نوشتن برای «همایون خرم» کار سختی است. بعضی وقتها دوست دارم به جای نوشتن، باید چشمهایم را ببندم و به حافظه نوستالژیکام سری بزنم. خوب که دقیق میشوم، آرام آرام سر و کله نواهای ماندگاری پیدا میشود که هنوز هم، حتی فکر کردن به آنها حالی به حالیام میکند: «توای پری کجایی…»، «امشب در سر شوری دارم…» و…
بعد فکرش را بکنید رو در روی خالق این آثار نشستهاید و او در مورد همه دلتنگیهای این سالهایش صحبت میکند. دلش پر است و نمیشود وسط حرفش پرید. آرام و صبور است و گه گداری ساعتاش را هم دید میزند تا شرمندگی ما چند برابر شود. اصلا به روی خودش نمیآورد که دیرش شده و ما بیش از حد مجازمان مهمان خانه ساده و صمیمیاش شدهایم.
این گفتگو قبل از بیماری و بستری شدن استاد انجام شد ولی بنا به دلایلی با کمی تاخیر منتشر میشود. راستش را بخواهید ترسیدیم آنرا در دورهای که حال استاد چندان مساعد نبود، منتشر کنیم. گفتیم خدایی نکرده متهم به عادتهایی از قبیل «سوء استفاده از احساسات علاقمندان به استاد» یا «فرصت طلبی» شویم. دست نگه داشتیم تا حال استاد بهتر شود و بتواند با انرژی تمام این ویدئو را ببیند و از آن انرژی بگیرد تا ادای دینی کوچکی کرده باشیم به همه خاطراتی که با آثار بزرگ مرد موسیقی ایران داشتهایم.
جذابیت دیدن این ویدئو زمانی بیشتر میشود که بدانید در هنگام فیلم برداری، به دلیل ترس از خراب شدن صدا، همه کولرها خاموش شدند تا «سعید عبداللهی» همین طور عرق بریزد. استاد هراز چندگاهی با نگرانی از سعید میپرسید: «حالت خوبه پسرم؟!» و صحبتهایش را ادامه میداد! نگرانی از حال فیلم بردار ما به وضوح از نگاه استاد معلوم و مشهود است. به حالت چشمهای استاد دقت کنید، منظورم را متوجه میشوید…
دیدگاهتان را بنویسید