آن قطعه و ایده و فکرش دخالت میکنید، دیگر نمیتوان آن را تنظیم نامید بلکه اثر با این شرایط آهنگسازی شده است. با این حساب خیلی از آثار بلاوارتوک، دورژاک، اسمتانا و بتهوون تنظیم هستند و به این بزرگان نباید آهنگساز گفت و باید آنها را تنظیمکننده نامید. متاسفانه در ایران برای اینکه اهمیت یک اثر را کم کنند، نام تنظیم را بر آن میگذارند. تقاضا میکنم این روال را برای کار ایران جوان هم در پیش نگیرند. بیایید ایران جوان را با این اصطلاح، بیاهمیت جلوه ندهیم.
* آقای سلطانی صحبت شما کاملا درست است اما آنچه به عنوان باور در ایران در مورد تنظیم وجود دارد با آنچه در واقعیت تنظیم وجود دارد، متفاوت است. گاهی تنظیم یک اثر برای اجرا در ارکستر بزرگ میتواند بسیار مشکلتر از ساخت یک آهنگ ساده باشد…
بهترین کار در این مورد، حذف ملودی اصلی است. در چنین حالتی هر آنچه از اثر باقی ماند، می-تواند کاری باشد که بر روی ملودی انجام شده. در این شرایط است که میتوان قضاوت کرد روی اثر تنظیم اتفاق افتاده یا اینکه آهنگسازی جدیدی برایش صورت گرفته است. میتوان آهنگ دیگری از آهنگساز اثر را جایگزین کرد تا به جای ملودی آهنگ، بنشیند. بنابراین میتوان در مورد آن اثر تصمیم گرفت و آن زمان است که درجه اثر مشخص خواهد شد.
* ایران جوان شناخته شدهترین برش از این آلبوم است. چون این قسمت را حداقل در شبکههای مختلف ماهوارهای و اینترنتی منتشر شده، این اثر قبلا در مستندی با صدای شهرام ناظری هم پخش شده بود و بعدا سالار عقیلی آن را اجرا کرد. آنچه به خوبی میدانیم نام پیمان سلطانی به عنوان سازنده این قطعه است. در کنار این اثر، دو کار با نامهای «باران» و «سرزمین مادری» قرار دارد که نسبت به ایران جوان نام کمتری از آنها برده شده است. در مورد این بخش و نحوه چینش قطعات در آلبوم توضیح دهید…
ساخت این آثار به گونهای بوده که هم برای مردم عادی شنیدنی و جذاب است و هم میتواند به عنوان منبع در اختیار دانشجویان موسیقی قرار بگیرد. این مجموعه در حقیقت به عنوان یک کار تحقیقاتی است. دانشجویان با استفاده از این کار میتوانند ببینند یک آهنگساز چگونه میتواند یک اثر را برای ارکستر و ساز و سولو، ارکستر و آواز، گروه کر و برای ساز پیانو بنویسد. چه تغییراتی در روند هارمونی، بافت و شاکله چنین اثری اتفاق میافتد. باید کر را با ارکستر وآواز مقایسه کرد و دید روند هارمونیکال، چند صدایی شدن و بافت موسیقایی چگونه عوض شده است. این بخش آلبوم ایران جوان که بخش تحقیقاتی آن است برای من از همه چیز مهمتر است.
* در این بخش میخواهم در مورد «سرزمین مادری» و «باران» صحبت کنید، چون «ایران جوان» تا کنون با شعر بیژن ترقی بارها شنیده شده است…
در سرزمین مادری از یک مارش ملی از «سالار معزز» استفاده شده. من در آنجا هارمونی فونکسیونلش را تغییر دادهام. اورتور، اپیزود و کالانسهایی را به آن اضافه کردم و تغییراتی در آن دادم. شعر این اثر را نیز عوض کردم. در قطعه باران در قسمت کوتاهی از یک ملودی آذربایجانی استفاده کردم اما بقیه کار حتی ملودیها ساخته من است.
* اگر بخواهیم از فاکتورهای ذوقی هر مصنف فاصله بگیریم، چه اتفاقی در یک اثر می-افتد که مثلا میتوان در آن امضای آقای پیمان سلطانی را دید؟
روند فکر کردن به اثر موسیقی، آن امضا را ایجاد خواهد کرد.
* به نظر میرسد این اندیشه لااقل در مورد همه آهنگسازان درست نباشد. چون در زمان حاضر میتوان آثاری را نام برد که اگر نام سازنده اثر آورده نشود، به راحتی با هم تداخل پیدا کنند و این آثاردر اصطلاح امضای سازندهاش را با خود ندارد..
در هر حال، توجه من به چند صدایی، هارمونی و ارکستراسیون نگاه مرا مشخص میکند و میتواند به عنوان امضا، نشان دهد من چطور یک آهنگ را مینویسم. آن چیزی که از این آثار بر میآید نوع برخورد من با ارکستراسیون، چند صدایی و بافت موسیقایی است که نشان میدهد این اثر، نام پیمان سلطانی را میتواند با خودش داشته باشد یا نه.
* در این بخش به بحثی با نام تلفیق شعر و موسیقی بر میخوریم. عدهای از صاحب نظران موسیقی این عنوان را قبول ندارند و با بیان اینکه، چنین مفهومی با آنچه در مفاهیم نقد و عروضی داریم ارتباط ندارد پس نمیتوان چنین ماجرایی را پذیرفت. برخی دیگر که نگاه سنتیتری به شعر و موسیقی دارند، به این مفهوم پایبند هستند و به آن معتقدند. با توجه به اینکه تلفیق شعر و موسیقی در آلبوم ایران جوان رعایت شده، شما تا چه اندازه خود را معتقد و مقید به رعایت این مفهوم میدانید؟
بگذارید نکتهای را در مورد این آلبوم بگویم. به غیر از شعر ایران جوان که آقای بیژن ترقی زحمت سرودنش را کشیدند، بقیه این اشعار توسط دوست عزیزم، آقای ناظمپور سروده شد.
البته برای سرودن شعر ایران جوان، من در کنار آقای ترقی بودم. در آن زمان بیژن ترقی در بستر بیماری بود و من برای سرودن شعر ایران جوان هر لحظه کنارش بودم. آقای ترقی در این شعر حتی برای انتخاب واژهها با من هماهنگ میکردند تا روی کار بنشیند و تطابق پیدا کند. در انتخاب سیلابهای بلند و کوتاه، مصوتهای بلند و کوتاه و نکات ریز شعری دقت میکردند و این باعث شد شعر و آهنگ بسیار با هم هماهنگ شوند.
در دو اثر بعدی دوست و همکارم آقای ناظمپور زحمت سرودن شعر را کشیدند. این دوست عزیز هم آهنگساز است و هم ترانه سراست. این نکته بسیار کمک کرد تا شعر و آهنگ همخوانی و همراهی مناسبی با هم داشته باشد. وقتی ملودی را در اختیار آقای ناظمپور گذاشتم به خاطر آگاهی در زمینه موسیقی و تسلط بر شعر کششهای مناسب و سیلابهای هماهنگ باعث تلفیق شعر و موسیقی در این آلبوم شد.
* با توجه به توضیحاتی که مطرح کردید، آیا شما هم همچون برخی از اهالی هنر به سرودههای ماندگار کسی همچون عارف قزوینی خرده میگیرید و عدم هماهنگی شعر و موسیقی در چنین آثاری را ایراد میدانید؟
موسیقی در معنای واقعی به خارج از ذات خودش، قابل ارجاع نیست. بنابراین موسیقی با کلام بنا به تعریف موسیقیدانان بزرگ نمیتواند موسیقی به حساب بیاید و یک قرائت شاعرانه است. اگر ما هم قائل به این نگاه باشیم و تصنیفها را نوعی قرائت شاعرانه از شعر بدانیم، پس باید قرائت شاعرانه درست و صحیح انجام شود. بنابراین درست نیست که «از خون جوانان وطن» به شکلی خوانده شود که «از خون جوا نانوطن» شنیده شود. برای من مهم است که شعر به صورت صحیح خوانده شود.
* ایران جوان احتمالا دیرتر از زمانی که ایده آل ذهنی شما بود، منتشر شد. در این میان برخی زمان این کار را به سر آمده میدانند و میگویند از زمان ایران جوان گذشته. آیا شما با این تعبیر موافقید؟
در سال ۸۴ این کار اجرا و بدون تغذیه از یک حرکت اجتماعی، با نگاه مردم همسو و همراه شد. شرایط زمانه امروز را نمیدانم. بازتاب این اثر را باید به زمان و پذیرش مردم واگذار کرد. من واقعا نمیدانم علاقهای که سال ۸۴ در اجرای این اثر توسط مردم وجود داشت امروز و در شرایط اجتماعی حال حاضر وجود دارد یا نه.
* اگر قرار باشد فاصلهای کمتر ازیک دهه پذیرش چنین کاری را تعیین کند، به نظر در مورد کاری در زمانی و در مکانی سخن گفتهایم. اما برخی معتقدند این اثر وقاری حداقل ۶ یا ۷ دههای دارد. با این توضیح، اگر امروز مورد توجه مردم قرار نگیرد، باید چه نتیجهای گرفت؟
من گمان میکنم آثاری که ساختهام و در این مجموعه قرار گرفته مربوط به دوره خاصی نیست و میتواند در هر مکان و زمانی شنیده شود. بحث این قطعات، وطن است. وطن پرستی و ناسیونالیست دو موضوعی هستند که در این کار به آنها پرداخته شد. بنابراین مربوط به همه زمان-ها است. صحبتی که من مطرح کردم، شرایط دوره حاضر است. اینکه امروز شرایط اجتماعی، گرایش به سمت این آثار دارد یا نه را باید به عهده زمان بگذاریم. بعد از گذر از این دوره زمانی میتوانیم بفهمیم که شرایط اجتماعی حال حاضر این امکان و انگیزه را برای دریافت چنین کاری داشته یا نه.
* بعد از عبور از ایران جوان به عنوان اولین مجموعه ملی میهنی که توسط شما منتشر شده به یک مجموعه پنج بخشی میرسیم. مجموعهای که شما در آن با خوانندگان زیادی همکاری کردهاید و به نظر میرسد هدفی به جز سلیقه عمومی را در آن دنبال میکردید. با توجه به نگرش علمی که در مورد آلبوم ایران جوان داشتید، چه شد که تغییر جهت دادید و در قسمتی متفاوت با آنچه در ایران جوان در نظر داشتید، حرکت کردید؟
روند فکری من در آلبومهای بعدی شبیه این کار نخواهد بود و ممکن است آثار با رویکردی تحقیقاتی همچون این اثر منتشر نشود. نکتهای که وجود دارد این است که مجموعه سرودها و تصنیفهای ملی، میهنی شامل چند ویژگی است. گاهی یک تصنیف یا سرود از قبل به عنوان سرود ملی میهنی، شناخته شده است. مثل «از خون جوانان وطن» عارف قزوینی، «ای ایران» آقای خالقی یا «ای وطن» آقای وزیری که همگی از قبل به عنوان سرودهای ملی میهنی ساخته و شناخته شدهاند. بنابراین من اگر مجددا این آثار را خلق کردهام، در هارمونی و فونکسیونل، ارکستراسیون و روند بافت موسیقایی این آثار دخالت کردهام. اما در برخی موارد اثر، حق دخالت ندارم. به طور مثال در «ای ایران» آقای خالقی، دخالتی در تغییر کلام و تلفیق شعر و موسیقی نمی-توانم داشته باشم. من فقط میتوانم در ارکستراسیون و نوع نگاه به هارمونی و موسیقی چندصدایی تغییراتی ایجاد کنم. بعضی از آثار در این بین وجود دارند که یک ملودی خام هستند. یعنی توسط یک خواننده یا گروه کر به عنوان سرود یا تصنیف ملی میهنی خوانده شده و فقط یک ملودی خام است. اینجا همان جایی است که من میتوانم در ملودی به عنوان یک آهنگساز دخالتهای بیشتری داشته باشم. در حالی که مثلا در کاری مثلای ایران به قدری شعرش خوانده شده و همه جایی است که من به هیچ عنوان نمیتوانم در شعرش دخالتی داشته باشم. بافت موسیقایی این اثر، به قدری با شعرش چفت و بست دارد که من نمیتوانم شعر را تغییر دهم در حالیکه گاهی در برخی ملودیها به قدری کار شنیده نشده و شعرش را کسی دقیق نمیداند که من میتوانم شعرش را هم تغییر دهم. گاهی میتوانم جملهپردازی و بافت ملودیک را دچار تغییر کنم و در نهایت اثر را از یک شکل و شمایل درآورم و به ملودی دیگری تبدیل کنم. «باران» به عنوان یکی از کارهای آلبوم ایران جوان یکی از همین قطعههاست. با اینکه ملودی کار در حدود ۲۰درصد از یک ملودی آذربایجانی گرفته شده اما بقیه کار، ملودیهایی است که من به آن افزودهام. نوع سومی از کار هم وجود دارد که ملودهایش را خودم ساختهام. سرودها و تصنیفهای ملی میهنی که همه چیزش بدون دریافت از اثری در گذشته به طور کامل در لحظه اکنون خلق شده است. در آلبومهای بعدی این مجموعه، با هر سه نوع این آثار آشنا خواهید شد.
دیدگاهتان را بنویسید