بهراد توکلی؛ کارشناس موسیقی از دانشگاه هنر تهران و نوازنده سه تار و سرپرست گروه همنوازان مهر است. وی اجراهای متعددی را در داخل و خارج از کشور داشته است. او در جشنواره بیست و یکم بهعنوان مدیر گروه خورشید(به سرپرستی استاد مجید درخشانی) و نوازنده سه تار، در جشنواره بیست و دوم بهعنوان مدیر و نوازنده گروه خورشید، در جشنواره بیست و سوم بهعنوان سرپرست و نوازنده گروه همنوازان مهر و در جشنواره بیست و چهارم به عنوان مدیر برنامههای گروههای شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی حضور داشته است. وی که در دو جشنواره گذشته از حضور در این جشنواره امتناع کرده است؛ از مدیران موفق کنسرت در کشور بوده و عضو شورای نویسندگان مجله موسیقی فرهنگ و آهنگ نیز است و از وی بیش از ۵۰ مقاله تخصصی در حوزهی موسیقی در نشریات و کتب متعددی به انتشار رسیده است. این یادداشت را توکلی درحاشیهی بیست و ششمین جشنواره موسیقی فجر برای ایلنا نوشته و دراختیار خبرگزاری گذاشته است.
بیست و ششمین جشنواره(بخوانید نمایش) موسیقی فجر در شرایطی روزهای پایانی خود را پشت سر میگذارد که امسال نیز مانند هر سال شاهد افت چشمگیر کمی و کیفی این نمایش دولتی نسبت به سالهای گذشته هستیم. اما این افت در جشنواره بیست و ششم نسبت به جشنوارههای سال قبل بسیار محسوستر و قابل توجهتر است.
در یک نگاه آماری میتوان گفت از نگاه کمی و نسبت تعداد اجراها و ظرفیت سالنها نسبت به میانگین دو سال گذشته تا ۵۰ درصد شاهد افت هستیم. در برخی از بخشها این افت کمی تا بالای ۶۰ درصد نیز میرسد(مقایسه کنید بخش بینالملل جشنواره بیست و چهارم را با جشنواره امسال) به لحاظ کیفی این افت خصوصا در بخش موسیقی ایرانی بسیار مشهود و چشمگیر است فقط کافی است به اسامی گروههای حاضر در جشنوارههای دو سه سال گذشته و این جشنواره بیاندازید: گروه شیدا و بانوان شیدا به سرپرستی و آهنگسازی استاد محمدرضا لطفی و خوانندگی محمد معتمدی و علیرضا شاه محمدی، بداههنوازی استاد محمدرضا لطفی(جشنواره بیست و چهارم تالار وزارت کشور)، گروه خورشید به سرپرستی مجید درخشانی و خوانندگی محمد معتمدی(جشنواره بیست و سوم) گروه ایرانی به آهنگسازی پژمان طاهری و خوانندگی علیرضا قربانی(جسنواره بیست و سوم) گروه استاد جلال ذوالفنون(جشنواره بیست و سوم) و تکنوازی ایشان(جشنواره بیست و چهارم)، گروه جناب مسعود شعاری(جشنواره بیست و سوم و بیست و چهارم)، گروه همنوازان مهر به سرپرستی نگارنده و خوانندگی محمد معتمدی(جشنواره بیست و سوم) و ….
اما امسال؟!
در جدول جشنواره بگردید به کدام نام آشنا برمیخورید؟ هرچند دوستان برگزارکننده مدعی شوند رویکرد جشنواره حمایت از استعدادهای جوان بوده است(که به این موضوع نیز خواهیم پرداخت) پس معنی این حرف این است که امسال به دنبال اساتید نرفتهاید؟!
اما دلایل چنین روندی چیست؟ مشکلات این جشنواره که متاسفانه بهدلیل انحصارطلبی مسئولان دولتی در طی این سالها تنها فستیوال موسیقی کشور است از کجا ناشی میشود این نوشتار به بررسی این عوامل میپردازد البته بساری از علتها درواقع خود معلول همدیگرند و شاید تفکیک آنها تا حدودی دشوار باشد اما میکوشیم تا حد توان به این رویکرد نائل آییم:
1- نامشخص بودن سیاستهای استراتژیک هنری در کشور خصوصا در حوزه موسیقی:
یکی از خاصیتهای اصلی انقلابهای اجتماعی بهم ریختن ساختار حاکمیت و نوسازی رویههای اجرائی در همهی حوزههاست. انقلابهایی که براساس ایدئولوژی خاص شکل میگیرد که علاوه بر نارضایتی از سیستم اداره جامعه بهدنبال پیریزی بنیانی مبتنی بر ایدئولوژی هستند با چالش بازتعریفها نیز روبرو میشوند و باید بسیاری از امور را منطبق بر آن ایدئولوژی بازتعریف کنند. موارد مهمی نظیر اقتصاد، روابط بینالملل و مناسبات فرهنگی نیز ازجمله مواردی هستند که در انقلابهای ایدئولوژیک بازتعریف میشوند.
هنر و خصوصا موسیقی از مواردی است که از همان سال اول پیروزی انقلاب تاکنون هنوز در حوزه بازتعریف جایگاه بلاتکلیف است خصوصا که موسیقی در نفس مشروعیت آن هنوز نیز دچار مشکل است و بخش عمدهای از این بلاتکلیفی از این مهم ناشی میشود.
هنوز برای بسیاری از علمای دینی وضعیت حرمت یا حلیت موسیقی نامشخص است. برخی معتقدند موسیقی از هر نوعی حرام است و برخی دیگر انواعی از آن که اصطلاحا موسیقی غیرمطربی مینامند را مجاز میشمارند اما نکته ظریف اینجاست که حتی بنیانگذار جمهوری اسلامی(ره) نیز تشخیص این مصداق را برعهده شنونده گذاشتهاند امری که به ماهیت و چیستی خود موسیقی باز نمیگردد حتی در جائی فرمودند همین موسیقی حلال که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود اگر از رادیوهای بیگانه پخش شود؛ استماع آن حرام است(نقل به مضمون) یعنی بحث حلیت موسیقی حتی قابل تشخیص دقیق قائم به ذات نیز نیست. در چنین پراکندگی آرا چگونه میتوان انتظار داشت جایگاه و نقش موسیقی مورد تعریف دقیق قرار بگیرد چه رسد به تعیین استراتژی مدون جهت رسیدن به اهداف؟
در هر دورهای نیز برخی مسئولان گرایشهائی جداگانه به هریک از این نظرات علمای دینی داشته و از آنجا که این بلاتکلیفی دست برداشتها و اعمال سلیقهای را طبیعتا بازگذاشته است؛ شاهد رویههای نامدون و نامشخص در حوزه اجرا در سالهای اخیر بودهایم بهعنوان مثال یکی از مسئولان دولتی اعلام میدارد آموزش و ترویج موسیقی در چارچوب اهداف انقلاب نمیباشد ازسوی دیگر در همین دولت و دولتهای قبلی شاهد آموزش موسیقی در دانشگاههای کشور هستیم. حال باید دید اهداف وزیر ارشاد در راستای اهداف انقلاب است یا اهداف وزارت علوم تحقیقات و فنآوری؟
ازسوی دیگر جناب آقای اسفندیار رحیم مشائی؛ ریاست محترم دفتر رئیس جمهور میگوید آنها که با موسیقی مشکل دارند درک صحیحی از آن ندارند(نقل به مضمون) و درخواست ترویج آن را مینمایند و ازسوی دیگر شهرداری تهران بهطور شفاهی دستور لغو کنسرتها در فرهنگسراها را صادر میکند!
سازمان صدا و سیما هم در تلویزیون جمهوری اسلامی صدای ساز را مباح میداند و نمایش آن را غیرمجاز! حال اینکه چگونه اصل یک چیز مجاز بوده و عرض آن غیرمجاز هم از نکاتی است که ما قادر به درک آن نیستیم.
و متاسفانه مسئولان فرهنگی و موسیقی کشور در این سالها بهجای تلاش برای ایجاد فضای گفتگو با حوزههای دینی و تبیین جایگاه موسیقی یکبار برای همیشه در این کشور، تنها به مجریان مطیع و بیچون و چرایی بدل شدهاند. حال آنکه این سوال از مسئولان موسیقی کشور در این سالها مطرح میشود که چرا نه برای احقاق حقوق موسیقی و موسیقیدانان که حتی برای مشخص کردن تکلیف نهائی آنها کاری نکردهاند؟
موسیقی در این کشور شغلی نیمه وقت است. در چهار ماه محرم و صفر و ماه مبارک رمضان و ایام فاطمیه(به این ایام شهادت و ایام قبل از شهادت معصومین ـ علیهم السلام ـ و نیز بنیانگذار جمهوری اسلامی ـ ره ـ و نیز تعطیلات نوروز را اضافه کنید) و عملا مشاهده کنید که در چه حجمی از سال هنر موسیقی امکان اجرای صحنهای(که مهمترین روش معاش هنرمندان و نیز از مهمترین راهکارهای ترویج موسیقی است) را ندارد.
در چنین فضائی چگونه میتوان توقع تدوین استراتژی بلندمدت برای هنر موسیقی داشت که بتوان توقع برگزاری فستیوالی همشان با فرهنگ و هنر این سرزمین داشت آنهم ازسوی مسئولان دولتی!
2- قوانین غیرکارشناسانه ساختار ناکارآمد و غیرمتخصص مرکز موسیقی و انجمنهای موسیقی مرکزی و شهرستانها بهعنوان متولیان جشنواره موسیقی فجر:
این سخن که مدیران هنری لزوما نباید متخصص هنری نیز باشند بلکه باید تیم کارشناسی دقیقی را بهعنوان تعیینکننده سیاستها داشته باشند؛ مهم است اما نکته قابل توجه اینجاست که در ساختمان ۷ طبقه مرکز موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در میان دهها کارمند آن؛ تنها یک نفر با مدرک کارشناسی موسیقی آنهم در بخش شعر مشغول به کار است!
وقتی مدیرکل محترم موسیقی وزارت ارشاد در سال ۸۶ در جلسه حضوری نگارنده را با حدود سی سال اختلاف سنی با استاد یگانهی موسیقی ایران محمدرضا لطفی(که مدیریت کنسرت ایشان را عهدهدار بودم) اشتباه میگیرد یا نام کنترباس را ویلن بزرگه مینامد؛ چه توقعی از بدنهی این مرکز میتوان داشت؟
شورای موسیقی این مرکز نیز که سالهای متمادی است دستنخورده مانده است تنها بازنگری و درجهبندی کیفی آلبومها و کنسرتها را برعهده دارد که آنهم بدون اتکا به رویههائی مستند و مستدل. به خاطر نمیآورم که در این سالها نظر شورای محترم برای عدم صدور مجوز به هنرمندی پاسخی مکتوب و مستدل و موسیقائی داده باشد.
بدنهی کند مرکز موسیقی و شعر به حدی برای اجراها و آلبومهای موسیقی ایجاد اشکال مینماید که بسیاری از هنرمندان عطای فعالیت مستمر و منظم هنری را به لقای آن بخشیدهاند بهعنوان مثال برای اجرای یک کنسرت هر بار باید مجوز شعر اخذ کرد. شعرهایی که بارها و بارها مجوز گرفتهاند؛ بازهم باید مورد بررسی قرار گیرند حتی اشعار بزرگانی مانند حافظ، سعدی، مولانا و فردوسی در شورای محترم شعر باید مورد تایید فنی و بعضا سیاسی قرار گیرند!
اینکه چه شورای اساسا میتواند وجود داشته باشد که صلاحیت بررسی و صدور مجوز برای اشعار بزرگان تاریخ ادبیات ایران را داشته باشد؛ خود جای بحث دیگری است.
پس از طی پروسهای تقریبا ۲۰ روزه اعضای گروههای موسیقی باید فرمهای متعدد بانک اطلاعاتی هنرمندان که هربار نیز باید تکمیل گردد و نمونه صوتی را تحویل دهند و پس از گذشت ۲۰ روز تا یکماه تازه نوبت به اداره حراست وزارت ارشاد میرسد تا آنهم با زمانی نامشخص و غیرقابل پرسش تشخیص دهند که اجرا میتواند صورت پذیرد یا خیر سپس نوبت به اداره اماکن نیروی انتظامی میرسد که با اخذ مبالغ هنگفت بهمنظور تامین امنیت اجرا(!) اجازه صدور مجوز را صادر فرمایند.
پروسهای طولانی که هربار برای هر کنسرت باید طی شود تا پس از چندین ماه اجازه اجرا به هنرمندی داده شود. سوال مهم اینجاست که در نظامی که توانائی آن را دارد تا به صلاحیت بیش از ۵۰۰۰ نفر داوطلب پست خطیر ریاست جمهوری در طی دو هفته رسیدگی کند؛ چگونه اجرای یک کنسرت یا انتشار یک آلبوم چنین پروسهی طولانیمدتی را باید طی کند؟!
نگاهی به فعالیتهای انجمنهای موسیقی در کشور بیاندازید. آیا در بسیاری از شهرستانها اجرای کنسرتها تنها از کانال این انجمن آنهم با دهها مورد انحرافات و سوءاستفادههای مالی صورتپذیر نیست(نگاه کنید به سخنان استاد محمدرضا لطفی در نشست روسای انجمنهای موسیقی در سال گذشته) و تازه مدیرعامل انجمن موسیقی ایران در واکنش به سخنان استاد حسین علیزاده و اینکه منت همکاری برای تور کنسرت ایشان را هم برگردن هنر موسیقی و موسیقیدان میگذارند.
آقای مدیرعامل؛ وظیفهی شماست که با احترام و افتخار کنسرت اسطورهی موسیقی ایران را حمایت کنید و اینجا لازم است تاکید نمائیم هدف این نوشتار افشاگری نیست و تنها ذکر مثالهایی برای دانستن این موضوع است که هنرمندان موسیقی با چه معضلاتی درگیر هستند در غیر این صورت پرواضح است که آنها هموارد با متعددی دست به گریبان هستند.
در چنین فضایی طبیعی است دبیر جشنواره پس از ۹ ماه از جشنواره سال قبل؛ تازه مشخص شود و چقدر جالب است که بدنهی مرکز موسیقی به ناگاه در سه ماه توان بررسی ۱۰۰ اجرا را به دست میآورد یا شاید میخواهد یا میتواند!
در برخی جشنوارهها که مدیریت اجرایی جشنواره با مدیران هنری بخش خصوصی تعامل صحیحی را برقرار کرده است؛ توانسته در برخی از بخشها به موفقیتهای چشمگیر ولی مقطعی دست یابد مانند بخش بینالملل جشنواره بیست و چهارم و نیز حضور استاد لطفی در بخش ویژه جشنواره همان سال.
3- عدم برنامهریزی مدون و صحیح و عدم برخورد مناسب با هنرمندان از عوامل عدم اقبال هنرمندان به جشنواره موسیقی فجر:
اسفند ماه نزد مدیران هنری، برگزارکنندگان و نیز هنرمندان یکی از بدترین زمانها برای برگزاری کنسرت است. توجه مردم به خرید شب عید طبیعتا باعث میشود تهیه بلیط کنسرتها به سختی در سبد هزینههای خانوارهای ایرانی قرار گیرد. خصوصا آنکه هشت روز اول اسفند را نیز جشنواره به خود اختصاص داده است. اما چگونه است که هنرمندانی چون حسین علیزاده، همایون خرم، گروه شمس با علیرضا قربانی و شهرام ناظری سختی این ایام و نیز ریسک ناشی از فشردگی اجرا در اسفند ماه را به جان میخرند و همگی در فاصلهی پایان جشنواره تا پایان سال اقدام به برگزاری کنسرت میکنند و حاضر به شرکت در جشنواره نمیشوند؟
یکی از دلایل این موضوع عدم برنامهریزی و اجرای نامناسب جشنوارههای موسیقی فجر است. دعوت به موقع(حداقل ۹ ماه قبل از شروع جشنواره) به جای آنکه ازسوی دبیر جشنواره صورت پذیرد در این سالها چند هفته قبل از جشنواره عمدتا توسط مدیر اجرائی جشنواره آنهم به صورت شفاهی صورت میپذیرد. آقایان گویا هنوز نمیدانند بین خم رنگرزی و اجرای موسیقی تفاوتهائی وجود دارد. گروههائی که عموما به دلائل معضلاتی که ذکر شد برنامه مدون تمرینی ندارند؛ بصورت شفاهی و تلفنی توسط مسئولان جشنواره دعوت میشوند و طبیعی است هنرمندانی که به کیفیت هنری اجراهای خود اهمیت میدهند؛ در جشنواره شرکت نکنند و تنها گروههای مستقل جوان – که نگارنده خاضعانه به تمامی آنها احترام و اردات خود را ابراز میدارد- که بهطور طبیعی باتوجه به مشکلاتی که ذکر شد تنها مجال ارائه هنر خود را در جشنواره فجر میبینند به ناچار حاضر به شرکت در این نمایش دولتی میشوند.
مورد دیگر را در نوع نگاه و برخورد غیرفرهنگی مسئولان با هنرمندان باید جستجو کرد. در سالهای پس از انقلاب؛ مسئولان مرکز موسیقی خود را متولیان موسیقی کشور میانگاشته و میانگارند درحالیکه متولی موسیقی هر کشوری هنرمندان هستند نه مسئولان مرکز موسیقی و انجمنهای موسیقی هم بهجای آنکه نقش حمایتی از هنزمندان و نیز تسهیلکنندهی فعالیتهای آنان را ایفا نمایند، عملا تبدیل به ارگان صدور مجوز یا بهتر بگوئیم صدور اجازهی فعالیت هنرمندان تبدیل شدهاند و آن را لطفی تلقی میکنند که به هنرمندان روامیدارند. آقایان نمیدانند که اجازه فعالیت هنرمند و حتی لقب هنرمند را مردم هستند که به هنرمندان اهدا میکنند و هیچ هنرمندی با حکم هیچ مسئولی به جایگاه هنری نرسیده است. اینجا لازم است تاکید کنم هیچ نهاد و ارگانی صلاحیت صدور یا عدم صدور مجوز برای هنرمندانی چون شجریان، علیزاده و لطفی و دیگر استادان موسیقی ایران را ندارد. نگاه کنید به واکنش بابک رضائی(مدیرعامل محترم انجمن موسیقی ایران) به سخنان حسین علیزاده در دعوت هنرمندان برای عدم شرکت در جشنواره موسیقی فجر(نقل از پایگاه خبری انجمن موسیقی ایران):
«به گزارش پایگاه اطلاع رسانی موسیقی ایران به نقل از ایرنا؛ بابک رضایی روز در مورد نشست خبری روز گذشته علیزاده، توضیح داد: وی در نشست یاد شده و بر خلاف جریانسازی رسانههای مغرض، از واژه تحریم استفاده نکرده بلکه وی ادعا داشته که به سبب مقابله با رصدهایی که در حوزه موسیقی اعمال میشود، هنرمندان کشور رنجیده خاطر شدهاند.
مدیر انجمن موسیقی ادامه داد: علیزاده، میتواند نظرات شخصی خود را اعلام کند، اما ایشان نماینده جامعه موسیقی کشور نیست که سلایق خود را به تمام هنرمندان نسبت دهد.
رضایی افزود: حضور بیش از ۱۰۰ گروه موسیقایی در بیست و ششمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر، مبین پویایی و فعال بودن جامعه موسیقی بهرغم تمامی نقدها و ادعاهای افرادی همچون علیزاده است.
رییس انجمن موسیقی همچنین روند موسیقایی کشور را مطلوب دانست و ادامه داد: مسوولان و متولیان فرهنگی کشور در تلاش برای ارتقای هنر موسیقایی کشور هستند و در این مسیر از تمامی هنرمندان کشور حمایت میکنند.
دبیر اجرایی بیست و ششمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر ادامه داد: برهمین اساس، انجمن موسیقی ایران در برگزاری تور موسیقایی علیزاده همکاری داشته و سعی در حمایت از برپایی کنسرتهای این هنرمند، همزمان با جشنواره در سراسر کشور است.
وی با اشاره به اینکه برخی عنوان میکنند جامعه موسیقی کشور دچار ازهم گسستگی است و دارای یک مدیریت واحد و خرد جمعی نیست، ادامه داد: اینگونه مباحث از جانب افرادی که سالها در عرصه موسیقی کشور حضور دارند، موجب ضربه زدن به روند رشد و پیشرفت این هنر میشود که جای تاسف دارد.
دبیر اجرایی بیست و ششمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر افزود: معتقدم با حمایت، همدلی، کمک و همبستگی جامعه موسیقی میتوان به بسیاری از مشکلات فایق آمد.
رضایی گفت: متاسفانه در چنین شرایطی برخی از رسانههای مغرض نیز در راستای فریب افکار عمومی، برخی از مطالبی را که بیشتر آن میتواند بهعنوان یک نقد سازنده در پیشبرد اهداف فعالیتهای فرهنگی و هنری بکار رود، به سمتی میبرند که آن اثربخشی خودش را از دست بدهد.»
جناب آقای رضائی، آقای علیزاده نمایندهی جامعه موسیقی کشور نیستند؟! بر فرض که صحبت شما درست باشد؛ آیا مجموعه هنرمندانی چون علیزاده، شجریان، مرحوم مشکاتیان و سایر هنرمندانی که عطای جشنواره شما را به لقای آن بخشیدهاند نیز نمایندهی جامعه موسیقی نیستند؟! پس نمایندهی جامعهی موسیقی کشور چه کسانی هستند؟! گروههای بخش رقابتی و جنبی و پاپ جشنواره امسال؟! یا خود حضرتعالی؟!
جناب رضائی؛ در جامعهی ۷۰ میلیونی ایران با بیش از دهها هزار نوازنده و خواننده و آهنگساز، ۱۰۰ گروه(به فرض واقعی بودن آمار شما که کل اجراها و تکنوازان را نیز گروه تلقی کردهاید) رقم قابل توجهی است که مبین پویائی و فعال بودن جامعهی موسیقی باشد آنهم با لفظ بیادبانه بهرغم ادعای “افرادی مانند علیزاده” آقای رضائی؛ درست است که ما مانند شما از چنین ادبیاتی برخوردار نیستیم اما اجازهی بیحرمتی به چهرههای شاخص و اساتید موسیقی کشورمان را نیز به شما نخواهیم داد.
در ادامه ایشان به رویهی رایج امروز به رسانهها حمله کرده است و برخی رسانهها(!) را مغرض و خبرهای آنها را درجهت فریب افکار عمومی تبیین میکند. جناب آقای رضائی؛ اگر گزارشهای همین رسانهها و مصاحبههای آنها با هنرمندان برجستهی موسیقی کشور نبود؛ آیا امروز همین ارکستر ملی را در جشنواره حاضر داشتید؟! آقای رضائی؛ آیا درج مصاحبهی استاد علیزاده در جهت فریب افکار عمومی است و معرفی تکنوازی گیتار خانم لیلی افشار در جشنواره بهعنوان گروهی از آمریکا مصداق فریب افکار عمومی نیست؟!
اینها تنها نمونهای از دهها برخورد ناشایست مسئولان موسیقی کشور با هنرمندان است. در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که هنرمندان موسیقی با چه دلخوشی در جشنواره دولتی موسیقی فجر شرکت کنند؟ دلخوش به رفتار و نگاههای مسئولان باشند؟ به برنامهریزی صحیح آنها اعتماد کنند؟ شفافیت مسائل مالی را مورد توجه قراردهتد؟ یا سهولت و تسریع روز افزون امور اجرائی خود را در مرکز موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باعث حضور انان در جشنواره فجر گردد؟
دیدگاهتان را بنویسید