×
×

«بی‌شک از استاد شجریان و شیوه آواز خوانیشان تأثیر پذیرفته‌ام و این موضوع طبیعی ست»

  • کد نوشته: 64084
  • 02 آذر 1393
  • ۱۰ دیدگاه
  • hot-topic-logo«مجتبی عسگری»، آواز خوان جوان اما با سابقه و خوش سابقهء موسیقی ایرانی، از خوانندگانی ست که شدیداٌ تمایل دارد صدا و شیوه آواز خوانی‌اش به نام خود او شناخته و ثبت گردد. با این هنرمند اصفهانی به گفتگو نشسته و از هر دری که به موسیقی و تحدیداٌ آواز گشوده می‌شود سخن گفته‌ایم.
    +رقابت در بین هنرمندان وجود دارد و چه بسا لازم است، اما به شرطی که مانعی سر راه یکدیگر نباشیم، متأسفانه این روز‌ها رقابت‌ها سمت و سوی خوبی ندارند و تأسف برانگیزند
    +نمی‌دانم خب چه عجله‌ای ست برای انتشار آلبوم‌های متعدد در مدت زمان کوتاه؟!

    «بی‌شک از استاد شجریان و شیوه آواز خوانیشان تأثیر پذیرفته‌ام و این موضوع طبیعی ست»
  • مجتبی عسگری

    مجتبی عسگری

    موسیقی ایرانیان – حمیده موسوی: «مجتبی عسگری»، آواز خوان جوان اما با سابقه و خوش سابقهء موسیقی ایرانی، از ۱۵ سالگی دوره‌های آواز را در کلاس‌های آزادِ هنرستان موسیقی اصفهان نزد قاسم معمارزاده آغاز کرده، سپس به پیشنهاد یکی از دوستان نزدیکش دوره‌هایی را زیر نظر سید رضا طباطبائی (از شاگردان زنده یاد تاج اصفهانی-فراگیری ردیف‌های مکتب آوازی اصفهان به مدت ۴ سال) گذرانده و پس از آن در چرخه‌ای معتبر و پربار از محضر دیگر اساتید به نام آواز و موسیقی کشورمان همچون مرحوم دکتر حسین عمومی – (۱۳۸۲، ۱۳۸۰) که به نظر عسگری از بهترین و پربار‌ترین دوران آموزش‌ها و کسب تجربه‌هایش بوده است – حمیدرضا نور بخش (صداسازی)، محمدعلی کیانی‌نژاد و نهایتاٌ استاد محمدرضا شجریان بهره جسته و در طول این سال‌ها خود نیز به تدریس آواز، اجراهای موفق و متعددی در ایران و خارج از ایران و با همراهی گروه‌های مختلف موسیقی از جمله «میراث»، «پالیز»، «مهتاب»، «خزان» و «نوبانگ» در قالب اجراهای جشنواره‌ای و کنسرت‌های مستقل و همکاری در آلبوم‌های عدیده‌ای با آهنگسازان شناخته شده کشورمان من جمله مجید درخشانی، امیر عباس ستایشگر، احسان ذبیحی فر، آرمین جوانبخت، سعید نایب محمدی و سعید کرد مافی مشغول بوده و در جهت کسب تجارب بیشتر همچنان بر متدهای مختلف در زمینه آواز به تحقیق و تمرین می‌پردازد. این هنرمند علاقه و توجه خاصی به شیوهء آواز خوانی زنده یاد ادیب خوانساری دارد.

    عسگری از خوانندگانی ست که شدیداٌ تمایل دارد صدا و شیوه آواز خوانی‌اش به نام خود او شناخته و ثبت گردد. از آلبوم‌های منتشر شده با صدای مجتبی عسگری می‌توان از «سرخانه»، «تا نفس باقیست»، «سحرخوانی» و «هیچ مگو» یاد نمود. البته عسگری به تازگی در آلبوم «هنگام که گریه می‌دهد ساز» با حسام اینانلو آهنگساز و نوازنده کمانچه، به خوانندگی پرداخته که طبق گفته‌هایش این آلبوم اواخر دی ماه سال جاری روانه بازار موسیقی خواهد شد، این اثر ویژگی‌های خاص خود را داراست و عسگری از نتیجه آن ابراز رضایت می‌کند.

    با این خواننده اهل اصفهان به گفتگو نشسته و از هر دری که به موسیقی و تحدیداٌ آواز گشوده می‌شود سخن گفته‌ایم. این گفتگوی یک ساعته البته بیش از یک ماه است که صورت گرفته، اما فایل صوتی آن متأسفانه تحت شرایط خاصی دچار مشکل گردید. کمی برایم سخت بود که این موضوع را با مجتبی عسگری عنوان کنم، در ‌‌نهایت اما دل را به دریا زدم و خوشبختانه وی با سعه صدر پذیرفت که یکبار دیگر به گفتگو بنشینیم و این بار مفصل‌تر و مو به مو به سؤال‌هایم پاسخ گفت. ضمن تشکر از دوست عزیزم خانم مژگان فروتن، عکاس این مجموعه که تصاویری از این لحظات را به ثبت رساند، ماحصل این گفتگو را تقدیم مخاطبان سایت «موسیقی ایرانیان» می‌نمایم.

    * پروندهء پرباری از آموزش‌ها و اساتید آوازی دارید، در این میان اما سؤال پیش می‌آید که این گوناگونی‌ها آیا ایجاد تشتت و سردرگمی نمی‌کند؟
    -خیر. اصلاٌ ایجاد سردرگمی نمی‌کند. هر کدام از اساتید اصل و روشی خاص و مجزا در آواز را به من آموخته‌اند. برخی حتی مدرس آواز نبودند و نوازنده و مدرس ساز بودند اما اصولی در موسیقی را به من القاء نمودند که بعد‌ها متوجه می‌شدم در روند تخصصی‌ام بی‌تأثیر نیست و بالعکس بسیار مفید می‌تواند باشد. آواز خواندن تنها داشتن مختصر صدایی و اشراف به چند گوشه نیست و بسنده کردن به یک محدوده و یک دایره آموزشی با چند فاکتور مختصر و تکراری کافی نخواهد بود. باید از تجربیات گوناگون و ارزندهء اساتید استفاده می‌کردم و به نظرم لازم بود. مثلاٌ همزمان با دوره‌هایی که نزد زنده یاد دکتر عمومی داشتم از محضر استاد کیانی‌نژاد نیز بهره می‌جستم. یک سری تکنیک‌ها در نفس گیری را به من آموختند که بعد‌ها در زمینهء آواز بسیار مؤثر و پیش برنده بود. این‌ها همه البته به تیزهوشی و گیرایی هنرجو هم بستگی دارد. اینکه دقت و تمرکز داشته باشد و بداند کدام فاکتور‌ها را چگونه، چه زمان و در چه زمینه‌ای استفاده نماید.

    * با استاد کیانی‌نژاد از چه طریق مراوده داشتید؟
    -در گروه «جوان» به سرپرستی ایشان همکاری داشته و به اجرای چند کنسرت پرداخته‌ام. از صحبت‌ها و آموزش‌هایی که طی برخی جلسات ارائه می‌دادند تجربه‌هایی را کسب کردم. در واقع به طور مستقیم تلمذ نکرده‌ام، اما همین حضور غیر مستقیم هم فوق العاده بود. با همین گروه همچند سال پیش در جشنوارهء فجر شرکت کرده و مقام اول را کسب کردیم.

    *از آغاز دوره‌های آموزشیتان با استاد شجریان بگویید.
    -بنده این دوره‌ها را از اواخر۱۳۸۵ نزد استاد آغاز کرده و تا۹۲-۱۳۹۱ از آموزش‌های پربارشان بهره جستم که خب بعد از آن تحت شرایطی ایران را ترک کردند.

    *از بین ۲۰۰۰ داوطلب برای شرکت در این کارگاه‌ها انتخاب شدید؟ ظاهراٌ تنها ۸ نفر در ‌‌نهایت پذیرفته می‌شدند؟
    -بنا بود که تنها ۸ نفر پذیرفته شوند اما اینطور نشد. دوستان و شرکت کنندگان گله کردند که ما هم زحمت کشیده‌ایم و مدت‌ها منتظر این فرصت بوده‌ایم. درحقیقت خیلی‌ها مایل بودند شرکت کنند، چون مدت‌ها بود استاد دوره‌ای برگزار نمی‌کردند و کسی را برای آموزش آواز نمی‌پذیرفتند لذا انتشار این فراخوان بسیار خوشحالمان کرد. خیلی‌ها هم البته دیر متوجه شدند و نتوانستند در آزمون شرکت کنند من جمله خود بنده. من آن زمان خارج از ایران بودم برای اجرای کنسرت و حدوداٌ یک ماه سفرم به طول انجامید و وقتی متوجه این امر شدم خیلی ناراحت شدم اما خوشبختانه اساتید مجید درخشانی و مظفر شفیعی بواسطه ارتباط و نشست‌هایی که با هم داشتیم و‌شناختی که از بنده داشتند گفتند که شما نیازی به تست ندارید و مستقیما مرا به استاد معرفی نمودند. اما همانطور که فرمودید بله حدوداٌ ۲۰۰۰ داوطلب بودند و در آزمون‌هایی که توسط ۴ هنرجوی بر‌تر استاد شجریان یعنی اساتید محسن کرامتی، علی جهاندار، مظفر شفیعی و حمیدرضا نوربخش انجام می‌گرفت شرکت کرده و از این تعداد حدود ۳۵۰ هنرجو به مرحله بعد راه پیدا کردند که این پذیرفته شدگان در فرهنگستان هنر، تحت عنوان کارگاه تخصصی استاد شجریان مجدداَ تحت آموزش و آزمون قرار گرفتند. در ‌‌نهایت دو گروه (۲۰ نفراز آقایان و حدود ۳۰-۴۰ نفر از خانم‌ها) پذیرفته شدند که هفته‌ای یک بار سر کلاس‌ها حضور پیدا می‌کردیم، بعد از آن دو هفته یک بار و در حال حاضر هم که مجدداَ دوره‌ها تعطیل شده است و استاد تدریس نمی‌کنند.

    *باز هم رقم کمی نیست. حدود ۶۰ هنرجو. نام خیلی‌هاشان اما شنیده نشده. فقط تعداد کمی از خوانندگان فعلی را بندهء نوعی به طور مثال، می‌شناسم که می‌دانم از هنرجویان استاد شجریان بوده‌اند.
    -خیلی از این دوستان شغل دیگری دارند. می‌توان این را حدس زد. به قول استاد کار اصلیشان آواز نبوده، برخیشان هم به تدریس آواز مشغولند. مثلاٌ بسیاری از خانم‌ها که خب شرایط و دلایل را می‌دانید. استاد همیشه می‌گفتند بیشتر مایلم برای کسانی وقت صرف کنم که آواز را یک حرفهء جدی تلقی می‌کنند و در این زمینه بی‌وقفه تلاش کنند. این است که…

    *یادآوری کنید لطفاٌ نام برخی خوانندگان خانم و آقا را که نام و حضورشان توآمان ملموس است.
    -در بین خانم‌ها، مائده طباطبائی، سولماز بدری، ملیحه مرادی و… آقایان هم که دوستان خوبم مهدی امامی، وحید تاج، علیرضا وکیل منش و… را می‌توانم نام ببرم. باز هم هستند دوستان دیگر اما حضورشان کمتر است.

    *در زمره خوانندگانی هستید که صدایتان بسیار متأثر از استاد شجریان است. در این خصوص چه نظری دارید؟ این تأثیر را آیا یک ضعف می‌دانید یا از آن دفاع می‌کنید؟
    -خیر متأثر بودن یک ضعف نیست. من بی‌شک از استاد و شیوه آواز خوانیشان تأثیر پذیرفته‌ام و این موضوع طبیعی ست. برای بندهء نوعی که از نوجوانی با صدای استاد لحظه‌ها گذرانده‌ام و با آوای دلنشینشان بزرگ شده‌ام تأثیر پذیری موضوع انکارناپذیری ست. به هر حال به دلیل ارتباط با ایشان و نشست و برخاست‌هایی که داشته‌ایم ناگزیر این شباهت‌ها ایجاد می‌شود. در هر هنر دیگری نیز به همین شکل است. شما دقت بفرمایید در خطاطی، نقاشی، نوازندگی و… وقتی مدت زمان زیادی را با شخص و استادی سپری کنیم حتی خلق و خوی استاد، اخلاق و رفتارش نیز بر ما تأثیر می‌گذارد. اما بنده تقلید را رد می‌کنم. ببینید اینکه کسی قصداٌ و مشخصاٌ به تقلید از یک اثر یا یک آواز یا شیوهء آواز خوانی شخصی بپردازد نه جالب است و نه ماندگار. یک زمانی یک کسی «سعی» می‌کند از شیوهء آواز خوانی استادی تقلید کند که به نظرم درست نیست. تقلید از هنرمندی که سال هاست می‌خواند و صدایش شناخته و شنیده شده است. نمی‌دانم خب چرا باید یک شیوه و یک صدا با قالب مشخصی مدام تکرار شود! من واقعا نه قصد تقلید دارم و نه مایلم به این کار. اما آنچه را در آواز خوانی‌ام می‌بینید و به نظرتان می‌آید واقعا دیگر از کنترل بنده خارج است و تعمدی نیست. البته خوب است که ما شیوه‌های یک هنرمند و تکنیک‌های وی را تمرین کنیم و یاد بگیریم.

    * آموزش‌ها البته از یک تقلید و کپی برداری آغاز می‌شود به هر حال، اما ماندن در تقلید و در جازدن جالب نیست.

    مجتبی عسگری

    مجتبی عسگری

    -همین طور است. برای هر درسی «ابتدا» در حالت معمول و رایج ناچار به تقلیدیم. یعنی برای موفق شدن در آواز هیچ راه دیگری جز تقلید شیوهء استاد وجود ندارد. ما باید مثلاٌ در آواز تحریر‌ها، جملات شعری، تلفیق‌ها و حتی نوع صدای استاد را مو به مو و پا به پای ایشان اجرا کنیم. پس از آن اما با تمرین و کسب تجربه‌های بیشتر می‌توانیم روش خود را داشته باشیم و زمانی که به مرحلهء اجرا می‌رسیم، در یک کار اجرایی مثل ضبط یک آلبوم یا اجرای کنسرت دیگرهنرمند باید خودش باشد و از خودش مایه بگذارد. البته باز هم می‌گویم، در مقابل شرایطی خاص و استثنائی هم وجود دارد که بحث فعلی ما نیست. ما از حالت‌های معمول صحبت می‌کنیم.

    *چگونه یک هنرمند خودش می‌شود و شیوهء مختص به خود را کسب می‌کند؟
    -به نظر بنده نگاه به شیوه‌های گوناگون آواز و کسب تجربه از روش‌ها و سبک‌های مختلف، راه مهمی می‌تواند باشد. یعنی اینکه به یک مسیر بسنده نکنیم. شاید در هر رشتهء هنری هم این روش بد نباشد. به نظرم-باز هم عرض می‌کنم به نظر بنده- اگر تنها به یک شیوه متمسک باشیم و‌‌ همان را تا آخر دنبال کنیم نمی‌توانیم ادعا کنیم که روش و شیوهء منِ نوعی چیزی سوای این الگوی آموزشی ست و رسیدن به نتیجه‌ای منحصر بفرد به سختی اتفاق خواهد افتاد. شاید بشود اما دیر. باید چندین سبک در آواز را تجربه کرده، در این خصوص کنکاش کنیم و در ‌‌نهایت از میان این مسیر‌ها و تجربه‌ها به نتیجه‌ای برسیم که شناسه‌ای از خودمان باشد. در واقع یک تحول و اتفاق نو در هنرمند رخ خواهد داد واین تحول زمان مشخصی ندارد.

    *و شما به این تحول و شناسهء خاصِ خودتان دست یافته‌اید؟
    -به نظرم سبک خاص خودم را دارم اما ۷۰-۶۰ در صد آن را از اساتید خود دارم وامیدوارم آن تحول لازم روزی در من ایجاد شود تا بتوانم صد در صد خودم باشم.

    *مکتب‌ها چطور؟ شما بجز مکتب اصفهان آیا مکتب دیگری را تجربه کرده‌اید؟
    -خیر… از بحث مکتب‌ها خارج شویم، بنده در حدی نیستم که در این خصوص نظری بدهم. واقعاٌ عرض می‌کنم. در تخصص‌ام نیست.

    *تا به حال آیا کسی به شما متذکر شده که صدایتان بسیار ایرانی ست؟ بسیار اصیل؟
    – (خنده) خیر. به این شکل کسی تا به حال نگفته بود.

    *خب! بپردازیم به آلبوم‌ها، اولین همکاریتان در قالب آلبوم با استاد حسن ناهید بوده؟
    -خیر «همنشین دیرینه» اولین اثر بوده به آهنگسازی دوست عزیزم امیر عباس ستایشگر. بسیار هم جوان بودیم حدوداٌ ۲۳-۲۲. پس از آن بود که افتخار همکاری با استاد ناهید را داشتم و بسیار تجربه دلنشین و عزیزی بود. تجربه‌ای تکرار ناشدنی. «حدیث سرو و گل و لاله» نام آلبوم بود که در واقع گرد آورندهء آن، استاد جواد بطحایی بودند.

    *چرا تکرار ناشدنی؟
    -می دانید خیلی بی‌آلایش و بی‌تکلف بود و واقعاٌ آنچه ارائه دادیم از دل بود که بر دلم نشست. در فضایی بداهه، بدون هیچ رپرتوار خاصی و بی‌هیچ پالایش و تکنیکِ از پیش تعیین و تمرین شده‌ای انجام شد. استااد ناهید قبلاٌ صدای بنده را شنیده بودند، خوششان آمده بود و به اتفاق آقای جواد بطحایی پیشنهاد داده بودند که یک کار بداهه را به ضبط برسانیم وبنده هم واقعا با آنکه تجربه‌ای نداشتم اما تمام آنچه را در توان داشتم در آوازم به کار گرفتم. شاید اکنون اگر این آلبوم را گوش بدهم با خود بگویم کاش این قسمت را به این شکل می‌خواندم یا کاش در این قسمت فلان تحریر و…. اما حتی اگر تکنیک بهتری را امروز ارائه بدهم مطمئنم از لحاظ حس و صمیمیت جایگزین آن کار نخواهد شد. واقعاٌ افتخار بزرگی بود در کنار اساتید حسن ناهید، کامبیز گنجه‌ای و جواد بطحایی.

    *در مقابل اما «سرخانه» سرشار از تکنیک بود و تخصص.
    -بله. کاری ست فوق العاده تخصصی- تکنیکی که ریتم‌های سختی را در بر می‌گیرد – ریتم‌های ادواری-‌‌ همان آهنگسازی به سبک قدیم که دوران عبدالقادر مراغه‌ای بوده. سرخانه کاری بود از دوستانِ عزیز احسان ذبیحی فر، سعید نایب محمدی، سعید کُرد مافی و پیام جهانمانی و دوست دیگری شاید که الان نامش به خاطرم نیست. بنده دو کار از احسان ذبیحی فر را خواندم و دو کار از سعید نایب محمدی. مهدی امامی هم یک کار از سعید کرد مافی را خواند. این اثر را هم خیلی دوست دارم. یکی از بهترین آلبوم‌هایی ست که بنده اگر بخواهم به اثری با صدای خود اشاره کنم به این آلبوم اشاره خواهم کرد. حتی کاری ست که دوست دارم مدام به آن گوش بسپارم. هر چند کاری ست که شاید کمتر استقبال شده و کمتر مورد توجه عام قرار گرفته باشد، قرار هم نیست خیلی استقبال شود. نوع کار بسیار پژوهشی- موسیقایی ست. بسیار علمی. به همین دلیل هر مخاطبی نمی‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. کسی می‌تواند با این نوع کار‌ها ارتباط بگیرد که تخصصش موسیقی ست، گام‌ها را می‌شناسد، دستگاه‌ها را، ساز‌ها و آواز‌ها را و… به طور مثال تغییر مُد‌ها را متوجه می‌شود یا رفتن از یک کوک به کوک دیگر را درمی یابد و… البته دوستانی هم بودند که لذت برده‌اند از کار.

    *چه تفاوتی با «شوقنامه» استاد درویشی دارد؟
    -به نظرم کاری که استاد درویشی در شوقنامه انجام داده بودند این بود که‌‌ همان آثار عبدالقادر مراغه‌ای را بازنویسی کرده و همایون عزیز هم به خوبی بازخوانی کرد. اما کاری که این دوستان کردند این بود که تمام ملودی‌ها ساختهء خودشان بود اما به سبک آن دوران. در واقع تلفیقی از نگاه‌های نو و فضاهای قدمایی در موسیقی بود. ناگفته نماند استاد درویشی واقعا کار بزرگی انجام داده‌اند. به هیچ وجه قصد جسارت یا مواجهه و مقایسهء دو اثر را ندارم. بازنویسی چنین آثاری کاری ست دشوار که علاقه شخص به موسیقی‌های ارزنده ایرانی را می‌رساند و توانایی و در عین حال حوصلهء هنرمندی را می‌طلبد که بتواند این گونه فضا‌ها را احیا کند و به بهترین شکل ارائه دهد. بنده شوقنامه را خیلی دوست دارم. بدون اغراق عرض می‌کنم.

    *چه پروسهء زمانی صرف شد تا انتشار این آلبوم؟
    -خودِ من ۵-۴ ماه به طور مجزا با احسان ذبیحی فر و سعید نایب محمدی تمرین داشتم. کاری نبود که بعد از۳-۲ جلسه برویم استودیو و به ضبط بپردازیم و تمام. در واقع نیازمند تمرین اساسی و مستمر بود. فکر می‌کنم در کل از آغاز کار تا زمان انتشارش یک سالی زمان برده باشد.

    *با انتشار آلبوم‌های پیاپی از یک خواننده موافقید؟ یعنی در مدت زمان کمی چند آلبوم منتشر شود با صدای یک خواننده. به نظر شما آیا نتیجه آواز‌ها، حس و حال و اتمسفر فضا‌ها مشابه نخواهد بود؟
    -قطعاٌ خواهد بود و بنده موافق نیستم. مثل یک بازیگر که قرار است نقشی را ایفا کند. بی‌شک زمان می‌برد تا از فضای حسی آن دور شود و به نقش بعدی با فضایی متفاوت بپردازد. کما اینکه به نظر بنده شاید بهتر باشد یک خواننده اثری را ارائه دهد و تا اثر بعدی کمی فاصله قائل شود، حداقل مخاطب کمی دلتنگش شود بعد. (خنده) نمی‌دانم خب چه عجله‌ای ست برای انتشار آلبوم‌های متعدد در مدت زمان کوتاه؟!

    * آیا دلیل این حرکت غم نان است؟ یا نان به زیاده خواستن؟!!!

    مجتبی عسگری

    مجتبی عسگری

    – (خنده) گزینهء دوم. یا اگر دلیلش زیاده خواهی هم نباشد به هر حال می‌توان گفت حرکتی غیر حرفه‌ای ست. مگر اینکه شرایطی خاص و اضطراری باشد که باید در آن فضا قرار گرفت و دید.

    *آلبوم «هیچ مگو» از احسان ذبیحی فر خیلی سال پیش از این اجرا شده بود. درست است؟
    -بله. این کار سال ۱۳۸۸ در قالب یک کنسرت به روی صحنه رفت و بعد‌ها ذبیحی فر تصمیم به ضبط آن گرفت که مدت زمان زیادی هم از انتشارش نمی‌گذرد. قطعاتی با اشعار خوب نیما یوشیج، سعدی و مولانا.

    *آلبوم خروش استاد درخشانی به کجا رسید؟
    -در مراحل نهایی میکس و مسترینگ هستیم که با نظر نهایی استاد درخشانی منتشر خواهد شد.

    *و دومین کارتان با امیرعباس ستایشگر؟
    – «تا نفس باقیست» با شعر معروف فریدون مشیری، من اینجا تا نفس باقیست می‌مانم، من اینجا ریشه در خاکم… در این کار هم استاد مجید درخشانی و استاد سعید فرجپوری افتخار دادند و جواب آواز‌ها را نواختند. واقعاٌ اقتخاری بود برای بنده. یک چیز جالب اینکه من یک دور آواز کرد بیات را با ایشان خواندم و فکر می‌کردم استاد درخشانی می‌گویند که یک بار دیگر امتحان کنیم. اما اینگونه نبود. استاد در کمال فروتنی گفتند خوب است و لطفا دیگر دست کاری‌اش نکنید (خنده) هرچه اصرار کردم که یک بار دیگر بخوانم شاید فضایی بهتر اجرا شود ایشان نپذیرفتند و گفتند نیازی نیست.

    *وسواس دارید به آواز‌ها؟
    -خیر. این موضوع را از این لحاظ عرض کردم که حضور استاد درخشانی برای بار اول به هر حال وسواسی ناخواسته در بنده ایجاد می‌کرد. قطعا متوجه منظورم هستید. اتفاقا بنده معتقدم آواز چیزی نیست که دست بردن مکرر در نحوهء اجرایش خیلی خوب باشد و نتیجهء خوبی بدهد. زیبایی آواز به بداهه بودن و بکر بودن آن است. در واقع ویرایش و تغییر بیش از حدِ آواز، به کیفیت آن صدمه می‌زند. متأسفانه این روز‌ها خیلی وسواس‌ها زیاد شده در ارائه آواز. یا می‌آیند آواز می‌خوانند و بعد سازی در جواب آن نواخته می‌شود یا اینکه آنقدر در آن دست می‌برند و چندین بار ضبط می‌کنند که حس و حال زیبای آن از بین می‌رود و از اصل موضوع دور می‌مانیم. واقعاٌ نیازی به این همه کارهای عجیب و غریب نیست. اجرای زنده هم که دیگر جای خود دارد. برای بنده تجربه شده در برخی اجرا‌ها مختصر تمرینی بر آواز انجام داده‌ام و دل را به دریا زده و به روی صحنه رفته‌ام.. شاید بعد‌ها که مرور کنم آن را، بگویم کاش فلان تحریر پیچیده را هم انجام می‌دادم اما مطمئنم که دیگر آن آواز اول و با‌‌ همان حس و حال نخواهد شد. حتی استاد شجریان هم همیشه عنوان می‌کردند بهترین آواز‌هایشان بر روی صحنه و در اجراهای زنده اتفاق افتاده. چون در لحظه خلق می‌شود. دیگر دوستان خواننده هم نظرشان همین بوده. در استودیو امکان ندارد نتیجه‌‌ همان باشد چون نه چشم مخاطبی تو را می‌بیند نه در اکثر مواقع سازی هست که به تو آن انرژی لازم را منتقل سازد. حس ملموس نیست. انرژی خاصی از اطراف دریافت نمی‌کنی.

    *مثلاٌ؟
    -کار ارغوان را شنیده‌اید؟

    *بله. با سامان صادقیان.
    -بله. سامان صادقیان نوازنده خوب تار در اصفهان و سرپرست گروه موسیقی خزان. کار ارغوان را چند بار دیگر بعد از اولین اجرای زنده انجام دادیم و در یک برنامهء تلویزیونی نیز به ضبط رساندیم. اما هربار مقایسه می‌کنم می‌بینم ارغوان اول «آنی» دارد که در هیچ یک از اجراهای بعدی تکرار نشده و نخواهد شد. با آنکه تمام جملات عین قبلی ست اما… به نظرم دل را به دریا بزنیم و بگذاریم موج مارا با خود ببرد… خیلی دست و پا نزنیم!!

    *فعالیت گروه خزان از چه سالی آغاز شده است؟
    -فکر می‌کنم سال ۱۳۹۰ بود که اعضای اولیه سامان صادقیان (نوازندهء تار- سرپرست)، محمد جمشیدی (تنبک)، پویان جمشیدی (دف)، روح الله الله دادی (نی)، صفا صمصام شریعت (عود) و بنده بودیم. البته بعد از اجرای کنسرت اول، میثاق مهرپور به عنوان نوازنده عود جایگزین شدند. حاصل کار گروه چندین اجرا و شرکت در جشنواره‌های مختلف از جمله فستیوال ICCN کره جنوبی ست. کلیپی با عنوان «آوازِ نگاه» نیز از این گروه به زودی منتشر می‌گردد.

    *از آلبوم حسام اینانلو بگویید.
    -این جدید‌ترین کار با صدای بنده است به نام «هنگام که گریه می‌دهد ساز» سه تصنیف با اشعاری از نیما یوشیج، شفیعی کدکنی و… و قطعه‌ای آوازی در مایهء دشتی که جوابش را اینانلوی عزیز نواخته است. این کار از کارهایی ست که تنبک یا هیچ ساز کوبه‌ای دیگری ندارد. ظاهراٌ یک بار تنبک نیز با قطعات نواخته شده اما بعد‌ها حذف کرده‌اند. خود حسام اینانلو دو فضا را با هم مقایسه کرده و به این نتیجه رسیده که بدون تنبک هم اثر پیام خود را می‌رساند و نیازی به تنبک ندارد. به هر حال بعد از انتشار خودش قطعا توجیهی برای این حرکت خواهد داشت. (خنده)

    *زمان انتشارش مشخص شده است؟
    -بله. به ما قول دی ماه را داده‌اند.

    *بد نیست کمی از آلبوم سحرخوانی بگویید.
    -آخرین کار منتشر شده با صدای بنده، آهنگسازی آرمین جوانبخت و اجرای همنوازان خاموش است که نوعی مرکب خوانی در افشاری، شور و بیات ترک می‌باشد. ویژگی این کار استفاده از اشعار زیبای شیون فومنی ست که کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. تصنیف «بخوان کز دست خاموشی دلِ تنگم به تنگ آمد..» در این آلبوم به استاد شجریان تقدیم شده است.

    * و کنسرت «دست‌های به هم پیوسته» با استاد کیوان ساکت. چگونه یافتید این تجربه را؟ چند خواننده با ارکستری بزرگ.
    – خیلی خوب. مهم‌ترین نکته که بسیار برایم خوشایند بود حضور در کنار هنرمندان بزرگ و اساتیدی چون همایون رحیمیان، کریم قربانی، ناصر کریمی و… بود. می‌دانید ما از نوجوانی تنها نام این اساتید را می‌شنیدیم و حال که در کنارشان افتخار اجرا را داریم خب.. از این بهتر نمی‌شود. ضمن اینکه اجرا در یک ارکس‌تر ۶۰-۷۰ نفره واقعاٌ تجربهء خوبی ست و در عین حال دشوار. حضور در کنار خواننده‌ای دیگر را هم البته پیش از این تجربه کرده بودم. در کنسرتی با استاد درخشانی در تالار وحدت که بنده، وحید تاج و مهدی امامی به آواز پرداختیم. در کنار هم رپرتوارهای مختلفی را اجرا کردیم. در دست‌های بهم پیوسته هر کدام دو تصنیف جداگانه خواندیم به اضافهء یک تصنیف به طور مشترک. خیلی دوست داشتم این فضا را. هم رقابتی بود سالم در حضور مخاطبین که دو صدا را همزمان بشنوند و هم اینکه بگوییم دو خواننده می‌توانند در عین رقابت کاری و هنری، در کنار یکدیگر باشند، دوست باشند و به اجرا بپردازند. خوشبختانه هم وحید کارشان را خوب انجام دادند و هم بنده.

    *رقابتِ سالم؟!!
    -بله. به هر حال می‌توان آیا این ادعا را کرد که بنده با هیچ خواننده‌ای رقابت ندارم یا هنرمندی با هنرمندی دیگر؟ رقابت وجود دارد و چه بسا لازم. به شرطی که مانعی سر راه یکدیگر نباشیم. متأسفانه این روز‌ها رقابت‌ها سمت و سوی خوبی ندارند و تأسف برانگیزند.

    *با خواننده‌ای دیگر نیز مایل هستید بعد‌ها به این تجربه بپردازید؟
    -تا به حال به این موضوع فکر نکرده‌ام. ببینید در واقع موضوع این نبوده که بنده مثلاٌ درخواست کنم چنین اجرایی و با چنین قالبی صورت گیرد. پیش آمد، از من پرسیدند حاضر به این همکاری هستید؟ و بنده هم پاسخ مثبت دادم. وحید از دوستان خوب بنده است که شاید به دلیل قرابت‌ها و مشترکاتی که با یکدیگر داریم حضورمان در کنار یکدیگر برای ما خوشایند بوده. شاید خواننده‌ای دیگر اگر بود نمی‌پذیرفتم واقعا نمی‌دانم شرایط چگونه خواهد بود. نمی‌توان قاطعانه گفت.

    *یا چه بسا آن خواننده نمی‌پذیرفت.
    – بله. ممکن است. به هر حال من نفس عمل را رد نمی‌کنم. اما خیلی پیگیر آن نیستم.

    *همسرتان خانم آوید صحرائی هم آواز می‌خوانند.
    -بله از هنرجویان خانم مائده طباطبائی بودند و ردیف‌های آوازی را به خوبی می‌شناسند. بنده خیلی مایل بودم همسرم موسیقی را خوب بشناسد، خصوصا آواز را.

    *چرا فعالیت ندارند؟
    – درچه فضایی فعالیت کنند؟ بنده خیلی موافق نیستم. در این شرایط اگر کار نکند به نظرم بهتر است.

    *خب تا کی باید منتظر بهبود شرایط بود؟
    -البته حق با شماست. راستش را بخواهید نمی‌دانم بگویم متأسفانه یا خوشبختانه. خانم‌ها هم حق دارند فعالیت کنند چون به هر حال آن‌ها هم اگر نوازنده‌اند باید بنوازند و اگر خواننده‌اند باید بخوانند اما در عین حال هم فضا‌ها فضاهای صحیحی نیست. مسیر اشتباه است. فضا‌ها غالباٌ تصویری و تزئینی شده. به نظرم پرداختن بیش از حد به کلیپ و تمرکز بر تصویرهای مزین و پر شاخ و برگ کمی کیفییت را تحت تأثیر قرار می‌دهد. نه تنها در بین خانم‌ها. منظورم به آقایان هم هست. همه را البته عرض نمی‌کنم برخی که به هر حال شناخته شده‌اند کیفیت و ارزش کارشان بر کسی پوشیده نیست… قمر‌ها، دلکش‌ها و پریسا‌ها را مد نظر داشته باشیم که چه آثاری به یادگار گذاشتند. آن‌ها صدایی بودند به معنی واقعی کلمه و هیچ‌گاه صدایشان از یاد نخواهد رفت. امیدوارم شرایطی اگر برای خانم‌ها مهیا شد به گونه‌ای باشد که در شأن موسیقی ایرانی و موسیقی ملی ما باشد. نه اینکه به هر قیمتی حاضر به فعالیت برای دیده شدن باشیم.

    *شرایط اگر مهیا شد اجازه فعالیت همسرتان را که صادر خواهید کرد؟ (خندده)
    -حتماٌ با کمال می‌ل. زمینه را هم مهیا می‌کنم. اما وقتی می‌گویم شرایط مساعد نیست یعنی برای همه مساعد نیست و باید پای حرفم باشم به هر حال. خب ایشان هم خانم هستند.

    *این موضوع آیا مهم است که خانم‌ها زیر نظر مدرس مرد آموزش ببینند یا مدرس زن؟
    -بستگی به استاد دارد. مدرس مرد اگر حنجره‌اش آن وسعت لازم را داشته باشد و به گام‌های لازم و مشابه گام‌های صوتی خانم‌ها نزدیک باشد نتیجهء کار مطلوب است. اما عکس این موضوع ایجاد مشکل خواهد کرد. اگر می‌گویند خانم‌ها بهتر است پیش خانم‌ها درس بگیرند فکر می‌کنم به دلیل جایگاه صدا‌ها و گام هاست. من نمی‌توانم انتظار داشته باشم بم بخوانم و از هنرجویم بخواهم‌‌ همان را زیر بخواند. البته کار دشواری ست.

    *شما که این مشکل را ندارید؟
    -خیر. خوشبختانه صدای بنده از لحاظ کوک محدودیت خاصی ندارد.

    *چه عواملی حنجره را متأثر می‌کنند و به آن لطمه می‌زنند؟
    -مسلماٌ دود اولین است و دوم فریادهای بلند و ناگهانی مثل زمانی که در فوتبال مثلا فریادی بزنیم یا در مجالس شادی… فریادهای ناگهانی مضرند.

    *برخی غذا‌ها و چاشنی‌های خوشمزه چطور؟!
    -خب تندی‌ها، چربی‌ها و ترشیجات بی‌تأثیر نیستند و جزء لاینفک ذائقه ایرانی می‌باشند اما به نظرم این تأثیرات مقطعی ست و با کمی رعایت پس از آن مشکل برطرف می‌شود. راستش را بخواهید به نظر بنده و خیلی دوستان هنرمند و خوانندهء دیگر، نمی‌توان خیلی قطعی به این چیز‌ها پرداخت. اصلاٌ برخی حنجره‌ها در واکنش به مواد غذایی متفاوت عمل می‌کنند. شاید تأثیری که ترشی مثلاٌ بر حنجرهء بنده دارد با تأثیر بر حنجرهء شخصی دیگر متفاوت باشد.

    *جشنوارهء «حافظ و موسیقی» را از قلم نیندازیم. چطور بود؟
    -حرکت نو و بسیار خوبی بود. به زحمت جناب عباس سجادیان و امیرعباس ستایشگر زیر نظر بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران. واقعاٌ دستشان درد نکند. قرار است در دوره‌های مختلف تکرار شود با موضوعات مختلف. این گونه حرکت‌ها لازم است. طی سه شب برگزار شد که در هر شب خواننده‌ای از نسل قدیم و نسل جدید در دو پارت به اجرا می‌پرداختند. خیلی برای بنده لذت بخش بود. حضور اساتید بزرگی چون استاد جهاندار، شفیعی و… و مهم‌ترین اتفاقش حضور هنرمندان کنار یکدیگر بود. حضور دوستان هنرمند فوق العاده بود. این گردهمایی بسیار اتفاق شیرینی بود. با یکدیگر تماس می‌گرفتیم و قرار می‌گذاشتیم که برویم سر فلان اجرا. اینکه هنرمندان دورهم جمع شوند، از حال هم با خبر باشند و یکدیگر را دریابند واقعاٌ به آدم انرژی می‌دهد. ما اگر یکدیگر را درنیابیم از دیگران هم نباید انتظاری داشته باشیم. بنده نفس این حرکت را خیلی دوست داشتم.

    *آیا تا به حال نقد شده‌اید در آثارتان؟
    -اگر ارزش نقد را داشته‌ام در این سال‌ها آثاری از بنده مورد نقد و بررسی قرار گرفته بی‌شک.

    *نظرتان در ارتباط با فضای برخی نقد‌ها چیست؟ به نظر می‌آید این روز‌ها نقد‌ها بعضاٌ پیش از انتشار یک اثر حتی، آماده باشند! پیش از اینکه یک اثر فراگیر شود. از این لحاظ عرض می‌کنم که فضای موسیقی درگیر کثرت نقد شده است و به فضایی از مواجهه و مقابله و موضع گیری‌ها تبدیل شده است. نمی‌دانم به اندازه‌ای که نقد می‌کنیم فرصت می‌کنیم از یک اثر لذت هم ببریم؟
    -نقد و منتقدی کار هرکسی نیست. کار را باید به کاردان سپرد. وقتی فقط کار‌شناسان و اهالی نقد به این کار بپردازند روزی ده‌ها نقد منتشر نخواهد شد و کیفیت نقد‌ها هم بسیار بالا خواهد بود. اینکه هر کسی دست به ساز دارد یا آوازی مختصر می‌خواند به قصد نقد دست به قلم ببرد، کار به جایی نیست. برخی نظر شخصی و سلیقه خود را عنوان می‌کنند که به نظرم نقد با نظر دادن و حدس و گمان فرق دارد. ضمن اینکه اثری اگر نقد می‌شود لابد قابلیت تجزیه و تحلیل و نقد را داشته. در غیر این صورت باید به آن نقد مشکوک بود. برخی نقد‌ها کار‌شناسانه و بی‌طرفانه است. نباید آن را آمیخته به حبّ و بغض و سرکوب یک اثر هنری و خالق آن کرد. به نظرم این نقد‌ها خیلی اعتبار نخواهد داشت.

    *و بگذریم از برخی نقدهای سفارشی! چه در جهت تخریب یک اثر و چه در جهت اعتلای آن.
    -بله متأسفانه.

    *اگر نقدی را نابجا تلقی کنید در صدد پاسخ بر می‌آیید؟
    -خیر. می‌دانید من اگر جواب یک نقد نا‌به جا را بدهم خب یعنی اینکه آن نقد برایم مهم بوده اما وقتی سکوت کنم و اهمیتی ندهم خود شخص متوجه عمق جریان خواهد شد. (خنده) بنده از نقد سازنده استقبال می‌کنم. واقعاٌ عرض می‌کنم. اما نقد به جا که باعث شود بنده پیشرفت کنم و به کارهای بعدی‌ام بیشتر رسیدگی کنم. اما در یک نقد اگر بوی غرض و تخریب حس کنم خب بی‌شک ناراحت خواهم شد. هر کسی ناراحت می‌شود. اما جوابی نخواهم داد. قصدم مقایسه نیست اما حتی اساتید بزرگمان اگر قرار بود آن‌ها بنشینند و جوابیه تنظیم کنند که دیگر به کارشان نمی‌رسیدند!!! استاد به بنده هم تذکر می‌دادند که همیشه حواسم به کارم باشد و خیلی به نقدهای نابجا و مغرضانه اهمیت ندهم. در واقع می‌گفتند حتی اگر مخاطبین تشکر کردند لبخند بزن و تشکر کن و سکوت. اگر هم تو را به باد انتقاد گرفتند باز هم سکوت کن و لبخند بزن. سرت به کار خودت باشد و راهت را ادامه بده. ایشان تنها مدرس آواز بنده و دیگر دوستان آواز خوان نبودند. در درجهء اول مدرس و استاد اخلاق بودند و پدری دلسوز و درس‌های مهمی به ما دادند. یک درس خیلی جالب دیگر هم داده‌اند.

    *چه درسی؟
    -گفتند وقتی یک خبرنگار با تو مصاحبه کرد حتما خودت هم آن گفتگو را ضبط کن تا فردا روزی اگر پس از انتشار مصاحبه گفته‌هایی مغایر با گفته‌های خود دیدی بتوانی ادعا کنی که اینطور نبوده.

    *(قهقهه) دست و بالمان را بستید جناب عسگری. چنین اتفاقی پیش آمده تا به حال؟
    -بله. البته شاید از روی غرض نبوده. شاید شرایط خاص، کم تجربگی و دانش کم در زمینهء خبرنگاری یا عواملی از این دست باعث این اتفاق بوده باشد. بگذریم.

    *ممنون از وقتی که دادید. و حرف آخر؟
    -همهء این صحبت‌ها را به عنوان عضو کوچکی از عرصهء وسیع موسیقی عرض کرده‌ام و به صرف اینکه یک گفتگوی دوستانه بوده این قدر به جزئیات پرداخته‌ام و از تجربیات خود گفته‌ام. ادعایی ندارم و امیدوارم سوء تفاهمی برای کسی ایجاد نکرده باشم. این را عرض کنم که مجتبی عسگری سرش را پایین انداخته و به آوازش می‌پردازد… بسیار آواز را دوست دارم و بیشتر تمایل دارم آواز بخوانم تا تصنیف. هرچند امروزه تصنیف بیشتر شنیده می‌شود تا آواز. استاد خیلی در این زمینه بنده را راهنمایی می‌کردند که آواز را ادامه دهم. می‌گفتند آواز خوان کم داریم و غالباٌ هنرمندان گرایش به خواندن تصنیف دارند که خب نسبت به آواز کار راحتی تری ست. آواز را باید زنده نگه داشت. سعی کنید این مسیر را ادامه دهید. به نظر بنده مسئولیت بزرگی به گردن ما آوازخوانان موسیقی ایرانی ست. نه تنها بنده. دیگر همکاران و دوستان خوب و توانایم در زمینهء آواز هم بی‌شک این مسئولیت را ارج می‌نهند و به راه‌شان ایمان دارند. امیدوارم مسیر آواز به سوی روشنایی باشد نه افول.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *