×
×

«یرای عقب نماندن از قطار امروز موسیقی ناگزیر باید مساله نت‌خوانی حرفه‌یی را آموخت»

  • کد نوشته: 41527
  • 13 شهریور 1392
  • ۰
  • علی قمصری یکی از معدود موسیقیدانان امروز ایران است که با هر ضرب و زوری که هست کار می‌کند. خیلی پر کار است. در واقع نه بسان هنرمندان هم سلف نسل‌های قبلش که اغلب کارهایشان متمرکز بر بداهه‌نوازی اتفاق می‌افتد بلکه به‌طور مدام آهنگسازی می‌کند و با پارتی تور جدید روی صحنه می‌رود. اینکه تا چه حد موفق بوده یا نه موضوع این گفت‌وگو نبوده ولی کار مدام حتی به رغم آزمون و خطاهای بسیار، در زمانه افسردگی و خمودگی هنرمندان، کاری ستودنی است.

    «یرای عقب نماندن از قطار امروز موسیقی ناگزیر باید مساله نت‌خوانی حرفه‌یی را آموخت»
  • علی قمصری

    علی قمصری

    امیر بهاری- نیوشا مزیدآبادی: علی قمصری یکی از معدود موسیقیدانان امروز ایران است که با هر ضرب و زوری که هست کار می‌کند. خیلی پر کار است. در واقع نه بسان هنرمندان هم سلف نسل‌های قبلش که اغلب کارهایشان متمرکز بر بداهه‌نوازی اتفاق می‌افتد بلکه به‌طور مدام آهنگسازی می‌کند و با پارتی تور جدید روی صحنه می‌رود. اینکه تا چه حد موفق بوده یا نه موضوع این گفت‌وگو نبوده ولی کار مدام حتی به رغم آزمون و خطاهای بسیار، در زمانه افسردگی و خمودگی هنرمندان، کاری ستودنی است. ۱۴ و ۱۵ شهریور ماه یعنی پنجشنبه و جمعه پیش رو در تالار وحدت روی صحنه می‌رود و برای نخستین بار در کارنامه کاری خودش چهار زن را به‌عنوان همخوان روی صحنه می‌برد. از آن تجربه‌هایی که حسین علیزاده هم پیش‌تر کرده است و البته علی قمصری در گفت‌وگوی زیر توضیح می‌دهد که این اجرا با تجربه‌های حسین علیزاده چه تفاوتی دارد. علی قمصری و گروه «همنوازان حصار» که حالا همخوان‌هایی هم به آنها اضافه شده، جسارت کرده‌اند و برای تجربه‌یی جدی (فارغ از اینکه موفق یا ناموفق باشد) تالار وحدت را به مدت دو شب در اختیار گرفته‌اند تا به روایت آنچه خودش می‌گوید تجربه متفاوتی را به مخاطبان عرضه کنند. قمصری در این گفت‌وگو برای ما تشریح کرده که به هیچ‌وجه خودش را محصور به قفس موسیقی ردیف نمی‌کند در عین حال که منبع اصلی تغذیه او همین موسیقی ردیف است. هنوز یک ماه از انتشار آلبوم «برف خوانی» او به خوانندگی وحید تاج نمی‌گذرد که او می‌خواهد اثر دیگری را روی صحنه ببرد و به زودی و پس از کنسرت پیش‌رو، آلبوم جدید او با همایون شجریان هم منتشر خواهد شد. علی قمصری یکی از مهم‌ترین آهنگسازان ۱۰ سال اخیر موسیقی ایران است. او با آهنگسازی برای همایون شجریان چهره شد ولی از دلمشغولی خود مبنی برفعالیت و تجربه موسیقی بدون کلام هم دور نماند. گفت‌وگوی ما بیشتر حول ویژگی‌های اجرای پیش‌روی گروه «همنوازان حصار» در تالار وحدت است و ناگزیر گذری بر جهان موسیقایی علی قمصری هم دارد.

    • از آنجایی که شما موزیسین تجربه‌گرایی هستید و در این سال‌ها فضاهای مختلفی را در اجراهای شما دیدیم، آیا کنسرت پیش‌روی همنوازان حصار هم قرار است یک تجربه نو و متفاوت از شما باشد؟ هر چند وقتی خواننده‌های اصلی چهار همخوان زن هستند به نوعی کار تازه‌یی در فعالیت‌های شما به‌حساب می‌آید…

    اگر بخواهیم از نظر ساختار صداها این کنسرت را بررسی کنیم از نظر ساز‌بندی و تمرکز بر هم آوایی کار جدیدی نیست. اما اتفاق تازه‌یی که می‌افتد از نظر محتوایی است که من سعی کردم صدای تازه‌یی از این سازها بیرون بکشم. نکته دیگر نوع نگرشم نسبت به این هم آوایی و همراهی صداهای بم و سازهای کوبه‌یی بوده است و اتفاق تازه در این بعد رخ می‌دهد. من اولا سعی کردم کاملا به موسیقی ایرانی وفادار باشم. در ثانی آواهای خانم و آقا به‌عنوان یک رنگ صوتی به سازها اضافه شده‌اند، مثل یک ساز کششی و این‌گونه بخش‌های بی‌کلام قطعه را ساپورت می‌کنند و یک جاهایی هم برعکس، نوازنده‌ها خواننده می‌شوند و کار آکاپلا و گروه به‌طور کلی گروه آوازی می‌شود. از طرفی دیگر ایده تازه دیگری هم در این کار هست؛ نوع موسیقی «چند صدایی» است که من در این نوع موسیقی اعمال کرده‌ام اینکه کمتر دیده شده در یک اثر موسیقایی چند خواننده وجود داشته باشند و ما یک کار چند صدایی از آنها بشنویم. در کارهای آقای علیزاده وجود داشته اما بیشتر جنبه کنترپوانتیک داشته و از تکنیک‌هایی مثل کانن و… استفاده شده. اما در کار من نه، کار کاملا هارمونیک است و فضا کاملا هموفونیک. برای اجرای این کار ما نیاز داشتیم که حتما خواننده‌ها نت خوانی‌شان عالی باشد و مدت‌ها پیش از آنکه ما بخواهیم این کار را آماده کنیم فقط روی نت‌خوانی تمرکز کردیم و در جلسات زیادی بدون اینکه بخواهیم رپرتوار تمرین کنیم سعی کردیم یک سری فرهنگ‌های آوازی را در این کار جا بیندازیم. مثلا یکی از فرهنگ‌های منفی‌ای که وجود دارد این است که خواننده‌ها فکر می‌کنند وقتی صدایشان زیر است باید قوی بخوانند و وقتی صدا بم است باید ملایم بخوانند یعنی دینامیک و رنج صوتی در فرهنگ آوازی آمیزش می‌یابد. اشکال دیگری که وجود دارد این است که خواننده‌هایی که به‌صورت سینه به سینه ردیف را آموخته‌اند اشرافی به نت ندارند و باید کار را برایشان ضبط کنیم و براساس کار ضبط شده آنها تمرین را انجام دهند این یک خللی در کار ایجاد می‌کرد که ما سعی کردیم از خواننده‌هایی استفاده کنیم که هر دو مولفه را داشته باشند. چون کار این‌طور ایجاب می‌کرد.

    • شما در سال‌های اخیر تجربه‌های بدون کلامی که انجام دادید در سالن‌های کوچک بوده است و این تلقی برای برخی وجود دارد؛ کنسرتی که خواننده یا لیدر مطرحی ندارد مخاطب را جذب نمی‌کند. چطور شد که این‌بار به تالار وحدت آمدید و سعی کردید در یک سالن گسترده‌تر و بدون خواننده واحد این کار را روی صحنه ببرید؟

    زمانی هست که شما سالنی را بر مبنای کیفیت کاری که دارید انتخاب می‌کنید. اما در ایران چنین اتفاقی نمی‌تواند رخ دهد. مثلا من کنسرت رویش را اگر مخاطب خیلی زیادی هم داشتم نمی‌توانستم در یک سالن غیر استاندارد اجرا کنم. اگر بخواهم درباره خواننده معروف صحبت کنم باید بگویم که این واقعیتی است که در ایران به سبب تزریق‌های فرهنگی صدا و سیما و از جمله به‌خاطر محدودیت‌هایی که در نشان دادن ساز دارد، باعث شده که تعدادی خواننده بیشتر دیده شوند. نه اینکه لزوما این خواننده‌ها کارشان کیفیت خوبی داشته باشد. عده‌یی از این خواننده‌ها زیاد دیده شده‌اند و خود به خود این فرهنگ جا افتاده که فلان خواننده مخاطب جذب کن است. من به این قضیه این‌طور نگاه می‌کنم که خواننده‌ها باید مخاطبان را جذب کنند اما موزیسین‌ها هم باید این امکان را داشته باشند که خودشان را محک بزنند و ببینند که می‌توانند به جلو بروند. یعنی همان امتیازهایی که به خواننده‌ها داده می‌شود باید به موزیسین‌ها هم داده شود. من هرگز نمی‌گویم که از خوانندگان امتیازی کسر شود بلکه این ما هستیم که باید خودمان را جلو ببریم. من هم اگر چنین رویکردی را تا امروز دنبال کردم به سبب دغدغه‌های فرهنگی‌ام است و این رویکرد را ادامه می‌دهم تا فرهنگ‌سازی کنم. چون معتقدم کسانی مثل من می‌توانند چنین فرهنگی را به وجود بیاورند چون من تا حدی از آب و گل درآمده‌ام و می‌دانم کاری که انجام می‌دهم دست آخر از نظر مالی ضرری ندارد. بنابراین بخشی از تمرکزم باید روی این فرهنگ‌سازی و آن کارهایی که می‌خواهم باشد. من به ازای هر کار با کلام یک کار بی‌کلام منتشر کرده‌ام در حالی که لزومی به این کار نبوده و می‌توانستم مثل بسیاری از آهنگسازان سفارش کار از خوانندگانی که جویای نام هستند بگیرم و برای آنها کار کنم. همزمان کمی بعد از این کنسرت آلبوم من با همایون شجریان منتشر می‌شود و فستیوال هایم را هم با علیرضا قربانی خواهم رفت اما من تمرکز خاصی روی این کار دارم و دلیل اصلی اینکه در تالار وحدت اجرا می‌کنیم این است که فکر می‌کنم این کار، این گروه و این ایده پتانسیلش را دارد.

    • شما گفتید این اجرا بر مبنای ردیف است. معمولا کارهای شما به گونه‌یی بوده که به ردیف وابستگی نداشته یا به بیان بهتر در بسیاری از قسمت‌ها شنونده سیر ردیف و گوشه‌ها را گم می‌کند. آیا این اجرا با توجه به اینکه شما اشاره کردید پایبند به ردیف است و با کارهای دیگر شما تفاوت دارد؟

    از نظر وفاداری من به ردیف باید بگویم من همیشه این قالب را حفظ کرده‌ام مگر اینکه ویترین و عنوان کارم گویای این باشد که ردیف در این کار نقشی ندارد اما کاری که من می‌کنم این است که خودم را در قفس ردیف زندانی نمی‌کنم و دست به تکرار و بیان دوباره ردیف موسیقی ایرانی نمی‌زنم. این اصلا به این معنا نیست که من از ردیف استفاده نمی‌کنم. از طرف دیگر تکنیک نوازندگی هم چیزی نیست که به ردیف آسیبی بزند. اصولا من خودم را به قفس تکنیک و سرعت هم گرفتار نمی‌کنم. فرم همواره برای من نقش تعیین‌کننده دارد. من در آهنگسازی‌ام اتاق‌های زیبا با معماری بیرونی غلط نمی‌سازم. برایم معماری کلی تعیین‌کننده‌ترین فاکتور موسیقی است.

    • نقدهایی پیرامون نوازندگی در ایران وجود دارد و اغلب پیرامون این مطلب است که تکنیکی نواختن باعث از بین رفتن روح موسیقی می‌شود. تلقی شما در این باره چیست و آیا شما خود را یک نوازنده تکنیکی می‌دانید؟

    در درجه اول باید بدانیم تکنیک یک امتیاز بالقوه است و نباید به‌عنوان یک امتیاز منفی به آن نگاه کنیم. کسانی که متحجر هستند در همان ابتدا به تکنیک مثل یک ویژگی منفی نگاه می‌کنند چون یا قابلیتش را ندارند یا آدم‌های تنبلی هستند. تکنیک در وهله اول یک امتیاز مثبت است ولی در بعد ثانویه باید ببینیم نوازنده از تکنیک خود به چه صورت استفاده کرده است. اگر این نوع استفاده‌اش فقط توصیف این تکنیک و تعریف آن و خود نمایی باشد، کاملا قابل انتقاد است اما نمی‌توانیم بگوییم که نوازنده‌یی که این ویژگی را دارد نباید از آن استفاده کند. من با این مخالفم. کما اینکه تکنیک هم تعریف‌های مختلفی دارد. من حتی معتقدم استفاده درست از سکوت هم نوعی از تکنیک است. تکنیک دایره گسترده‌تری دارد و فقط به سرعت نوازندگی محدود نمی‌شود.

    • موسیقی ردیف دستگاهی ایران یک موسیقی ملودی محور است. در واقع از فضاهای هارمونیک و ریتمیک پرهیز می‌کند. شما آن دسته از آهنگسازانی هستید که سعی کردید با این موسیقی برخورد هارمونیک کنید. یعنی به هارمونیک‌سازی و فضا‌سازی بسیار اهمیت می‌دهید. کمااینکه در آلبوم برف‌خوانی هم که آخرین اثر شماست فراز و فرودهای مشخصی دارد که به این شکل در موسیقی ایرانی تجربه شده نیست. دیدگاه شما نسبت به فرم در کنسرت پیش‌رو چگونه است؟

    دیدگاه کلی من در آهنگسازی این است که به آن چیزهایی که داریم وفادار باشم و آن چیزهایی که در آنها ضعف داریم، را نفی نکنیم. ما اگر در حوزه ریتمیک در موسیقی ایرانی ضعف داریم باید برطرف شود. این ویژگی یا خصلت موسیقی ایرانی نیست که به آن سمت نرفته است. چون ریتم در تمام طبیعت وجود دارد و از یک طرف هارمونی هم همین‌طور. ما با عمودی کردن فضای افقی ملودیک موسیقی‌مان نمی‌توانیم مشکلی داشته باشیم چون ما داریم در سه‌بعد زندگی می‌کنیم. همین هم باید در موسیقی ما نمود پیدا کند. نمی‌توانیم بگوییم ایرانی‌ها در دو بعد زندگی می‌کنند بنابراین موسیقی‌شان دوبعد دارد و اروپایی‌ها در سه‌بعد. همان‌طور که نسل‌های قبل ما با ریتم‌های لنگ مقابله می‌کردند اما امروزه ما نمونه‌های صوتی خوبی داریم که ریتم‌شان لنگ است و این ریتم پذیرفته شده است. خیلی از ملودی‌های ماندگار ما ریتم لنگ دارد. ردیف در هیچ جا با ریتم مقابله نکرده و ریتم‌های خلاقانه‌یی در آن وجود دارد و می‌توان به ردیف به‌گونه‌یی نگاه کرد که برایمان تنها مسیری را مشخص کند و خودمان تصمیم بگیریم چطور در این زمین قدم ‌برداریم.

    • در آخرین کنسرتی که از شما دیدیم نوازنده‌های شما از بهترین‌های موسیقی ایران بودند اما یک قسمت‌هایی از کار مسیر اصلی ملودی گم می‌شد و مخاطب نمی‌توانست در ذهنش ساختار ملودی را دنبال کند آیا تاکید شما بر هارمونیزه کردن موسیقی ایرانی، بر ساختن ملودی تقدم پیدا نکرده است؟

    شاید چنین باشد اما من با این مساله مقابله نمی‌کنم چون اگر کارهای آهنگسازانی چون استراوینسکی، واگنر و… را بشنوید دیگر ملودی‌ای در آن پیدا نمی‌شود. اینکه ما این اندازه ملودی‌گرا هستیم فضای موسیقی کشورمان است. باید جا بیفتد که بتوانیم همزمان چند ملودی را با هم گوش کنیم. وقتی این تبدیل به عادت شود، می‌توانیم لذت بیشتری ببریم. این غلظت در کنسرت تازه ما کمتر است چون می‌خواهم به مخاطب بیشتر نزدیک شوم و شعر را محکم‌تر دریافت کند.

    • در این اجرا از چه اشعار و چه دستگاه‌هایی استفاده کرده‌اید؟

    اشعار شاملو، گروس عبدالملکیان، اخوان ثالث، محمد علی بهمنی و ابتهاج که بیشتر در آواز شوشتری و ابوعطا اجرا شده‌اند.

    در قرن بیستم به‌تبع دیگر هنرها، نوعی آهنگسازی به وجود آمد که در آن ریتم‌های متعددی به صورت کلاژگونه کنار هم قرار می‌گرفتند و مخاطب باید با کنار هم گذاشتن این موتیف‌های مختلف به یک کلیت و جمع‌بندی نهایی در ذهن خود دست پیدا می‌کرد…

    • منظور شما فرم آهنگسازی موزاییکی است.

    بله، این‌گونه هم می‌توان آن را تعریف کرد. به‌نظر می‌آید از فرم‌های مورد علاقه شما در آهنگسازی است.

    یکی از تکنیک‌هایی که من در آهنگسازی از آن استفاده می‌کنم، همین است. مثلا در «برف خوانی» خیلی به کمک من آمد. ولی بیشتر این مفهوم موسیقایی مدنظرم است که مرا هدایت می‌کند تا از چه تکنیکی استفاده کنم. تکنیک مرا به سمت مفهوم نمی‌برد. نکته جذاب شرق برای موسیقیدانان غربی همین «مفهوم گرایی» است. آنها از جزء شروع می‌کنند و به کل می‌رسند ولی در شرق یک کلیت مطرح است و از کل به جزء می‌رسند. من در کارم به هر دو وجه توجه می‌کنم. حالا تا چه حد موفق بودم این در آینده مشخص می‌شود.

    • شما در حین تدریس کردن این مسائل را هم مدنظر دارید و به شاگردان‌تان منتقل می‌کنید؟

    بله.

    • این موضوع چیزی است که کمتر توسط اساتید قدیمی به شاگردان آموخته می‌شود. با این مساله مشکل ندارید که درباره شما این بحث به وجود بیاید که نسل جدیدی را تربیت می‌کنید که امکان دارد به ردیف پشت کنند؟

    امکان دارد این بحث‌ها به وجود بیاید، حس کرده‌ام که مخالفت‌هایی هم وجود دارد اما مساله مهم این است که آدم به کارش ایمان داشته باشد. من برای این کنسرت خواننده‌های زیادی را دیدم. خواننده‌هایی را دیدم که وقتی روی صندلی مقابلم می‌نشستند و آواز می‌خواندند بسیار لذت می‌بردم و با خودم می‌گفتم این خواننده می‌تواند چه قابلیت اجرایی داشته باشد. وقتی یک نت بسیار ساده به او می‌دادم، نمی‌توانست بخواند. برخی از خواننده‌های بسیار خوب امروز موسیقی ما هم این مشکل را دارند. در صورتی که اگر خواننده یا نوازنده نت‌خوانی بلد نباشد ولی نوازنده یا خواننده بسیار خوبی هم باشد هنوز یک بال ماجرا را دارد و برای پرواز باید به آن دو بال را با هم داد. نکته دیگر اینکه برای عقب نماندن از قطار امروز موسیقی ناگزیر باید چیزهایی مثل همین مساله نت‌خوانی حرفه‌یی را آموخت. در حال حاضر بسیاری از پیشکسوت‌ها هم بدون اینکه اعلام کرده باشند، سوار این قطار شده‌اند و این خیلی ارزشمند است و نباید به آنها گفت شما زمانی حرف دیگری می‌زدید. نکته مهم دیگر این است که ما باید به هنرمندان جوان فضا بدهیم چون در شرایط فعلی و قوانین فعلی آنها به‌سختی بتوانند حتی اجراهای کوچک داشته باشند. مثلا در فرهنگسراها به موسیقی بسته شده است و… قطعه بیز (قطعه‌یی که گروه اگر مورد تشویق زیاد قرار بگیرد روی سن بر می‌گردد و اجرا می‌کند) کنسرت ما را خودمان اجرا نمی‌کنیم تعدادی نوازنده جوان می‌آیند و یکی از قطعه‌های ما را اجرا می‌کنند.

    • پس شما به آنها میدان دادید؟!

    خیر، آنها خودشان این میدان را گرفتند.

    • عرصه موسیقی برای جلب مخاطب بیشتر در دورانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، عرصه سخت و پررقابتی است. شما به‌عنوان یکی از آهنگسازان مدرنیست امروز ایران که از تجربه‌های پی در پی و حتی از اشتباه کردن هم تا اینجای کار نترسیدید، چه راه‌حلی پیشنهاد می‌کنید تا بشود این نوع موسیقی جدی را به سبد خرید خانواده‌ها اضافه کرد؟

    اولا اینکه بخواهیم مخاطب بیشتری جذب کنیم زمان می‌خواهد و به خود جامعه موسیقی ارتباط دارد. اما در این میان نکته‌یی وجود دارد. به من خیلی می‌گویند که اگر پاپ کار می‌کردی، مخاطبان بیشتری داشتی. ما باید نسبی با موضوع برخورد کنیم. ما امکان تبلیغ در صدا و سیما را نداریم.

    در صورتی که صدا و سیما بسیار مهم است. مضاف بر اینکه ما امکان تصویری نداریم، صدا و سیما سازهای ما را نشان نمی‌دهد. با این شرایط از یک کنسرت پاپ چهار هزار نفر استقبال می‌کنند و از کنسرت ما ۱۵۰۰ نفر. خب در کشورهای دیگر هم کنسرت پاپ یا راک برگزار شود، امکان دارد یک استادیوم ۱۰۰هزار نفری در نظر بگیرند که پر هم می‌شود ولی برای یک اجرای ارکستر سمفونیک چیزی حدود ۱۰ هزار نفر. چنین تفاوتی وجود دارد چراکه خاستگاه موسیقی پاپ همین است. اگر موسیقی پاپ هرچقدر سطح‌  گرایی‌اش را کم کند، مخاطبانش را هم به همان میزان از دست می‌دهد. مثلا یک خواننده پاپ در ۴۰ کنسرت متوالی یک نوازنده نابینا روی صحنه می‌آورد. آن نوازنده نابینا یک قطعه را اجرا می‌کند و خواننده او را بغل می‌کند و این‌گونه ترحم مخاطب را جلب می‌کند. شما در یک کنسرت موسیقی کلاسیک ایرانی چنین «تکنیکی» را اعمال نمی‌کنید. اگر بگویند این کار ۵۰ هزار مخاطب هم برای شما می‌آورد، بعید می‌دانم یک موزیسین از این جریان، چنین استفاده‌یی بکند.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *