تبعیض و نادیدهانگاری، زندگی شخصی و کاری بسیاری از نوازندگان ایرانی را تحت تاثیر قرار داده است. نوازندگان در ایران برای همکاری با گروههای مختلف (از آماتور گرفته تا حرفهای) دستمزدهای بسیار کم و ناچیز دریافت میکنند و به همین دلیل اغلب مجبورند همزمان در دو یا چند گروه حضور یابند که باعث میشود نوازندگان حرفهای توسط رهبران ارکستر و سرپرست گروههای حرفهای مورد توجه قرار نگیرند. این اتفاق آسیبهای دیگری را هم در پی دارد که باعث میشود کلیت موسیقی به لحاظ کیفی تحت تاثیر قرار گیرد.
آرش صمیمی (آهنگساز و نوازنده سازهای بادی) فراگیری موسیقی را از سال ۱۳۶۴ آغاز کرده و نوازندگی نی را از محضر اساتیدی چون حسن ناهید و محمد موسوی آموخته و در ساز فلوت شاگرد ناصر رحیمی بوده است. او با خوانندگان پاپ نیز همکاری کرده و در ادامه همین تجربه درباره وضعیت معیشتی نوازندگان میگوید.
چرا گروهها در ایران دوام نمی آورند و کمتر گروهی اعضا و نوازندگان ثابت دارند؟
به نظرم مهمترین دلیل این اتفاق خوانندهسالاری است. متاسفانه خوانندگان حتی درمورد رنگ کمربند شما هم نظر میدهند و به نوعی خود را مالکِ نوازنده میدانند.
این احساس چقدر کم و کیف دستمزد نوازندگان را تاثیر قرار میدهد؟
دستمزدهای چند ده برابری و پول حاصل از فعالیت گروهها فقط به جیب خواننده میرود. بهطور معمول خوانندگان، نوازندگانی با دستمزد کمتر را به کار میگیرند و این موضوع آنقدر جدی است که گاه سراغ نوازندهای میروند که ۹۰ درصد پلی بک میکند یا صرفاً ظاهر و تیپ دارد و جلب توجه میکند. اینها به این دلیل است که دستمزد کمتری پرداخت کنند و پول به جیب خودشان سرازیر شود. حضرت عیسی(ع) در انجیل متی مثال خوبی دارد. ایشان میفرماید: نمیتوان هم بنده خدا بود هم بنده پول. بهطور مشخص این دو باهم تناقض دارند لذا بیشتر درصد تغییر در گروهها برای دادن دستمزدهای کمتر به نوازنده است. الان هم چند سالیست به لطف لبتاپ و پلیبک نوازنده خوب دیگر جایگاهی ندارد.
چرا نوازندگان سازهای بادی بیشتر به گروههای پاپ ملحق میشوند درحالیکه در مقطعی نه چندان دور تمایلشان این بود که با ارکسترهای بزرگ همکاری کنند و کار با گروههای پاپ را کسر شان می دانستند؟
به هر حال زندگی هزینه دارد. زمانی که ارکسترهای بزرگ وجود ندارند و زمانی که ارکسترهای بزرگ مخاطب چندانی ندارند، پس کنسرت نیز وجود نخواهد داشت. گذران زندگی هر نوازنده (نه فقط نوازنده سازهای بادی) در دو چیز خلاصه میشود: ضبط استودیو و کنسرت. حال که مدتیست به لطف کامپیوتر عملا تعداد ضبطها حدودا به یک دهم تقلیل یافته، نوازندگان جذب گروههای پرکار پاپ میشوند.
تکلیف گزیده کاری چه میشود؟
اوضاع دیگر مثل سابق نیست و گزیده کار کردن معنا ندارد. شما اگر نروی و همکاری نکنی، پشت در یک نوازنده آماتور که حاضر است مجانی بیاید و پلی بک بزند، بلافاصله جایگزین شما میشود. فقط و فقط به خاطر گذارن زندگی دشوار برای هنرمند این اتفاقات ناگوار در موسیقی افتاده است.
اغلب مردم تصور میکنند که نوازندگان دستمزدهای کلان میگیرند. کم و کیف دستمزدها چگونه است؟
متاسفانه مردم فکر میکنند نوازندهها قشر مرفه جامعه هستند. من بهعنوان نوازندهای که سالها در عرصه موسیقی فعال بوده، اعلام میکنم دستمزد بهترین و سرشناسترین نوازنده بابت هر کنسرت، در خوشبینانهترین حالت طی هر سانس شاید به یک میلیون تومان برسد! البته این را هم بگویم نوازنده دویست هزار تومانی هم داریم! واقعا هرکس غیر از این مبلغ به شما گفت کاملا بیاساس است و صحت ندارد. همه اینها در حالی است که خواننده دهها برابر یک نوازنده دستمزد دارد. هیچ ضابطه و مرجعی هم برای اعتراض وجود ندارد. بسیاری از افرادی که در بندهای پاپ ساز میزنند، دوستان من هستند که هریک نوازندگان بسیار خوب و متوسطی هستند اما درآمدهای آنها همین اندازه است.
خوانندگان پاپ جدا از دستمزد برای انتخاب نوازندگان چه شاخصههای دیگری مدنظر دارند؟
این موضوع به درک خواننده از هنر و شان و شخصیت او که در کنار چه نوازندهای روی استیج برود، بستگی دارد. بسیاری از نوازندگان بینام نشان و بدون هیچگونه رزومه و کارنامه هستند و اکثرا فقط به خاطر استیج پرکردن با دستمزدهای کم به کار گرفته میشوند. این دسته صدای سازشان از داخل لبتاپ بیرون میآید و میکروفونها همگی خاموش هستند.
«پلی بک» روی استیج که همواره درباره آن حرف و حدیث است، چه ویژگی دارد؟
پلی بک در دنیا مرسوم است و من خودم هم در برخی کارها در نبود حجم کافی صدای سازهایی مانند نی و نبود توانایی میکروفونها و سیستمهای صوتی ناچارا پلی بک میزنم و اینکه بگویم اینکار را نکردهام، دروغ محض است. زیرا نی باید با میکروفونهای «داینامیک» یا «کاندانسر» صداسازی شود که به خاطر حجم کم این ساز، مجبورند به میکروفون گین بالایی بدهند و این باعث «فیتبک» یا همان سوت کشیدن اسپیکرها میشود. پس گاهی به خاطر بهبود کار در برخی سازها مانند نی در گروههای پرحجم و پرصدا ناچار از گزینه «پلی بک» استفاده میشود. اما کسی که به جای ساز دیگران «پلی بک» انجام میدهد و صدای منتشر شده، صدای ساز خودش نیست، خیلی دردناک و توهینآمیز است.
در یک اثر موسیقایی یا کنسرت سختترین کار به عهده کیست؟
برعهده نوازنده است. نوازنده شدن سالها ممارست و تمرین میخواهد. البته این را هم بگویم که خوانندگان بسیاری داریم که زحمت کشیدهاند و سواد بالایی دارند و درجه یک محسوب میشوند. این دسته از خوانندگان اتفاقا به دلیل درک پایین برخی مخاطبان کم کار شدهاند و حتی خیلیها آنها را نمیشناسند.
مثل کدام خوانندگان؟
حمید غلامعلی یکی از بهترینهای پاپ در سالهای پس از انقلاب است که من نظیرش را ندیدهام. حمید حامی و نیما مسیحا هم برای کارشان ارزش قائلند و یک شبه خواننده نشدهاند. مشکل اینجاست که برخی از مشاغل دیگر و به اشتباه وارد این عرصه میشوند که این گروه با فراموش کردن گذشته خود در حق نوازنده اجحاف میکنند.
گاهی ضبطهای استودیویی را با کوکهای عالی و تمیز میشنوید اما همان خواننده در اجرای زنده طوری ناکوک و فاجعه میخواند که انگار شخص دیگری است. اینها همانهایی هستند که به صورت شانسی وارد موسیقی شدهاند و سلبریتی شدهاند، آنهم بدون هیچ آموزش و کلاس و زحمتی! در این میان این نوازندهها هستند که باید بسوزند و بسازند.
آموزش سازهای بادی در ایران چندان جدی گرفته نمیشود. چرا؟
یکی از دلایل اصلی این اتفاق گران بودن سازهای بادی است. زیرا این سازها در ایران ساخته نمیشوند و وارداتی هستند و برای آنها باید دلار پرداخت شود. از طرفی سازهای چینی کیفیت خوبی ندارند و در مقابل باید بابت آنها حداقل شش میلیون پرداخت شود. سازهای برند نیز زیر مبلغ ۲۰ میلیون تومان نیستند. حال حساب کنید هنرجویی که علاقمند و پدرش کارمند است و مثلا ماهی چهار میلیون تومان حقوق میگیرد، چگونه میتواند ساز خوب برای فرزندش تهیه کند. مشکل دیگر دشوار بودن یادگیری و نواختن سازهای بادی است. هنرجو باید در هفتههای اول نفسگیری را بیاموزد و نیاز به تمرین زیاد دارد. مشکل نبود جای تمرین است مثلاً در آپارتمان نمیتوان ترومپت زد و پرداختن به این موضوع شکایت همسایهها را در پی خواهد داشت. مورد سوم ترس بیهوده هنرجویان از نفسگیری هنگام نواختن سازهای بادی است. آنها اغلب فکر میکنند نفس ندارند درصورتیکه ساز بادی اصلاً نفس نمیخواهد و با همان بازدم و کمی فشار بیشتر در برخی سازها، صدای ساز درمیآید. یعنی این پوزیشن لبهاست که روی صدای ساز تاثیر دارد وگرنه صدا درآوردن از سازهای بادی نه ترس دارد و نه نفس زیادی میخواهد.
خودتان چگونه تمرین میکردید؟
من در ایام نوجوانی برای تمرین داخل کمد رختخوابها میرفتم و در را میبستم که صدا بیرون نرود! یا خارج از شهر و وسط باغ و بیابان میرفتم، چون سروصدای زیادی داشت.
برای جدی انگاشتن سازهای بادی چه پیشنهادی دارید؟
اینکه وزارت ارشاد در مقابل حق عضویت ناچیز، مکانی را برای تمرین نوآموزان درنظر بگیرد. اگر چنین امکانی میسر شود، هر شخص، چه هنرجویان و چه استادان و مدرسان از آن استقبال خواهند کرد و در طول روز از هر نقطه از شهر به آن محل خواهد آمد؛ زیرا مکان تمرین معضل بزرگی برای هنرجویان سازهای بادی است. همانطور که گفتم یکی از معضلات موجود گران بودن سازهای بادی است و به نظرم میتوان قیمت سازها را با ارز دولتی و بهصورت واردات دولتی درآورد و به دور از دست دلالان و فروشندگان سودجو، آنها را با قیمت پایین به نوازندگان فروخت. واقعا یک ساز بادی خوب که بشود با آن کنسرت داد، زیر ۲۰ میلیون تومان پیدا نخواهید کرد.
دیدگاهتان را بنویسید