حدود یک سال پیش سومین آلبوم گروه کوارتت کاسته با عنوان «ایستگاه سه» منتشر شد. آلبومی که یکی از مجموعههای مهم موسیقی منتشر شده در سال ۱۴۰۰ بود. این آلبوم بیشتر از هر زمانی بر بنیانها، ریشهها و روح حاکم بر گروه وفادار بود. آلبوم ایستگاه سه یعنی کوارتت کاسته در بستری کارگاهی، تجربهگراست و جسورانه در پی صدادهی منحصربفرد خودش است. کوارتت کاسته با نگاهی به ایدهمندی و رنگارنگ بودن آلبوم اول و انسجام آلبوم دوم توانست به نتیجهای در آخرین مجموعه خود برسد که تبدیل به پررنگترین امضای گروه در طی سالهای فعالیتش شد. رامین صدیقی مدیر نشر هرمس که از ابتدای فعالیت گروه همراه آنها بوده معتقد است که کوارتت کاسته در سومین آلبوم خود پیله را پاره کرده و پروانه شده است. حال بعد از گذشت هفت سال از فعالیت این گروه؛ نشر هرمس کنسرت کوارتت کاسته را در تالار وحدت برگزار میکند. این کنسرت نخستین فعالیت نشر هرمس و کوارتت کاسته بعد از دوران پاندمی است.
در گفتگوی پیشرو، رامین صدیقی و اعضای «کوراتت کاسته» ضمن توضیح درباره کنسرت آینده گروه، به تشریح جزییات تولید آلبوم «ایستگاه سه» پراختند.
ابتدا درباره جزییات برگزاری کنسرت پیش رو و جزییات آن توضیح دهید؟
احسان صدیق: این کنسرت در واقع متعلق به آلبوم سوم است که متاسفانه ما سال گذشته امکان برگزاری آن را نداشتیم. در کنار قطعات آلبوم «ایستگاه سه» چند قطعه هم از آلبوم اول و دوم اجرا خواهد شد. متاسفانه از آنجایی که پروسه گرفتن مجوز بسیار سخت شده و امکان اجاره سالنها هم بسیار پیچیدهتر از قبل است، بعید میدانم که برنامه کنسرتی برای ایران داشته باشیم اما شاید کنسرتهایی در اروپا برگزار شود. البته پیش از اجرای وحدت ما دو شب هم در شیراز اجرا خواهیم داشت. خانه هنر شیراز و مجموعه فرهنگی آبی برگزارکننده کنسرت ۱۳ و ۱۴ تیرماه در سالن هنر شهر آفتاب شیراز هستند.
کمی هم درمورد قیمت بلیتها و چالشهایی که در این رابطه وجود دارد، توضیح دهید.
رامین صدیقی: هزینه برگزاری کنسرتهای ما حدود سه برابر شده است و بهای بلیتها هم به صورت حدودی افزایش قیمت دوبرابری داشته. هرمس تا امروز کنسرتی نداشت که قیمت بلیتش از صد و پنجاه تومان بیشتر باشد و به نوعی ما هم مجبور شدیم که به این سیستم قیمتها تن دهیم. اما درکل هر کسی استراتژی خودش را دارد. استراتژی ما این است که در صورت موفق بودن پروژه سود محترمی داشته باشیم و از همه مهمتر بتوانیم کمترین فشار را در این شرایط به مخاطبان وارد کنیم. در هر صورت افزایش شدید قیمتها در وضعیتی که سبد فرهنگی هر روز کوچکتر میشود به نوعی مخاطبان را بیشتر از ما دور خواهد کرد. به عنوان کسی که بیست و دو سال کارم تهیهکنندگی موسیقی بوده؛ اعتبار و احترامی که در این فضا بدست آوردم قیمت خیلی زیادی دارد که نمیتوانم برایش عدد تعیین کنم، در نتیجه تمام تلاشم بر این است که با منطقیترین و محترمترین سود ممکن؛ مخاطبان هرمس را راضی نگه دارم.
به نظر میرسد قطعه «ایستگاه سه» کمتر از دیگر آثار مورد توجه قرار گرفته است. ضمن توضیح درباره چگونگی تولید این اثر درباره تاریک بودن فضای آن هم توضیح دهید و اینکه آیا کوارتت کاسته در ایستگاه سوم جهانش تاریکتر از گذشته شده است؟
احسان صدیق: اتودهایی من و روزبه داشتیم که متعلق به بخش کوچکی از قطعه «ایستگاه سوم» بود و تا جایی که یادم هست، قرار نبود روی این اتود برای آلبوم کار کنیم. بعدتر یک بار این اتود را به عنوان یک موتیف اجرا کردیم و طبق عادت آهنگسازیمان کم کم از فرمت اولیه خارج و تبدیل شد به یک ایده گسترده برای آهنگسازی. ما بعد از آلبوم «ایستگاه دو» کار روی بعضی ایدههای این قطعه را شروع کردیم ولی چون اجرای آنها سخت بود و قطعه بسیار طولانی بود؛ برای مدتی کار روی آن متوقف شد و ما همزمان چند ایده را برای قطعات دیگر آلبوم شروع کردیم. در نهایت وقتی همه قطعات آلبوم به اتمام رسید دوباره به قطعه «ایستگاه سه» برگشتیم و حتی برای اینکه ضبط بهتری هم داشته باشیم، دوبار در کنسرتهایمان اجرایش کردیم.
روزبه فدوی: واژه تاریکی که در مورد این قطعه استفاده کردی شاید درست باشد، اما من اینطور میبینم که بیشتر مدل کوارتت کاسته است یعنی آن بازی که ما در آلبوم اول خیلی ایدهمند آغازش کردیم و در آلبوم دوم تکنیکال پیش بردیم، فکر میکنم در این قطعه و حتی شاید در آلبوم سوم بدون هیچ قرارداد از پیش تعیین شدهای برآیند همه آن تجربیات شد. اما تاریکی این قطعه قطعا از حال و هوای خودمان میآید. ایستگاه سه بسیار پیچیده، متراکم و پر از جزییات و ایده است.
موسیقی کاسته چه نسبتی با اجتماعش دارد؟ از آلبوم اول که قطعه تهران تصاویری شلخته و شلوغ و کابوسوار از این شهر ارائه کرد تا آلبوم سومی که درباره اتمسفر تاریکش صحبت میکنیم؛ آیا اینها حاصل یک نسبت مستقیم میان موسیقی کاسته و اجتماع اطرافش است؟
سهیل پیغمبری: قطعا وضعیت اجتماع روی ما تاثیر میگذارد، اما این تاثیر غیر مستقیم است. ما در آهنگسازیمان ایدههای سیاسی اجتماعی نداریم ولی طبعا به عنوان یک انسان که در این وضعیت زیست میکند متاثر از وقایع اطرافمان خواهیم بود.
روزبه فدوی: قطعا تاثیری بین وقایع اجتماعی با موسیقی ما وجود دارد اما مسئله اینجاست که ما حرف نمیزنیم و بدون یک کلمه سرمان را پایین انداختیم و کارمان را کردیم. از آنجایی که آدمیزاد به شکل طبیعی احوالات خودش را تبدیل به اثر هنری میکند؛ کار ما هم با اصوات این چنین بیانگر حال و هوایمان شده است. همه چیز کاملا از ناخودآگاه آمده و بدون هیچ سانسوری در موسیقی و اصوات منعکس شده است.
احسان صدیق: من وقتی به آهنگسازیهایمان در سه آلبوم گذشته نگاه میکنم به دنبال این میگردم که ببینم چه رفتارهایی در آهنگسازی داریم که متاثر از محل زیست ماست. یکی از چیزهایی که به نظرم میرسد این است که ما زیاد در یک فضا نمیمانیم. مثلا در این ژانر اگر موسیقیهای اروپایی و آمریکایی را نگاه کنید، بیشتر به سمت مینیمالیسم حرکت میکنند و بیشتر حوصله دارند. من فکر میکنم موسیقیهای جهان سومی انگار بیشتر این تغییر فضاها را درونشان دارند. اما به هرحال ما همزمان فرار میکنیم که تحت تاثیر چیزی به صورت مستقیم قرار نگیریم.
آیا کوارتت کاسته به دنبال ایجاد فرمهای تازه در موسیقی است و اینکه عدم پایبندی کاسته به فرم از کجا میآید؟ چرا بسیاری در موسیقی ایران سعی میکنند فقرشان را در فرم پنهان کنند و با ارزشگذاریهای منسوخ شده سعی دارند برای خودشان اعتبار بخرند؟
مازیار یونسی: من فکر میکنم همه ما به سمت نداشتههایمان میرویم تا چیزهای جدید کشف کنیم. در تاریخ موسیقی غرب بیش از هرچیز فرم داریم و هرچه جلوتر آمده آنها با الهام از موسیقی شرق سعی در کشف چیزهای جدید دارشتند. من فکر میکنم در آلبوم «ایستگاه سه» نقطعه درخشانی که برای به وجود آمد؛ تلاش برای تجربیات تازه در حیطه فرم بود. نگاه ما به فرم به گونهایست که چیزهای جدیدی کشف کنیم که پیشتر وجود نداشتندهاند. در قطعه «ایستگاه سه» ما از دقیقه یک تا حدودا ۴ به شدت تراکم اصوات داریم و حرکتهای شدید و الحان شنیده میشود و بعد در یک ایستایی قرار میگیریم و موسیقی سه چهار دقیقه با دو نت پیش میرود. یعنی این بالانس در فرم پیدا شده است. ما در تلاش هستیم با کنکاش در موسیقی فرمهای جدید پیدا کنیم. متاسفانه آنچه در دانشگاههای موسیقی تدریس میشود صرفا تاریخ فرم است اگر قدما هم میخواستند فرمهای پیشینیان را تقلید کنند چیز جدیدی ساخته نمیشد.
احسان صدیق: بله دقیقا در دانشگاه تاریخ فرم تدریس میشود و تلاششان هم بر این است که تو روی یک فرم بمانی. وقتی از آن خارج شوی انگار که مسیر را اشتباه رفتی. در حالی که با همین خارج شدنها میشود به فرمهای جدید دسترسی پیدا کرد.
رامین صدیقی: من فکر میکنم در موسیقی کاسته فرمهای زیادی پیدا میشود اما عدم پایبندی آنها به فرم از جسارت این گروه میآید؛ که البته در اینباره نقش ناخودآگاه اعضای گروه به نظرم پر رنگتر از هر چیز دیگریست. اعضای کاسته پیش از تولید موسیقی؛ قالبها را برای خودشان شکستهاند. ما درباره گروهی صحبت میکنیم که حدود هفت سال عقبه همکاری دارد و در این سیر مسائل بسیاری هم پیش آمده که بالا و پایینهای گروه را ساخته است. من فکر میکنم ما چهار لارو داشتیم که اینها در آلبوم سوم از پیله بیرون آمدند و پروانه شدند. منظورم از نظر عرفانی هم نیست بیشتر منظورم تغییر شکلی است که در این گروه ایجاد شده است. این پلی فرمی که صحبتش را میکنیم و میتوانیم یکی از شاخصههای مانیفست کاسته بدانیمش به عقیده من به تدریج امروز تغییر ماهیت داده است.
یکی از نکاتی که در سیر فعالیتهای گروه کاسته مشاهده میشود؛ بیسبکی در هر سه آلبوم است. در آلبوم اول تمرکز بیشتری بر موسیقی جز وجود داشت که به تدریج تا آلبوم سوم این مسئله هم به تعادلی رسیده است و به هیچ وجه نمیتوان یک سبک مشخص را به این گروه اطلاق کرد. آیا این هم یکی شاخصههای مانیفستی کوارتت کاسته است؟
رامین صدیقی: من فکر میکنم «ایستگاه سه» از پیله بیرون آمده «ایستگاه یک» است. ما با چهار نوازنده شهرنشین در قرن بیست و یکم مواجه هستیم که نباید از روح کلی اجتماع منفک بدانیمشان. در دنیای امروز زندگی بیحوصله و منقطع فراگیر شده است. انگار دنیا به ما مجال نمیدهد که با یک پدیده برخورد طولانی مدت داشته باشیم. نمونه این مسئله در شبکههای اجتماعی دیده میشود. امروز نگران فلان حیوان هستیم که در تبریز کشته شده و بعد فراموش میکنیم؛ نگران ساختمانی میشویم که در غزه سقوط کرده و باز فردا آن را هم فراموش میکنیم و نگران چیز جدیدی خواهیم شد. انگار ما آدمهایی شدیم که یک فرمی درونمان شکل گرفته اما این فرم همان نگران بودن است و مدام تغییر ماهیت میدهد. امروز نگران زندگی یک حیوان باشیم و فردا نگران ریختن فلان ساختمان و پسفردا. من معتقدم بیسبکی بچهها از جسارتشان در موسیقی نمیآید. کسی که در دنیای امروز همچنان گرفتار سبک است آدم کهنه و تاریخ گذشته است و آنکه بیسبک است؛ انسان معاصر. آنکه همچنان درگیر فرم است یا اولین واکنشش به موسیقی کاسته این است که آیا این موسیقی صدادهی شرقی دارد یا غربی، دنیایش کوچک است. یک دورهای از تاریخ موسیقی سکوت وجود نداشت. جرم نبود اما از آن استفاده نمیکردند. همین امروز هم سکوت طولانی برای بسیاری ترسناک است چون درگیر فرمی میشوند که در گذشته وجود داشته است. بیایید کمی اجتماعی به قضیه نگاه کنیم. انگار ما داریم ذهن خودمان را بمباران میکنیم. کسی که از سکوت ترس دارد، همان است که به راحتی میتوانید با انبوه اطلاعات سانسورش کنید. آنقدر ورودیهایش را زیاد کنید که دیگر مرز میان خوب و بد و غلط و درست برایش گم شود. تامل، سکوت کردن به تو آزاداندیشی میدهد که من فکر میکنم کاسته روی غریزهاش به درستی در این مسیر پیش میرود. من به شدت اصرار دارم که اینها عامدانه اتفاق نمیافتد و کاملا غریزیست. این گروه مثل دوندهایست که صد متر را زیر ۹ ثانیه میدود اما به شکل راه رفتنش توجهی نمیکند.
احسان صدیق: در تکمیل صحبت رامین باید بگویم که حتی ما از سنتی هم که وجود دارد ترس نداریم. به قول استراوینسکی که میگوید هنرمند آزاد کسی است که یک پایش هم در سنتهاست. سنت چیزی است که با خیال راحت میتوانیم از آن استفاده کنیم. شما باید این سنتها را بشناسید و توانایی استفاده از آنها را داشته باشید اما نه به اجبار بلکه به اختیار در نقطهای که به آن نیاز است.
آیا کوارتت کاسته نسبت به آلبوم اولش محتاطتر شده است؟ این انسجامی که در آلبوم سوم شنیده میشود و انگار آکسان بیشتری روی ایدهها و مانیفستهای گروه میگذارد؛ حاصل چه چیزیست؟
احسان صدیق: درمورد این برداشت که ما نسبت به آلبوم اول محتاطتر شدیم هم یک اشتباهی وجود دارد. وقتی ما اولین آلبوم را منتشر کردیم یک پیشنهاد تازه در فضای موسیقی بودیم که مشابهش در ایران شنیده نشده بود. طبعا وقتی آلبوم دوممان منتشر شد همه دنبال این بودند که ببینند آیا کاسته بازهم ساختارشکنی کرده یا خیر. مسئله اینجاست که وقتی شما یک دست خطی پیدا میکنید این دستخط تغییر پیدا نمیکند. من فکر میکنیم شما چنین چیزی را در موسیقی هر آرتیست یا بندی که به یک زبان شخصی در موسیقیاش دست یافته خواهید شنید. از بتهوون بگیرید تا کینگ کریمسون و حسین علیزاده. آقای علیزاه یک نکته خیلی جالبی را در صحبتهایشان گفته بودند و آن هم این بود که هر هنرمندی یک ایده در زندگیش دارد و هرکاری که میکند هول محور همان یک ایده است. من نمیدانم تحلیل خودشان از این جمله چیست اما فکر میکنم منظور از ایده لزوما یک ایده موزیکال نیست، بلکه یک نگرش است. به طور مثال همین الان اگر ما پنج نفر درمورد زندگی حرف بزنیم بسیار ایدههایمان نزدیکتر است تا وقتی بخواهیم در مورد سلیقه موسیقیمان حرف بزنیم.
نشر هرمس همواره حمایت تمام و کمالی از کوارتت کاسته داشته است. با توجه به این موضوع هرمس و رامین صدیقی چقدر در موسیقی کاسته تاثیرگذار بودند؟
رامین صدیقی: کاسته ۴ عضو دارد اما پشت آن پنج شش فکر قرار گرفته است. اگر هرمس نبود شاید بچهها هیچ وقت همچین موزیکی را منتشر نمیکردند. اگر این چهار نفر به هر دلیلی با یک آدم دیگری برای انتشار آلبومشان مواجه شده بودند قطعا نتیجه اثر متفاوتی بود. ما یک تیم شدیم و برای همین همه روی همدیگر تاثیر میگذارم. در این گروه گاهی من آدم بد داستان میشوم، گاهی آدم خوب و گاهی آدم خل! وقتی آلبوم دوم را منتشر میکردیم بچهها قصد داشتند قطعه کلاستر را کوتاه کنند و بسیاری هم میگفتند به اندازه سه تا آلبوم در این قطعه ایده خوابیده است ولی من به شدت اصرار داشتم که به همان شکلی که هست منتشر شود. ولی این تیم شدن ما کم کم ما را شبیه به هم کرده است و انگار یک جسارتی در ما به وجود آمده که همیشه مطمئنیم ایدههای جدیدی وجود خواهد داشت. دقیقا اگر ما در آلبوم ایستگاه دو به پیشکسوتمان مانفرد اتکا میکردیم این آلبوم هم از نظر زمانی کوتاهتر میشد هم به نوعی تغییراتی از نظر فرمی در آن ایجاد میشد. برای همین است که ناشر در اثر نهایی بسیار میتواند تاثیرگذار باشد. به هرحال در نهایت «ایستگاه دو» طبق سلیقه ما تولید شد.
احسان صدیق: رامین صدیقی از اول این ماجرا طوری حمایت کرد که ما دلسرد نشویم. ما میدانیم که در پروسه تولید کارهایمان لازم نیست به محدودیتهایی که احتمالا با هر ناشر دیگری در ایران داشتیم فکر کنیم. فکر میکنم یکی از بزرگترین شانسهای کوارتت کاسته این بود که ناشرش به اندازه اعضای آن موزیک باز بود و خیلی وقتها جلوتر از ما حرکت میکرد تا کارها به ثمر بنشیند.
قطعه «2speechless» در ایستگاه سوم بسیار به فضای موسیقی غربی نزدیک میشود و قطعه «1speechless» در ایستگاه یک فضای موسیقی شرقی در آن پر رنگتر است و حتی قطعه در همین فضای شرقی به اتمام میرسد. آیا نسبتی که میان این دو قطعه وجود داشته در روایت تصاویر پشت آن است یا مسئله به شباهتهای آهنگسازی دو قطعه برمیگردد؟
مازیار یونسی: در این قطعه پیانو سعی میکند گیتار را به مرکز موسیقی تونال بکشاند و گیتار مداما تلاشی برای گریز دارد و این مسئله شاید باعث شده این قطعه صدادهی غربیتری داشته باشد. اما شیوه ساخت و ساز ما در این قطعه شبیه به «1speechless» هست. هرچند در کل فاصله بسیاری در ایدههای این دو قطعه وجود دارد اما در هر دو قطعه سعی کردیم برخورد اصوات با یکدیگر را کشف کنیم و در جاهایی حتی میکروتونال برخورد کردیم. اساسیترین دلیلی که باعث شد این نام را در ایستگاه سوم هم ببینیم؛ شیوه مشترک نگاه به آهنگسازی بود که بسیار مشابه با مسیر ساخت اسپیچلس یک بود.
سهیل پیغمبری: یکی از دلایلی که گاها ما نامهای مشابه انتخاب میکنیم لحظاتی است که یک ملودی یا یک مسیر آهنگسازی تداعی کننده چیزی در گذشته میشود اما این مسئله فقط در ذهن ما وجود دارد و فکر نمیکنم حتی در مواردی مخاطب متوجه علت این نامگذاری بشود.
احسان صدیق: در کل ما بحران نامگذاری قطعات را همیشه در گروه داشتیم. زمانی که قطعه پروجکتور را میساختیم با پیتر سلیمانیپور بعد از تمرین نشسته بودیم و من یک دیکشنری بازکردم تا اسم قطعه را کاملا شانسی انتخاب کنیم. نامی که آمد پروتکتور بود و پیتر گفت: خوبه اما به نظرم پروجکتور بهتر است. اما حقیقتا واژه بسیار بسیار برای فضای انتزاعی مورد نظر ما خطرناک است و همین مسئله شاید انتخاب اسم برای قطعات را تبدیل به بحران کرده است.
چه شد که قطعه راپسودی در دو نسخه با کلام و بیکلام تولید شد؟ کمی درباره پروسه شکل گیری این قطعه که احتمالا در مرور زمان از محبوبترین قطعات کاسته نیز خواهد شد؛ بگویید.
سهیل پیغمبری: ما این قطعه را ضبط کرده بودیم و حتی میکس و مسترش هم انجام شده بود. بعدتر برای تبلیغ یکی از کنسرتهایمان، بخشی از این قطعه را روی یک ویدیو گذاشتیم و آن را به اشتراک گذاشتیم. کالین باس به من پیام داد که من خیلی دوست دارم روی این قطعه بخوانم. در واقع بعد از اینکه کالین آوازش را فرستاد ما دوباره میکس و مستر را انجام دادیم و الان دو نسخه این ترک باهم تفاوتهایی دارند.
احسان صدیق: ما به خاطر ارادتی که به کالین داشتیم نه نگفتیم و اصلا ایدهای نداشتیم که حتی امکانی برای اضافه شدن وکال به این قطعه وجود داشته باشد، اما وقتی شنیدیم همه موافق بودیم که اتفاق درستی افتاده و بدون هیچ پیش زمینه یا صحبتی درباره محتوای شعر، قطعه را منتشر کردیم. من فکر میکنم به هر صورت ما چهار نفر هیچگاه امکان تجربه چنین چیزی را نداشتیم. موضعگیری ما از ابتدا برای اینکه لیریکسی به موسیقی اضافه نشود فکر میکنم به واسطه اینکه که کالین شجاعانه تجربه خودش را به قطعه اضافه کرد؛ شکسته شد. در کل این تجربه باعث شد تا برنامههایی برای همکاری مجدد با کالین داشته باشیم و حتی شاید در کنسرتهای آینده کاسته همکاری با کالین مجددا اتفاق بیفتد.
روزبه فدوی: فکر میکنم یکی از نکاتی که توجه من را به شخصه نسبت به اضافه شدن کالین جلب کرد این بود که او رویکرد موزیکال درستی به اضافه شدن وکال داشت. هرچند به نظر میرسد این قطعه جای زیادی برای اضافه شدن وکال ندارد اما او میتوانست با تمهیداتی فضای بیشتری برای وکال ایجاد کند و با این وجود تصمیم گرفت تا تنها یک بخش در ابتدا بخواند و معتقدم این بهترین حالتی بود که میشد وکال به این قطعه اضافه شود.
مازیار یونسی: کالین خیلی هوشمندانه یک تم به قطعه ما اضافه کرد که در وکالش میآید و در قسمت آخر که ما وارد اصفهان میشویم دوباره همان تم را با بیس میزند و فکر میکنم این خیلی خوب روی کار نشست و با لایهای که روی قطعه قرار داده بود تداخلی ایجاد نکرد.
کمی درباره قطعه مود سه هم بگویید. در اینترو این قطعه احسان صداهایی در گام ماژور میسازد که بسیار نزدیک به مود ماهور است و بسیار فضای قدرتمند و خاصی ایجاد میکند. در کل نسبت به مود دو که در آلبوم قبلی بود ساختار شنیداری پیچیدهتری هم دارد. برای من به شخصه این قطعه از زیباترین کارهاییست که کوارتت کاسته تولید کرده است.
مازیار یونسی: من قبلترها اتودی برای یک موسیقی فیلم زده بودم و به بدترین شکل ممکن با بیاحترامی این قطعه رد شد. و خیلی خوشحالم آن اتود در دل این قطعه استفاده شد.
روزبه فدوی: من خاطرهای خنده دار از ضبط این قطعه دارم. در سیدی آلبوم نام من به عنوان نوازنده درامز و پرکاشن ثبت شده است و تنها جایی که در کل آلبوم من پرکاشن میزنم همین قطعه است. زمانی که ما در تمرینات بودیم من مدام به دنبال صدای مورد نظرمان میگشتم و در نهایت با قابلمه توانستیم آن صدا را بدست بیاوریم. هرچند در آن زمان فکر میکردیم فعلا این صدای مورد نظر را با قبلمه ایجاد میکنیم اما در نهایت در استودیو هم دوتا میکروفون بالای یک قابلمه گذاشته بودیم.
در ابتدای فعالیت تریو احسان صدیق، رامین صدیقی انتقادهایی نسبت به درامز داشت و حالا امروز درامز تبدیل به یکی نقاط مهم قوت گروه شده است. چه مسیری روزبه فدوی را به نقطه امروز رسانده است؟
روزبه فدوی: راستش خیلی عامدانه ساز زدنم را به این سمت نبردم. کاری را شروع کردم و وقتی پشت سرم را نگاه کردم؛ دیدم اتفاقاتی افتاده که بیشترش هم به واسطه نظرات مخاطبان و بچههای گروه برایم روشن شد. من فکر میکنم به خاطر اشراف نداشتن به هارمونی، داینامیک همیشه جایگزینی بود که روی سازم به آن دسترسی داشتم. از سوی دیگری تاثیری که از معماری گرفته بودم و بستری که کاسته برایم فراهم میکرد این اتفاق را رقم زد.
احسان صدیق: در کوارتت کاسته هیچکس با ساز خودش تنها نیست. یک اخلاقی که در این گروه وجود دارد این است که ما مداما درباره سازهای دیگری نظرمان را میگوییم و فکر میکنم این باعث شده خیلی نگاه دیگر اعضای گروه روی ساز زدن یک نفر تاثیرگذار باشد. هر کدام از ما در جای دیگری جز کاسته احتمالا صدادهی بسیار متفاوتتری داریم. هرچند احتمالا در تمامی قطعاتی که خارج از کاسته تولید کردیم وجوه مشترکی قابل شناساییست اما به راحتی میتوان دریافت که استقلال هرکدام از این نوازندهها به چه سمتی میرود. اینکه در گروه؛ ما هموار پر از ایده نسبت به سازهای یکدیگر هستیم هم میتواند باعث به وجود آمدن یک روح مشترک در تمامی بخشها شده باشد.
«ایستگاه سوم» نخستین آلبوم کوارتت کاسته است که هیچ اثری از پیتر سلیمانیپور در آن وجود ندارد. پیتر چه تاثیراتی بر موسیقی و اعضای گروه گذاشت؟
مازیار یونسی: من به شخصه تامل کردن را از پیتر یاد گرفتم و فکر میکنم بودن با پیتر در یک گروه بسیار به دانش موسیقی من اضافه کرده که شاید همچنان ناخودآگاه هم از آن استفاده میکنم. از طرف دیگر ما شانس آوردیم و سهیل به ما اضافه شد تا روح حاکم در کاسته همچنان باقی بماند. مهمترین نکتهای که در کاسته وجود دارد این است که ما مدام در حال کنکاش و کار کارگاهی هستیم. بدیهی است با عدم حضور پیتر، موسیقی ما تفاوتهای بسیاری داشته اما این لزوما به این معنا نیست که کاسته به دنبال این تغییرات نبوده. من فکر میکنم وقتی چنین مسیری برای تولید موسیقی در گروه ما انتخاب شد؛ تغییرات هم بسیار بدیهی است. من خیلی از اضافه شدن نوازندهای به جای پیتر میترسیدم و حتی زمانی درباره حذف شدن ساز بادی از گروه حرف میزدیم اما در سه جلسه حضور سهیل به سرعت متوجه شدیم که با گزینه بسیار مناسبی مواجه هستیم.
احسان صدیق: زمانی که پیتر به گروه ما اضافه شد نوازنده و آهنگساز بسیار پرتجربهتری نسبت به ما بود. ما حقیقتا چیزهای زیادی از او یاد گرفتیم. اما این پروسه وقتی ادامه پیدا کرد و ما هم تجربیات خودمان را کسب کردیم فکر میکنم اضافه شدن سهیل توانست به ما امکان مجددی برای تجربههای متفاوتتر بدهد. شاید به نوعی بیشتر به رویکرد کاسته نزدیک شدیم. از طرف دیگر پیتر بسیار روحیاتش به سمت جز میرفت و سهیل بیشتر به موسیقی شرق و کلاسیک نزدیک میشود. من فکر میکنم در آن زمان شاید پیتر میتوانست موسیقی کاسته را شدیدتر به سمت جز حرکت دهد و الان احتمالا بالانسی برقرار شده تا همگی یکدیگر را کنترل کنیم. شاید اگر من به شخصه بخواهم آهنگسازی کنم بیشتر به سمت پراگرسیو حرکت کنیم یا مازیار اگر آهنگسازی کند بیشتر به سمت موسیقی کلاسیک حرکت کنیم اما در وضعیت فعلی به نظر میرسد که ما زورمان به همدیگر میرسد تا تعادلی در گروه ایجاد شود.
روزبه فدوی: کمی حرفم تکرار صحبت بچههاست. من و احسان و مازیار کم تجربهتر از پیتر بودیم و در آلبوم اول بسیار از او یاد میگرفتیم. بسیاری از ویژگیهای آلبوم اول متاثر از پیتر است و خیلی از مسائل لزوما به خاطر حرفهایش نبود بلکه صرف حضور او چنین فضایی ایجاد میکرد. نمیگویم جایش در گروه خالی است اما من دلتنگ پختگی ساز نوازندهای هستم که به گروه هویت متفاوتی میداد. اینکه میگویم جایش خالی نیست چون با حضور سهیل ما یک چیز متفاوتی را تجربه میکنیم که اصلا نمیشود مقایسه کرد.
چه شد که کاور «ایستگاه سوم »سیاه و سفید شد؟
رامین صدیقی: خیلی از اتفاقات این گروه تصادفی اتفاق افتادند. یکی از کسانی که برای ساخت کاور آلبوم در نظر داشتیم؛ ژوبین میراسکندری بود. او درواقع به ما یک هدیه داد. ژوبین آلبوم را نشنیده بود و گروه را میشناخت و در نهایت گفت من دوست دارم یکی از عکسهایم را برای کاور این آلبوم هدیه کنم. در نهایت ما نزدیک به ۵۰ عکس را بررسی کردیم و حتی به دو گزینه متفاوت رسیدیم که یکی رنگی بود و یکی سیاه و سفید. در نهایت با نظر جمعی عکس سیاه و سفید انتخاب شد.
احسان صدیق: من فکر میکنم این روند که جمع گروه تولیدکننده کنار عکاس رفتیم و تمامی عکسهایش را چاپ شده روی میز نگاه کردیم بسیار حرفهای بود. من به عنوان یک عکاس میگویم که این قطعا حرفهایترین و درستترین حالتیست که میشود یک عکس مناسب برای کاور آلبوم پیدا کرد. عکس کاور در نزدیکی یک کارخانهای در جنوب تهران گرفته شده است.
گروه «کاسته» مخاطبان بسیار اندکی در بازار موسیقی ایران دارد. آیا هنرمند برای امروز تولید میکند یا بیتفاوت به امروز رسالتی تاریخی را در نظر میگیرد؟
مازیار یونسی: من یک باور در موسیقی دارم و آن هم این است که باید برای تولید یک قطعه در جهان اصوات اندیشه کنم. هر آنچه که جلوی من را در این مسیر بگیرد ماهیت تولید موسیقی برایم از دست میرود. در نتیجه ممکن است من با این باور نتوانم از تولید موسیقی کسب درآمد کنم یا مخاطبان خیلی زیادی داشته باشم، اما واقعیت این است که من در حال حاضر به همین روش میتوانم کارم را انجام دهم.
رامین صدیقی: رسالت من این نیست که بخواهم کنسرتهای پر مخاطب برگزار کنم و آلبومهای بفروش منتشر کنم. هنرمندی تاثیرگذار است که برای خودش رسالتی برای تاثیرگذاری نداشته باشد. من اینها را از روی شکسته نفسی نمیگویم. هزاران بار به من گفتند که تو نقش پررنگی در موسیقی ایران داشتی اما من همیشه گفتم من اینجا هستم تا از موسیقی لذت ببرم. اگر این پروسه لذت تاثیری بر موسیقی ایران گذاشته بسیار به آن مفتخرم. من دلایل محکمه پسندی داشتم که از قالب خودم بیرون بیایم و خیلی هم مورد نقد قرار نگیرم. به طور مثال من میتوانستم آلبوم کلاه قرمزی محمدرضا علیقلی را منتشر کنم. ما قبل از آن با محمدرضا کار کرده بودیم. اگر من کاری را انجام دادم یا انجام ندادم به علت رسالتی که داشتم نبود و صرفا به خاطر لذتی بود که از موسیقی میبردم. احساس خوشحالی میکنم که در این مسیر دوستان و همراهان زیادی داشتم.
روزبه فدوی: وقتی به عنوان یک انسان چیزی را متجلی میکنم؛ بسیار لذت میبرم چون حقیقت درونم در آن قرار گرفته است. این خاصیت انسانی بسیار شبیه به همان ویژگی خداوند در خلق کردن است. من وقتی بین گزینه معماری و موسیقی مانده بودم به این فکر کردم که معماری به دلیل پروسه طولانی و رنج آوری که برای تولید طی میشود گاها به نتیجهای میرسد که حتی مطابق با ایده اولیه تو نبوده است و اگر بخواهی افکارت را در اثری متجلی کنی با موسیقی بدون هیچ دخالتی این اتفاق رقم میخورد. در نتیجه فکر میکنم هیچ چیز نمیتواند جلوی تجلی همهی آن افکار را بگیرد.
احسان صدیق: در کنار صحبت بچهها باید بگویم که ما خیلی کارها را انجام ندادیم و این باعث شده زندگی سختتری داشته باشیم. امکانات بسیاری وجود داشته تا ما درآمد بیشتری داشته باشیم و دنبال کنندههایمان را افزایش دهیم. ما به قصد از خیلی فضاها دوری کردیم و حاشیههایی را دنبال نکردیم و از این پروسه لذت بردیم. به هر صورت من فکر میکنم این بسیار مهم است که ما به چیزی باج ندادیم تا آنچه سلیقهمان است را تولید کنیم.
گفتگو: امیرحسین ناظمزاده
دیدگاهتان را بنویسید