حمیده موسوی-موسیقی ایرانیان: آیدین نورمحمدی، آهنگساز، نوازنده ویولون و کمانچه، زاده ۱۳۶۸ در ارومیه است. به گفته او در خانه ای رشد یافته که انواع سازهای ایرانی در آن دیده و شنیده می شد. به تشویق و راهنمایی پدرش از کودکی به فراگیری آواز و تصنیف خوانی های قدیمی مبادرت ورزیده. پدر که خود نوازنده ویولون بوده و مختصر سه تاری و نی ای هم می نواخت، گام به گام پسرش را در این فضای نغمه و آوا و ملودی های اصیل همراهی کرده است تا به امروز. او آغاز ویولون نوازی را از حضور پدرش بهره مند شده و پس از دوره های مقدماتی، ردیف ابوالحسن خان صبا را از پدر تحصیل کرده است. بعدها به ویولون نوازی کلاسیک غربی علاقمند می شود و از آموزش ها و آموخته های زاون یدیقاریاس و مازیار ظهیرالدینی سود می جوید. در آن میان اما شنیدن کمانچه نوازی رحمت الله بدیعی در آثاری از فرامرز پایور همانا و جذب شدن آیدین به این ساز عریقِ اصیل همانا. حالا آیدین نورمحمدی ماحصل سال ها کنکاش و حظ و تمتع از پیچ و خمش های این مسیر پر نغمه را در قالب تدریس، کنسرت های پژوهشی، پیگیری و تمرکز بر آثار قدمایی و اخیرا هم تولید آلبومی با نامِ «به یادِ بهاری» ارائه می دهد و این نتائج را با گوش های همراه به اشتراک می گذارد. این آلبوم نخستین اثر رسمیِ این نوازنده و آهنگساز است که با سیرِ چشمی و گوشی بر آن با آیدین به گفتگو نشسته ایم.
ماحصل این گفتگو را در ادامه می خوانید.
پیش از این نیز آلبوم های دیگری منتشر شده اند با این مضمون. مثل درویش رضا منظمی و نواخته هایی از سعید فرجپوری به طور مثال و دیگران. آلبوم شما هم آیا در راستا و دوشادوش چنین آثاری پیش می رود یا فضایی متفاوت از آنها را شامل می شود؟
بله آلبوم جناب درویشی رو مطلع هستم که منتشر شده ولی فکر نمی کنم جناب فرجپوری اثری به این نام داشته باشند.
یک آلبوم کامل نه ولی در آلبوم کمانچه نوازی، به یاد زنده یاد بهاری نواخته اند. منظور پرداختن به چنین مواردی ست که آیا این اثر شما نیز در همان راستاست یا نگاه و پیام متفاوتی دارد. تکنیک و یا آیتمی از شیوه بهاری بوده که مهجور مانده و حالا شما آن را اجرا کرده باشید؟
در مورد این اثر باید عرض کنم که هدف من ارائه سونوریته و فرم نوازندگی بر اساس شیوه استاد بهاری بوده است و خب طبیعتا این شیوه و مکتب نوازندگی متاسفانه در حال حاضر چندان رونقی ندارد و مورد استفاده نوازندگان قرار نمی گیرد و هدف بنده بنوعی احیای این مکتب و شیوه نوازندگی استاد بهاری بود. طبیعی ست که اکثر پارامترها و الگو های نوازندگی زنده یاد استاد بهاری مهجور مانده باشد.
آیا سبک بهاری را با شیوه های کمانچه نوازی امروزین و نوین منطبق می دانید؟ یا باید پذیرفت که آنهم یک شیوه نوازندگی قدمایی بوده و تمام شده؟ به بیانی دیگر قرار نیست یک شیوه، سبک و جریان هنری در صدر بماند مادام العمر. تا بوده جریان های نوئی آمده اند و صدرنشین بوده اند برهه ای را و دیگر جریانات را کمرنگ کرده اند.
شیوه نوازندگی استاد بهاری مختص و خاص خود ایشان بوده و با پیشینیان قبل از خود هم تفاوت هایی دارد ولی کاملا بر پارامترهای فرهنگی و اسلوب های موسیقی کلاسیک ایرانی بنا شده و استوار هست ولی اینکه بگوییم تمام شده است یا خیر بحث دیگری ست که از نظر من هیچ سبک و شیوه ای تمام شده نیست و بهرحال مخاطب خاص خود را دارد.
به این جهت این سوال را می پرسم که در بروشور آلبومتان اشاره شده است که شیوه استاد بهاری رو به فراموشی ست و…این اشاره شما تنها نیست البته. خیلی از آثاری که بازآفرینی آثار قدمایی ست یا به یاد آنها و متاثر ازشان، چنین موضوعی را عنوان می کنند.
با توجه به اینکه موسیقی بر آمده از فرهنگ هر جامعه هست طبیعیست در گذر زمان می بایست دستخوش تغییراتی باشد تا بتواند نیازهای روز و مخاطبان جامعه امروزی را برآورده کند اما در کنار این روند ما باید الگو ها و اسطوره های فرهنگ کلاسیک خودمان را بعنوان یک گنجینه حفظ کنیم و از فراموش شدن چنین آثاری جلوگیری کرد.
حالا سوای مبحث بازآفرینی و احیای دوباره شیوه استاد بهاری، از نظر شما این شیوه به گونه ای هست که تدریس شود و نواخته شود بین نوازندگان و اساتید امروزی یا اینکه خیر؛ از آن دسته است که باید در موزه نگهداری شود و به عنوان یک مبحث و مرجع پژوهشی رجوع کرد به آن؟
بله حتما الگو و مکتب نوازندگی بهاری جزوِ شیوه های نوازندگی بسیار زیبا و ناب و اصیل ساز کمانچه است و از طرفی هم منبع بسیار عالی برای مباحث اتنوموزیکولوژی و پژوهشی و تحقیقی است. برای هر دو مقوله صدق می کند به نظر بنده.
دلیل آن مهجور ماندگی ها که اشاره کردید را در چه می دانید؟
موضوع مهجور ماندن آثار استاد بهاری یا به عبارت بهتر ژانر کلاسیک و جدی در موسیقی ایران از چند منظر قابل برسی هست؛ مورد اول همانطور که عرض کردم موسیقی های هنری و جدی در هر مملکتی نیاز به حمایت دولت ها و بخش فرهنگی هر مملکتی به عنوان گنجینه های هنری و فرهنگی آن مملکت دارد. چون این نوع موسیقی حالت پاپیولار و عامه پسندانه ای ندارد که مورد استفاده و درک عموم مردم باشد، بنابراین طبیعتا مخاطب این ژانر موسیقی محدود هست و این وظیفه دولت و ساختار حاکمیتی است که از این نوع موسیقی و هنر حمایت لازم را انجام دهند. مورد دوم؛ شاید بتوان به مسئله هویت ستیزی و بی میلی مردم نسبت به پارامترهای فرهنگی خودمان اشاره کنیم. طبیعی ست در مملکتی که سرانه مطالعه در آن خیلی پایین هست و عموم مردم شناخت چندانی از فرهنگ و تاریخ و هنر مملکت خودشان ندارند، مهجور بودن این ژانر موسیقایی چندان دور از ذهن نیست.
در این اثر سعی کرده اید که به شیوه ی بهاری عینا پیش ببرید قطعات را مو به مو؟ چون در جایی از بروشور قید شده که حتی سازتان به سفارش ساخته شده که صدای ساز بهاری بدهد و سیم های ساز به شکلی بوده که به سونوریته آن نزدیک باشد. در مقابل این حجم از وفاداری به ساز و شیوه بهاری، آن سلیقه و امضای شخصی خودتان کجاست با این تفاصیل؟ چون به این موضوع هم اشاره کرده اید.
بله ابعاد این ساز از ساز کرمخانی استاد بهاری الگو برداری و ساخته شده است ولی سعی بر کپی کردن و پیش بردن عینی کار را نداشته ام. بنده در این اثر هدفم ارائه شیوه نوازندگی استاد بهاری با حس و حال شخصی خودم بوده و همانطور که در مشخصات آلبوم هم ذکر شده این فرم نوازندگی شیوه شخصی خود من نیست. از نظر من هر شخصی در طول روند فعالیت های هنری خود می بایست با رپرتوار و آثار گذشتگان و کلاسیک آن مکتب آشنا باشد و ارائه این اثر بعلت علاقه و عشق شخصی بنده به استاد بهاری بوده.
چرا از تنبک استفاده نشده است؟ آیا این موضوع هم برمی گردد به این که آثار بهاری به این شکل بوده؟
تصمیمی در مورد همنوازی تنبک در این اثر نداشتم چون صرفا هدف توجه و دقت به پارامترهای نوازندگی استاد بوده و این ربطی به عدم استفاده از تنبک در همنوازی های استاد بهاری ندارد.
باز هم با نگاهی به بروشور اثر، اشاره کرده اید که متاثر از زنده یاد بدیعی بوده اید و نزد زنده یاد محمدرضا لطفی دوره دیده اید. استاد کمانچه دیگری را نام نبرده اید. با این حساب شیوه بهاری را لطفی به شما آموزش داده یا به شکلی خودجوش پیگیر نوازندگی و فراگیری شیوه بهاری بوده اید؟ که حالا به صرافت تولید آلبومی به یاد او افتاده اید با این حد از تلاش در تشابه.
من علاقه و اشتیاق خاص و قلبی به مکتب استاد صبا و نوازندگی ایشان دارم. استاد رحمت الله بدیعی هم کاملا به این مکتب وفادار بوده اند و من همیشه مشتاقانه آثارشان را پیگیر بوده ام و ازشان استفاده کرده ام. در مورد سایر معلمان و اساتید کمانچه از آموزش های برخی اساتید گرانقدر بطور کم و بیش استفاده کرده اما اینطور نبوده که دوره کاملی را نزد آنها طی کرده باشم و در مورد کلاس های مکتب خانه مرحوم استاد لطفی همانطور که اکثر دوستان مطلع هستند کلاس های استاد در غالب تحلیل ردیف و مرور ردیف میرزا عبدالله بود و تحقیق و یادگیری این شیوه نوازندگی ارتباطی به کلاس های آموزشی بنده نداشته است. طی چندین سال آثار استاد بهاری را چندین و چندین بار گوش داده ام و سعی بر تحلیل و بخش و فراگیری فرم و سونوریته نوازندگی ایشان داشته ام.
ذکر کرده اید این آلبوم سلیقه شخصی و شیوه نوازندگی من نیست و تنها هدفم ادای دین به زنده یاد بهاری بوده. سؤال مجدد؛ شیوه و سلیقه شخصی شما چیست؟
همانطور که قبلا عرض کردم از نظر من هر هنرمندی در ژانر کاری خود قبل از هرگونه نو آوری می بایست به رپرتوار و آثار کلاسیک اساتید و گذشتان آن رشته آشنا باشد. این اثر هم به عنوان یاد بود، یک یادآور و بر اساس علاقه شخصی بنده به استاد بهاری ضبط شده است . در مورد سبک شخصی من در آثار پیش رو طبیعتا بیشتر مجال سخن و نقد و بررسی فراهم خواهد بود؛ بعد از ارائه اثر. امیدوارم که شرایط حال حاضر فرهنگی کشور اجازه تولید و نشر چنین آثاری را به ما بدهد.
یعنی اثری شخصی و به قول خودتان با سلیقه شخصی در دست انتشار دارید؟
بله در حال ضبط و تکمیل چند اثر من جمله صبا به روایت نو از آذربایجان تا خراسان و مجموعه قطعاتی برای ویولون هستم.
به نقل از شما؛ قطعات این مجموعه را خودم ساخته ام به شیوه درویش خان. این جمله یعنی چه دقیقا؟ چون غریب می نماید و جایی نشنیده ایم؛ اگرچه درویش خان موسیقی دان و آهنگساز صاحب سبک و شخصیت تاثیر گذاری بوده است ولی کسی تا بحال کدبندی نکرده است شیوه او را؛ که این کدها در آهنگسازی مختص درویش خان است مثلا.
بله قطعات ساخته خود بنده هست (پیش درآمد ها و رنگ ها) که بر اساس سبک و الگوی آثار درویش خان ساخته شده. این که فرمودید کد بندی، من با این جمله موافق نیستم چون رنگ و بوی آثار هر هنرمندی مختص به خود اوست و کاملا مشخص هست به عنوان مثال اگر قطعات یا ضربی های درویش خان را با استاد شهنازی مقایسه کنید کاملا مشهود و متفاوت هست رنگ و بو و سبک و سیاق هر یک از این بزرگوارن که کاملا امری ملموس است برای اهل فن.
بسیار خب؛ چه عناصر و وجوهی دارد شیوه آهنگسازی درویش خان؟ از کجا رسیده اید به این عناصر؟ چنین موضوعی می تواند خیلی ارزشمند باشد؛ چرا آن را تبدیل نکرده اید به مقاله؟
در مورد عناصر و وجوه، آثار درویش خان بر اساس ساختار موسیقی ردیف دستگاهی ایران خلق شده است و در برخی آثار از پارامترهای موسیقی غربی به زیبای تمام استفاده کرده و شاهکار های بینظیری ر خلق کرده است و عرض کنم در مبحث مقاله نویسی متاسفانه فضای حاکم بر موسیقی کشور دیگر اجازه ارائه و فعالیت در چنین زمینه هایی را نمی دهد چون مخاطب موسیقی جدی روز بروز با شدت تمام در حال کاهش هست و طی چندین کنسرت پژوهشی و برنامه هایی که برگزار کرده ام کاملا این نتیجه رو حس کرده ام.
یعنی از نظر شما باید دست روی دست گذاشت و سکوت کرد و بیشتر ازین دامن زد به این فراموش شدگی ها؟
متاسفانه مخاطب موسیقی های جدی و هنری روز بروز در حال کاهش هست و این قضیه در کل دنیا در حال اتفاق افتادن هست اما نکته مهم این است که در اکثر کشورهای جهان دولت ها یا ساختار حاکمیتی از فعالیت های هنری مخصوصا ژانرهای (کلاسیک و جدی و فرهنگی ) حمایت می کنند. متاسفانه این موضوع در ایران انجام نمی شود و ما عملا در سال ۶ ماه اجازه هیچ گونه فعالیت اجرایی موسیقایی نداریم و بهیچ عنوان هیچ حمایتی از سمت دولت انجام نمی شود، بلکه با سنگ اندازی ها و ایجاد هفت خوان رستم عملا راه را برای فعالیت های موسیقی بیش از پیش سخت تر کرده اند. در این بین موسیقی بی کلام بعنوان بخش عظیمی از تولیدات موسیقی هیچ جایگاهی در ایران ندارد و در این مورد علی رغم عدم حمایت حاکمیتی به کمبود درک و عدم آشنایی عموم مردم با این نوع موسیقی توسط مخاطبان نیز دچار هستیم و اندک فعالیت باقی مانده در زمینه موسیقی ایرانی محدود به فعالیت چند خواننده خاص می باشد. بنابراین تلاش و فعالیت های پژوهشی که اشاره کردید، مصداق بارز آب در هاون کوبیدن است در شرایط حال حاضر ما.
این موضوع که دولت چُنین و دولت چُنان، حمایت های اندک دولتی، عدم استقبال مخاطبان، سرانه پایین مطالعه، هویت ستیزی و.. بسیاری دلایل دیگری که می توان ردیف کرد برای رکود این ژانر موسیقی ها و بسیاری از رویدادهای دیگر حتی، وجود دارند و تاثیرشان را می گذارند قطعا. با این وجود اما اینها بخش هایی از ماجراست و نه تمام ماجرا. زیرا اینگونه اگر بود حالا با اندکی اغماض، باید شاهد مرگ و نابودی آثار قدمایی می بودیم تا احیا و بازآفرینی شان. ببینید شما یک اثر خلق کرده اید در این راستا. اثری به یاد یکی از اساتید فقید و بزرگان موسیقی مان که فکر می کنم به نهاد دولتی خاصی نیز گره نخورده است تولید این اثر. درست است؟
بله این کار یک اثر شخصی هست و هیچ ارتباطی با هیچ نهاد دولتی ندارد.
بسیار خب. این خودش گامی ست در مسیر صیانت و اشاعه یِ چنین آثاری به هر روی. یا دیگر فعالان در این عرصه که مراکزی تحقیقی تاسیس می کنند برای معرفی اسناد موسیقی کمتر دیده و شنیده شده. یا قنات ها و منابعی در فضاهای مجازی که آنها هم به شکلی دیگر پرداخته اند و می پردازند به این موارد. «اگرچه انگشت شمار» و «اگرچه نادر» اما هستند که از قضا خصوصی هم هستند غالبا یا بعضا. به نظرم این صحبت شما یک جور بی انصافی در حق خودتان است اصلا. نادیده گرفتن زحماتتان.
ببینید من این اثر را بخاطر عشق و علاقه ام به استاد بهاری انجام داده ام و سالیان سال بر روی فرم نوازندگی استاد بهاری تحقیق کرده ام و از روزی که این ایده را داشتم تمام مسیر برای من روشن بود و همانطور که عرض کردم صرفا بر مبنای عشق و علاقه تولید شده.
مگر چه چیز ما را سر پا نگاه داشته است جز عشق؟
(خنده) درست است. حالا شما بگویید. چه بی انصافی ای ؟؟ و در حق که؟ حقیقت تلخ است و باید پذیرفت. بهتر است بجای روبرو نشدن با واقعیت و سرپوش گذاشتن روی آن، حقایق و دغدغه های فرهنگی را بپذیریم. این موضوعی که شما فرمودید مشابه تاکتیکی هست که دولت در مواجه با مشکلات آنرا بکار می برد.《همه چیز را گل و بلبل نشان دادن هست…》
(خنده) در حق خودتان. کجای صحبت من مصداق سرپوش گذاشتن یا فضای گل و بلبل بوده؟ من که عنوان کرده ام تمام آن دلایل که اشاره کرده اید وجود دارد و تاثیر می گذارد و قطعا تاثیر می گذارد. با این حال این تمام ماجرا نیست. بخش اعظمی از ماجرا بله و نه تمام آن. صحبت من این بود که ما با سکوت و دست روی دست گذاشتن ها به این خلل ها و نقصان ها دامن می زنیم. کجای این حرف های من معنی اش سرپوش گذاشتن است؟ این اقدامات خودجوشِ مستقل چیز کمی نیستند. مثلا آلبومی که شما تولید کرده اید و با وسواس و ظرافت خاص سازی را مناسب شیوه بهاری برای نواختن و ضبط انتخاب کرده اید. متوجه عرایضم هستید؟ این است که می گویم در حق خود و گامی که برداشته اید بی انصافی کرده اید. و عرض می کنم مؤکداَ؛ با این نگرش و با سکوت و بی اعتنایی، چه بسا بسیاری از نسل ها بی خبر می ماندند از بسیاری آثار و اسناد و بزرگان و الی ماشاالله.
بنده منکر انجام چنین فعالیت هایی نیستم اما در واقع فعالیت هایی که انجام می شود بسیار کم و محدود هستند و موردی که من مطرح کرده ام این مسئله بوده و مجددا هم تاکید می کنم فعالیت های فرهنگی و هنری جدی و فنی و آکادمیک در سراسر دنیا مورد حمایت ساختار دولتی هست. چیزی که ما در ایران مطلقا شاهد آن نیستیم.
ممنون از وقتی که در اختیارمان گذاشتید. کلام آخری اگر مدنظرتان هست بفرمایید.
این اثر را به پدر و مادر عزیز و گرانقدرم تقدیم می کنم. از زحمات هنرمند توانمند و کوشا جناب شهاب منا مدیر مسئول موسسه خنیاگر آوای پارسی نهایت تشکر و قدردانی را دارم که در چنین روزگاری که عموم تهییه کنندگان و مؤسسات نشر آثار موسیقایی توجهی به نشر چنین آثاری ندارند با جدیت و حمایت تمام این آلبوم را منتشر کردند.امیدوارم صدا و سیما و مسئولین فرهنگی و هنری کشور فکری به حال موسیقی های جدی آکادمیک و هنری داشته باشند و فضا را برای ارائه چنین فعالیت هایی مساعد کنند. البته بدیهی ست که چنین کاری انجام نخواهد شد و عموم مسئولین زیربط تلاشی در جهت حذف کامل این هنر دارند تا احیای آن. تشکر صمیمانه از لطف شما.
دیدگاهتان را بنویسید