موسیقی ایرانیان – لیلا موسی زاده: با انحلال کامل ارکسترهای ملی، رودکی و سمفونیک تهران در دولت قبلی، جشنواره بیست و نهم اولین سال بدون آنها را تجربه کرد. هرچند موزیسینها بیکار ننشسته اند و هر از گاهی ارکستری درکنار هم تشکیل داده و به اجرای آثار می پردازدند تا نشان دهند به آینده امیدوارند. از آنجایی که دولت تدبیر و امید در صدد بازگشایی ارکسترها از روزهای آغاز به کار حسن روحانی ریس جمهور منتخب بود اما تاکنون وزارت ارشاد گامی عملی در این خصوص برنداشته بود و این هفته با اعلام اسامی رهبران ارکسترهای ملی و سمفونیک تهران اولین حرکتها در راستای احیای مجدد آنها صورت گرفت.
کنش و عملکرد دولت دهم در چهار سال ریاستش همه چیز را تحت تاثیر قرار داده بود، تنها افراد سیاسی نبودند که گرفتار حوادث این دوره شدند بلکه حتی نخبگان موسیقی نیز از آن متضرر گشتند. و تنها اهالی سیاست نیستند که باید سالها از آنها جویای آنچه بر آنهادر این ۴ سال گذشته باشیم و ای بسا در هر برهه ای از روزگار متلاطم باید هنر و آنچه بر هنرمندان گذشت را نیز روایت کنیم. منوچهر صهبایی آخرین رهبر دائم ارکستر سمفونیک تهران در جشنواره فجر سال۹۲ رهبری ارکستر زهی را داشت. با او آنچه در آن سالهای بد گذشت را مرور کرده ایم و مدیریت هنری و رهبری او را به چالش کشیده و ای بسا در پرسشها او را با شدیدترین لحن ها متهم ساخته ایم اما رهبر دوباره منصوب شده ارکستر سمفونیک تهران با خوش خلقی کلیه سوالات را جواب داد و هیچ ابایی نداشت که بگوید در ارکستر دولتی کارهای مناسبتی امری کاملا طبیعی است.
*چطور شد تصمیم گرفتید در جشنواره موسیقی فجر شرکت کنید؟
همانطور که میدانید در حال حاضر اغلب وقتم را در اروپا و بیشتر اتریش میگذرانم در حدود سه ماه پیش از جشنواره آقای روزبه تابنده با من تماس گرفتند که رهبری آثار ایشان در جشنواره را برعهده بگیرم. ایشان را از قبل که در مسترکلاسهایم شرکت میکردند میشناختم. ازطرف مدیرعامل انجمن موسیقی شیراز آقای محسن خباز تماس گرفتند و خواستند که پارتیتورهای ایشان را بررسی کنم که قبول کردم. البته برخی از این آثار را با ارکستر زهی در تابستان برای ایشان ضبط کردهام.
* کدام ارکستر زهی؟
ارکستری بود که در ایران برای ضبط این آثار تشکیل شد و نامی نداشت و همه از نوازندگان خوب و باتجربه داخل ایران بودند.
* نفرات را شما انتخاب کردید؟
آقای تابنده به یکی از اعضای ارکستر ماموریت دادند که این کار را انجام دهد. لیستی از آنها به من دادند که من هم آنرا تایید کردم.
* آقای صهبایی علت قبول راهبری آن چیست؟ آیا صرفا به علت اینکه آقای تابنده هنرجوی شما بوده دلیل کافی است؟
نه تنها به این علت. سالهای سال است که سعی میکنم به آهنگسازان ایرانی کمک کنم. چه آنهایی که هنرجویم بودند چه آنهایی که در زمان هنرجویی خودم، اساتید موسیقی بودند و از سابق آنها را میشناختم. هنگامیکه در اروپا بودم کارهای این اساتید را به اروپا بردم و درآنجا اجرا کردم. یا پارتیتورهای آنها را تصحیح کردهام و برای ارکستر هماهنگی کرده و با تقبل همه مخارج آنها، آثار آهنگسازان ایرانی را در اروپا اجرا کردهام. حالا نیز به همین صورت اگر از من کمکی بخواهند و آثار را خوب تشخیص دهم همیشه همکاری خواهم کرد. این هم یکی از فعالیتهایی است که سابق به طور وسیعتری داشتم.
* پس در واقع سطح آقای تابنده را خوب ارزیابی میکنید؟
در برنامه جشنواره ما از ایشان در مجموع ۵ قطعه را اجرا کردیم که آثار بدی نیستند و نمیخواهم کسی را با کس دیگری مقایسه کنم. ایشان نوازنده ویولون و نویسنده آثار هستند و آهنگسازی را هم فکر میکنم یک مقدار در کلاس اساتید موسیقی یاد گرفته اند و آثاری که نوشتهاند در مقایسه با آثار دیگر آهنگسازان ایرانی که دیدهام آثار بدی نیستند.
* یعنی آقای صهبایی به خاطر یک مقدار آهنگسازی که آقای تابنده بلد هستند قبول رهبری ارکستر آثار ایشان را کردهاند؟
گفتم ایشان تحصیلات آهنگسازی پیش اساتید قدیم داشتند و ویولون مینوازند و نسبتا هم خوب مینوازند که اینها پوئنهای مثبتی هستند که میتوانند قطعات خوبی را به وجود بیاورند. چرا که هر قطعه هویت مستقلی دارد و نمیتوان آنها را با هم مقایسه کرد.
* سطح ارکستر در آخرین اجرایی که با ارکستر سمفونیک تهران داشتید چه بود؟
روز اولی که رهبری دائمی ارکستر سمفونیک تهران را در سال ۱۳۸۶ برعهده گرفتم تا بهار ۱۳۸۹ که به همکاری خاتمه دادم ارکستر پیشرفت بسیار بسیار زیادی کرده بود. اصلا با روز اول از نظر کمیت و کیفیت قابل مقایسه نبود. از نظر کمیت، روزی که شروع کردم ارکستر حدود ۴۹ نفر عضو داشت که من آن را به ۸۳ نفر رساندم و از نظر نظم و ترتیب، حضور در سر تمرینها، مرتب بودن و از نظر تعلیم دادن که دو سال و نیم به آنها تعلیم دادم از روز اول خیلی بهتر شدند اما به هر حال این پیشرفت قدمهای اولی بود که بتواند در مسیر پیشرفت، ارکستر را به سطح خیلی خوبی برساند. ارکستر سمفونیک تهران حدود ۲۰ سالی نه رهبر درست و حسابی داشت و نه کار حسابی در ارکستر کرده بودند. کار گروهی به نظم و ترتیب نیازمند است که آنها نداشتند و این بینظمی به مرور زمان برای عدهای نظم شده بود. یعنی به این بینظمی عادت کرده بودند که هر گاه میخواهند بیایند و هر گاه نخواستند بر سر ارکستر حاضر نشوند و یا ارکستر را ترک کنند و یا بدون آمادگی سر ارکستر حاضر شوند. اینها تمام اخلاقهایی بود که وقتی حدود ۲۰-۲۵ سال یعنی یک نسل اینگونه کار کرده باشد به عادت تبدیل میشود و طبیعی جلوه میکند و حل این مسائل بسیار مشکل بود. نوازندههای قدیمیتر دوست داشتند که به همین نحو ادامه بدهند و اتمسفر ارکستر را مسموم میکردند و عدهای جوان که تجربهای نداشتند نیز متاثر میشدند و همینها به مرور زمان باعث نابودی ارکستر شد.
* اشاره کردید که سطح ارکستر بعد از ۲ سال و نیم زحمات شما هنوز خیلی کار داشت که به سطح عالی برسد. اما چه شد که با همین سطح پایین، ارکستر را بردید در اروپا اجرا کند. یعنی ارکستر را در سطح اروپا میدیدید؟ آن هم کشورهایی چون هلند و… که در موسیقی کلاسیک سابقه طولانی دارند؟
آن برنامه مناسبتی بود. رئیسجمهور وقت دستور داده بودند که ارکستر به عنوان پیام صلح و دوستی برود در اروپا این برنامه را اجرا کند.
* درنتیجه تایید میکنید که ارکستر آن زمان را در سطح اروپا نمیدیدید؟
بله، سطح ارکستر های سمفونیک در اروپا آنقدر بالاست که ما خیلی باید زحمت بکشیم تا بدانجا برسیم. حالاحالاها باید کار بکنیم. وقتی در روزنامههای تخصصی برای جذب یک نوازنده آگهی میدهند صدها متخصص درجه یک از سراسر دنیا تقاضای کار میکنند. من در هیات ژوریهایی بودهام و دیدهام که به عنوان مثال حدود ۱۶۰ تا ۱۷۰ نفر تقاضا دادهاند که هر کدام ۴-۵ تا کنسرواتوار و مدرسه عالی دیده و تحصیلات موسیقی را تمام کرده بودند. در سطح عالی آنهم در سنی حدود ۲۳ تا ۳۲ سال قرارداشتند اما بین این همه متقاضی با آزمونهای سخت گزینشهای چند مرحلهای برگزار میکنند و بعد از پذیرش شخص منتخب، یک سال هم با او آزمایشی قرارداد میبندند تا در صورت تطبیق فرد با ارکستر به طور دائم استخدام ارکستر شود. چنین سطحی در ارکسترهای اروپاست که از سراسر دنیا برایش تقاضا ارسال میشود.
* تایید میکنید که ارکسترسمفونیک تهران در سطح اجرا در اروپا نبوده و میفرمایید اجرا به دستور رئیسجمهور وقت بود. مگر چهقدر باید دستورات را گوش کنید؟ آن هم شمایی که مدیر هنری ارکستر هم بودید و تجربه و تحصیلات خارجی خوبی دارید. مدیر هنری چهقدر باید دستورات را اجرا کند؟
همه آنچه که شما میگویید درست است اما من قبل از اینکه رهبری باسواد و باتجربه باشم آدمی با فرهنگ هستم و میدانم که این شغل و کار یعنی چی و با مسائل درست آشنا هستم. ارکستری که بودجهاش را دولت میدهد این ارکستر دولتی است و هیچ مشکلی ندارد که اگر دستوری از وزیر یا رئیسجمهور داشت آن را اجرا کند چون ارکستر مال دولت است و حقوق و مزایا و بیمه را دولت داده.
* یعنی نظر مدیر هنری به نظر دیگران غیرمتخصص ارجح نیست ؟
آن برنامه که شما اشاره میکنید اصلا قرار نبود من برای رهبری و اجرایش بروم. قرار بود کسی که قطعه را ساخته ( که رهبر ارکستر هم نیست اما علاقه به رهبری هم دارد) خودش رهبری کند.
*آقای انتظامی قرار بود اجرا کنند!
بله، اما ایشان صبرکردند تا یک هفته مانده به اجرا و بعد گفتند مریض هستند و درجواب اینکه گفتم امیدوارم بهتر شوی تا قطعه را خودت اجرا کنی گفتند: دکتر گفته است اگر تکان بخورم برای همیشه فلج میشوم. البته میدانید از مسائل پرتاب گوجهفرنگی و هو کردن و… اینها میترسید و به این صورت میخواست نباشد. که باز گفتم صبر میکنیم تا خوب شوید و بیایید و گفتند نه من حالم خوب نمیشود!
* آقای صهبایی همه چیز سرانجام به اسم شما تمام شد نه آقای انتظامی!
بله، من از این جریان به هیچ وجه ناراحت نیستم. برای اینکه من آن زمان رهبر دایم و مسئول ارکستر و مدیر هنری ارکستر بودم و در یک چنین شرایطی نمیتوانستم ارکستر را رها کنم و بگویم کسی که باید این قطعه را رهبری کند مریض است و من هم انجام نمیدهم و موضوع منتفی است.
* سرانجام که موضوع منتفی شد و حتی شما و ارکستر را هو کردند و مجبور به بازگشت به ایران شدید؟
نه کسی ما را هو نکرد، مبارزه نکنید! در آنجا هماهنگی خوب نبود و کسانی که به آنجا از انجمن موسیقی فرستاده شده بودند آدمهای کاردانی نبودند. مدیرعامل انجمن موسیقی هیچ کاری بلد نبود! و کسانی از حراست آمده بودند به جای اینکه مراقب باشند چه افرادی وارد سالن شوند یا نشوند تنها مواظب و مراقب اعضای ارکستر بودند. اعضای ارکستر من دست از پا خطا نکردند و تمام آنها مرتب و منظم سر تمرین ها و اجراها حاضر شدند و سر موقع به هتل بازگشتند و هیچ مشکلی نداشتند.
ما ۵ کنسرت داشتیم. وظیفه حراستیها و افرادیکه برای حفاظت از ارکستر ما را همراهی می کردند بود که اگر مشکلاتی پیشبینی میکنند (وظیفه من یا موزیسینها نبود) دم در مردم را کنترل کنند که البته از دست آنها هم در رفته بود. اما کنسرت استراسبورگ ما خیلی خوب بود. مشکل ما مشکل هماهنگیهای داخلی بود نه مردم.
* شما کارهای مجید انتظامی را از نظر فنی و هنری تایید نمیکنید. آن زمان چگونه به عنوان مدیر هنری قطعه ایشان را در سطح ارکستر سمفونیک تهران تشخیص داده و قول اجرا دادید؟
گفتم شما گوش نکردید. من مدیر هنری و رهبر ارکستر بودم در آن شرایط نمیتوانستم ارکستر را رها کنم.
* اما شما مدیر هنری بودید که باید تایید می کرد اثر آقای انتظامی با ارکستر اجرا شود یا نشود! و آیا این اثر در سطح ارکستر سمفونیک هست یا نیست؟
آقای انتظامی میرفتند پیش مدیرکل دفتر موسیقی و با ایشان صحبت میکردند و ایشان را میآورند که بگوید لطفا شما اجازه بدهید تا خودش(انتظامی) قطعه را اجرا و رهبری نماید. میتوانستم بگویم نه و ارکستر را رها کنم بروم.
* یعنی شما برای از دست ندادن رهبری و قطع حقوق خود قبول کردید؟
من اینجا حقوق نمیگرفتم. در خارج ده هزار یورو مزدم بود که به ایران آمدم تا دو میلیون تومان حقوق به من بدهند. آن درآمد را به جهت خدمت رها کردم و به ایران آمدم. به خاطر پول نیامدم.
* اما شما می گویید که هراس از دست دادن شغل داشتید؟
من هراسی نداشتم. نگرانیم از منحل شدن ارکستر بود. چون قبل از اینکه به ایران بیایم این ارکستر را میخواستند منحل کنند. آمدم که نگذارم منحل شود. چون حیف است ارکستر سمفونیک منحل شود. خیلیها گفتند این کار را نکن و من ایثار کردم. از سال ۷۱ به عنوان رهبرمهمان با ارکستر کار میکردم. حالا رهبر دائم آن ارکستر شده بودم نمیخواستم به خاطر هیچ و پوچ و یک اتفاق پیشپا افتاده در را بهم بزنم و بروم و بعد همین اتفاقی که بعدش افتاد بیفتد. وقتی ارکستر یک رهبر درست و حسابی و متخصص و باتجربه نداشته باشد که مدیران قبولش داشته باشند همین میشود! تا وقتی که من بودم هر روز جای ارکستر محکمتر میشد.
* سرانجام چه شد که رفتید؟ اینگونه که میفرمایید مدیران داخلی ارشاد نیز شما را قبول نداشتند و در کار شما دخالت میکردند!
نه دخالت نمیکردند و مرا قبول داشتند. موضوع سر این چیزها نبود! شما جوری بیان میکنید که انگار ارکستر سمفونیک با اجرا در اروپا به مردم ایران خیانت کرده ولی در واقعیت اینگونه نیست!
* بسیاری از نوازندگان تور اروپا اعلام کردند ما نادانسته در آن اجرای سمفونی صلح گرفتار شدیم!
حرف نوازندگان را گوش نکنید. نوازندگان ما اولا در سطح خیلی بالایی نیستند و چیزی ندیدهاند و اصلا نمیدانند این شغل چیست! به خصوص آنهایی که یک مقدار میانسال اند از روزی که شروع به کار کردهاند نه ارکستر درستی در ایران وجود داشته و نه کار درست و حسابی داشته چراکه اعضای پیشکسوت بازنشسته شده بودند و بقیه هم که تجاربی داشتند خیلی وقت پیش از ایران خارج شده بودند.
ما نوازندگان را آزاد گذاشته بودیم و هر کسی نمیخواست نمیآمد. اجباری در اسارت در آنجا برای ارکستر نبود. اولین باری که در اروپا جلوی ارکستر ایستادم متوجه شدم ۱۷-۱۸ نفر از اعضا نیامدند. برخی خودشان نیامدند و برخی را متاسفانه انجمن موسیقی مانع شد. متاسف شدم که این تعداد نیستند چرا که یک ارکستر یک پیکر هماهنگ است و نباید جدا جدا و پراکنده باشد.
* چطور شد که ارکستر را رها کردید؟
همانطور که گفتم چند نفر از اعضای قدیمی که به تنبلی عادت کرده بودند از اینکه از آنها کار میخواستم و میخواستم دقیق راس ساعت بیاند و بروند و بر سر تمام تمرینها و کنسرتها حاضر شوند ناراحت بودند. اینها به هر بهانهای که میشد اخلال در ارکستر به وجود میآوردند.
و آخرین کارشان این بود که چند نفر پیش آقای بابک رضایی در انجمن موسیقی که هیچ اطلاعی از کار موسیقی نداشت رفتند تا ایشان بدون اینکه با من مشورت کنند بروند یک نفر را به عنوان رهبر مهمان بیاورند. رهبر مهمان موقت است و چند هفتهای میآید و هیچگونه مسئولیت اداری در ارکستر ندارد. وقتی این مسایل را دیدم گفتم با این شرایط موجود کار نمیکنم و میروم. قرار اولیه ما با دفتر موسیقی این بود که تمام مسائل مربوط به ارکستر و موسیقی را باید با هماهنگی با من انجام دهند. اگر قرار بود رهبری به عنوان مهمان بیاید من باید پیشنهاد میکردم.
* مگر نگفتید آقای رضایی شما را قبول داشتند پس چرا این کارها را میکردند؟
نمیدانم، هر چند رابطهام با ایشان خیلی خوب بود.
دیدگاهتان را بنویسید