×
×

گنجینه آهنگ‌های پیانو باید در کتاب‌ها جای بگیرند

  • کد نوشته: 127153
  • 23 آذر 1395
  • ۰
  • حریر شریعت‌زاده معتقد است کسی که می‌خواهد دست به تألیف کتاب‌ در زمینه سازهای ایرانی بزند، باید باحوصله کار کند. باید کتاب‌هایی ارائه شود که در عین کاربردی بودن از نظر علمی قابل‌قبول باشند و بتوانند گنجینه آهنگ‌های پیانو در موسیقی ایرانی را در خود جای دهند. علی نامجو: دوره‌ای که ما در آن زندگی […]

    گنجینه آهنگ‌های پیانو باید در کتاب‌ها جای بگیرند
  • حریر شریعت زاده

    حریر شریعت زاده

    حریر شریعت‌زاده معتقد است کسی که می‌خواهد دست به تألیف کتاب‌ در زمینه سازهای ایرانی بزند، باید باحوصله کار کند. باید کتاب‌هایی ارائه شود که در عین کاربردی بودن از نظر علمی قابل‌قبول باشند و بتوانند گنجینه آهنگ‌های پیانو در موسیقی ایرانی را در خود جای دهند.

    علی نامجو: دوره‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، به اذعان بسیاری عصر تبدیل شدن هنر به صنعتی پول‌ساز است و همین موضوع باعث شکل‌گیری علومی همچون اقتصاد هنر شده است. ظاهرا بیشتر رسانه‌های فعال در عصر جدید به‌عنوان پایگاهی برای تبلیغ این اقتصاد و ایجاد نیاز (در مواردی کاذب) در وجود مخاطبان به گونه خاصی از هنر با نام پاپ تبدیل شده است. احتمالا چون برای تحقق دهکده جهانی که از سوی کشورهای قدرتمند مطرح شده می‌تواند محملی مناسب باشد تا از طریق آن، مفاهیم موردنظر صاحبان قدرت و سرمایه به شکلی نرم به خورد جمعیت جوان در سطح جهان داده شود. در این میان اوضاع برای هنرهای ریشه‌دار چندان به سامان نیست. نکته قابل‌توجه دیگری که در این مجال پیش می‌آید، نیاز سازی رسانه‌های مختلف (حتی  رسانه‌های داخلی) برای توجه به انواع مختلف هنر پاپ و بی‌توجهی به هنرهای بومی و با اصالت است. زندگی در لحظه، سرعت بالای جابه‌جایی اطلاعات و کهنگی و تمایل به نو شدن (که البته در مواردی برآمده از همان ایجاد نیاز از سوی رسانه‌های مأمور است) هنری همچون موسیقی ایرانی را تا حد قابل‌توجهی به انزوا کشانده و فضا را برای تحقق اهداف معتقدین کنترل جامعه جهانی از سوی اقلیت فراهم کرده است.

    فارغ از بحث‌های سیاسی که ممکن است در این عرصه به طرح آن نیاز باشد، بخش هنر و رسانه خبرگزاری کتاب ایران، پرونده‌ای با عنوان «موسیقی سازی ایران فرصت‌ها و تهدیدها» را گشوده تا به وضع امروز و اکنون این هنر اساطیری بپردازد و چالش‌ها و امکانات موسیقی را در عرصه مکتوب ایران بررسی کند. حریر شریعت‌زاده، نوازنده و مدرس پیانو ایرانی که با همسرش سالار عقیلی تجربه اجرای ساز و آواز در کشورهای مختلف اروپایی، آسیایی و آمریکایی را دارد، به‌عنوان نخستین نفر گفت‌وگو پیرامون کتاب و موسیقی در ایران را با ایبنا انجام داد که شرح آن را در ادامه می‌خوانید.

    خانم شریعت‌زاده آیا در کشور ما کتاب‌هایی که هنرجویان و نوازندگان موسیقی براساس آن بتوانند موسیقی ایرانی را فرابگیرند، به‌اندازه کافی در دسترس است؟

    ردیف میرزا عبدالله شاخص‌ترین اثر مکتوبی است که در زمینه آموزش موسیقی ایرانی ردیفی و دستگاهی در حوزه سازی می‌توان از آن نام برد و استادان معمولا آن‌را تدریس می‌کنند. البته ردیف موسی معروفی هم در زمینه‌ سازی مورد توجه برخی قرار دارد. علاوه بر این دو کتاب، با اطمینان می‌توان گفت که در زمینه سازی، کتاب دیگری درباره موسیقی ردیفی و دستگاهی موسیقی ایرانی وجود ندارد. در زمینه آوازی شاید ردیف استاد کریمی تنها منبع مدون و قابل تأمل موسیقی ردیفی و دستگاهی ایرانی باشد. البته ردیف استادان برومند هم در این بخش موردتوجه عده‌ای بوده است. ردیف بقیه استادان موسیقی ایرانی درست مثل دیگر انواع هنری در تاریخ ایران به‌صورت سینه‌به‌سینه و در اصطلاح به شیوه گوشی دنبال شده و هنوز هم به همین شیوه پیگیری می‌شود. البته من برخی از ردیف‌های سازی موسیقی ایرانی از مرتضی خان را به‌صورت دست‌نوشته در دوران هنرجویی کار کردم.

    مرتضی خان نی‌داوود؟

    نه، مرتضی خان محجوبی. البته همان‌طور که گفتید از جناب نی داوود هم ردیف‌هایی باقی مانده، اما آنچه از استاد محجوبی باقی مانده، کامل‌تر است. سرکار خانم فخری ملک‌پور هنوز هم تمام دستگاه‌ها را با خط مرتضی خان محجوبی دارند. من شاگرد استاد منوچهر صانعی بودم. ایشان هم برخی از دست‌نوشته‌های مرتضی خان محجوبی را در اختیار داشتند که به من دادند. به‌غیر از مواردی که گفتم مورد دیگری لااقل در حوزه مکتوب در موسیقی ردیفی و دستگاهی ایرانی برای ساز در ذهنم نیست.

    اوضاع موسیقی ایرانی برای ساز در حوزه کتاب‌ را بیان کردید. آیا در زمینه آهنگسازی هم وضعیت مشابه است؟

    البته آنچه گفته شد مربوط به کتاب‌هایی با محوریت ردیف موسیقی ایرانی برای ساز بود. با این توضیح، تعداد کتاب‌هایی که آثار آهنگسازی شده از سوی هنرمندان  مختلف همچون علی تجویدی، همایون خرم، فرامرز پایور، پرویز یاحقی و بسیاری از نامداران  موسیقی ایرانی و شاگردانشان را دربر می‌گیرد، کم نیست.

    چرا موسیقی ایرانی در قیاس با موسیقی کلاسیک در حوزه مکتوب با چنین وضعی روبه‌روست؟

    به گمان من موسیقی ایرانی چندان با موسیقی کلاسیک قابل قیاس نیست.  همان‌طور که می‌دانید آثار مربوط به موسیقی کلاسیک غربی کاملا مدون هستند و نت‌ها به‌طور دقیق قابل‌ نگارش هستند. بگذارید برای روشن‌تر شدن موضوع نمونه‌ای بیاورم. اگر قرار باشد برای یک کنسرت موسیقی کلاسیک، سمفونی شماره ۹ بتهوون را با ارکستری حرفه‌ای اجرا کنید، کافی است نت این اثر را جلوی نوازندگان حرفه‌ای بگذارید تا همگی درست شبیه به هم آن را اجرا کنند؛ وضعیت در موسیقی ایرانی این‌گونه نیست. با این توضیح، اگر قرار باشد یکی از آثار مرتضی خان محجوبی را برای نمونه من و سامان احتشامی اجرا کنیم، شنونده متخصص بدون شک متوجه تفاوت بین این دو اجرا خواهد شد.

    چرا؟

    چون احساس من و آقای احتشامی با هم متفاوت است. با درنظر گرفتن این موضوع که احساس جزو مهمی از موسیقی ایرانی است، هرقدر نت‌نویسی دقیقی درباره یک اثر ایرانی درست انجام شده باشد، باز هم نمی‌توان تمام احساس موجود در موسیقی ایرانی را روی کاغذ آورد. یک هنرجو تا زمانی که به‌دست استادش نگاه نکند و در کنارش قرار نگیرد، نمی‌تواند احساسش را به‌طور کامل درک کند؛ در نتیجه تفاوت در نوع احساس دو نوازنده (نوازنده حرفه‌ای) در موسیقی ایرانی ممکن است باعث شکل‌گیری دو کار با حس و حال کاملا متفاوت از یک اثر شود. موسیقی ایرانی با احساس رابطه تنگاتنگی دارد.

    در این میان ممکن است چالشی در ذهن خوانندگان این گفت‌وگو ایجاد شود. این‌که هنرمندان فعال در زمینه موسیقی ایرانی در دوره‌های مختلف به اندازه‌ای که در ساحت عملی فعال بوده‌اند، در زمینه تئوری کار نکرده‌اند…

    امیدوارم پاسخ من به این پرسش به‌درستی تعبیر شود. باید اعتراف کنیم که استادان برجسته موسیقی ایرانی در طول سال‌های طولانی به لحاظ علمی کار زیادی انجام نداده‌اند، چون تحصیلات عالی نداشته‌اند. شیوه مرتضی خان محجوبی در نوازندگی برای من عشق و تمام زندگی است، اما باید بدانیم که آقای محجوبی تحصیلات چندانی نداشته، بنابراین چگونه می‌توانسته آنچه خود می‌داند به شاگردش منتقل کند؟ خانم ملک‌پور، شاگرد مرتضی خان و استاد من هم همین وضعیت را داشته‌اند. بنابراین خانم ملک‌پور نمی‌توانستند اثری را که آقای محجوبی اجرا می‌کردند، دقیقا ارائه کنند و من هم به‌عنوان شاگرد ایشان نمی‌توانم دقیقا آنچه ایشان اجرا می‌کردند، ارائه کنم. بر این اساس با این‌که تعداد زیادی از آموزگاران موسیقی در دوره حاضر تحصیلات دانشگاهی مرتبط داشته‌اند، ناچارند برای تدریس هرچه دقیق‌تر آثار برخی استادان همچون مرتضی خان محجوبی به همان شیوه در اصطلاح گوشی یا سینه‌به‌سینه یعنی همان شیوه‌ای که خودشان آموخته‌اند، پیش بروند. البته این وضعیت مربوط به آموزش تمامی آنچه در زمینه موسیقی ردیفی دستگاهی قرار می‌گیرد، نمی‌شود. به‌عبارت‌ دیگر من آثار استاد معروفی را دقیقا از روی کتاب و براساس نت‌های نوشته‌شده در آن کتاب آموزش می‌دهم. به‌نظر من حرکت در این مسیر می‌تواند باعث ادامه دادن مسیر در آینده شود و احساس و تکنیک را همراه باهم به هنرجویان امروز و استادان فردا منتقل کند.

    اما برخی از منتقدان وجود همین ویژگی را دلیلی برای تمام شدن دوره موسیقی ایرانی و غیرعلمی بودن این هنر معرفی می‌کنند…

    غیرعلمی بودن نوعی از موسیقی با این‌که دوره آن موسیقی تمام شده، تفاوت اساسی دارد و دو مقوله کاملا مجزا است. این‌که یک نوع موسیقی غیرعلمی باشد، برابر با این نیست که دوره این موسیقی تمام شده. عدم امکان اجرای موسیقی ایرانی با تمام حس و حالش براساس آنچه روی کاغذ آمده است، دقیقا معنای شعر: ای مصور صورت یار مرا بی ناز کش/ چون به نازش می‌رسی بگذار من خود می‌کشم، است. بر این اساس یک نقاش هرقدر هم حرفه‌ای باشد تا زمانی که عاشق نباشد نمی‌تواند ظرافت‌ها و حس و حال صورت معشوق را روی کاغذ بیاورد. به‌نظر من هم تعداد مخاطبان علاقه‌مند به موسیقی اصیل ایرانی در مقایسه با برخی انواع موسیقی کمتر است، اما به‌هرحال این نوع موسیقی هنوز هم طرفداران خودش را دارد. من و همسرم در طول سال کنسرت‌های زیادی را در کشورهای مختلف اروپایی، آمریکا و کانادا اجرا می‌کنیم. جذابیت این اجراها دقیقا همان بخش‌هایی است که مخاطب احساس اثر را به خوبی دریافت می‌کند و در زمان کنسرت از شدت متأثر شدن اشک می‌ریزد. من قبول دارم که امروز دیگر نمی‌شود یک کنسرت ساز و آواز را برای مدت چند ساعت اجرا کرد و مثلا نیم ساعت درآمد شور خواند، اما هنوز هم می‌شود با مدیریت و چیدمانی که هنرمندان درباره آثار موسیقایی روی صحنه از خود نشان می‌دهند، مخاطبان محدود اما عاشق موسیقی ایرانی را تحت تأثیر قرار داد.

    برخی معتقدند موسیقی را آکادمیسین‌های اهل آن علمی می‌کنند. بر این اساس علمی بودن یا نبودن ویژگی انواع مختلف هنری است که اتفاقا نمی‌توان از آن به‌عنوان یکی از اِلمان‌های برتری بخشی یاد کرد. به همین دلیل این هنرمندان ما هستند که باید در راه علمی‌تر شدن هرچه بیشتر  موسیقی را ادامه بدهند…

    پاسخ من به این سؤال ممکن است به‌درستی تعبیر نشود، اما من وظیفه دارم آنچه می‌پندارم درست است برای اهالی کتاب بازگو کنم. به گمان من این‌که یک نفر درباره یک آهنگ در زمینه موسیقی ایرانی تمامی آنچه را از نظر موسیقی غربی باید روی کاغذ بیاورد، بنویسد و در اختیار گروه نوازندگان قرار دهد؛ همه آنچه برای شکل‌گیری حس و حال آن آهنگ باید باشد، نیست. کافی است شما این نت‌ها را به نوازندگان غیرایرانی فعال درزمینه موسیقی کلاسیک بسپارید تا متوجه اتفاقی که خواهد  افتاد، بشوید. به‌نظر می‌رسد یک نوازنده موسیقی غربی که تاکنون حافظه شنیداری در ذهنش درباره موسیقی ایرانی ندارد، هرقدر هم تمرین کند، نمی‌تواند حس و  حالی که یک ایرانی از اجرای آن موسیقی به مخاطب می‌دهد، ایجاد کند.

    به‌نظر می‌رسد دقیقا همین وضعیت درباره موسیقی غربی وجود دارد. کافی است به ارکسترهای موسیقی غربی و سطح هنری آثاری که نوازندگان داخلی ما در اجرای اثری مثل سمفونی شماره ۹ بتهوون در قیاس با یک ارکستر غربی پیشرفته دارند، نگاهی بیندازید تا متوجه تفاوت‌ها شوید. آیا شما با این نظر مخالف هستید؟

    راستش را بخواهید نه تنها موسیقی ایرانی، بلکه کلیه گونه‌های موسیقی در مشرق زمین در مقایسه با موسیقی غربی به لحاظ ویژگی به نام احساس چربش دارد. احساساتی بودن، جزو مهمی از زندگی ما است. بنابه همین دلیل وقتی من و همسرم حتی در کشورهای خارجی در حال اجرای برنامه هستیم، ایرانیان حاضر در سالن واقعا به وجد می‌آیند، لبخند می‌زنند و گاهی حتی به پهنای صورت اشک می‌ریزند. در مقابل ممکن است یک مخاطب غربی از شنیدن اثری ماندگار با اجرایی دقیق در زمینه موسیقی کلاسیک لذت ببرد، اما بسیار کمتر از ما ایرانیان این لذت را عیان می‌کند. البته ممکن است تا این حد احساساتی بودن ایراداتی هم داشته باشد، اما به هر شکل این ویژگی ماست.

    آیا استفاده از علائم و نشانه‌های مرسوم در نت‌نویسی که برای نگارش موسیقی غربی تهیه و تدوین شده در انتقال مفاهیم و احساسات موسیقی ایرانی موفق بوده است؟ به‌نظر شما نبود علائم و نشانه‌هایی ویژه برای نگارش موسیقی ایرانی در عدم انتقال دقیق مفاهیم و احساسات مؤثر نیست؟

    به‌نظر من اگر تئوریسین‌های موسیقی ایرانی، علائم و نشانه‌هایی مختص این نوع موسیقی را ابداع و ارائه کنند ( علائمی که برای مثال قرارگیری هرکدام از آن‌ها در صفحه کتاب نشانگر شیوه تکنیکی پیاده‌سازی قطعه و البته احساس موردنظر آن باشد) می‌توان به علمی کردن و در عین‌حال حفظ ویژگی احساسات در موسیقی ایرانی امیدوار بود. بر این اساس شاید شکل‌گیری فرهنگستان موسیقی ایرانی درست مثل فرهنگستان ادبیات فارسی بتواند امکان حرکت بهتر در این مسیر را برای پژوهشگران فراهم کند.

    لطفا کمی هم درباره کتاب‌های موسیقی خودآموز که امروز در بازار کم هم نیستند، برایمان بگویید. آیا کسی که حتی آشنایی حداقلی هم با موسیقی ندارد، با مطالعه این کتاب‌ها و بدون شرکت در جلسات اشکال‌یابی و حضور استاد می‌تواند تبدیل به یک نوازنده شود؟

    به‌نظر می‌رسد این ادعا که یک نفر علاقه‌مند به موسیقی و نوازندگی بتواند بدون حضور در محضر استاد و تنها با بهره‌گیری از کتاب‌های خودآموز موسیقی تبدیل به نوازنده‌ای هرچند معمولی شود، چندان درست نیست. یکی از نکات اساسی که یک هنرجو در آغاز راه با آن سروکار دارد، شیوه قرارگیری پشت ساز و در اصطلاح استایل نوازندگی است. ماهان فرزندم حدود یک سال است که زیر نظر آقای فریوسفی مشغول به فراگیری ساز ویولن است. من هر هفته شاهد تلاش‌های استادش برای آموزش مواجهه صحیح ماهان با ساز ویولن هستم. من هم زمان زیادی را در کلاس‌هایم برای قرارگیری صحیح هنرجویان پشت ساز اختصاص می‌دهم. با این توضیح وقتی ابتدایی‌ترین نکته در نوازندگی که همراهی نوازنده با ساز است، تا این حد به حضور استاد و تمرین نیاز دارد، چگونه یک شاگرد می‌تواند به‌صورت خودآموز و فقط با بهره‌گیری از یک کتاب نوازندگی سازهای مختلف را بیاموزد. هرچند من به ناشران چنین کتاب‌هایی احترام می‌گذارم اما از آن‌ها درخواست می‌کنم وقت خودشان را در مسیری صرف کنند که ارزشش را داشته باشد و برای فرهنگ و موسیقی ایران گامی روبه‌جلو به‌حساب بیاید.

    نظر شما درباره برگزاری دوسالانه کتاب از سوی خانه موسیقی چیست؟

    به اعتقاد من با برگزاری جشنواره‌ها و آیین‌هایی که در آن آثار مکتوب حوزه موسیقی به‌طور دقیق و علمی داوری شود و کتاب‌های برتر مورد تقدیر قرار گیرد، می‌توان به آینده موسیقی ایران امیدوار بود. البته این اتفاق زمانی به حقیقت خواهد پیوست که اهالی مختلف جامعه موسیقی در کنار هم به‌دور از حس حسادت، به رقابتی سالم بپردازند و در این رهگذر آثار ارزشمند صوتی و کتاب‌های باکیفیت این هنر روانه بازار شود. من می‌دانم آقای نوربخش در خانه موسیقی برای تحقق این هدف گام‌های بلندی برداشته‌اند و به همین دلیل به خودشان و همه همکارانشان در خانه موسیقی خداقوت می‌گویم.

    به‌نظر شما انتشار کتاب‌هایی با سطح علمی ضعیف یا خودآموزهایی که متنشان با ادعا سنخیت چندانی ندارد، چه اثری بر جامعه موسیقی و اهالی کتاب خواهد گذاشت؟

    کتاب‌های آموزش موسیقی ایرانی که در زمینه علمی دچار مشکل هستند، بنیه علمی و عملی هنرجویان را با مشکل روبه‌رو خواهند کرد و در سرنوشت موسیقی کشور اثرگذار خواهند بود اما به گمان من، مردم ایران فهیم‌تر و باهوش‌تر از آن هستند که بخواهند کتابی کم‌ارزش را بیش از یک یا دو دوره مورد استقبال قرار دهند. شرط ماندگاری هنر و آثار و محصولات مربوط به آن درگذر زمان سطح کیفی آن است. با این توضیح ممکن است کتابی برای یک یا دو دوره با بهره‌گیری از ابزار غیرسالم موردتوجه قرار گیرد اما بعد از آن رنگ می‌بازد و مردم ما آن را به کناری خواهند گذاشت.

    با این توضیح که عموم مردم نگاه تخصصی به موسیقی ندارند به‌نظر می‌رسد گاهی ممکن است برخلاف روش صحیح مخاطبانی که کتاب‌های غیرعلمی و غیرکاربردی را تهیه کرده‌اند، نظری کلی درباره همه منابع موسیقایی در ایران صادر کنند و عده‌ای که درصدد به‌دست آوردن فرصتی برای تخریب این هنر اصیل هستند از این موقعیت سوءاستفاده‌هایی داشته باشند…

    معیار تعیین و تشخیص کیفیت کتاب‌های مختلف در زمینه موسیقی ایرانی در گام اول بررسی نام و پیشینه نگارنده آن است. باید دید نویسنده کتاب معلومات مرتبط با موضوع اثر را در خود دارد یا نه؟ آیا در زمینه موسیقی تحصیل کرده یا نه؟ از سوی دیگر این نکته باید مورد توجه قرار بگیرد که یک نوازنده خوب لزوما تئوریسین خوبی نیست و این‌که یک تئوریسین خوب مدرس خوبی هم باشد، هیچ  قطعیتی ندارد. به‌نظر من راه هرکدام از این افراد باید از هم جدا باشد. کسی که در زمینه تئوری توانمند است، به تحقیق و تألیف و پژوهش بپردازد، کسی که نوازنده خوبی است، بیشتر تمرکزش را روی اجرهای استودیی و صحنه‌ای بگذارد و کسی که به خوبی تدریس می‌کند، به تربیت هنرجویان موسیقی مشغول شود. در این وضعیت هم هنرمندان ما می‌توانند به بهترین جایگاه برسند و هم هنرجویان خوب و توانمندی تربیت خواهند شد. به‌نظر من کسی که تمرکزش را روی تألیف کتاب‌های آموزشی می‌گذارد، دیگر نمی‌تواند مدام روی صحنه باشد و به اجرای کنسرت بپردازد. همسرم به همین دلیل حدود هشت سال پیش تدریس را کنار گذاشت. سالار مدام در سفر بود و در داخل و خارج از ایران به اجرای کنسرت می‌پرداخت. برنامه کلاس‌های آموزشی‌اش با تأخیر مواجه می‌شد و همین موضوع باعث شد تدریس را کنار بگذارد.

    شما وضعیت کلی موسیقی ردیفی و دستگاهی ایران را در بخش مکتوب چگونه ارزیابی می‌کنید؟

    ما در کشورمان در زمینه کتاب‌های مربوط به پیانو ایرانی ضعیف هستیم. البته کتاب‌های آموزشی و آهنگسازی‌های مختلف در زمینه پیانو غربی گنجینه گران‌بهایی پیش‌روی ما قرار داده است. منظور من مربوط به پیانوی ایرانی است. در سازهای دیگر کارهایی انجام شده و مثلا کتاب‌های زیادی در زمینه ویولن ایرانی وجود دارد، ولی ما در مورد کتاب‌های پیانو ایرانی واقعا با کمبود مواجه هستیم. گاهی شاگردانم برای داشتن برخی از نت‌ها از خودشان علاقه نشان می‌دهند، بنابراین سر کلاس برایشان نت آهنگ را می‌نویسم و به آن‌ها می‌دهم. تا امروز چند بار به فکر تهیه و تألیف کتاب در زمینه پیانو ایرانی افتادم. چون می‌دانم هنرجویان زیادی هستند که به داشتن چنین کتاب‌هایی علاقه دارند؛ کسی که می‌خواهد دست به تألیف چنین کتابی بزند، باید باحوصله روی آن کار کند. باید کتاب‌هایی ارائه شود که در عین کاربردی بودن ازنظر علمی قابل‌قبول باشند و بتوانند گنجینه آهنگ‌های پیانو در موسیقی ایرانی را در خود جای دهند. امیدوارم اوضاع کتاب‌های هنری به‌ویژه در زمینه پیانو ایرانی بهبود پیدا کند و روزی بتوانیم از منابع ارزشمند خودمان در این بخش باهم گفت‌وگو کنیم.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *