محمدرضا درویشی(پژوهشگر و آهنگساز) معتقد است امروز موسیقی ملی با جامعه ارتباطی ندارد.
به گفته او؛ وقتی در جامعه؛ همه چیز مشوش است، روحیهی مردم هم مستثنی از شرایط نیست به همین دلیل در چنین جامعهای نمیتوان انتظارداشت که آدمها دنبال موسیقی خوب و فاخر باشند.
درویشی که اعتقاد به تکراری شدن موسیقی در فضاهای مختلف ایرانی و سنتی دارد، میگوید: شاید چون از تمام ظرفیتهای موسیقی ردیف – دستگاهی استفاده شده، این موسیقی به تکرار رسیده است.
این آهنگساز میگوید: باید فضای جدیدی در ذهن آهنگسازان به وجود بیاد؛ هرچند پیش رفتن با این فضای جدید ممکن است به نفع هنرمند نباشد.
محمدرضا درویشی، زاده ۲۵ مهر ۱۳۳۴ در شیراز است. او آهنگساز، پژوهشگر موسیقی و مؤلف دایرهالمعارف سازهای ایران و چندین کتاب دیگر است. وی در سال ۱۳۵۷ در رشته آهنگسازی از دانشکده هنرهای زیبای تهران فارغالتحصیل شد. او علاوه بر آهنگسازی، از ۲۸ سال پیش پژوهش در موسیقی نواحی مختلف را با سفر به شهرها و روستاهای ایران آغاز کرد. موسیقی کلیدر که براساس رمان کلیدر محمود دولت آبادی ساخته شده، یکی از شاهکارهای درویشی است. آلبومهای گنبد مینا و جان عشاق حاصل همکاری وی با پرویز مشکاتیان و محمدرضا شجریان است. همچنین آلبوم زمستان براساس شعر مهدی اخوان ثالت حاصل همکاری وی با شهرام ناظری و آلبوم موسم گل حاصل همکاریش با ایرج بسطامی است. از وی تاکنون بیش از ۵۰ ساعت موسیقی از نواحی مختلف ایران توسط حوزه هنری انتشار یافته است. وی در حدود ۵۰ موسیقی فیلم تاکنون ساخته و تقریبا با بیشتر کارگردانان مولف ایران ازجمله بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی کار کرده است.
از او درباره برخی گرفتاریهای موسیقی امروز ایران پرسیدهایم.
* یکی از انتقاداتی که به موسیقی ملی ایرانی میشود این است که چرا موسیقی مثل ادبیات و سینما همزمان با اتفاقات اجتماعی پیش نرفت. این روند خود موجب گسسته شدن ارتباط جامعه و موسیقی ملی شده است؟
__ موسیقی بعداز دوره عبدالقادر و دوره صفوی به مدت ۳۰۰ سال در جامعه حضور نداشت؛ البته موسیقی رسمی وجود نداشت ولی موسیقیهای محلی همیشه در جامعه حضور داشته و هیچ وقت نبوده که مردم ایلات و عشایر و روستاها بدون موسیقی باشند. اما آنچه بهعنوان موسیقی رسمی نام داشت، دیگر وجود نداشت. این روند تا دوره قاجار وجود داشت. ما از آن ۳۰۰ سال خلاء هیچ اطلاعات درستی در دست نداریم تا اینکه از اواسط دوره قاجار خانواده فراهانی مورد استقبال شاهان قرار میگیرد و بهعنوان نوازندگان ویژه دربار از این افراد استفاده میشود. این افراد نوازندگان دربار بودند و برای مردم عادی نوازندگی نمیکردند. در آن زمان غیر از این گروهها، گروههایی مطرب بودند که برای مردم عادی مینواختند. این گروهها شعبده بازی و رقص و آواز را هم در میان مردم انجام میدادند و مردم را سرگرم میکردند.
موسیقی فراهانیها از دربار خارج نشد تا اینکه شاگردان و هنرجویانی را برای آموزش انتخاب کردند تا نسل آنها ادامه پیدا کرد. این نسل تا دوره معاصر یعنی آقای عبادی و شهنازی ادامه یافت و اینها شاگردان بسیاری را تربیت کردند که این شاگردان موسیقیدانهای درباری نبودند چون دیگر درباری وجود نداشت.
به تدریج این موسیقی از دربار خارج شد و پا به جامعه گذاشت و نوازندگان و خوانندگان بسیاری آموزش دیدند که در جامعه حضور هم داشتند. این روند تا تشکیلشدن هنرستان موسیقی ادامه داشت. این اتفاقات پشت سر هم اتفاق افتاد تا اینکه انقلاب سال۱۳۵۷ به وقوع پیوست. ما در اواخر دوره قاجار؛ انقلاب مشروطه را داریم و یک شاعر به نام شیدا که فقط تصنیفهای عاشقانه سروده است اگرچه تصنیفهای شیدا ارتباطی به انقلاب مشروطه ندارد. در آن دوره فقط عارف است که به صف انقلابیون پیوست و تصنیفهای مردمی و سیاسی سرود و خیلی زود این تصنیفها ورد زبان مردم شد. بعداز عارف کسی را نداریم که همگام با مردم در موسیقی پیش برود.
* قبل از وقوع انقلاب؛ یکسری سرود و آهنگ مردمی ساخته شد که خیلی خوب با مردم ارتباط برقرار کرد اما ادامه نیافت.
__ قبل از انقلاب؛ همه نوازندگان دست به ساختن سرودهایی زدند که مبتنی بر موسیقی ایرانی و تحت تاثیر جنبش انقلابی مردم بود. این کارها را بصورت مخفی تولید و توزیع میکردند زیرا در این زمان هنوز انقلابی رخ نداده بود درواقع این آثار مایههای اصلی کانون چاووش بود که در سال ۵۸ تشکیل شد بود. با این حال شاهدیم که چاووش ۱ و ۲ که قطعات آن قبل از انقلاب شاخته شد تا چاووش ۸ تفاوت زیادی دارد. به تدریج قطعات رنگ بوی دیگری گرفت و از مسیر خود خارج شد.
در این میان فقط گروه موسیقی شیدا بود که به بازسازی تصانیف قدیمی میپرداخت تا اینکه کانون چاووش تعطیل شد و تب انقلابی هم میان مردم فروکش کرد. اما امروز که ما در شرایط متفاوتی از انقلاب درحال زندگی هستیم، موسیقی ملی اصیل مناسبی متناسب با روند اصلی جامعه نداریم. قطعاتی هم که در خارج از کشور اجرا میشود بیشتر پاپ هستند.
* در زمان جنگ چه سرودهای شاخصی شاخته شد؟
__ بیشتر کسانی به ساخت سرود و موسیقی برای جنگ مشغول بودند که اعتقاد خاصی هم به جنگ و دفاع داشتند. خوب برخی هم دستمزدهای خوبی از این طریق به دست میآوردند. در شرایط بعداز جنگ؛ بحرانهایی یکی پس از دیگری در جامعه بروز پیدا کرد که گاه ساخت موسیقی را هم تحت تاثیر خود قرار داد. شرایط روز ایران در هر زمان موجب شد که موسیقی به دلیل برخی محدودیتها امکان حضور در جامعه را نداشته باشد به همین دلیل در بسیاری از موارد موسیقی از جامعه بازماند.
* ما در یک زمان؛ عصر طلایی موسیقی را داشتیم ولی امروز موسیقی سنتی با مردم رابطه چندانی ندارد؛ چرا؟
__ دلیل آن این است که هر نوع موسیقی یک ظرفیتی دارد. موسیقی سنتی ایران هم یک ظرفیتی دارد که از این ظرفیت و ظرفیت ردیف به اشکال مختلف استفاده شده است؛ یعنی از خود ردیفنوازی تا شیوههای استفاده از ردیفنوازی در گروهنوازی استفاده شده است. ردیف امروز بهعنوان درس و یک پشتوانه فرهنگی قابل استناد است ولی به درد اینکه روی صحنه اجرا شود؛ نمیخورد؛ یعنی از حوصله مردم خارج است و جذابیتی برای آنها ندارد. این نکته را هم نباید فراموش کنیم که ما به افرادی مانند آقای کیانی، طلایی و … به عنوان حافظان ردیف احتیاج داریم چون نقش مهمی دارند و نقش این افراد کمتر از یک آهنگساز نیست چراکه وظیفه حفظ و نگهداری ردیف را به دوش میکشند که برای ما قابل احترام هستند.
امروز ما نیازمند ورود به فضای جدیدی هستیم و آهنگسازان باید در این زمینه تلاش کنند. البته درحال حاضر آهنگسازان هرکدام در یک مسیر و مرحله جدا قرار دارند و یکدست و یکپارچه نیستند.
* چرا تاثیرگذاری که درآثار دهه ۶۰ و۷۰ وجود داشته، امروز تکرار نمیشود؟
__ دهههای ۶۰ و ۷۰ آخر و پایان دستاوردهای موسیقی سنتی بود و تمام شد. موسیقی آن دوران؛ مخصوص زمان خود بود و ما دیگر نمیتوانیم موسیقیهای گذشته را گوش کنیم چون از توان ما خارج است که مثلا موسیقی میرزا حسینقلی را گوش دهیم. به همین دلیل ما بطور کلی از فضای آن نوع موسیقی فاصله گرفتهایم و وارد فضایی شدهایم که هنوز مطابق آن؛ خوراک موسیقایی به مردم ندادهایم. نگاه نو احتیاج به یک حداقل شرایط دارد مثلا من یک قطعه موسیقی مینویسم اما این قطعه را نمیتوانم جایی ضبط کنم پس ناچار مجبورم، بنشینم و جلد سه دایرهالمعارف بنویسم.
دیدگاهتان را بنویسید