×
×

سبک موسیقی «گلهایی» به موسیقی ما هویت غیرایرانی می دهد!

  • کد نوشته: 50324
  • 05 اسفند 1392
  • ۱۱ دیدگاه
  • با علی قمصری درخصوص عدم تناسب آهنگسازی نوگرایانه او با آواز سنتی، هارمونی و چندصدایی شدن موسیقی ایرانی، از رزنانس مطبوع فواصلی که تامپره نشده تا ضرورت چندصدایی گفتگو کرده ایم.
    +موسیقی من نباید مخاطبش را دسته بندی کند
    +کاری که می‌خواهم انجام بدهم را می‌سنجم که در چه جهت نو باشد

    سبک موسیقی «گلهایی» به موسیقی ما هویت غیرایرانی می دهد!
  • برای بزرگنمایی تصویر کلیک کنید

    برای بزرگنمایی تصویر کلیک کنید

    موسیقی ایرانیان – بی‌تا یاری: کارهای بدیع علی قمصری در آهنگسازی و نوازندگی تار از او چهره ای متفاوت ساخته که طرفداران سنت موسیقی اصیل او را برنمی تابند و نوآوارن این عرصه از کارهای او به نیکی یاد می کنند. حضور علی قمصری در جشنواره فجر به دعوت دبیرجشنواره صورت گرفت که علاقه خاصی به موسیقیهای پیشرو دارد. درخصوص عدم تناسب آهنگسازی نوگرایانه او با آواز سنتی، هارمونی و چندصدایی شدن موسیقی ایرانی، از رزنانس مطبوع فواصلی که تامپره نشده تا ضرورت چندصدایی با او گفتگو کرده ایم و حتی به دیدگاه او در خصوص ابزارهای جذب مخاطب نیز پرداخته ایم.

    *فکر می‌کنید دلایل دعوت شما به جشنواره فجر چه بوده؟

    نمی‌دانم باید از دعوت‌کنندگان بپرسید و عموما متولیان هر جشنواره به این فکر می‌کنند تا بخش‌هایی از خلإشان را پر کنند احتمالا خلاءی دیده‌اند که توانسته‌ایم با هم همراه شویم.

    *کدام کمبود؟خلأ نوگرایی‌ کارها ،آهنگسازی یا نوازندگی شما؟

    هر چه بگویم حدسیاتم است و این سوالی است که باید از مسوولان جشنواره پرسید.

    *می‌دانیم رویکرد دکتر ریاحی به جشنواره با ایده‌نوگرایی و جوان‌گرایی بوده و می‌دانم شما را به علت رویکرد  نوگرایانه شما به موسیقی سنتی،آهنگسازی و نوازندگی دعوت کرده‌اند. به نظر شما این برخورد مدرن تان با موسیقی از نظر سازبندی ریتم شکل جمله‌بندی با آواز و شعر سنتی چه تناسبی وجود دارد؟ خصوصا که خواننده‌های ما حتی وقتی شعر نو را به آواز می‌خوانند از همان نظام جمله‌بندی تبعیت  می‌کنند که در ردیف هست. برخورد مدرن شما (پیچیده‌سازی ریتم و اکنست‌هایی که بر روی حرکت می‌دهید به علت المان‌ها و آکوردها و هارمونی پیچیده تناسبی با آواز ندارد. حتی بیان آوازی در تصانیف ساخته شما فرم مستقلی پیدا کرده که با آوازهایی که بیرون از تصنیف خوانده شده تناسبی ندارد و همگن نیست. آوازها معمولا از جنس همان موسیقی سنتی هست که شما به دنبال تغییر آنید. این تضاد و تناقض را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

    با شما در عدم پیشرفت آواز مخالفم. اگر بررسی موسیقایی آواز رابه صورت علمی انجام دهیم خواهیم دید که هم از نظر تکنیک‌های آوازی گسترش و پیشرفت داشته‌ایم و هم از نظر محتوایی! در آهنگسازی‌هایم عدم تناسبی میان قدیمی بودن شعر و جدید بودن نوع موسیقی احساس نمی‌کنم. رسالت موسیقی باکلام معرفی موجود تازه ایست با همراهی شعر و موسیقی نه توصیف شعر.

    *منظور من آوازهاست که از جنس همان موسیقی قدیمی است که شما به دنبال تغییرش هستید!

    اگر نوع تحلیل ماعمقی باشد و محتوا را در نظر بگیریم, و با دیدی حدودی و کلی قضاوت نکنیم, به اتفاقات تازه ای که در نوع نگاه به آواز دراین چند سال به وقوع پیوسته پی می بریم.

    *لطفا از چه آتش‌ها مثال بیاورید که به تازگی منتشر شده!

    مثال موسیقیایی زدن در یک گفت و گوی مطبوعاتی کمی سخت است اما از جمله ی اتفاقات قابل بررسی می توان به مایه گردی نامتعارف و تحریرهایی متاثر از موسیقی فلامنکو در تصنیف «شرم و شوق» و وزن و ریتم و تحریرهای بالارونده ی نامتعارف در تصنیف «بی همگان به سر شود» و همینطور استفاده از تحریرهای سازی روی هجاهای کشیده در تصنیف «بزم تو» نام برد. شاید در این آلبوم مخاطب متوجه شود که اگر آهنگساز به توانایی خواننده و نوازنده اعتماد داشته باشد بار کیفی موسیقی اش چند برابر می شود.

    برای بزرگنمایی تصویر کلیک کنید

    برای بزرگنمایی تصویر کلیک کنید

    * علت عدم پیشرفت خوانندگی در مقایسه با نوازندگی را چه عاملی می دانید؟

     از دلایل عدم پیشرفت آواز همپای نوازندگی این است که اولا ما رشته آواز به صورت دانشگاهی نداریم و اصولا در کلاس‌های آواز هم سیستم آموزشی سینه به سینه است و نت‌خوانی وجود ندارد و مفهوم صداسازی و وارم آپ نداریم و دلیل دوم این است که مردم خیلی زود به یک خواننده واکنش مثبت نشان می‌دهند و بسیار زود او را می‌پذیرند و اصولا سخت‌گیری به آهنگساز و نوازنده و انتقاد به آنها خیلی بیشتر از آنچه به خواننده‌ها می‌شود است. خیلی از خواننده‌ها خیلی زود به نتیجه می‌رسند و وقتی به نتیجه رسیدند عطش آنها برای پیشرفت کم می‌شود و رو می‌آورند به برگزاری کنسرت‌های مردم‌پسند و دیگر خبری از تمرین‌های سختی که در برهه‌ای از زمان داشته‌اند نیست! و می‌گویند مردم ما را پذیرفته‌اند و چرا بیشتر تلاش کنیم مگر بیشتر از این هم ممکن است پذیرفته شویم؟ اما یک آهنگساز حتی زمانی که اثر یا کنسرتش بسیار مورد توجه قرار می‌گیرد باز هم با سخت‌گیری‌های زیادی با او برخورد می‌شود و همیشه لب تیغ است و همیشه انتقادها به سمت اوست. ضمنا به اندازه خواننده به آهنگساز نمی‌پردازند و این مساله خود به خود باعث می‌شود که بیشتر تلاش کند. شاید یکی از دلایل همین باشد.

    *آقای قمصری شما فرمی در آهنگسازی تصنیف دارید که وقتی خواننده آواز بعد از تصنیف را می‌خواند با آن بیان‌سازی شما همگن نیست. یعنی در آهنگسازی و تصنیف‌سازی تکنیک نوین به کار برده‌اید اما آوازها از جنس موسیقی هست که شما به دنبال تغییرش هستید. در تصنیف‌سازی شما توانسته‌اید تغییرات کمی بدهد اما در آوازها، جواب آواز شما کاملا مدرن است اما آوازها همان موسیقی قدیمی ماست.

    با اسم مدرن موافق نیستم اما با معنایی که مد نظر شماست من هم این کلمه را استفاده میکنم.

    *یعنی امکانش هست که آلبومی به بازار عرضه کنید که طراحی آوازش هم مدرن شده باشد؟

    فکر می‌کنم این کار قبلا اتفاق افتاده و به وفور در «آب نان آواز» و «چه آتش‌ها» دیده می‌شود. چیزی که کار را مدرن می‌کند لازم ندارد که یک جوری این مدرن بودن را به شکل بیرونی نمود فریاد بزند  و آنقدر برجسته باشد و در ذوق بزند که به چشم بیاید. شما در ریزه‌کاری‌ها و محتوای می‌توانید این اتفاق را ببینید. اتفاقا من با برخوردهای هیجان محوری و عجیب و غریب در وکال و با موسیقی میانه‌ای ندارم. با اینکه اهل تجربه های نو هستم این تفاوت محوری من از احساسات هیجانی من ناشی نمی‌شود.

    * یعنی این همان ایده‌ای است که شما در آواز دارید؟

    بله، مثلا اگر بخواهم می‌توانم درخواست کنم که خواننده صداهای عجیب غریب از حنجره‌اش خارج کند اما نگاه من اینگونه نیست. کاری که می‌خواهم انجام بدهم را می‌سنجم که در چه جهت نو باشد. تنها کار جدید کردن که بعضی از هنرمندان هنجار گریز انجام میدهند برای من جذابیتی ندارد. کار با داشتن حرف جدید لزوما برای من نو نیست!

    *سوالی اغلب منتقدین مطرح می‌کنند که وقتی که هنوز گام تامپرده نشده چطور توقع دارید فواصل‌تان رزنانس مطبوع را بدهد که بخواهد مقدمه هارمونی شود؟

    برای بزرگنمایی تصویر کلیک کنید

    برای بزرگنمایی تصویر کلیک کنید

    اولا ما درموسیقی ایرانی گام نداریم و مقام داریم. و این رویه اشتباهی بود که از زمان مکتب فرانسه وارد موسیقی ماشده و اصولا وقتی آقای علینقی وزیری موسیقی مدال ما را تبدیل به موسیقی تنال کرد گام ساخت و فواصل را هم تامپره کرد. اصولا روی کاغذ نت با فواصل تامپره شده برخورد داریم ولی به صورت عملی با نتهای تامپره نشده و این تامپره نشدن فواصل هیچ منافاتی با چندصدایی شدن موسیقی چه از طریق پلی فونیک چه از طریق هارمونیک ندارد. شاید اگر قرن ۱۳ و ۱۴ موسیقی جاز شنیده می‌شد شاید کسی می‌گفت این فواصل چرا بد زده شده ولی تعریف “خوب” زمان به زمان دارد تغییر می‌کند. و ما کاری که در موسیقی چندصدایی ایرانی می‌توانیم انجام دهیم این است که چندصدایی موسیقی به برجسته شدن مدال موسیقی ما کمک بکند. در موسیقی چندصدایی که پیشنهاد دادم به دنبال این هستم که هویت مدال موسیقی ایرانی را به آن برگردانیم و گستره ی زیادی را برای پرورش آهنگساز ایرانی در مقابل هنرجویان قرار دهیم. به طوری که هر نوازنده ای خود را آهنگساز نداند. متاسفانه منتقدین در خصوص من چیزی که رعایت نمی‌کنند این است که زمانی که مرا مثال می‌آورند به خاطر اینکه موسیقی من چندصدایی است می‌گویند دارد به سمت غرب می‌رود و به این فکر نمی‌کنند که اتفاقا واقعا کسانی که موسیقی گل‌هایی کار می‌کنند و یا ملودی ایرانی را هارمونیزه ی غربی می کنند (که البته اشکالی هم ندارد) به موسیقی ما هویت غیرایرانی می‌دهند.

    * اصلا چرا باید موسیقی ما چندصدایی شود؟مگر هندی‌ها، چینی‌ها و یا ژاپنی‌ها موسیقی‌شان را چندصدایی کردند که به دنیا معرفی شد و جهانی شد؟

    اولا موسیقی چندصدایی به گفته مورخین غربی، از شرق به غرب رفته! موسیقی چندصدایی ابتدا در سوریه پیدا شده اولین نمونه‌هایش در سوریه بود که آنزمان سوریه جزو کشور ایران محسوب می‌شد. و از طرف دیگر متد موسیقی ما را نباید با موسیقی هندی و غربی مقایسه کرد. آنها بودند که موسیقی را از ما یاد گرفتند و در تاریخ این موضوع هست و اصولا نمی‌شود گفت موسیقی آنها چندصدایی نیست چراکه آنها هم دارند بر روی موسیقی چندصدایی کار می‌کنند .اما وقتی در موسیقی مابه لحاظ مدال پتانسیل چند صدایی شدن وجود دارد چرا از آن استفاده نکنیم و این امکان را از نسل بعد از خودمان که می‌خواهیم آهنگسازی ایرانی یاد بگیرند دریغ کنیم. ما نمی توانیم  بگوییم کسیکه میخواهد آهنگسازی در دانشگاه یاد بگیرد برود رشته ردیف موسیقی ایرانی را بخواند! یعنی فقط با یاد گرفتن ردیف آهنگساز موسیقی ایرانی شود و این مساله خنده‌دار است. نمی‌توانیم بگوییم کسی که نوازنده موسیقی ایرانی است آهنگساز هم هست. و از طرف دیگر ، اگر شما بگویید موسیقی کشوری تک‌صدایی است مثل این است که بگویید مردم یک کشور یک بعدی هستند در حالی که مردم ما همه سه‌بعدی‌اند. چندصدایی جز مولفه بیرونی نیست که به موسیقی پیوند بخورد بلکه ذات موسیقی است ولی هر کشوری باید نوع چندصدایی خودش را پیدا کند چون هنر در تاریخ نشان داده که همیشه به سمت تعالی می‌رود که در زمان قرون وسطی که می‌گفتند چرا باید موسیقی ما از تک صدایی خارج شود و خیلی از آنها توبیخ شدند، و از طرف کلیسا طرد شدند اما بالاخره چون هنر آرمانگراست و هنر گرایش رو به تعالی خواه ناخواه دارد موسیقی اروپا هم چندصدایی شد واین روند با سرعت خیلی زیادی در ایران پیش می‌رود. حتی یادم هست که اقای لطفی که یکی از مخالفین سرسخت موسیقی چندصدایی محسوب می‌شدند رپرتوارکار آخرشان را دادند یکی از شاگردان‌شان چندصدایی تنظیم کردند و کنسرت آخرشان چندصدایی اجرا شد.

    برای بزرگنمایی تصویر کلیک کنید

    برای بزرگنمایی تصویر کلیک کنید

    *فکر می کنید چقدر از مخاطبان شما از طیف طرفداران موسیقی جدی هستند و چقدر از طیف روزنامه‌خوان روشنفکر کافی‌شاب نشین ؟

    من جزو آن دسته هنرمندانی نیستم که بگویم لزوما ‌اگر موسیقی‌ام مخاطب کمی داشته باشد کارم درست بوده و موسیقی من نباید مخاطبش را دسته بندی کند. معتقدم آن جرعه‌ای که من به مخاطبم تقدیم می‌کنم به هر اندازه‌ای که مخاطب از موسیقی من می‌خواهد و انتظار دارد می‌تواند از آن دریافت کند و در جمع‌های تخصصی هیچ‌گاه از اینکه موسیقی‌ام را پخش کنند نترسیده‌ام. حتی در دانشگاه‌های بزرگ کشورهای دیگر که کارهایم را تحلیل کرده‌اند همیشه سربلند بوده‌ام و همین‌طور وقتی که یک آدمی که شاید موسیقی جدی به گوشش نخورده و از موسیقی من لذت می‌برد مرا خوشحال می‌کند. حد و مرزی برای مخاطبم قائل نیستم اما رسالتم به عنوان آدمی که تلاش کرده، به عنوان کسی که شبانه‌روز تلاش کرده‌ام و موسیقی در زندگی‌ام جریان دارد هیچ وقت به ورطه‌ای نمی‌افتم که مدام تلفن دستم بگیرم و قرارهای مختلف با منیجرها و اسپانسرهای متعدد بگذارم و کارم را با قیمت‌های بیشتر معامله کنم؛ وقتم را بیشتر صرف موسیقی کرده ام باید انتظار بالاتری داشته باشم و این انتظار بالاتر در جهت دریافت پول بیشتر نیست و در جهت احترام به مخاطب است. من رسالتم این است که مخاطب را تکان بدهم و در ذهنش فکر ایجاد کنم.

    *گفتید دوست دارید موسیقی شما مخاطب را به فکر وادار کند و از طرف دیگر ابزارهایی که برای جذب مخاطب دارید مثل روشی است که خوانندگان پاپ در کارشان به کار می‌برند بولد کردن  اسم خواننده به همراه عکس‌های جوان و عامه‌پسند در روی سی‌دی و تبلیغات کنسرت‌ و آلبوم‌ها تناقض با گفته به فکر وادار کردن مخاطب دارد. این را چگونه توجیه می‌کنید؟

    اگر سلیقه تبلیغاتی من را می‌خواهید در کارهای تکنوازی و بی‌کلامم و یا در کاری که با همنوازان حصار اجرا کردم می توانید در اینها سلیقه ژورنالیستی مرا ببینید! از طرف دیگر نوع  نگاه به این مساله باید تغییر کند. نکته ظریفی هست مثلا کسی مثل کیهان کلهر شخصی است که شوریدگی او در حین ساز زدن جذابیت‌های بصری دارد و این مولفه را نمی‌تواند بپوشاند. حالا چگونه باید از این جاذبه بصری استفاده کند؟ چنین امتیازی را می‌شود در کار به شکل ژورنالیستی و تبلیغاتی استفاده کرد . همانند استفاده از باد دو رویکرد دارد، در شکل اول می‌توانید رو به باد بایستید تا موهایتان را نوازش کند و توقف شما را جلا بدهد و در دومین حالت این است که شما پشت به باد بایستید تا باد شما را در جهت رسیدن به هدف‌تان هل بدهد! من همیشه روش دوم را انتخاب می‌کنم هیچ وقت از موسیقی و هنرم در جهت دیده شدن چهره‌ام استفاده نمی‌کنم! اما ممکن است گاهی از چهره‌ام برای دیده شدن موسیقی‌ام استفاده کنم. اما اگر یک امتیازی کسی دارد همانند کیهان کلهر که شوریدگی‌اش کمک می‌کند تا موسیقی‌اش دیده شود چرا این کار را نکند؟ایرادی ندارد.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *