نود و سه سال تلخی برای اهالی موسیقی بهویژه موسیقی مقامی خراسان بود؛ سالی پرهیاهو که هربار خبر تلخ بیماری و مرگ یکی از استادان، سازها را با بغضی سنگین، خاموش میکرد.
انگار همین دیروز بود، مهرماه ٩٣ که بزرگداشت دیرهنگام استاد پورعطایی، که در بیمارستان بهسر میبرد، تبدیل به مجلس تعزیه او شد؛ مجلسی که به وصیت خود استاد دوتارها و آوازهای مقامی در غمش فریادها کردند. متأسفانه استادان بزرگ و شناسنامههای موسیقی سترگ مقامی، مهجور ماندند و هنوز هم این سریال ادامه دارد و تأسفبرانگیزتر آنکه دیگر از این نسل بزرگ و بیبدیل، حتی به تعداد انگشتان دست هم نمانده که همانها نیز وضعیت اسفباری دارند گرچه این استادان شأن و مقامشان آنقدر بلند است که در خلوت خود فرورفته و روزگار میگذرانند، بیآنکه دستی دراز کنند، چراکه روحشان بلند است، اما غفلت مسئولان جای بسی تأسف دارد. هربار که این استادان بزرگ را به خاک سپردیم درواقع گنجینه عظیمی از دانستههای موسیقایی را بیآنکه از آن بهره یا سند درخوری داشته باشیم، زیر خروارها خاک، با دستهای خود دفن کردیم… . مهرماه سال گذشته نیز صدای زیبای استاد پورعطایی که میخواند: « مرنجان دلم را که این مرغ وحشی / ز بامی که برخاست مشکل نشیند» برای همیشه خاموش شد و غمش در نهانخانه دل نشست… . در این یک سال مصاحبههایی با اعضای خانواده استاد پورعطایی نیز داشتم، آنها به خاطر عملینشدن وعدههایی که برای آرامگاه استاد داده شده بود، گلهمند بودند.
مزار استاد پورعطایی تا ٢٠ روز پیش حتی سنگ قبر نداشت!
صفورا ناخدایی، همسر استاد پورعطایی به «شرق» میگوید: بچهها میخواستند استاد در اینجا دفن نشود و قرار بود در مشهد به خاک سپرده شود اما در همان زمان مسئولان آنقدر آمدند و اصرار کردند و به من گفتند استاد ستاره این شهر است و قول و وعدههای بسیاری برای آرامگاه او دادند، بالاخره من هم بچهها را راضی کردم و استاد را به تربتجام آوردند و همینجا ایشان را دفن کردیم، قرار بود آرامگاه بعد از چهلم استاد درست باشد ولی این اتفاق نیفتاد، مزار همسرم تا همین حدود ٢٠ روز پیش حتی سنگ قبر هم نداشت و تلی از خاک بود؛ در این مدت میهمانان بسیاری از خارج و داخل کشور آمدند و با همان مزار که حتی سنگ قبری نداشت روبهرو میشدند؛ قرار بود برای استاد یادمان و آرامگاه درخور و مناسبی درست کنند اما بعد از گذشت یک سال تازه ٢٠ روزی میشود که سنگی بر مزار استاد پورعطایی گذاشتهاند.
همسر استاد بعد از شرحدادن پیگیریهایش از مسئولان در این یک سال برای ساخت آرامگاه استاد پورعطایی، ادامه داد: استاد پورعطایی بسیار مردمی بود، بسیار به شیخ احمد جامی ارادت داشت، هرچه از خوبیهای او بگویم، کم است. من ٣۶ سال با او زندگی کردم ولی بازهم او را کامل نشناختم؛ استاد پورعطایی فقط یک استاد آواز و دوتار نبود، او عارفانه زندگی کرد. هرکسی که علاقهمند بود از یک بچه سه، چهار ساله گرفته تا پیرمردی که حتی شاید اصلا او را نمیشناخت وقتی از او تقاضا میکردند ساز بزند و آواز بخواند، دریغ نداشت و گاهی میشد که به استاد اعتراض میکردند و میگفتند: «تو هنرمند بزرگی هستی چرا برای هرکسی اجرا میکنی؟» او همیشه جواب میداد: «من از همین مردم هستم و برای همین مردم میخوانم و میزنم و باید خاکی بود و فروتن» و واقعا خود استاد همین ویژگیها را داشت و به فرزندانم همین توصیهها را میکرد و میگفت هیچگاه خود را از مردم جدا ندانند. میهمانان زیادی برای دیدار با استاد به خانه ما میآمدند و استاد ساعتها برای آنها ساز میزد و به سؤالات آنها با حوصله زیادی جواب میداد. خیلیوقتها در خانه یا در خلوت خودش تا صبح ساز میزد گاهی هم من با آوازی او را همراهی میکردم، خود من تمام آهنگهای استاد را دوست دارم و البته عاشق دوبیتیها و خواندن نوایی او هستم، حالا هم در تربتجام همه صدای استاد را در خانه دارند، یاد استاد همیشه ماندگار است، او بسیار مردم را دوست داشت و مردم هم به استاد علاقه زیادی داشتند. بر
سر مزار استاد پورعطایی در قطعه هنرمندان تربتجام میروم، روی سنگ قبر او همان شعری نوشته شده که در روز مجلس تعزیه او در کلیپی با صدای خود استاد خوانده شد و بغض تمام دوستداران و حاضران سالن را شکست «طناب و چوب دارم را بیارید / غبار کوی یارم را بیارید / وصیت میکند پورعطایی / شب مرگم دوتارم را بیارید…».
حالا استاد پورعطایی در یک قطعه به نام قطعه هنرمندان واقع در بهشت نبی تربتجام دفن شده، در این قطعه تنها مزاری که دیده میشود، مزار استاد پورعطایی است؛ درباره عملینشدن وعدهها برای ساخت یادمان و آرامگاه استاد پورعطایی، فرماندار تربتجام ا، مطرح کرده است: «تا بعد از فوت ایشان هیچ قطعهای به نام قطعه هنرمندان نداشتیم ولی اکنون آن قطعه شکیل و مناسب ساخته شده و آرامگاه مرحوم پورعطایی هم جانماییاش انجام شد و سنگقبر آن با توجه به مطالب و مضامینی که خانواده ایشان داشتند، نوشته و حدود ٢٠ روز پیش نصب شد.
وی در پاسخ به اینکه قولهایی که مسئولان در آن زمان برای آرامگاه یا یادمان خود استاد داده بودند، چه شد و چرا عملی نشد، نیز اظهار کرد: وقتی قطعه هنرمندان میسازید دیگر چیزی به نام یادمان ندارید. قطعه با تیپ مشخص انجام شده و جانمایی سنگقبرهای دیگر به یک شکل خواهد بود. اینکه در آن روزها بحث قطعه نامآوران بوده یا نه یا قرار بوده یادمان ویژهای برای ایشان بگذارند، من بیخبرم؛ اما آنچه اتفاق افتاد درواقع در شورای فرهنگی، اجتماعی و شهرداری و مسئولان به یک نظر واحد رسیدند که به جای اینکه برای یک نفر یادمانی شکل گیرد، قطعهای درست کنیم و هنرمندان در آن قطعه باشند. ما در شهرستان به هنرمندان یک نگاه واحد و یکنواخت داریم؛ نمیتوان اگر هنرمند دیگری را از دست دادیم برایش یادمان بسازیم؛ درواقع آنچه باید به آن توجه کنیم، این است در بهشت نبی (آرامستانی که استاد پورعطایی در آن دفن شده است) قابلیت این وجود ندارد که برای هر یک از هنرمندان یادمانی درست شود؛ درنتیجه جمعبندیای که اتفاق افتاد به این ختم شد یک قطعه هنرمندان متناسب با نامآوران داشته باشیم و به یک تیپ یکنواخت هنرمندان در آنجا دفن شوند ولی اینکه برای کل قطعه یادمان یا تندیس و جانمایی عکسی داشته باشیم، هنوز پرونده و باب آن باز است و ما به جای نمادسازی برای افراد، قطعهای به نام قطعه هنرمندان داشته باشیم و نماد کلی برای کل قطعه را خواهیم داشت». البته مزار استاد بزرگ موسیقی خراسان تا همین ٢٠ روز قبل تلی از خاک بود، که در اینباره نیز علی رستمی، فرماندار تربتجام، گفته است: «در جانمایی قطعه هنرمندان و شکل و شمایل آن ملاحظاتی نیز در منطقه در حوزه مردم متدین و انقلابیون شهر وجود دارد و باید متناسب با شأن هنرمند و با نظر به تمام ملاحظات، این اتفاق بیفتد؛ منزلت استاد پورعطایی بر کسی پوشیده نیست و البته صبوری و متانت خانواده استاد که ٢٠ روز پیش سنگ قبر گذاشته شد و علت طولانیشدن بازسازی آن نیز همین ملاحظات بود که با چالش مواجه بود که درنتیجه با دستور مستقیم خود من برای سالگرد ایشان به سرانجام رسید و بهنظرم تا همینجا نیز کار بزرگی انجام شده است».
دیدگاهتان را بنویسید