پریسا پیرزاده و پوریا پیرزاده، چندی قبل آلبوم «وکالیز» را منتشر کردند. این آلبوم منتخبی از آثار کلاسیک موسیقی دنیا و شامل نه قطعه از آهنگسازانی چون ویوالدی، راخمانینوف و شوبرت است. در این مجموعه نوازندگی ویولن و ویولا برعهده پریسا پیرزاده بوده و نوازندگی پیانو را پوریا پیرزاده به عهده داشته است. این دو هنرمند در حالی این اثر را منتشر کردهاند که در این سالها آثار موسیقی کلاسیک با غربتِ زیادی هم در اقبالِ مخاطب عام و هم رسانهها برخوردار است؛ اما این مساله برای این دو هنرمند جوان اهمیتی نداشته است؛ آنها میگویند که عشق به موسیقی کلاسیک، آنها را وادار به ادامهی فعالیت در این زمینه میکند؛ ضمن آنکه انگار انتشارِ این اثر، چون رسالتی برایشان بوده است. آنان میگویند تنها با کار زیاد و گسترش فعالیتهاست که میتوان شکافِ عمیقِ این نوع موسیقی با مخاطب را از بین برد. «پریسا پیرزاده» و «پوریا پیرزاده» با وجود جوانی با چهرههای مهمی در آهنگسازی و خوانندگی فعالیت داشتهاند و حالا امیدواریم که در کنارِ آن، آثارِ بیشتری از آنان را بشنویم:
- اگر موافق باشید، صحبت را از اینجا شروع کنیم که به نظر میرسد خوشبختانه هماکنون تعداد نوازندگانِ سازهای مختلف، بسیار زیاد شده است؛ این در حالی است که چه در سازهای کلاسیک و چه در سازهای سنتی، تعداد سولیستها بسیار اندک است. ما این روزها نوازندگانِ جوانِ بسیاری میبینیم؛ اما همچنان در ارکسترها، نوازندگان سولیست از نسلِ قبلتر هستند. چرا؟
پریسا پیرزاده: اینکه آیا در سازهای دیگر در این سالها سولیست معرفی شده است یا خیر؛ اما در سازِ تخصصی من، میدانم که تعداد زیادی نوازنده وجود دارند که متاسفانه به دلایل گوناگون، فرصت نشان دادن تواناییهایشان وجود ندارد. موسیقی کلاسیک در ایران همچنان بسیار محدود است و شنوندگانِ آن معدود؛ اصولا در فرهنگِ موسیقایی ما، موسیقی کلاسیک جایگاه چندانی ندارد و با تمام تلاشهایی که هماکنون فعالانِ این عرصه انجام میدهند؛ همچنان میتوان این خلا را مشاهده کرد. به همین خاطر است که یک نوازنده هر اندازه هم که توانا باشد، نمیتواند قابلیتهای خود را به نمایش درآورد. شما در این سالها چند ارکستر خصوصی دیدهاید که به طور منظم به برگزاری کنسرت بپردازد؟ ارکسترهایی که وجود دارند به شکلی کاملا خصوصی و با مشکلات بسیار زیادی اداره میشوند؛ اگر ارکسترهای خصوصی و دولتی زیاد شوند و از آن طرف شرایط به گونهای باشد که هر شب، رسیتالهای گوناگونی در سالنهای مختلف برگزار شود؛ آنوقت میتوان قضاوت کرد که آیا نوازندگانِ توانا در این سالها ظهور کردهاند یا خیر؟ من که در فضای نزدیکتری با دوستانِ نوازندهی سازهای کلاسیک در ارتباط هستم، میتوانم بگویم که نوازندگان بسیار خوبی هماکنون وجود دارد که بسیاریشان به استانداردهای بینالمللی نزدیک هستند؛ از آن طرف هم نمیتوان این انتظار را از هر نوازندهای داشت و این یک مسالهی طبیعی است. در تمام دنیا نوازندگان بسیاری فعالیت میکنند؛ اما تنها تعداد اندکی از آنان سولیست میشوند.
پوریا پیرزاده: ببینید، در خارج از کشور، «سولیستی» یک رشتهی مجزاست که در دانشگاه تدریس میشود و تا مقاطع بالا نیز میتوان در آن تحصیل کرد. شما اگر نوازندهای با سطح توانایی بالا باشید، میتوانید به عنوانِ سولیست انتخاب شوید و در آن صورت هم باید سالهای با ارکسترهای کوچکتر و با درجات کیفی پایینتر بنوازید تا سرانجام به ارکسترهای مهم راه پیدا کنید. ما در ایران چنین رشتهای را نداریم و متاسفانه خلا آن را نیز مشاهده میکنیم؛ اما همانطور که «پریسا» به این نکته اشاره کرد؛ اصلا نمیتوان از هر نوازندهای انتظار داشت که قابلیتهای یک سولیست را داشته باشد؛ به اعتقادِ من بخشی از این ماجرا در ذاتِ یک هنرمند نهفته است. برای مثال شما به سازِ زندهیاد حسن کسایی توجه کنید؛ ایشان وقتی نی میزد و بداههنوازی میکرد، تمام احساسات شما را درگیر میکرد. بعد از ایشان، صدها و صدها نی نواز ظهور کردند که خیلیهایشان تحصیلاتِ بیشتر و سواد بالاتری داشتند؛ اما شما تنها چند چهره میتوانید نام ببرید که این توانایی را داشته باشند. در غرب نیز نوازندگان و حتی سولیستهای بسیار خوبی وجود داشتهاند؛ اما تنها تعداد محدودی از آنها هستند که حس و حال مخصوص به خود یا امضای خودش را داشته باشد.
- خودِ نوازنده تا چه اندازه در رسیدن به چنین جایگاهی موثر است؟ مثلا آموزشی که میبیند یا تمرینی که میکند؟
پریسا پیرزاده: «آموزش» حتما شرط لازمی است؛ اما تواناییهای خود فرد هم در این میان اهمیت بسیاری دارد؛ به همین خاطر است که ممکن است چند نوازنده از استادِ واحدی آموزش ببینند؛ اما نگاههای متفاوتی داشته باشند و تاثیرگذاریهای مختلفی و برخی به عنوان سولیست به ارکسترهای مهم راه پیدا میکنند و برخی دیگر نه. شاید همانطور که «پوریا» اشاره کرد؛ بخشی از این مساله ذاتی باشد. مثلِ شاعری که شعر در خونش است یا آهنگسازی که نوشتنِ قطعه از وجودش میآید و قطعا از کسی که تنها آموزش آهنگسازی دیده است، موفقتر است. بخش زیادی هم به «تمرین» برمیگردد و جدیتی که شما در این زمینه دارید.
- شما در روز چند ساعت تمرین میکنید؟
پریسا پیرزاده: خب طبیعی است که وقتی یک نوازنده وارد کارِ حرفهای موسیقی میشود؛ وقتِ کمتری برای تمرین دارد (که البته نباید اینطور باشد؛ اما گاهی اجتنابناپذیر است) من خودم شاید این روزها کمتر از قبل تمرین کنم؛ اما یادم میآید زمانی که مشغول یادگیری این ساز بودم، چنان تمرینات فشردهای را انجام میدادم که خانوادهام، درِ اتاق من را میزدند و میگفتند که برای چند ساعت هم که شده، دیگر تمرین نکنم. آن زمان شاید تا روزی ۶ ساعت هم تمرین میکردم؛ اما همچنان سعی میکنم لااقل روزی یک ساعت گام و اتود بنوازم که روی فرم باشم. هیچ نوازندهای نمیتواند تمریناتِ خود را متوقف کند؛ در این صورت تواناییهای خود را از دست خواهد داد؛ درست مثلِ ورزشکاری حرفهای که علاوه بر مسابقات، باید همواره تمریناتِ منظم خود را داشته باشد.
- اگر «آموزش» را یکی از ارکانِ این ماجرا بدانیم؛ به نظر میرسد که هنرستان موسیقی در زمانی، خروجیهای بسیار درخشانی داشت و نوازندگان مهمی از آن بیرون آمدند.
پریسا پیرزاده: بله، هنرستان موسیقی زمانی خروجیهای بسیار زیادی داشت. من خودم زمانی که وارد هنرستان شدم؛ ابتدا خانم «اقدم» و بعد از ایشان، خانم سعیدی به عنوان رییس هنرستان فعالیت میکردند و استادانِ بسیار بینظیری در آنجا تدریس داشتند که در نگاه ما به موسیقی بسیار موثر بودند؛ برای مثال استاد «سیاوش ظهیرالدینی» در آن زمان در هنرستان حضور داشتند که من همیشه به شاگردی ایشان افتخار میکنم. شاید ما از خوششانسترین انسانهایی بودیم که زمانِ ایشان در هنرستان درس میخواندیم. ایشان اسطورهی من در موسیقی بود و هماکنون میتوانم با قطعیت بگویم اگر کسی چون ایشان معلم من نبودند، هرگز به این نقطهای که هماکنون رسیدهام؛ نمیرسیدم. ایشان خیلی جدی کار میکردند و همین نگاه را به ما نیز تزریق میکردند؛ ضمن اینکه همیشه توانایی هنرجو را به او یادآور میشد. همواره به ما یادآوری میکرد که توانایی نواختنِ این قطعات را داریم؛ در عین حال ما خودمان هم انگار نسلی بودیم که انگیزهی بسیاری داشتیم و خیلی جدی کار میکردیم. موسیقی مهمترین دغدغهی ما در آن زمان بود. الان متاسفانه اینطور نیست.
- شما هیچوقت در پارسیان نواختید؟
پریسا پیرزاده: زمانی که ۱۸ ساله بودم که آقای «مازیار ظهیرالدینی» برای اجرای کنسرت در ترکیه از من دعوت کردند که به خاطر همزمانی با امتحانات دانشگاه نتوانستم در آن حضور داشته باشم و همیشه از این مساله متاسفم. همانزمان آقای «علی رهبری» نیز مسترکلاسی را برای نوازندگان ترتیب داده بودند. این ارکستر همیشه به برگزاری مسترکلاسها توجه داشت.
- آقای پیرزاده هنرستان پسران هم چنین وضعیتی داشت؟
پوریا پیرزاده: زمان ما زندهیاد رشیدی، مدیریت هنرستان را به عهده داشتند که بسیار بینظیر بودند؛ ایشان زحمات بسیاری در این زمینه میکشیدند و انتخابهایشان در زمینهی استاد نیز بسیار مناسب بود؛ به همین خاطر نوازندگان همدوران و قبلتر از ما، هر چه داریم از ایشان است. بعد از ایشان هم آقای محمدی این مسوؤلیت را قبول کردند.
- در حوزهی موسیقی کلاسیک؛ اما به نظر میرسد هنرستان دختران چهرههای بیشتری را به موسیقی معرفی کرده است.
پوریا پیرزاده: من موافقِ این مساله نیستم؛ بهخصوص اینکه با توجه به شرایط کشور، متاسفانه فعالیتهای نوازندگان خانم نسبت به آقایان بسیار محدودتر است؛ اما هنرستان موسیقی پسران نیز چهرههای بسیاری را معرفی کرد؛ البته هر چه زمان میگذرد تعداد این چهرهها کمتر میشود؛ یک نسل قبل از ما کسانی چون آقای کیارس، فریوسفی و غیره از این هنرستان فارغالتحصیل شدند و در زمان ما نیز نوازندگانی چون آرین قیطاسی، مهرداد عالمی و آیدین داودی – که هماکنون در امریکا فعالیتهای موسیقاییاش را انجام میدهد- به نظر میرسد که حالا این شکوفایی کمتر شده است.
- شما خودتان هم در هنرستان تدریس داشتهاید؛ وضعیت کنونی آن را چطور ارزیابی میکنید؟
پریسا پیرزاده: با تمام احترامی که برای زحماتی که همچنان برای هنرستان کشیده میشود؛ متاسفم بگویم که در این سالها عواملی باعث شده تا هنرستان موسیقی دیگر کارکرد گذشتهی خودش را نداشته باشد. زمانی که ما در آنجا درس میخواندیم، اگر اساتید تشخیص میدادند که هنرجویی استعداد یا گوشِ مناسب برای موسیقی ندارد؛ با پدر و مادرش صحبت میکردند و از او اجازه میخواستند تا از هنرستان خارج شود؛ اما در حال حاضر به این خاطر هنرجو شهریه پرداخت میکند، دیگر این مساله اهمیتی ندارد؛ به همینخاطر ما فارغالتحصیلانی را مشاهده میکنیم که هنوز بلد نیستند سازِ خوبی بزند و خب به شکل طبیعی در دنیای موسیقی نیز نمیتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند.
پوریا پیرزاده: من هم از این مساله متاسفم.
پریسا پیرزاده: من مدتی در هنرستان تدریس میکردم و ۷-۶ شاگرد داشتم؛ دو نفرشان استعداد بسیار زیادی داشتند؛ اما اکثریت آنها برای این ساز مناسب نبودند؛ من مدتی تلاشم را کردم که آنها را به سطح قابل قبولی برسانم؛ اما با اینکه آنها سالها در هنرستان بودند؛ هنوز در بدیهیات اشکال داشتند؛ به همین خاطر هم خودم دیگر تمایلی نداشتم که به کارم در آنجا ادامه دهم. نمیدانم، دوست داشتم همه خوب باشند. شاید هم کمی ایدهآلگرایانه فکر میکنم.
پوریا پیرزاده: ضمن اینکه تدریس یک کار تخصصی است. هر نوازندهی خوبی نمیتواند مدرس خوبی باشد؛ هر چند که بسیاری این توانایی را دارند؛ به هر حال حوصلهی زیادی میخواهد.
- به نظر میرسد که بحث آموزش موسیقی یکی از مهمترین چالشهای این روزهای موسیقی است. آقای پیرزاده شما هیچ سابقهی تدریس داشتهاید؟
من هنرستان تدریس نکردم؛ اما به همراه خانم «بهار ایلچی» آموزشگاهی داریم که دو روز در هفته آنجا تدریس دارم.
- شما به افت کیفی آموزش در هنرستان اشاره دارید؛ اما به نظر میرسد که این مساله را میتوان در آموزشگاهها و حتی دانشگاه هم مشاهده کرد. منشا این ماجرا چیست؟
پوریا پیرزاده: ببینید این مساله تنها محدود به موسیقی نیست، اگر کمی موشکافانه به این وضعیت نگاه کنیم، مشاهده میکنیم که وضعیت آموزش از دبستان تا دانشگاه به هم ریخته است؛ چون سیستمهای آموزشی ما چندان با علمِ روز آموزش خود را منطبق نمیکند. این وضعیت در شاخههای هنری بسیار حساستر است؛ من همین چند روز پیش در جشن ویولون، اجرایی داشتم که یک دختر ده سالهی کرد در آنجا وجود داشت که استعداد بسیار زیادی داشت؛ این کودک اگر توان پرداخت ترمی ده تا پانزده میلیون را نداشته باشد، چگونه باید رشد کند؟ ما در کل ایران دو هنرستان داریم. علاوه بر تهران، یک هنرستان دخترانه در تبریز است و یک هنرستان در اصفهان که آنها هم خروجی چندانی ندارند؛ استعدادهایی که در زاهدان، کردستان یا شهرهای دیگر است؛ چگونه باید رشد کنند؟ من اطمینان دارم که بسیاری از اساتیدِ بزرگ حاضر هستند حتی به صورت رایگان به این استعدادها آموزش دهند؛ به شرطِ اینکه جایی برای معرفی آنان وجود داشته باشد. نوازندهای مثل «پریسا» و امثال او زیر نظر اساتیدی چون ظهیرالدینی، قربانی، زندهیاد خورشیدفر و دیگران کار کردهاند که حالا حرفی برای گفتن داشته باشند. این روند باید ادامه داشته باشد.
پریسا پیرزاده: بله؛ بحث استعدادهای خاصی که توانایی مالی ندارند؛ جداست؛ اما از آن طرف نباید فراموش کرد که وقتی حقوق یک استاد از لحاظ معنوی و مادی رعایت نشود، او انگیزهای برای درس دادن ندارد. باید پرداختی مناسبی باشد تا او به جای نواختن در استودیو یا کنسرت یا هر کارِ دیگری به تدریس بپردازد. ضمن اینکه وظیفهی تشخیص اینکه آیا یک هنرجو استعداد دارد یا نه؛ بر عهدهی معلم نیست. باید مرحلهی استعدادیابی در جای دیگری انجام شود و نظارتِ دقیقی در این میان شکل گیرد.
- خب این مشکل در دانشگاههای موسیقی هم وجود دارد.
پریسا پیرزاده: بله. خوشحالم که این را میشنوم. ما حتی فوق لیسانسهایی در موسیقی میبینیم که خیلی دربارهی آنچه خواندهاند، اطلاعاتی در دست ندارند. در رشتههای دیگر هم همینطور است. مگر تمام کسانی که از دانشکدهی پزشکی فارغالتحصیل میشوند؛ پزشکان حاذقی هستند؟ ایکاش در این زمینه کارهای مهمی انجام شود.
- چه باید کرد؟
پوریا پیرزاده: صریح بگویم؟
- حتما.
پوریا پیرزاده: وقتی خانه از پایبست ویران است؛ همه چیز به همان شکل ادامه پیدا میکند و فکر میکنم برای بهبود شرایط باید ۹۰ درصد مدیران تغییر کنند. در هنر هیچکس سر جای خودش نیست. در هر جایی ما به مدیران با کفایت نیاز داریم که از جریان روز آگاه باشند. وقتی شما پلهی اول را در تحصیل درست برندارید؛ حتی ممکن است که تا دکترا پیش بروید و به نتیجهی مطلوب نرسید. به نظر من شما –سایت موسیقی ما- میتوانید به پیشرفت موسیقی کمک کنید؛ همانطور که در این سالها ما این تاثیر را دیدهایم و خوشبختانه توانستهاید برخی خلاها را پر کنید.
- ممنونم؛ اما با تمامی این مسایلی که شما مطرح کردید، به نظر میرسد که در حال حاضر تعداد نوازندگان سازهای کلاسیک بسیار بیش از قبل شده است.
پریسا پیرزاده: شاید به این خاطر است که جمعیت زیادتر شده است؛ نمیتوان گفت که تمامِ این نوازندهها حرفهای یا خیلی خوب هستند؛ اما همین که فعالیت میکنند، باعث خوشحالی است. ما در کشوری زندگی میکنیم که موسیقی در آن جدی گرفته نمیشود و هر چه تعداد نوازندگان و مخاطبان بیشتر شود؛ اتفاق خوشایندتری رخ میدهد.
- خب از این بحث اگر بگذریم، این روزها مشغول انجام چه فعالیتی هستید؟
پریسا پیرزاده: در این مدت مشغول ضبط آلبوم «وکالیز» با همراهی «پوریا» بودم. کار روی این آلبوم از عید امسال شروع شد و شهریور ماه منتشر شد؛ چون این آثار در استودیوی شخصی خودمان انجام شد؛ پروسهی تولید آن چندان به طول نیانجامید. میکس و مسترینگ کار نیز بر عهدهی «پوریا» بود.
- اصلا انگیزهتان از انتشار «وکالیز» با توجه به اینکه اصولا آثاری از این دست معمولا با اقبال مخاطب روبهرو نمیشود؛چه بود؟
اتفاقا پیش از انتشار این اثر داشتم به این مساله فکر میکردم که چرا در این سالها با وجود این تعداد نوازندهی کلاسیک، آثاری از این دست منتشر نشده است؟ من این همه سال ساز زدهام؛ فکر کردم باید آلبومی منتشر کنم تا به عنوان رزومهی من باشد. البته کمی هم ریسک داشت؛ با خودم فکر میکردم که مبادا کسی آنها را گوش نکند یا اینکه کیفیت لازم را نداشته باشد؟ اما با همهی اینها، این اثر را منتشر نکردم.
- به بازگشت مالی فکر نمیکردید؟
نه برایم مهم نبود. من به اندازهای موسیقی کلاسیک را دوست دارم که تنها انجام فعالیتی در این زمینه برای من کفایت میکند. نمیخواهم بگویم که روی این موسیقی تعصب دارم؛ اما دوست داشتم که این کار را انجام دهم. من ممکن است فعالیتهایی در حوزههای دیگر داشته باشم؛ اما همیشه موسیقی کلاسیک اولین و مهمترین دغدغهی من است.
- انتخاب قطعات به چه صورت بود؟
پوریا پیرزاده: یک سری را با هم انتخاب کردیم و یک سری را پریسا خودش انتخاب کرد.
پریسا پیرزاده: با بسیاری از این قطعات نوستالژی داشتم و علایق شخصیام بود؛ مثلا از چهارفصل ویوالدی، «بهار» و «تابستان» را نواختم. وقتی این دو قطعه را در هنرستان میزدم استادم خیلی دوست داشت؛ اما بعد از این همه سال فکر کردم که چقدر با پختگی بیشتری آنها را مینوازم.
- وکالیز ادامه پیدا میکند؟
پریسا پیرزاده: باید از پوریا پرسید (خنده) ما هر دو فعالیتهای فردی هم داریم؛ اما امیدوارم که این کار ادامه پیدا کند؛ هماکنون مشغول کار برای روی یک سری قطعات ایرلندی، اسکاتلندی، اسپانیایی و امریکای جنوبی هستیم که «پوریا» نت ویولون را نگاه میدارد و برای یک پرکاشن و پیانو تنظیم میکند. امیدوارم که کار متفاوتی شکل بگیرد.
پوریا پیرزاده: شاید با تریو یا کوارتت اجرا میشود.
- و کارهای دیگر؟
از خرداد ماه در کنسرتهای «فروغ» با خوانندگی آقای «علیرضا قربانی» حضور دارم که تا پایان سال ادامه خواهد داشت و بعد از آن در سالِ آینده، پروژهی جدیدی آغاز خواهد شد. برای جشن ویولون نیز با همراهی آقای «مروستی»، تریویی اجرا کردیم و در کنار تمام اینها به تدریس مشغول هستم.
- پروژهی «کافهها» همراه با آقای خلعتبری به کجا انجامید؟
من مدتها در «ذاستا» بودم و از این بابت بسیار خوشحالم. آن گروه بسیار قدرتمند بود؛ اما با شروع این پروژه به خاطر فعالیتهای شخصیام، با شکلی احترامآمیز و دوستانه از کار کنار کشیدم. این کار پروژهی سنگینی بود؛ ضمن اینکه من اصولا بیشتر فعالیتهای انفرادی را دوست دارم.
پوریا پیرزاده: من یک سال و نیم است که در ارکستر آقای «صادقی» حضور دارم و کنسرتهای متعددی را همراه با ایشان در تهران و شهرستانها انجام دادهایم. در ضبطهای استودیویی، نیز با همراهی آقای اورکی مشغول آهنگسازی چند فیلم سینمایی و سریال هستیم که احتمالا یک یا دو کار از آن در جشنوارهی فیلم سال جاری نمایش داده خواهد شد؛. علاوه بر آن آهنگسازی دو فیلم با کارگردانی آقای«کمال مقدم» را انجام دادم که قرار است در گروه هنر و تجربه اکران شود.
- چه عجیب که هم به عنوان نوازندهای کلاسیک فعالیت دارید و هم نوازندهی ارکستر خوانندهای چون آقای صادقی هستید.
بله؛ فرق این دو از زمین تا آسمان است. شما وقتی در ارکستر پاپ به عنوان نوازنده حضور دارید، برای مردم مینوازید؛ ولی زمانی که ساز کلاسیک مینوازید، باید فارغ از هر اشتباهی بنوازید. اینها هر کدام خصوصیاتِ خاص خودش را دارد. در تمام دنیا وقتی روی سن موسیقی پاپ اجرا میشود، اگر نواقصی هم داشته باشد مخاطب یا آن را متوجه نمیشود یا برایش اهمیتی ندارند؛ اما در موسیقی کلاسیک یک اشتباه کوچک غیرممکن است؛ اما فعالیت در هر دو زمینه زیباییهای خاص خود را دارد.
- اما خیلی از فعالان موسیقی کلاسیک به موسیقی پاپ موضع دارند.
نباید اینطور باشد. هر موسیقی مخاطبان خاص خود را دارد و قابلِ احترام است؛ ضمن آنکه بیش از آنکه مهم باشد که شما در چه سبکی کار میکنید؛ این اهمیت دارد که با چه کیفیتی آن کار را انجام میدهید. شما ممکن است یک چهرهی برتر در زمینهی موسیقی پاپ باشید و یک چهرهی متوسط در موسیقی کلاسیک. از آن گذشته نوازنده زمانی نوازندهی کاملی است که بتواند تمام سبکها را بنوازد. خیلیها گمان میکنند که نوازندهی خوب به این معناست که بتواند از روی نت بدون هیچ عیب و نقصی اجرا داشته باشد، در حالی که صدها سال است که آثار بتهوون و موتزارت و دیگران را نوازندگانِ قدرتمند دنیا مینوازند – و گاهی خیلی بهتر از ما- بنابراین نوازندهای که بتواند بداههنوازی کند یا تمی از خودش را خلق کند، ماندگار میشود.
- فعالیتهایتان بیشتر در حوزهی نوازندگی است یا آهنگسازی؟
پوریا پیرزاده: هر دو. بسیاری از آهنگسازان بعد از مدتی روی آهنگسازیشان متمرکز میشوند و گاهی چنان از نوازندگی فاصله میگیرند که شاید سازشان، قدرتِ گذشته را نداشته باشد؛ اما من خودم دوست دارم که در هر دو زمینه فعالیت کنم.
- خانم پیرزاده شما هم آهنگسازی میکنید؟
ما در هنرستان، بحثی با نام «تم واریاسیون» داشتیم که قرار بود هر کس برای قطعهی موتسارت چیزی بنویسد؛ من وقتی این را نوشتم؛ آقای نوروزی به من گفتند که آهنگسازی را جدی بگیر. شاید از نوع نگرش من خوششان آمده بود، اما من این کار را جدی نگرفتم.
- چرا؟
شاید به این خاطر که پوریا بود و کمکم میکرد. (خنده) اما دلم میخواهد حتما این نکته را اشاره کنم که آقای نوروزی به درک و شعور موسیقی ما کمک بسیاری کرد. ایشان دریچهی دیگری را روی ما باز کردند. اینکه تاریخ موسیقی کلاسیک جهان را بشناسی؛ در کاراکتر نوازندگیات تاثیر زیادی خواهد داشت.
- به نظر میرسد در همهی این سالها هر دو با وجود جوانی، پرکار بودهاید و با آهنگسازان و خوانندگانِ متفاوتی همکار بودهاید. این همه فعالیت به چه شکل انجام میشود؟
شاید مهمترین دلیلِ آن، این است که من این کار را دوست دارم. ما هر دو از یازده سالگی موسیقی را شروع کردیم. به هنرستان موسیقی رفتیم و ۶ سال، ما در آنجا درس خواندیم و در دانشگاه نیز در مقطع لیسانس و فوق لیسانس فعالیتهای خودمان را ادامه دادیم. در این پروسهای که طی شد، من تجربیات بسیار زیادی کسب کردم. همکاری با آهنگسازان و خوانندگان برای من تجربیات زیادی داشت و علاوه بر آن به معرفی من در جامعهی موسیقی کمک کرد. آقای جهانآبادی برای تور «هوای گریه» دعوت کردم که در این کنسرت حضور داشته باشم.
- و بالاخره اینکه به نظر میرسد که نوازندگی شغلِ بیرحمی است و معمولا نوازندگان بعد از مدتی دچار آسیبهای جسمی میشوند و حتی قدرت نوازندگی را از دست میدهند.
من الان شاید نزدیک ۱۷ سال است که ساز میزنم و فکر میکنم با مشکلات جسمی مواجه شدهام. شاید تنها تا ده سال دیگر بتوانم ساز بزنم . بعد از آن نمیدانم باید چه کاری انجام دهم؟ اصولا هر کاری که با دست انجام شود، مشکلاتِ خاص خودش را دارد. البته انجام ورزشهای مناسب میتواند این مساله را به تعویق بیاندازد.
پوریا پیرزاده: البته نوازندهای چون «روبن اشتاین» تا وقتی زنده بود، پیانو مینواخت.
- و بالاخره فکر میکنید برای افزایش مخاطبان موسیقی کلاسیک باید چه کاری انجام داد؟
پریسا پیرزاده: اتفاقا من فکر میکنم که ما مخاطبان خوبی در این زمینه داریم که خب ممکن است تعدادشان از مخاطبان سایر سبکها کمتر باشد؛ اما مخاطبانی بسیار آگاه هستند. با این همه باید مدام رسیتال گذاشت و به رشد این موسیقی کمک کرد. باید از ارکسترهای خصوصی حمایت کرد. خیلیها از نوازندگان بزرگ ما از ایران رفتند؛ چون دیدند که کارشان جدی گرفته نمیشود و این ضربهی بزرگی به موسیقی کلاسیک ما میزند.
پوریا پیرزاده: در تمام دنیا این شکاف است؛ اما در ایران بسیار عمیقتر است. فکر میکنم رسانهها – به خصوص سایتی مثل شما- میتواند کمک خوبی در برداشتنِ این شکاف باشد. امیدوارم روزی را ببینیم که موسیقی کلاسیک ما چنان رشد کند که دیگر هیچکس برای انجام فعالیت نیازمند مهاجرت نباشد.
دیدگاهتان را بنویسید