آرش نصیری (روزنامهنگار، مدیر و مجری هزارصدا): حتی شبی هم که در آن، مرد آوازها و ترانههای مخملی و مهربان به ستوه آمده بود هم با مهربانی و گرمیتمام شد. مرد بزرگ تصنیف و آواز، در جمعی که بسیاری از اهالی هنر در آن حاضر بودند، از کینهتوزیهای یک کارمند جوان در ارشاد گفت و حقی که از او ضایع کرده است و این نخستین باری بود که همگان ایشان را عصبانی و برافروخته میدیدند. دیروقت بود. برنامه باید قبل از ساعت ٢١ تمام میشد اما حالا ساعت از ٢٢: ٣٠ دقیقه هم گذشته بود. خیلیها صحبت کرده، شعر خوانده، ساز زده یا آواز سر داده بودند. این روال برنامههایی است که در سومین شنبه هر ماه به همت علیرضا پورامید و شهرام صارمی در فرهنگسرای ارسباران برگزار میشود و فرصتی است برای موزیسینها و علاقهمندان جوانتر که ستارههای بزرگ و قدیمی موسیقی را از نزدیک ببینند و به آنها ابراز ارادت کنند. آن عصر پاییزی هم قرار بود از استاد نادرگلچین قدردانی شود. استادان شهرام ناظری، حسن ناهید، دکتر محمد سریر و حمیدرضا نوربخش درباره استاد و جایگاهشان در آواز و تصنیف ایران صحبت کرده بودند و بعد از میانبرنامههای متعدد، وقتی که دیگر دیروقت شده بود پورامید از استاد گلچین خواست اگر سخن و نکتهای دارد عنوان کند و ایشان، برای نخستین بار برافروخته و شاکی بود. برای حقی که در همان روزهای آذر، ماه آخر پاییز از ایشان ضایع شده بود، اما بعد آنقدر حرفهای مهربان و لطیف زده شد که همهچیز معطوف شد به لطافت صدا و شخصیت نادر گلچین.
باید هم همهچیز با مهربانی تمام میشد. استاد یک عمر مهربانی کرد و مهربانی آموزاند و مهربان خواند. لطیف چون ابر، چون گل، چون خیال. صدایی چون مخمل، چون شیرینی، چون اشک و شادی، شادی و اشک شوق. مردمی بود و برای مردم، برای عشق و برای محبت خواند اما دریغا که نامهربانی دید و این آخرین پرده از ناملایماتی است که بر این مرد شریف میرفت؛ مشکلی که خدا را شکر، این روزها با پادرمیانی بزرگان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حال حل و فصل است اما آنچه بر این نسل رفت و سالهای مهمی از بهترین سالهای عمر هنریشان بر اثر کجسلیقگی برخی مدیران میانی هدر رفت، چگونه قابل جبران است؟
درنظر بگیرید که استاد نادر گلچین، وقتی تنها ۴٢ سال داشت دیگر نتوانست بخواند و صدایش را به گوش علاقهمندان بیشمارش برساند و به این ترتیب، اکثریت قریب به اتفاق آنچه الان به عنوان آثاری بینظیر از ایشان میشنویم و میشناسیم، مربوط است به قبل از ۴٠ سالگی ایشان. برای یک آوازخوان مرد ۴٠ تا ۵۵ و حتی ۶٠ سالگی سالهای اوج پختگی است و دریغ که او و چندین تن از بزرگان آواز مجبور به نخواندن شدند تا جا فقط برای عدهای قلیل مهیاتر باشد. استاد در طول سالهای فعالیت هنریاش هیچ آهنگی نخواند که کوچکترین مشکلی داشته باشد اما بر اثر حسادتهای برخی که تازه ظهور کرده بودند و سوءتفاهمها و بیدانشیهای برخی که بر مسند کار فرهنگ بودند، خانهنشین شد اما هیچگاه لب به گلایه نگشود و همواره حرمت کلام و حرمت موسیقی را نگه داشت و در تمام زندگیاش بزرگ و بزرگوار بود. این تعبیر را جناب محمدجواد کسایی در مراسم بزرگداشتی به کار برد که همین هفته گذشته در اصفهان برای استاد برگزار کردند.
عدم حضور هنرمندی تراز اول چون نادر گلچین لطمهای بزرگ بر موسیقی و آواز بود و بدا به ما که فرصتهای بزرگ شنیدن صدای استاد و اجرای زنده ایشان را از دست دادهایم.
خدا را شکر که این روزها همه آثار ایشان از رادیو و تلویزیون پخش میشوند و دعا میکنیم همیشه تندرست و شاد باشند و کاش ساز و کاری به وجود بیاید که جوانان از تجربه، شناخت و هنر هنرمندانی چون استاد نادر گلچین استفاده کنند، نه آنکه وقت و انرژی گرانقدرشان صرف حل و فصل مشکلاتی شوند که متاسفانه باز هم بر اثر کجسلیقگی عدهای کارناشناس به وجود میآیند.
دیدگاهتان را بنویسید