موسیقی ایرانیان – زینب مرتضایی فرد: سهراب کاشف متولد ۱۳۶۰ است. او یک جوان ایرانی است که تحصیلات موسیقیاش را در ایران و اتریش به پایان رسانده و هماکنون در رشته رهبری اپرا در اتریش فعالیت دارد.
با او گفت وگویی کوتاه انجام دادیم و درباره رهبری ارکستر در ایران و تفاوتش با دیگر کشورها صحبت کردیم.
کار در ارکسترهای ایرانی خیلی خوب پیش نمی رود، به نظر شما کجای کار می لنگد؟
ضعف ما بیشتر در رهبری است، نه نوازندگی. یک نگاه بسیار ساده و به دور از تحلیل هم که داشته باشیم، اول از همه یک موضوع خود را نشان می دهد؛ ما در ایران برای نوازندگی سازهای مختلف رشته دانشگاهی داریم، اما برای رهبری ارکستر خیر. بنابراین طبیعی است که بسیاری از مشکلات ما به همین موضوع برگردد.
و به همین دلیل هم برخوردها با این مقوله غیرعلمی است.
بله، چون دانشگاهی نیست خیلی راحت و به صورت تجربی و آزمون و خطایی با آن رفتار می شود و کیفیت پایینی دارد. شاید تصورش سخت باشد، اما کار به جایی رسیده که گاهی رهبرهای ارکستر در ایران به جای این که ارتقادهنده باشند، در مواردی به یک ترمز در برابر کار ارکستر بدل شده اند؛ البته این را باید از چند مورد کارهای ارزنده و متاسفانه اندک که انجام شده است، جدا کنیم.
فکر می کنید بتوانیم به سمت و سویی برویم که رشته دانشگاهی رهبری ارکستر را داشته باشیم؟
همه امید و تلاش ما برای تحقق این امر است.
تقریبا ذهن ما به این هم عادت کرده است که رهبران ارکسترها تحصیلکرده دانشگاه های خارج از کشور باشند. فکر می کنید اگر رشته رهبری ارکستر در دانشگاه های ایران شکل بگیرد، می تواند نتیجه خوبی داشته باشد؟
نگاهی به فعالیت دانشکده های موسیقی در ایران نشان می دهد، ابتدا نوازندگی شکل گرفته و سپس به رشته آهنگسازی احساس نیاز شده است. امروز هم آهنگسازان خوبی داریم که شنیدن قطعاتشان باعث افتخار است. پس هر یک از این موارد از روی یک نیاز شکل گرفته و رشد کرده اند.
رشته رهبری ارکستر هم تا به حال در ایران نبوده است، اگر به عنوان یک رشته دانشگاهی مستقل فعالیت خود را آغاز کند، علاقه مندان هم به سمت این رشته می آیند و خیلی زود پا می گیرد. اگر این رشته ایجاد شده و نتایج حاصل از آن مورد ارزیابی و آسیب شناسی قرار گیرد، قطعا با گذر زمان سطح آن ارتقا پیدا می کند.
اگر این رشته تاکنون در ایران ایجاد نشده به خاطر این است که ضرورتش احساس نشده است، چون تعداد ارکسترهای زیادی فعال نبوده اند، اما اکنون تعداد ارکسترها زیاد شده و نیاز به وجود این رشته هم احساس می شود. این تعداد ارکستر نیاز به رهبر دارند. نیاز داریم بیشتر از تعداد ارکسترهایمان رهبر داشته باشیم و متاسفانه اکنون نداریم! واگر فکری برای این موضوع نکنیم؛ ارکسترهایمان به جای پولسازی هزینه ساز خواهند شد که این در شرایط موجود بیشتر به رهبری برمی گردد تا به نوازندگان؛ زیرا نوازندگان خوب زیادی داریم کـه رشته تحصیلی و تخصص آنها همان سازی است که می نوازند، اما در رهبری هنوز به این گونه نیست.
نظرتان درباره رهبران مهمان ارکسترها چیست؟
کار کردن با یک رهبر ثابت خوب و با تجربه قطعا برای ارکستر مفید است، اما فقدان رهبران مهمان ممکن است ارکستر را دچار یکنواختی کند و برای همین است که همه رهبران مهمان را به تمرین ها اضافه می کنند.
رهبر مهمان مدت کوتاهی را با گروه تمرین می کند، او در این مدت چه باید بکند؟
در همان مدت کوتاهی که با گروه تمرین می کند باید بتواند یک رپرتوار را به سرانجام برساند. وقتی گروه یک سمفونی را با دو رهبر متفاوت بزند، نگاهش و رنگ اجرایش عوض می شود؛ ورزیده می شود و انعطاف پذیری را یاد می گیرد.
ولی زمانی که این قضیه سیستماتیک و علمی و با برنامه ریزی پیش می رود، رهبر ثابت می داند این ارکستر از چه نقاط قوت و ضعفی تشکیل یافته و برایش برنامه ریزی دراز مدت می کند و در عین حال رهبران مهمانی را که متناسب با شرایط این ارکستر هستند، دعوت می کند.
فکر می کنید اگر دولت جدید یاری کند و رشته دانشگاهی رهبری ارکستر در ایران پا بگیرد، چقدر زمان لازم داریم که رهبر ارکستر خوب داشته باشیم؟
می دانید که زمان زیادی از ایجاد رشته آهنگسازی در دانشگاه های کشور نمی گذرد. در همین مدت کوتاه فارغ التحصیل ها بیرون آمده اند، هم اکنون سطح آهنگسازی با ده سال پیش قابل مقایسه نیست و با سرعت خیلی بالایی رشد کرده است. به نظر من رشته رهبری هم همین طور خواهد بود. بدون این که من بخواهم آینده را پیش بینی کنم، مطمئن هستم که نتیجه خوبی حاصل می شود و مسیری رو به رشد خواهد داشت.
دانشجویان رشته های موسیقی اغلب از عملکرد دانشکده هایشان ناراضی هستند و شما هم ایران درس خوانده اید، نظرتان درباره این موضوع چیست؟
اینجا نارضایتی از همه چیز هست؛ مردم تا می شنوند یک جای دیگر زندگی می کنید می گویند تهران پر از دود است. خب لندن و نیویورک هم دود دارد؛ نمی دانم چرا نارضایتی اپیدمی شده است! این یک طرف ماجراست، اما طرف دیگر… من اینجا در ایران موسیقی خواندم و درس دادم. از ایران هم رفتم دوباره مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد را خواندم. الان هم در بهترین دانشگاه های موسیقی در کنسرواتوار دولتی وین درس می دهم. با این تجربه ها و آنچه که در مورد دانشگاه های ایران و اتریش می دانم می توانم با قطعیت به شما بگویم که سیاه و سفید دیدن مشکل ما را حل نمی کند. ما به جای این که بگوییم میلیون ها خاکستری وجود دارد، می گوییم یا سیاه است یا سفید.
در ایران واحدهای درسی داشتیم با استادهای خوب مثل آقایان پژمان و لطفی. من تا روزهای آخر قبل از رفتنم با آقای لطفی کلاس رهبری ارکستر داشتم، کلاس هایی هم داشتیم که به این کیفیت نبودند.
دانشگاه های ایران مثل همه دانشگاه های دنیا خاکستری است. تمام دانشگاه های دنیا کلاس های خوب و بد دارند. ما در کنسرواتوار وین که یکی از معتبرترین مراکز آموزش موسیقی در دنیاست هم کلاس های فوق العاده داشتیم و هم کلاس های خیلی معمولی. ما ایرانی ها باید طرز فکرمان را تغییر داده و بدانیم کل دنیا خاکستری است نه سیاه و نه سفید.
دیدگاهتان را بنویسید