«آقای قربانی باوجودِ آنکه میداند تالیف کتاب سود مالی چندانی نداشته و با تیراژ پایینی در دسترس علاقهمندان قرار می گیرد؛ اما به راه خود در موسیقی ادامه داده و کار مورد نظرش را به نتیجه می رساند. بیان مطالب علمی و فنی به زبان ساده کار دشواری است؛ اما آقای قربانی با تکیه بر فعالیت های دانشگاهی و حضور مستمرش در ارکسترها به ویژه ارکستر موسیقی ملی توانست این کار را به بهترین شکل انجام دهد. سازهای زهی که تصویرشان بر روی جلد کتاب «ارکستراسیون به زبان ساده» آمده است، قلب ارکستر هستند. بعد نوبت سازهای چوبی، بادی و برنجی و ضربی است. اگر شناختی از موسیقی ایرانی هم داشته باشید، در نهایت به صدادهی های متفاوتی می رسید.»
اینها را «فرهاد فخرالدینی» دربارهی کتاب «ارکستراسیون به زبان ساده» گفت که شاگردش علی اکبر قربانی آن را نگاشته است. کتابی که مورد تایید بسیاری از بزرگانِ موسیقی از جمله فرهاد فخرالدینی، احمد پژمان و نادر مشایخی قرار گرفته است. این کتاب، جلد اول از مجموعه کتاب های «ارکستراسیون به زبان ساده» است و هدف از تالیف آن، رسیدن به یک متد آموزشی در زمینه ارکستراسیون است تا علاقمندان رشته آهنگسازی بتوانند با استفاده از فرمول ها و راهکارهای ارائه شده، به یک ارکستراسیون منطقی و زیبا دست پیدا کنند. این کتاب در ۷ فصل با پرداختن به موضوع های مختلف و ارائه مثال هایی از بزرگان موسیقی به همراه نمونه های صوتی، هنرجویان این رشته را برای دست یافتن به راهکارهای مرسوم که توسط استادان موسیقی نیز به کار گرفته می شوند، یاری می دهد.
علی اکبر قربانی، سالها در کنارِ «فرهاد فخرالدینی» عضو شورای فنی ارکستر ملی ایران و ارکستر مهرنوازان، بوده است. او موسیقی را از کودکی با نوازندگی تنبک، سه تار، سنتور و پیانو آغاز و دروس آهنگسازی را نزد فرهاد فخرالدینی فرا می گیرد. ایشان در کنار همکاری با بزرگان موسیقی، ساخت موسیقی فیلم و سریالهایی همچون «کلانتری غیر انتفاعی»، «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران»، «همه خانواده من»، «روباه»، «فرزندان آفتاب» و انیمیشن «عاشورائیان» را نیز بر عهده داشته است.
- دربارهی کتاب ارکستراسیون به زبان ساده توضیح میدهید؟
من این کتاب را ابتدا به صورت جزوه در اختیارِ هنرجویانِ ارکستراسیون قرار میدادم. در واقع جزوهای که تهیه کرده بودم، خلاصهای از کتابهای موجود از جمله ارکستراسیون کورساکف، کنت کنان و کوکلن بود. من ارکستراسیون را به همان شیوه تدریس و به تدریج هم آن را کاملتر میکردم و گاهی هم تغییراتی در آن میدادم تا هنرجویان مباحث مطرح شده در آن را بهتر درک کنند. بخشی از مطالبی را هم که به آن اضافه میکردم بر اساسِ تجریباتِ شخصی خودم بود؛ چون من سالها با ارکسترهای بزرگ همکاری داشتم.
- یعنی دیگر فقط بر اساسِ نظریاتِ «کورساکف» نبود؟
خیر. بیشتر به شیوهی خودم نزدیک میشد. سرانجام به فکر افتادم که میشود آن را به صورت یک کتاب منتشر کرد، به خصوص اینکه هنرجویان آهنگسازی که این مبحث را آموزش میبینند، کتابهای چندانی در اختیار ندارند.
- شما بیشتر همراه با ارکستر ملی کار کردید و کورساکف در زمینهی موسیقی ارکسترال غربی؛ چطور این دو با یکدیگر تلفیق شد؟
مبحث ارکستراسیون، یک موضوع استاندارد است و کسی که کار ارکسترال میکند با هر ارکستری که سر و کار داشته باشد، مقدماتِ کلاسیک را باید آموزش ببیند؛ اما در این زمینه تجربه نقشی بسیار مهم دارد؛ همانطور که یک آهنگسازِ ایرانی برای هارمونیزه کردنِ موسیقی ایرانی، باید اصول هارمونی کلاسیک را بداند؛ اما از آن اصول برای موسیقی ایرانی استفاده میکند؛ در ارکستراسیون هم وضع به همین شکل است. تجربهی سالها تدریس به من نشان میداد که دانشجویان آهنگسازی با آموزش ارکستراسیون کمی مشکل دارند؛ چون اصول مدون شدهای در این زمینه وجود ندارد. البته کتابهای زیادی در این زمینه وجود دارد؛ اما از مباحث مقدماتی آغاز نشدهاند.
- این کتاب این مشکل را برطرف کرده است؟
من سعی کردم در این کتاب برای هنرجویانی که میخواهند با این مبحث آشنا شوند، از همان قدم اول توضیحاتی را ارایه دهم. تدریس در این زمینه به من کمک کرد تا بدانم که سوالات دانشجویان چیست و به همان سوالات پاسخ دهم. شما وقتی کتاب هارمونی را میخوانید، از همان ابتدا و از نقطهی آغاز شروع به درس دادن میکند؛ مثلا اینکه چطور یک آکورد ساخته میشود؟ چطور تریادها به وجود میآید؟ چطور آنها را میتوان چیدمان کرد و آکوردها را چگونه میتوان کنار هم گذاشت؟ من سعی کردم این اصول را در ارکستراسیون رعایت کنم؛ اینکه ارکستر چیست و چطور میتوان آن را چیدمان کرد و سازها چطور میتوانند کنار هم قرار بگیرند و چطور میتوان به یک صدای منطقی و معقول رسید؟ البته در ارکستراسیون تجربه تاثیر بسیار زیادی دارد. بسیاری از استادان آهنگسازی میگویند که ارکستراسیون یک امرِ تجربی است. معمولا کسانی که در ارکستر ساز میزنند و با صداها آشنایی دارند، تجربهشان به آنها کمک میکند و اصولا کسی وقتی کاری را برای ارکستر مینویسد، باید بتواند آن را بشنود که در نهایت با ارکستر چه صدایی میدهد؟ این تجربه به هیچ عنوان قابل انتقال نیست. مثل این میماند که من از موسیقیای که میشنوم، لذت ببرم و بخواهم آن لذت را به دیگری انتقال دهم. این مساله غیرممکن است. او باید خودش آن موسیقی را بشنود و بتواند آن را درک کند. مسالهی تجربه در ارکستر هم همین است و علم و تجربه مکمل همدیگر هستند. کسی که علماش را داشته باشد و بتواند تجربه را هم در ارکستر به دست بیاورد، میتواند به نتایج خوبی برسد.
- تا پیش از اثرِ شما، چه آثاری در این زمینه وجود داشت؟
مهمترینِ آنها کتابِ کورساکف است و آثاری از سامویل ادلر، کوکلن، کنت کنان، برلیوز و اشتراوس و آثارِ دیگری که در این زمینه بسیار وجود دارد؛ اما ممکن است برای دانشجویانِ ما به خوبی قابلِ درک نباشند.
- یعنی هیچ آهنگسازِ ایرانی اثری در این زمینه انجام نداده است؟
خیر.
- چرا موسیقیدانان ایرانی تا این اندازه در زمینهی تالیفِ کتاب کم کار هستند؟
بخشی از آن به این دلیل است که استفادهی ما از قواعدِ کلاسیک به صد سال هم نمیرسد. استفاده از اصول موسیقی کلاسیک از زمانِ «علینقی وزیری» در ایران متداول شد که البته آن زمان هم مخالفان بسیار زیادی داشت و بسیار هم محدود بود؛ اما اندک اندک راهش را باز کرد. هنرمندان زمانی که میبینند، میتوانند موسیقی را با استفاده از اصولِ کلاسیک بنویسند و اثری تاثیرگذار خلق کنند، چرا این کار را نکنند؟ لازمهی آن، طی کردنِ دورههای آهنگسازی است تا سطحِ سواد در این زمینه بالا برود. به نظر من صد سال زمان زیادی نیست؛ در حالی که در اروپا سالهای بسیار زیادی است که روی علم هارمونی، کنترپوان و دیگر علوم موسیقی کار شده است و همچنان این راه ا امه دارد. از طرفی شاید آهنگسازان ما هنوز به آن خودباوری نرسیدهاند که در زمینههای مختلف موسیقی کتاب بنویسند.
- اما ما در زمینهی اصول موسیقی ایرانی هم کتابهای چندانی نداریم. شیوههای آموزشی وجود دارد؛ اما مباحث تئوریک کمتر نوشته شده است.
متاسفانه همینطور است؛ به نظر میرسد که بسیاری از اهالی موسیقی بیشتر به کار عملی مشغول هستند و فرصت کافی برای فعالیت در این حوزه را ندارند. اما اگر هر کس تجربیاتِ خودش را بنویسد؛ میتواند بسیار مفید باشد. البته در چند سال اخیر شاهد کتابهای ارزشمندی از استاد فخرالدینی بودهایم که در زمینههای مختلف موسیقی ایرانی تالیف کردهاند. به هر حال هنرجویان موسیقی گرایش بسیار زیادی در این باره دارند. وقتی میبینیم که آذربایجانیها تحت تاثیر موسیقی روسیه، چقدر تغییر کردند؛ مشوقی برای ما آهنگسازان ایرانی هم میشود تا در این زمینه فعالیتهای بیشتری انجام دهیم. مخاطبان هم در این سالها ذایقهشان بالا رفته است و همین هم مشوقی برای موزیسینهاست.
- آیا ذایقهی مخاطب واقعا بالا رفته است؟
منظورم من مخاطب عام نبود. منظورم مخاطبان اصلی موسیقی که خودشان هم اهلِ موسیقی هستند. برای مثال هنرجویان موسیقی و کسانی که خودشان ساز میزنند؛ اما متاسفانه سطح مخاطبان عام بسیار بسیار پایین آمده است.
- چقدر وقت صرفِ نگارش این کتاب شد؟
حدود سالِ ۸۹ شروع به نوشتنِ این کتاب کردم، هر چند که مدتی به خاطر مشغلههای دیگر، کارِ نگارشِ کتاب به تعویق افتاد؛ اما دو- سه سالِ اخیر دوباره با تمرکز بسیار این کار را انجام دادم. کتاب سالِ گذشته به پایان رسید و امسال منتشر شد.
- کسی هم در این زمینه با شما همکاری داشت؟
بیشتر کار کتاب را خودم انجام دادم؛ پیدا کردنِ مثالهای مناسب بسیار وقتگیر بود و زمان زیادی صرف میشد تا بهترین نمونهها را پیدا کنم. حتی آماده کردن کتاب برای چاپ، تایپ، صفحهآرایی را نیز خودم انجام دادم. این کتاب نمونهی صوتی- تصویری هم دارد که هنرجو میتواند مثالهای کتاب را در آنها بشنود؛ خانم «مریم تحویلداری» که خود نیز از استادان موسیقی هستند، کارِ ویراستاری کتاب را به عهده داشتند که کمک زیادی برای رسیدن به بیان سادهی کتاب کردند. طرح جلد کتاب را خانم «سارا شهاب» انجام دادند. برای نمونههای صوتی نیز آقای «داود جعفری» نیز به من کمک کردند. ایشان آرشیو کاملی از موسیقی کلاسیک داشتند و لطف کردند آن را در اختیارِ من گذاشتند. و نهایتا کتاب توسط نشر هم آواز به چاپ رسید.
- صفحهآرایی را نیز خودتان انجام دادید؟
بله من پیش از این تجربهی این کار را در کتابهای استاد فخرالدینی از جمله کتاب ردیف موسیقی، هارمونی و فرم و آفرینش را انجام داده بودم.
- به نظر شما چه چیزی در این اثر وجود دارد که استادان بزرگی مثل پژمان، فخرالدینی، مشایخی و … به دفاع تمام قد از آن پرداختند؟
یک دلیلِ آن پیچیدگی این مبحث است که آهنگسازانِ ایرانی چندان به آن ورود نمیکنند. استاد فخرالدینی در صحبتهایشان گفتند که توضیح دادن یک مسالهی پیچیده به صورتِ ساده، کار بسیار مشکلی است. کاری که من سعی کردم به این موضوع خیلی نزدیک شوم و بتوانم کسی را که از این مبحث چیزی نمیداند با خواندنِ کتاب آشنا کنم. شاید ساده و روان بودن در این کتاب، مورد توجه استادان عزیز قرار گرفته باشد.
- نقش آقای فخرالدینی در این کتاب چه بود؟
زمانی که کتاب آماده شد، من یک نسخه برای استاد فخرالدینی بردم؛ ایشان به این کتاب نگاه و آن را تایید کردند؛ اما از من خواستند تا یک فصل را به آن اضافه کنم. یعنی گفتند این کتاب بسیار خوب است؛ اما جای بحث «سازشناسی» در آن خالی است؛ من فصل اول را بعد از نظر استاد اضافه کردم و چقدر خوب که این کارانجام شد. نظرِ ایشان این بود که اگر هنرجو سوالی دربارهی یک ساز زهی به ذهنش برسد، باید به کتابِ دیگری مراجعه کند و چرا در این کتاب وجود نداشته باشد؟ ایشان همچنین لطف کردند و یک مقدمه هم برای این کتاب نوشتند.
- گذشته از این کتاب، شما سالهاست به عنوان آهنگساز هم فعالیت میکنید؛ اما هنوز یک آلبوم مستقل منتشر نکردهاید. چرا؟
من سالها کنار استاد فخرالدینی در ارکستر ملی فعالیت کردم. آنجا کار بسیار زیاد بود و ما باید مرتب برای اجراهای ارکستر کار مینوشتیم یا تنظیم میکردیم. نوشتنِ یک کار سه دقیقهای برای ارکستر شاید بین یک هفته تا یک ماه برای آهنگساز زمان ببرد. نوشتن کار برای ارکستر، بسیار وقتگیر و زمانبر است و همین فرصتی را برای من ایجاد نمیکرد تا کاری را برای کار با یک آهنگساز بنویسم؛ اما خوشبختانه به زودی با همراهی آقای وحید تاج، کار مشترکی را ضبط خواهیم کرد.
- ایشان با ارکستر ملی هم همکاری کردید؟
نه متاسفانه این امکان پیش نیامد. سالِ ۹۴ قرار بود که در ارکستر حضور داشته باشند که مدتی بعد از آن، آقای فخرالدینی از ارکستر کنارهگیری کردند، اما در ارکستر «فرهنگ و هنر» با من و آقای توکلی همکاری داشتند.
- این آلبوم چه زمانی منتشر خواهد شد؟
امیدوارم که سالِ آینده منتشر شود.
- آثاری از شما که توسط ارکستر ملی اجرا شد، در این اثر شنیده خواهد شد؟
بله تعدادی از آنها در این آلبوم هم آمده است البته با یک آنسامبلِ دیگر.
- ارکستر ملی سالها اجرا داشت و این کنسرتها خودش یک گنجینهی بزرگ است که هیچکدام منتشر نشد.
استاد فخرالدینی همیشه نسبت به این قضیه انتقاد داشتند که چرا نمونهی تصویری از این کنسرتها ضبط نمیشود؟ اما از آنجایی که ارکستر ملی زیر نظر بنیاد رودکی بود و آنها باید در این زمینه برنامهریزی میکردند که متاسفانه هیچ تصویربرداری مناسبی از اجراها صورت نگرفت. در سالِ ۹۲ با ارکسترِ مهرنوازان با رهبری استاد فخرالدینی و خوانندگی سالار عقیلی اجرایی داشتیم که یک اجرای خصوصی بود و با کمک موسسه فرهنگی هنری نغمه حصارموفق به فیلمبرداری حرفهای از آن انجام شدیم که دی وی دی آن هم منتشر شد. به نظر میرسد که بخش دولتی در این زمینه کم کار است، حتی آثاری از آهنگسازانِ ایرانی که چند سال قبل با ارکستر سمفونیک ضبط شد، هنوز منتشر نشده است.
- آقای فخرالدینی هیچوقت به شکل صریح در این باره صحبت نکرد که چه اتفاقی باعثِ استعفای ایشان از ارکستر شد.
ما در این سالها مشکلات بسیار زیادی داشتیم، برای مثال حقوق نوازندگان درست داده نمیشد، حتی دستمزد نتنویسان هم داده نمیشد، به نظر میرسید که در آن زمان نگاهِ دفتر موسیقی بیشتر به سمتِ ارکستر سمفونیک بود. در حالی که هر دو ارکستر اهمیت ویژهای دارند، اما این توازن در نگاه بنیاد نبود و صرف بودجه و نگاه به نوازندگان در ارکستر ملی به شدت تبعیضآمیز بود. نوازندگان ارکستر مشکل بیمه داشتند و ما هر اندازه در این زمینه پیگیری میکردیم، به درهای بسته میخوردیم. نوازندگان کارهایی اضافه بر سازمان انجام میدادند؛ اما هیچ دستمزدی به آنها داده نمیشد. همهی اینها سبب کنارهگیری ارکستر شدند. آن زمان که از استاد فخرالدینی بار دیگر دعوت به همکاری کردند، گفتند شما هر چه بخواهید ما در اختیارتان خواهیم گذاشت، در حالی که در عمل این اتفاق رخ نداد. استاد مدتها صبر کردند؛ اما دیگر شرایط به گونهای بود که نمیشد به کار ادامه داد.
- حالا معوقات پرداخت شده است؟
خوشبختانه این اتفاق افتاد.
- یکی از انتقادات اجرای آثار تکراری توسط ارکستر موسیقی ملی بود.
ارکستر موسیقی ملی، تولید کننده است، ما آرشیو چندان کاملی از موسیقی ایرانی برای ارکستر نداریم و باید یا کارهای تکراری بزنیم یا کارهای جدید ساخته شود که این نیازمند سفارش به آهنگسازان است. گاهی انتقاداتی به ارکستر میشد. مثلا میگفتند چرا از فلان آهنگساز کار اجرا نمیکنید؟ در حالی که فلان آهنگساز برای این ترکیب ارکستری، اصلا کاری ننوشته بود؛ با این وجود ما سعی داشتیم به بهترین شکل کارمان را انجام دهیم و یکی از شعارهای ما جذب نیروی جوان بود. در آخرین اجرای ارکستر موسیقی ملی، پنج خوانندهی جوان معرفی شدند. ما از آهنگسازان جوان هم میخواستیم تا آثارشان را بیاورند؛ اما باید اثری که ارائه میدادند در چهارچوبِ ارکستر موسیقی ملی میبود و قطعاتی که مناسب بودند با ارکستر اجرا شد.
- اما خوانندههای جدید به اندازهی آقای قربانی یا عقیلی ستاره نشدند.
هنرمند باید فرصت داشته باشد تا پتانسیلهای خود را عرضه کند. آقای قربانی و عقیلی بسیار با استعداد بودند و سالها با ارکستر کار کردند و تجربهی زیادی پیدا کردند و امکانِ عرضهی کارهایشان را پیدا کردند. به خصوص اینکه حضور در رسانهی ملی هم به شهرت این خوانندهها کمک زیادی کرد.
- یکی دیگر از انتقادات به ارکستر ملی عدم استفاده از رهبران مهمان بود.
پس از بازگشایی مجدد ارکستر موسیقی ملی دو رهبر مهمان داشتیم. آقای لوریس چکناواریان و آقای سهراب کاشف که با دعوت استاد فخرالدینی با این ارکستر به اجرای برنامه پرداختند. البته رهبران دیگری نیز دعوت شدند که متاسفانه اعلام آمادگی نکردند و همینطور برای دعوت از رهبران دیگری حتی از کشورهای همسایه داشتیم که با کنارهگیری آقای فخرالدینی فعالیت ارکستر دیگر ادامه پیدا نکرد.
- در حال حاضر برنامههای ارکستر ملی را چگونه ارزیابی میکنید؟
از زمانی که استاد فخرالدینی از ارکستر ملی کنارهگیری کردند، من و آقای توکلی هم کنار رفتیم و تیمی که هماکنون این ارکستر را هدایت میکند، تغییر کرده است. من هیچ نگاه مغرضانهای به فعالیتهای جدید ارکستر ندارم؛ آقای شهبازیان هم تجربهی زیادی در زمینه موسیقی ایرانی دارند؛ اما فکر میکنم فعالیتهای این ارکستر میتواند بهتر از این باشد، هر چند که من بیش از هر کسِ دیگری به مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد آگاه هستم؛ از رپرتوار گرفته تا بودجه و غیره. آقای شهبازیان به تازگی فعالیت خود را با ارکستر شروع کردهاند و نیاز به زمان دارند تا آن را به جایی برسانند. انتقاد کردن کارِ آسانی است؛ اما کار کردن سخت است. آدم به راحتی میتواند تمامِ نقاطِ ضعف را بیان کند؛ اما حتما نقاط قوتی هم وجود دارد.
- فکر نمیکنید آهنگسازان ما در این سالها کار خیلی شاخصی انجام ندادهاند؛ آنطور که در دورانی آثار درخشانی از تجویدی، خرم و غیره میشنیدیم.
بله؛ اما فضای فرهنگی و هنری ما را در این دوران با آن دوره مقایسه کنید. دلیلِ اینکه چهرههایی چون همایون خرم و علی تجویدی ظهور نکرد، به علت مشکلاتِ مدیریتی و اعمال سلیقههای شخصی بود که سببِ رنجش هنرمندان و عدم فعالیتِ آنان شده است. موسیقی ملی ما با این ترکیب خاص که از زمانِ «علینقی وزیری» شروع شده و تاکنون ادامه داشته، فراز و نشیبِ بسیاری به خود دیده است. در زمان آقای فخرالدینی در ارکستر موسیقی ملی، همان مسیرِ ارکستر گلها ادامه یافت اما از لحاظِ فنی تغییرات زیادی در آن اتفاق افتاد. مخاطبانِ خاص هم انتظارِ بیشتری داشتند. میخواستند موسیقی ایرانی را با همان حس و حال اما با کیفیت بهتری بشنوند.
- چقدر قطعهی جدید در این مدت ساخته شد؟
بسیاری از قطعات همان ملودیهای قدیمی بودند که دوباره تنظیم میشدند. آثار جدید هم داشتیم اما گفتن تعداد دقیق آن کار مشکلی است.
- که بیشتر شما و آقای توکلی کارِ تنظیم آثار را برعهده داشتید؟
بله، خیلی هم به ما انتقاد میکردند. اما ما مرتب کار میکردیم. به هر حال ساختن قطعاتِ جدید کمتر بود، چون ما آهنگسازانِ کمی در این ژانر داریم. متاسفانه بین کسانی که موسیقی ایرانی کار میکنند و کسانی که موسیقی کلاسیک کار میکنند شکافِ بسیار زیادی وجود دارد؛ در حالی که در هیچکجای دنیا این نگاه و شکاف وجود ندارد، مثلا آثار «گارا گارایف» که آهنگساز کلاسیک است، دارای هویتِ موسیقی ملی سرزمیناش است و از مدها و مقامهای موسیقی آذربایجان استفاده کرده است. یا استراوینسکی که نغمات ملی و محلی در کارهایش به وفور دیده میشود.
- این خصوصیت در آثارِ آقای فخرالدینی، پژمان، دهلوی و حنانه دیده میشود.
بله؛ اما تعداد این آهنگسازان بسیار اندک است. تعداد کمی به هر دو موسیقی ایرانی و موسیقی کلاسیک اشراف دارند. به همین خاطر تعداد آهنگسازانی که بتوانند با ارکستر ملی کار کنند و نتیجهی خوبی داشته باشند، کم است.
- شما چند سال از محضرِ آقای فخرالدینی استفاده کردید؟
حدود چهار سال در کلاسهای ایشان شرکت کردم که شامل یک دورۀ کامل از دروس هارمونی، کنترپوان، فرم و ارکستراسیون بود.
- دربارهی شیوهی آموزشی ایشان توضیح میدهید؟
ایشان همانطور که انسانِ بسیار دقیق و نکتهبینی هستند؛ آموزششان هم به همین شکل بود و هر جلسه طرح درس مشخص داشتند. ایشان در آموزش بسیار دلسوز هستند و کلاس برایشان ارزشِ بسیار خاصی دارد. این مساله را از استادشان، استاد «صبا» یاد گرفتند. خودشان در خاطراتشان نوشتهاند که استاد صبا برای آموزشِ ایشان و یک نفرِ دیگر مسیر بسیار طولانیای طی میکردند. همین روحیهی استاد صبا و روحالله خالقی در وجود ایشان هم هست. به همین خاطر کلاسهای ایشان بسیار برای شاگردانشان دلنشین است.
- اما حضور شما فقط به کلاسها محدود نشد.
بله؛ من به خاطر فعالیت با ارکستر، دوستی صیمانهای با ایشان پیدا کردم. به خصوص اینکه قرار شد مراحلِ آمادهسازی تعدادی از کتابهای ایشان را انجام دهم. این برای من افتخار بسیار بزرگی است؛ چون ایشان انسان و موزیسینِ بسیار بزرگی هستند.
- برای همین تمام فعالیتهایتان به همراه ایشان است.
بله، جالب است که من در ابتدای کار گرایش بسیاری به ارکستر سمفونیک داشتم؛ اما آشنایی با ایشان دنیای مرا تغییر داد. سعی کردم همان علایقم را در موسیقی ملی استفاده کنم که کار بسیار درستی هم بود. موفقترین آثارِ موسیقیدانان کلاسیک، آثاری است که از نواها و نغمههای محلی خودشان استفاده کردهاند. ما باید از فرهنگِ خودمان برای ساختِ موسیقی استفاده کنیم و کپی کردن از دیگران هرگز نتیجهی درستی نخواهد داشت. این درس را استاد فخرالدینی همیشه به ما میدادند.
- این را در قطعاتی مثل شورآفرین یا سوئیتهایتان یا خاکِ مهرآیین، گلگشت میتوان مشاهده کرد؟
در این قطعات از نغمههای ایرانی و حتی گوشهها و مدهای ایرانی استفاده شده است. برای مثال شورآفرین در دستگاه شور نوشته شده یا خاک مهرآیین در آواز اصفهان.
- ساز تخصصی شما چه بود؟
سهتار؛ اما در دانشگاه با ساز پیانو فارغالتحصیل شدم.
- استادانِ سهتارتان که بود؟
سهتار را نزد دوست دوران جوانیام زنده یاد «فرهاد فرجی» آموختم که نوازندهی بسیارخوبی بودند.
دیدگاهتان را بنویسید