×
×

«ما مانده‌ایم و هزاران تعهد»

  • کد نوشته: 28370
  • 03 بهمن 1391
  • ۵ دیدگاه
  • همایون خرم انسانی بود لطف طبع و محترم. تحصیلکرده و منزه. بی‌پیرایه و نکته‌سنج. در صدای سازش صداقت و یکرنگی را می‌شنیدند. به جرات می‌توانم بگویم که هرگز به دنبال شهرت‌های پوشالی نرفت. خیلی آرام و متین حرکت و هیچ‌گاه وارد زد و بندهای مرسوم در رادیو نشد.

    «ما مانده‌ایم و هزاران تعهد»
  • موسیقی ایرانیان – محمدرضا لطفی: صبا کوتاه زندگی کرد اما با کیفیت. آموزگاری از تبار کار و تلاش و عشق به ایران. انتقال‌دهنده آوای مهر. آموزگاری به معنی واقعی، افتاده، انسان، سرمشق فداکاری برای جوانانی همچون تاج‌بخش‌ها، تهرانی‌ها، پایورها، بدیعی‌ها و خرم‌ها، کسائی‌ها و بی‌شمار شاگرد دیگر که هر یک به استادی رسیدند و خوش درخشیدند. تاریخ موسیقی رادیو را باور کردند و از بدو تاسیس رادیو نسل‌های زیادی را با موسیقی خوب ایرانی آشتی دادند. این صبا بود که نخست تجویدی و بعدها خرم را کنار خود نشاند و سایه لطفش را از این هنرمند جوان دریغ نکرد. سنتی که مدت‌هاست در بوته فراموشی سپرده شده. اما تجویدی و خرم دیگر شاگردان صبا نیز کرسی تعلیم را رها نکردند و این خود باعث ترویج‌ ساز ویلن در ایران شد. با این‌که راه صبا به کمال مطلوب نرسید و راه هنری و ردیفی صبا آن‌گونه که باید دنبال نشد، اما از میان همه ویلن‌نوازان خوب رادیو که شیرین و خلاقه ساز می‌زدند دو نفر یعنی تجویدی و خرم بدون نوانس‌های غربی و عربی کارشان را پاکیزه‌تر از بقیه به مقصد رسانیدند.

    همایون خرم انسانی بود لطف طبع و محترم. تحصیلکرده و منزه. بی‌پیرایه و نکته‌سنج. در صدای سازش صداقت و یکرنگی را می‌شنیدند. به جرات می‌توانم بگویم که هرگز به دنبال شهرت‌های پوشالی نرفت. خیلی آرام و متین حرکت و هیچ‌گاه وارد زد و بندهای مرسوم در رادیو نشد. با سلیقه لباس می‌پوشید و همیشه سر وقت حاضر و همه را دوست داشت و احترام می‌گذاشت. او و تجویدی هرگز به دنبال مواد مخدر که باب روزگار بود نرفتند. من ابتدا او را با برنامه گلها شناختم. گاهی هم در میان ارکسترهای رادیو تک‌نوازی کوتاهی می‌کرد. هرگاه شب قبل کاری از او در برنامه گلها که تنها برنامه مورد علاقه ما شهرستانی‌ها بود، می‌شنیدم، صبح روز بعد در دبیرستان راجع به کارش و ذوق و سلیقه‌اش با هم‌کلاسی‌ها حرف زده و بحث می‌کردیم.هنگامی که نگارنده در سال ۷۲ به ایران آمدم شبی در منزل دکتر ناجی که من آن هنگام در همان مجموعه زندگی می‌کردم، دعوت داشتم و قرار بود شادروان همایون خرم هم بیاید. من مدت‌ها بود که با ویلن هنرمندی همراه نشده بودم. آن شب هنگامی که قرار شد او به تک‌نوازی بپردازد دیگر دوستان از من تقاضا کردند من ایشان را همراهی کنم. به احترام این مرد بزرگ و انسان پذیرفتم اما با این شرط که تنها در حد همراهی با ایشان بنوازم. در انتهای سلو، ایشان یکی از آثار قدیمی‌ خودشان را برای حسن ختام نواختند و من به طور ناخودآگاه کل تصنیف و بخش‌های میانی آن ترانه زیبا را همراه ایشان نواختم و برنامه به پایان رسید. ایشان ویلن را کنار گذاشتند و به طرف من آمدند و با تکیه کلام همیشگی‌شان گفتند: «اجازه بدهید که صورت شما را ببوسم» و ادامه دادند که من هرگز فکر نمی‌کردم که شما آثار مرا حفظ باشید. من در جواب گفتم: من با ساز و آثار شما در دوره نوجوانی زندگی کرده‌ام.باید توجه داشت که نقش رادیو در ترویج اصالت‌ها و آوای اصیل این مرز و بوم تا چه اندازه می‌تواند دل‌های جوانان را که سرمایه کشور محسوب می‌شوند به هم پیوند دهد. در این روزگار سیاست فرهنگی رادیو به‌خصوص تلویزیون عاری از این نگاه است.

    بیش از نصف جمعیت جوان ایران رادیو و تلویزیون را نگاه نکرده و نمی‌شنوند. این خرم‌ها، تجویدی‌ها، خالدی‌ها، کسائی‌ها و ورزنده‌ها و ده‌ها خواننده به‌نام آن روزگار بودند که نگذاشتند تا سکان احساس ملی در میان انبوه موسیقی‌های گوناگون، محو و بی‌رنگ شود.خرم آهنگ‌های جاودانه‌ای به تاریخ آوایی ایران افزوده است. همه تصنیف‌‌هایش نو، گیرا و متکی به اصالت موسیقی دستگاهی است. تو ای پری کجایی با شعر سایه تنها بخش اندکی از سلیقه او را نشان می‌دهد. خود ایشان برایم یک بار در دهه ۷۰ تعریف کرد: یک روز عصر که هوا رو به تاریکی می‌رفت از خانه بیرون زدم. منزلم روبه‌روی پارک ساعی بود و بچه‌های جوان بیشتر مواقع آن‌جا جمع بودند. به هنگام قدم زدن شنیدم که بچه‌های محل در کنجی خلوت کرده و دارند تصنیف توی ای پری کجایی را می‌خوانند. تعجب کردم، چرا که این تصنیف اثری سنگین بود و به نظر نمی‌رسید که جوان‌ها این اثر را در خاطر داشته باشند. هنگامی که از کنارشان می‌گذشتم، همه مرا شناختند و به احترام من سلام کرده و از من با کلماتی صمیمی قدرشناسی کردند. من اشک از چشمانم جاری شد و احساس کردم که با همه سختی‌ها که ملت ‌ما کشیده‌اند هنوز این آواها سینه ‌به سینه منتقل می‌‌شود و به آرامی از معنای باطنی این قوم سخن می‌گوید. هنگامی که هنرمندان سازی می‌نوازند یا اثری را از دل می‌سازند، لاجرم بر دل هم خواهد نشست. با این‌حال شادروان خرم در آخرین کنسرت‌شان در برج میلاد گفتند که من نمی‌دانم چرا جوانان ما تا این اندازه کم‌حوصله شده‌اند و در ساخت آثارشان خیلی وسواس لازم را به کار نمی‌برند. محتوای سخن این هنرمند ماندگار در عرصه ساخت ترانه‌های زیبا، می‌تواند درسی باشد تا جوانان ساده‌نگری در کار هنر را به کار، تلاش و اصالت تبدیل کنند تا به تاریخ آوایی این مرز و بوم اضافه شود. امروزه مردم با آثار دهه‌های گذشته و نغمات ماندگار آن دوره‌ها رابطه برقرار می‌کنند. باید اندیشید که چه بلایی بر سر این هنر آمده و با کندوکاو در تاریخ از این بلای ویروسی دوری کنند. خرم در میان ما به خرمی و به سبزی رفت، ما ماندیم با هزاران تعهد و مسئولیت در مقابل مردم ایران.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *