موسیقی ایرانیان – علی مغازه ای: دست آخر پس از هیاهو و سروصدای اهالی رسانه و خانوادهی استاد بیبدیل دوتار شرق خراسان، ذوالفقار عسکریپور (عسگریان) به بخش سیسییو منتقل شد.
بیشتر به شوخی میماند که استاد ذوالفقار عسکریپور بیش از یک هفته بر روی تختی در اورژانس عدالتیان بیمارستان امام رضای مشهد در انتظار تخصیص اتاق برای بستری شدن بود!
جفا مینامند این موضوع را چرا که قلب هر انسانی از چنین عملی به درد میآید.
به واقع یکی از عجیبترین صحنههای تاریخ برخورد بیمارستانها با اهالی هنر به خصوص استادان موسیقی اقوام و نواحی ایران است. نمیدانم در کجای این جهان میتوان چنین تراژدی حیرت آوری را جست اما خوب میدانم و بارها شاهدش بودهام که ما در مملکتمان نه در همین یک مورد که در بیشتر موارد چنین وضعی را داشتهایم.
برای نمونه چندی پیش همین بیمارستان در پی عمل جراحی قلب و در پی آن بروز سکتهی مغزی استاد نورمحمد درپور، خانواده و فرزندان این استاد برجسته را تحت فشار قرار داده بودند که دیگر مراقبت از وی نیازی به بستری بودن ایشان در بیمارستان ندارد و باید او را به منزلش منتقل کنید.
این بحث در آنروز درحالی مطرح میشد که استاد نورمحمد درپور چند روز قبل از عمل قلب، مرحلهیی از شیمیدرمانی خود را گذرانده بود. درست چند روز پس از شیمی درمانی در پی بروز ناراحتی در ناحیهی قلب استاد، بدون توجه به این وضعیت حساس و آسیبپذیر، ایشان تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت که ۲۴ ساعت پس از عمل قلب، سکتهی مغزی کرد و زمینگیر شد و هنوز هیچ نشانی از بهبودی در وضع او حاصل نشده است.
جدا از دلایل یا ضرورتهای پزشکی در چنین جراحی و عملی، اگر آنروز نبود فشار و درخواستهای پرتعداد و گستردهی دوستداران استاد درپور، بیمارستان درنظر داشت اورا بدون مراقبت بالینی کافی ترخیص کند.
آنروز در پی تصمیم بیمارستان برای ترخیص ایشان، نوشتم:”با استاد درپور کاری می کنند که با استاد سمندری کردند”.
مگر سمندری چگونه از میانمان رفت؟
استاد غلامحسین سمندری در زمستان ۹۰ در پی سکتهی مغزی در بخش عمومی بیمارستانی در تربت جام بستری شده بود. در پی اعتراض دوستانش به اتاق خصوصی انتقال یافت اما در نهایت نوروز ۹۱ این استاد برجستهی دوتار با صلاحدید بیمارستان ترخیص شد و درست همان روز در منزل پسرش از نفس کشیدن باز ماند!
اگر ما امروز مینویسیم و فریاد میکشیم این استادان فریادرس ندارند، هیچ بیراه نگفتهایم؛ چو دیدهایم چه بر سرشان میآید این بینوا موسیقیدانان مظلوم.
همسر استاد ذوالفقار عسگریان در این چند روز گذشته وقتی صحبت میکند دوست دارد بر زمین و زمان نفرین کند. چرا که میگوید همه فقط حرف زدند و ما هیچ عملی ندیدیم.
او میگوید تمام این مدت مسئولان ارشاد تنها وعده کردند و کمترین کارشان این بود که زمانی سر بالین استاد حضور پیدا کنند که خبرنگار و عکاسان رسانهها نیز آنجا باشند تا شاهد این عیادتها و رسیدگیها شوند.
به باور من رسیدگی پزشکی به استادان موسیقی نه تنها درشأن مقام و جایگاه چنین استادانی نبوده که گاه حتی از ابتداییترین حد یک انسان نیز پایینتر بوده است.
درگذشت جانگداز هنرمند جوانی از موسیقی پاپ در این کشور، تمام مسئولان را به تکاپو در پیشی گرفتن از همدیگر برای ابراز تاسف و تألم وا میدارد اما همزمان در هر گوشهیی از این کشور بزرگان موسیقیدان ایران که همگی عمر و جوانی و هستی خویش در راه موسیقی نهادهاند، حتی شامل عنایت توجهات مناسب پژشکی و پرداخت هزینههای درمان آنان هم نمیشود و کار به جایی میکشد که بخش عمدهی هزینه بر عهدهی خانواده و بخشی با کمک و مشارکت علاقمندان و دوستان آنان تأمین میشود.
من امروز بعد از ده روز اطلاع لحظه به لحظه از وضعیت استاد عسکریان به خدمت مسئولان بسیار محترم عرض می کنم، آقایان موسیقیِ در حال مرگِ ایران، نوشدارو لازم ندارد. یکباره بفرمایید به ما مربوط نیست تا همهی ما تکلیف خودمان را بدانیم.
اینکه در حال نامهنگاری و تشکیل پرونده هستید، اینکه با خانوادهشان در تماسید، اینکه قرار است به زودی کار بزرگی به انجام رسانید، هیچ زخمی را مرحمی و مسکنی هم نیست.
امروز اگر نمیتوانید کاغذ بازیهای بسیار مرسوم و همیشگی را به یک دستور کنار بگذارید، باید از جیبتان یا اختیاراتتان مایه بگذارید چرا که هنرمند عصارهی گران جامعه و مردم کشور است و مردم طبق قانون اساسی ولی نعمت جایگاه مسئولیت تمام مسئولان هستند.
استاد ذولفقار عسگریان یک هفته همچون جنازهیی بدون مراقبت جدی، روی تخت اورژانس افتاده بود و کسی قدمی عملی برنداشت!
ای گرامیان؛
نوشدارو برای دوتار را در میان مهر و امضا و دستور نامهها فروگذارید.
امروز دوتارنواز ایران درمان لازم دارد.
موسیقی ایران نوشدارو نمیخواهد. این درد را چگونه باید بگوییم؟
موسیقی ایرانیان آمادگی دارد تا توضیحات احتمالی بیمارستان امام رضای مشهد، درباره مبحث این یادداشت را منتشر نماید.
دیدگاهتان را بنویسید