×
×

بین هنرمند واقعی با موزیسین درجه یک تقاوتهای ماهیتی بسیار جدی وجود دارد

  • کد نوشته: 66737
  • 21 دی 1393
  • ۵ دیدگاه
  • نام علیرضا قربانی برای هر اهل هنری نامی آشنا است. هر چقدر خواننده ای توانمند است و بروی صحنه بسیار حرف برای گفتن دارد، اما چندان تمایلی به صحبت در باره خود ندارد.  به شدت به اخلاقیات حرفه ای پایبند است تا آنجا که در صحبت با او بسیار دچار محدودیت بودم. تمایلی به صحبت در باره آثار دیگرهنرمندان بدون […]

    بین هنرمند واقعی با موزیسین درجه یک تقاوتهای ماهیتی بسیار جدی وجود دارد
  • علیرضا قربانی

    علیرضا قربانی

    نام علیرضا قربانی برای هر اهل هنری نامی آشنا است. هر چقدر خواننده ای توانمند است و بروی صحنه بسیار حرف برای گفتن دارد، اما چندان تمایلی به صحبت در باره خود ندارد.  به شدت به اخلاقیات حرفه ای پایبند است تا آنجا که در صحبت با او بسیار دچار محدودیت بودم. تمایلی به صحبت در باره آثار دیگرهنرمندان بدون حضور آنها ندارد.  و از طرفی هم زیاد مایل نیست در باره خودش حرف بزند.  همین امر باعث شد تا بسیاری از سوالاتم بدون جواب بماند.

    به هر شکل برگزاری کنسرت شهرزاد بهانه ای شد تا با علیرضا قربانی علیرغم میل باطنی اش  به گفتگو بنشینیم. که می خوانید:

    آیا آغاز اقبال عمومی و شهرت خود را پروژه شب دهم میدانید؟

    پروژه شب دهم از چند نظر باعث شد تا این سریال به وخوبی دیده شود. سوژه انتخابی کاملا همه گیر بود. مخلوطی بود از دو سوژه به شدت پرمخاطب. هم عشقانه بود و هم از زاویه تازه ای به عاشورا نگاه کرده بود. در آن سال محرم با ایام سال نو مصادف شده بود. یعنی در پر بیننده ترین زمان از تلویزیون پخش شد. در عرض چند شب  توسط میلیونها نفر دیده شد. موسیقی را فردین بر اساس فواصل اشنای موسیقی ایرانی نوشته بود. هم از نظر داستان سریال و هم از نظر نوع موسیقی تازه بود. من به شخصه اعتقاد دارم نباید شب دهم را جدا از مدارصفردرجه دانست. این دو به شدت توانستند تاثیری متقابل و مکمل داشته باشن.

    آیا همین تاثیرات باعث شده تا مجددا کنسرت شهرزاد را بروی صحنه ببرید؟

    مردم هنرمندان را بواسطه کارشان دوست دارند. اما از طرفی دوست دارند با هنرمندانشان رودر رو باشند. من به این خواسته به شدت احترام میگذارم و آنرا جدی میگیرم. حضور هنرمندان در عرصه های اجتماعی پارامتری است که نباید از آن بسادگی گذشت. بعد از سال ۸۷ و اجرای کنسرت شب دهم و مدار صفر درجه با همکاری ارکستر مجلسی ایرانیان استقبال و مقبولیت بسیار چشمگیر بود. ضمنا این کنسرت ها به شدت  توقع و انتظار را بالا برد. ضمنا باید بگویم که کنسرت شهرزاد به اجرای قطعات مربوط به این دوسریال محدود نمی شود. بخش مهمی از این کنسرت را اجرای اثار تازه تشکیل میدهند.

    بعنوان یک هنرمند مرز بین وفاداری به سبک و تکرار را چگونه میبینید؟ علیرضا قربانی این خط بسیار باریک و ظریف را چگونه برای خود رسم کرده است؟

    ضمن اینکه از شما به خاطر این سوال تشکر میکنم باید بگویم که واقعا به چنین سوالی در چند خط نمیتوان پاسخ داد. ترسیم این چنین خطی در زندگی هر هنرمندی نیازمند تفکری شدید و عمیق است. چنین خطی را هنرمندان حقیقی میتوانند رسم کنند. بین هنرمند واقعی با موزیسین درجه یک تقاوتهای ماهیتی بسیار جدی وجود دارد. خلاقیت و نبوغ مواردی است که در ذات هنرمندان حقیقی وجوددارد. خوشبختانه اثبات خلاقیت و نبوغ  در سیر تحول زندگی هنرمند امکان پذیر است. همیشه تلاش داشته ام از افتادن در دام تکرار خودداری کنم.

    با این حساب شما خود را یک هنرمند واقعی میدانید؟

    من به سوال شما پاسخ دادم که این مرز را چگونه می بینم. و شرط اصلی  در دام تکرار نیافتادن را خلاقیت و نبوغ شخصی میدانم. اما هرگز در باره خودم چیزی نگفته ام. اصولا چندان تمایلی به صحبت کردن در باره خودم ندارم. چنین قضاوتهایی را مخاطبین و صاحبنظران باید انجام دهند.

    پروژه نه فرشته ام نه شیطان را بسیاری آغاز رویکردی جدید در موسیقی سنتی ایران میدانند. رویکردی که به تولد ژانر جدیدی در موسیقی ایران انجامید. ژانری که آنرا پاپ سنتی نامیده اند. نظر شما چیست؟

    برخی از شباهت ها باعث شد تا چنین قیاسی صورت گیرد و آن استفاده از یک سری فواصل در موسیقی ایرانی است که اساسا با آنچه موسیقی ردیفی یا دستگاهی مینامیم قدری فاصله دارد. باید توجه داشت که ما در موسیقی دو دیدگاه داریم. یکی دیدگاه مردم عادی  و دیگری دیدگاهی که مختص به فرهیختگان و صاحب نظران  موسیقی است. تشخیص ژانر و صحت و سقم های اینچنینی جزو مواردی است که به اسانی نمیتوان در باره آن حرف زد و نباید از هر کسی هم هر حرفی را قبول کرد.

    دقیقا چه شباهت هایی باعث چنین قیاسی شده؟ مگر استفاده از فواصل به چه صورتی بوده است؟

    مثلا اینکه در دستگاه اصفهان نت پایه را به جای لا بمل ، لا کروم بگیرید. چنین رویکردی  با توجه به فاصله گرفتن از موسیقی دستگاهی و ردیفی باعث می شود تا شاهد چنین قضاوتهایی هم باشیم. به هر شکل هر رویکرد ساختارشکنانه ای همراه خود قضاوتهایی هم ایجاد می کند. حتی در پروژه آرایش غلیظ هم همانگونه که به خود دوستان عزیزم ( همایون شجریان و سهراب پورنظری) گفتم شخصا تناسبی بین آوازی که شنیدیم و سازهای کوبه ای و درامز ندیدم. لازم است بدانید همواره در باره آثار دیگر هنرمندان با این فرض صحبت می کنم  که تو گویی خودشان حاضرند. و چیزی که گفتم عینا حرفی بود که به دوست عزیزم همایون شجریان هم گفته بودم.

    اگر روزی تصمیم بگیرید تمام ایده آلها و ارمانهای زیبایی شناسانه خود را بدون توجه به نگاه بازار و مواردی اینچنینی بصورت آلبومی منتشر کنید، ایا فکر میکنید در آنزمان برای رسیدن به ارمانهای خود با بضاعت نوازندگان ایرانی به مشکل خواهید خورد. ایا شما هم برای ضبط این آلبوم نگاهتان را به آنسوی مرزها معطوف میکنید؟

    سوال ظریف و خوبی بود. باور کنید تا حالا به چنین موضوعی فکر نکرده بودم. …….

    ( بعد از چند لحظه سکوت و تفکر): فکر می کنم بسیار ساده میتوان به این آرزو جامه عمل پوشاند. فکر میکنم  بشود حتی با یک کمانچه  و یا یک آلتو چنین کاری را انجام دهم.

    بضاعتهای موسیقی ایران را نباید دست کم گرفت و نباید هر نقصی را به گردن دیگری انداخت. اینکه واقعا نمیتوان از بسیاری از هنرمندان امروزی  یک ملودی خاص را به خاطر آورد و اینکه مدتهاست شاهد خلق ملودیهای زیبایی نیستیم هم بدلیل قدرت بالای خارجی هاست؟؟؟

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *