از چند روز قبل انتشار ویدئویی از بخش آی سی یو بیمارستان فرقانی و چند بیمارستان دیگر و تلاش بیوقفه کادر پزشکی این بیمارستانها با شعر سیصد گل سرخ یک گل نصرانی موجی از همبستگی و همدلی ملی را با کادر درمانی بیمارستانها در مقابله از کرونا باعث شده است ولی این شعر از کجا آمده است؟
ترانهای از امیر عظیمی به همت شرکت ترانه شرقی بر روی تصاویری از پرسنل بخش درمانی و ای سی یو بیمارستان فرقانی و چند بیمارستان دیگر که همدوش سایر پزشکان و کادر درمانی بیمارستان ها در صف اول مبارزه با شیوع کرونا جان بر کف گذاشته و به آتش زده اند مدتی است در فضای مجازی بصورت کم نظیری با استقبال روبرو شده و موجی از همدلی و همدردی ملی را با پرسنل و کادر درمانی بیمارستانهای ایران ایجاد کرده است.
ترانه این کلیپ با این رباعی آغاز شده است:
سیصد گل سرخ یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی؟
ما کر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
سرایش این رباعی داستان بسیار جذابی دارد و ریشه این داستان هم به حقایق جنبش مشروطه ایران و جانفشانی پدران و اجداد همین جوانان امروز صف اول مبارزه با شیوع کرونا، در دوران مشروطه است. تو گویی حماسه سازی و از خود گذشتگی میراث گرانبهای ما ایرانیان در طول تاریخ بوده. اما این رباعی که به اعتقاد برخی از کارشناسان قسمتی از یک سروده طولانی تر است، از کجا آمده است؟
به گفته برخی از مورخین و استناد به نوشته های تاریخی مربوط به این دوران این شعر در باره سیصد مبارز تبریزی دوران مشروطه به فرماندهی هوارد باسکرویل آمریکایی است که در درگیری شدید شکستن محاصره تبریز روی داد کشته شدند سروده شده است. و امروز این شعر برآمده از دل تاریخ در وصف جانفشانی پزشکان و پرستاران در مبارزه با شیوع ویروس کرونا بازخوانی شده است.
باسکرویل که بود
هوارد باسکرویل (شهید امریکایی مشروطه)، ﻣﻌﻠﻢ ۲۳ ﺳﺎﻟﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ بود ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﺰ ۱۹۰۸ ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﻤﻮﺭﯾﺎﻝ ﺗﺒﺮﯾﺰ برای ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ دعوت میشود. ﻭﺭﻭﺩ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ همزمان ﺑﺎ اقدام ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯽﺷﺎﻩ قاجار ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ، در به توپ بستن ﻣﺠﻠﺲ بود که ﺍﺳﺎﺱ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﭼﯿﺪ ﻭ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﺻﻐﯿﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﺎﮐﻢ ﮐﺮﺩ.
هوارد ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺩﺭﺱ ﻣﯽﺩﺍﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ خواست ﻣﺮﺣﻮﻡ سید حسن ﺷﺮﯾﻒﺯﺍﺩﻩ ( که در ادامه به معرفی او خواهیم پرداخت)، ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﯿﻦﺍﻟﻤﻠﻞ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ.
آذربایجان گلستان گلهای سرخ مشروطه
همزمان ﻣﺮﺩﻡ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺑﻪ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺳﺘﺎﺭﺧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﻗﺮﺧﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻋﺎﺩﻩ ﻣﺸﺮﻭﻃﯿﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺩﺳﺘﻪﺍﯼ ﺩﺭ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻓﻮﺝ ﻧﺠﺎﺕ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪ. فوج نجات، گروهی شبهنظامی بود که در دوران جنبش مشروطه ایران و محاصره تبریز، به منظور شکستن محاصره شهر در سال ۱۲۸۸ خورشیدی تشکیل شد. رهبری این گروه را هوارد باسکرویل، بر عهده داشت.
در تاریخ آمده است که هوارد ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ و در آنزمان تصمیم گرفت کلاس درس خود را از مدرسه به خط مقدم جنگ منتقل کند.
بر اساس روایات تاریخی، باسکرویل گفته است: ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘﺎﻟﯽ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺗﺼﻤﯿﻢ دارم ﻣﺸﻖ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯم
ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺳﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﺷﺮﯾﻒﺯﺍﺩﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﯾﺎﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﺍﻭ را انچنان متاثر و خشمگین کرد ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻫﻤﺴﺮ ﮐﻨﺴﻮﻝ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺻﻒ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﺩ، ﺿﻤﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭘﺎﺳﭙﻮﺭﺗﺶ ﮔﻔﺖ: ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮﻕ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ، ﺯﺍﺩﮔﺎﻫﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻕ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ.
سیدحسن شریفزاده تبریزی معلم مدرسه مموریال تبریز و از مبارزان جنبش مشروطه در تبریز بود. علاوه بر آموزش شاگردان، در برپایی تجمعها و گردهمایی شاگردان و معلمین فعال بود و در زمان قیام تبریز از افراد فعال و عمده انجمن بحساب می آمد و در جریان مذاکره مجاهدین تبریز با عینالدوله از طرف انجمن مأمور گردید.
شریفزاده علاوه بر فعالیت فرهنگی، از اعضاء اصلی مرکز غیبی تبریز بود که توسط او و علی مسیو و حاج علی دوافروش و عده دیگر تأسیس شده بود. این مرکز فعالیتهای مجاهدین را هماهنگ میکرد. او روز چهارشنبه ۲۷ رجب ۱۳۲۶ هجری قمری حوالی ظهر از انجمن خارج شده و نزدیک کنسولگری فرانسه توسط شلیک دو گلوله مضروب میشود و نیم ساعت بعد در نسولگری فرانسه فوت میکند. که مرگ او باعث تحول و خشم عمیقی در دل دوستش هوارد باسکرویل میشود.
۳۰۰ گل سرخ، یک گل نصرانی
باسکرویل ﺩﺭ ۳۰ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ ۱۲۸۸ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ فوج نجات برای شکستن مخاصره تبریز، ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺷﻠﯿﮏ ﮔﻠﻮﻟﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ..
پس از کشته شدن باسکرویل، جسدش را به خانهٔ خانوادهٔ ویلسون منتقل کرده، برای مراسم تدفین آماده کردند. . ﻣﺮﮒ ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﺮﯾﺰﯼﻫﺎ ﺳﺨﺖ ﻧﺎﮔﻮﺍﺭ ﺑﻮﺩ، تشییع ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﺎﺷﮑﻮﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﺭﻣﻨﯽﻫﺎﯼ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ تاجری که برای آراستن تابوت باسکرویل پارچه آورده بود، به آنی ویلسون گفت: ما میدانیم که او جان خود را برای ما داد. در مراسم تشییع جنازه، هزاران نفر از مردم تبریز و همرزمان باسکرویل شرکت داشتند.
در مراجعه به اسناد تاریخ و تاریخ نوشته ها این مراسم را چنین شرح داده شده است: «در کلیسای آمریکایی در اثر ازدحام مردم جا نبود و در مسیر جنازه جمعیت غریبی بود، جنازه میان صفوف مجاهدین و در پیشاپیش شاگردان و سربازان او رو به گورستان ارامنه تبریز حرکت داده شد. اولیای مدرسه مموریال و شخصیتهای آمریکایی نیز در صف مشایعین بودند. هزاران تن دورتادور فضای گورستان را گرفته بودند.
برخی از مورخین نوشته اند: در سال ۱۹۵۰، محمدعلی مهدوی، لوح یادبودی، بر سر مزار باسکرویل نصب کرد که بر روی آن شعری از عارف قزوینی، شاعر ملی ایران، کنده کاری شده بود. عارف قزوینی، در سال ۱۳۰۲ خورشیدی در سفری که به تبریز داشته و در مجلس یادبودی که بر مزار باسکرویل برگزار شد، این شعر را برای وی سرود.
ای محترم مدافعِ حریّتِ عباد
وی قائدِ شجاع و هوادار عدل و داد
کردی پی سعادتِ ایران فدای جان
پاینده باد نام تو، روحت همیشه شاد
اما یک حقیقت تاریخی وجود دارد که شعر سیصد گل سرخ یک گل نصرانی، در وصف باسکرویل (یک گل نصرانی) و سیصد نفر از یارانش، با ترجیع بندی طولانی با تکرار مصرّعیِ زیر سروده شدهاست که سراینده آن مشخص نیست.
اما با توجه به اینکه باسکرویل آمریکایی (نصرانی) به همراه سیصد نفر از یارانش در این نبرد جان باخته اند با استناد به این حقیقت تاریخی و بیت اول این شعر میتوان نتیجه گرفت که این شعر در باره باسکرویل و همرزمانش نوشته شده است.
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سرِ بریده میترسانی؟
ما گر ز سرِ بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
آمریکاییهای اندکی هستند که چیزی در مورد «هوارد کانکلین باسکرویل» بدانند، اما بیشتر ایرانیهای قدیمی او را میشناختند اما متاسفانه جوانان امروز هم اطلاع چندانی از زندگی باسکرویل ندارند.
باسکرویل اهل ایالت نبراسکا بود، از مدرسه الهیات پرینستون فارغالتحصیل شد و به ایران امد. او در سال ۱۹۰۷، بیست و سه سال داشت. باسکرویل فرزند زمان خود و یک آرمانگرا بود.
یک سال پیش از ورود باسکرویل به ایران، مظفرالدینشاه که بیمار بود تسلیم خواست عموم برای برقراری مشروطیت شده و ایرانیها پیشنویس نخستین قانون اساسی خود را تدوین کرده بودند.
پارلمانی به نام «مجلس» تشکیل شد و هر شهر برای خود یک انجمن انتخاب کرد. تبریز که باسکرویل در آنجا بهعنوان معلم کار میکرد، مرکز مشروطهخواهان بود و انجمن این شهر نقش هدایت ملی جنبش را برعهده گرفت. بسیاری از ایرانیان مطمئن بودند که دیگر زمان تغییر فرارسیده است. اما شاه در ژانویه ۱۹۰۷ (دی ۱۲۸۵) فوت کرد و فرزندش محمدعلی شاه که طرفدار روسیه و فرد مستبدی بود به مخالفت با انقلاب مشروطه برخاست.
قزاقهای او که تحت فرمان افسران روس بودند به مجلس حمله کرده و آن را به توپ بستند. مشروطه لغو گردید و سیاستمداران، روزنامهنگاران و رهبران مشروطه به دار آویخته شدند. اما مردم تبریز که توسط نیروهای سلطنتی محاصره شده بودند دست به مقاومت زدند.
باسکرویل به جای اینکه امنیت کنسولگری آمریکا را انتخاب کند، به مشروطهخواهانی پیوست که از لحاظ نفرات و تجهیزات در موضع ضعف بودند. باسکرویل فرماندهی ۱۵۰ سرباز را برعهده گرفت که وظیفهشان دفاع از استحکامات شهر بود.
پس از ۳ هفته در ۱۹ آوریل ۱۹۰۹ (۳۰ فروردین ۱۲۸۸) زمانی که در حال رهبری ماموریتی برای شکستن محاصره نیروهای سلطنتی و آوردن غذا به درون شهر بود، گلولهای به قلبش اصابت کرد و در دم جان سپرد. در آن زمان ۲۴ سال و ۹ روز داشت.
دیدگاهتان را بنویسید