موسیقی ایرانیان – مهدی فیضیصفت| نُتهای موسیقی انگار در آبوخاک جنوب جریان دارد؛ چه صیاد باشند و روی دریا، چه کارگر باشند و روی زمین؛ موسیقی، جزئی جداییناپذیر از زندگیشان است. بچههای جنوب از کودکی انس میگیرند با نوای جادویی موسیقی دیارشان. خاک جنوب در طول دههها و حتی سدهها، آوازخوانانی خوشصدا بار آورده و به جامعه موسیقی ایران معرفی کرده است. از واپسین چهرههای نامدار موسیقی جنوب میشود از زندهیاد ناصر عبداللهی و رضا صادقی نام برد؛ خوانندگانی که قطعات محلی ماندگاری با صدای آنان در ذهن مخاطبان به ثبت رسیده و گستره شهرتشان، وسعتی بهاندازه تمام ایران پیدا کرده است. حالا جوانی از همان خاک برخاسته که مرور آثارش در همین مدت کوتاه نشان میدهد سودای بزرگی در سر دارد و با جدیت در پی بادبادک بزرگ آرزوهایش میدود؛ آرزوهایی که زندگی، صدها کیلومتر دورتر از پایتخت هم نتوانست مهآلودشان کند. او از سن و سال کم پا گذاشت به عالم بزرگترها تا بتواند کار کند و بخشی از دستمزدش را کنار بگذارد به امید آن روزی که قرار است در مسیر ناصر عبداللهی قدم بردارد. حالا ناصر پورکرم بعد از تحمل سختیهای بسیار توانسته به عالم حرفهای موسیقی وارد شود و پلهپله به سمت اهدافش پیش برود. او در طول گفتوگو با ما بارها و بارها از لطف خدایی گفت که در همه این سالها تنهایش نگذاشته و از محبت انسانی که همان خدا سر راهش قرار داده تا مسیر زندگیاش را تغییر بدهد. ماحصل گفتوگو با این خواننده جوان جنوبی را در ادامه میخوانید.
برادر شما را اغلب مردمان خطه جنوب بهعنوان خوانندهای نامدار میشناسند. بااینهمه شاید دانستن چگونگی ورود به عالم موسیقی از سوی جوانی که این روزها کمکم دارد در میان خوانندگان موسیقی پاپ برای خودش نام و شهرتی دستوپا میکند، برایشان جالب باشد. در یک جمله ناصر پورکرم از چه زمانی تصمیم گرفت خواننده شود و البته اعضای خانواده چقدر در گرایش به موسیقی در وجود شما نقش داشتند؟
من در خانوادهای هنردوست، پرورش پیدا کردم و پدربزرگ و مادربزرگم دستی بر آتش هنر داشتند. مادربزرگم، صاحب صدایی خوش بود و لالاییهای بسیار دلنشینی میخواند. در جنوب کشور، لالاییهای محلیِ بسیار قدیمی و درعینحال زیبایی، سینهبهسینه گشتهاند و به نسل امروز رسیدهاند. برادرم در خانه مادربزرگم بزرگ شد؛ لالاییهای مادربزرگم بر او تأثیر بسیار زیادی گذاشت و سبب گرایش او به موسیقی محلی خطه جنوب شد. درواقع حشرونشر برادرم با پدربزرگ و مادربزرگم باعث شد لحن و نوای موسیقی جنوب در وجودش شکل بگیرد.
در کدام شهر از مناطق جنوبی کشور متولد شدید؟
بندر خمیر در استان هرمزگان. البته پدر و مادرم در بندر پل کنار پدربزرگ و مادربزرگم زندگی میکردند، اما بعد از مدتی به بندر خمیر کوچ کردند.
همه شئون زندگی در جنوب، برای خودشان موسیقی خاصی دارند. برخی از انواع موسیقی هم در نظیر بندری، سبالو، یزله، لیوا، زار(موسیقی سوگ)، شروه، چاوشی، لالایی و نیمه خوانی در آن خطه بینظیر است. رشد در چنین فضایی تا چه اندازه بر کشیده شدن شما به سمت موسیقی مؤثر بود؟
هم پدربزرگ و هم پدر من مؤذن مسجد بودند. برادرم عبدالعزیز نیز مؤذن بود و قرائت قرآن را نزد آنان فراگرفت. بعد از عزیمت به بندر خمیر، برادرم با یکی از استادان موسیقی به نام استاد رادمهر آشنا شد و به جمع شاگردان او پیوست. عبدالعزیز، نواختن ساز عود را هم نزد استاد آموخت و موسیقی را به شکل حرفهای از همانزمان آغاز کرد.
نوازندگی عود در جنوب ایران، رنگ و بو و لحنی عربی دارد…
بله، سبک جنوبی در کل، تم عربی دارد. در حاشیه خلیجفارس، وقتی از بندر خمیر به بندرلنگه میروید، نوا و موسیقی به دلیل رفتوآمد مردم به کشورهای عربی، فضایی عربی پیدا میکند. عبدالعزیز نیز موسیقی را با آن فراگرفت. من هم موسیقی را از برادرم آموختم. استاد رادمهر، مربی گروه سرود دانشآموزی بود. گروه سرود بندر خمیر در سطح استان و کشور بسیار معروف است و تا امروز ۲۰ تا ۳۰ بار مقام نخست کشور را در حوزه موسیقی محلی کسب کرده است. برادرم از کلاس اول دبیرستان از محضر استاد رادمهر بهره برد و بعد از مدتی گروهی تشکیل داد که همچنان درزمینه موسیقی سنتی و محلی فعالیت دارد. من همراه با برادرم ساز میزدم و در ادامه گیتار و کیبورد را نیز فراگرفتم. عبدالعزیز مشوق اصلی من بود. البته من نیز به کلاس استاد رادمهر رفتم. تا سال ۱۳۸۲ بیشتر نوازندگی میکردم و کمتر میخواندم، ولی از سال ۱۳۸۵ خوانندگی را بهصورت جدی پیگیری کردم. رشته ورزشی من، والیبال بود. شهرام محمودی، ملیپوش والیبال، دوستی نزدیکی با من داشت و بسیار حمایتم کرد، حتی یکی، دو قطعه با یکدیگر خواندیم. از همان ایام «شهرام» به من میگفت: «تو خواننده خیلی خوبی خواهی شد». در ادامه از بندر خمیر به بندرعباس رفتم و مدتی را در کنار خواهرم زندگی کردم. در این مدت با صداوسیمای بندرعباس هم همکاری داشتم.
دوستی بین شما و شهرام محمودی چگونه شکل گرفت؟
شهرام محمودی در آن مقطع، عضو تیم والیبال «آلومینیوم بندرعباس» بود و من از طریق رئیس هیئت والیبال استان هرمزگان؛ آقای الهامی، با شهرام محمودی آشنا شدم. از همان زمان، موسیقی برای من جدیتر شد. البته از دوران کودکی، آرزو داشتم خوانندگی را بهصورت حرفهای دنبال کنم. زندهیاد ناصر عبداللهی، الگوی من بود. همیشه میگفتم: «کاش روزی بتوانم به جایگاه ناصر عبداللهی برسم».
چرا ژانری متفاوت از برادرتان در موسیقی برگزیدید؟
ذهنم با آنچه برادرم دنبال میکرد، فاصله داشت. البته عبدالعزیز همیشه به من میگفت: «قدمهایی بسیار بلندتر از من بردار. مطمئنم برای تو اتفاقات خیلی بزرگتری رخ میدهد». با پدر و مادرم صحبت کردم و گفتم: «اگر صلاح میدانید و اجازه میدهید برای پیگیری فعالیتهای حرفهای خودم به بندرعباس بروم». آنها موافقت کردند و به مرکز استان رفتم و با معین راهبر آشنا شدم. معین راهبر در تهران زندگی میکرد و تنظیمکننده آثار خوانندگان مشهوری مثل بابک جهانبخش، مرتضی پاشایی و محمد علیزاده بود. سال ۱۳۸۶ با «معین» آشنا شدم و در ادامه چند قطعه بندری با همکاری او اجرا کردم. او نیز اهل بندرلنگه است و به همین دلیل، رابطه خوبی بین ما شکل گرفت. البته شرایط مالیام خیلی مساعد نبود، اما اهداف بزرگی در سر داشتم.
معمولاً در خانوادههایی که با قرآن انس دارند، در ابتدا مخالفتی جدی با گرایش فرزندان به موسیقی دیده میشود. شما نیز چنین فضایی را تجربه کردید؟
بله، خیلی زیاد. البته از پدر و مادرم اجازه گرفتم و روز اول به آنها گفتم: «من نمیخواهم در مجالسی مثل عروسی بخوانم، بلکه میخواهم به تهران بروم و کارهای حرفهایتری انجام دهم». خانوادهام نگران و مخالف بودند و میگفتند: «نمیتوانی این کار را انجام دهی، چون خیلی سخت است». مادرم بسیار مخالف بود و نمیخواست از او دور باشم، چراکه وابستگی زیادی به یکدیگر داشتیم، اما درنهایت خانوادهام با خواسته من کنار آمدند.
برادرتان نیز در ابتدای ورود به عالم موسیقی، با مخالفت خانواده روبهرو شد؟
من سن کمی داشتم، اما به خاطر دارم برادرم سه، چهار بار ساز خرید، ولی ساز را از او گرفتند و اجازه تمرین به او ندادند. کار بهجایی رسید که او با حلبی برای خودش، ساز درست میکرد، پنهانی پشت دیوار مینشست و نگران بود پدر و مادرم صدای ساز او را بشنوند! اما خدا را شکر شرایط برای من بهخوبی پیش رفت. هر چه داشتم و دارم از لطف و محبت خداست. نگاه خداوند در زندگی ما جاری بوده و هست. بچههای فعال در حوزه موسیقی، همگی سختی کشیدهاند و با تلاش بسیار به جایگاهی دست پیدا کردهاند. من نیز از سالی که موسیقی را پی گرفتم، هیچ بودجه مالی نداشتم و با دشواری زیادی پیش رفتم؛ از دستفروشی و کار در دکه روزنامهفروشی تا مرغفروشی را تجربه کردم. با خودم میگفتم: «دستمزدم را جمع میکنم و روزی به تهران میروم تا مثل ناصر عبداللهی و رضا صادقی و دیگر دوستانی شوم که مایه افتخار هرمزگان هستند.
چگونه با آقای خردمند آشنا شدید؟
در تهران، جایی برای زندگی نداشتم. توان مالی برای اسکان در پایتخت نیز مهیا نبود و به همین دلیل رفتوآمد میکردم. بخشی از درآمدی که از عضویت در تیم والیبال کسب میکردم را به خانواده اختصاص میدادم و قسمت دیگر را صرف هزینه سفر به تهران میکردم؛ گاهی با هواپیما، گاهی با اتوبوس و حتی گاهی با تریلی، خودم را به تهران میرساندم. چند روز در منزل معین راهبر میماندم و بعد به بندرعباس برمیگشتم. «معین» محبت زیادی به من داشت، کارهای زیادی برای من کرد و مشاوره فکری بسیار خوبی به من داد. روزگار گذشت تا به سال ۱۳۹۶ رسیدم. اندکی توان مالیام بهتر شد و توانستم همراه با یکی از دوستان در تهران، خانهای بگیرم. رضا صادقی با من تماس گرفت و گفت: «تو صدای خیلی خوبی داری. شرکتی به نام آوای هنر هست که میخواهد با تو برای همکاری مذاکرهای داشته باشد». با اشتیاق پذیرفتم، چون بسیار خوشحال بودم وقتی میدیدم قرار است یک تهیهکننده از من حمایت کند. به دفتر «آوای هنر» رفتم و صحبتهایی انجام دادیم. معین راهبر بهعنوان مدیر هنری در کنار من قرار گرفت و قراردادی پنجساله با آن شرکت امضا کردیم.
دوستی به نام «عامر» نیز در کرج داشتم؛ او دوست قدیمی و صمیمی آقای خردمند بود. ماجرای دوستیام با او هم برای خودش جالب است. بهصورت اتفاقی در فروشگاهی در کرج مشغول خرید بودم که ناگهان متوجه صحبت فردی با لهجه جنوبی شدم. رفتم جلو و سلام کردم. گفتم: «شما اصالتاً جنوبی هستید؟» پاسخ مثبت داد. خودم را معرفی کردم. گفت: «خواننده مشهوری به نام پوکرم در بندرعباس هست»، گفتم: «او برادرم عبدالعزیز است». چند روز بعد دوباره «عامر» را دیدم و باهم صحبت کردیم. بعد از یک سال، یعنی سال ۱۳۹۷عامر در اینستاگرام به من پیام داد و شمارهام را گرفت. نزد او رفتم و سر آخر گفت: «یکی از دوستان من، برادرت را میشناسد»؛ او آقای محمد خردمند بود. تلفنی با یکدیگر صحبت کردیم و قراری گذاشتیم. آقای خردمند را در منزل معین راهبر ملاقات کردم و دیدم چه انسان خوب و بزرگی است. درباره شرایط کاری صحبت کردیم و وضعیتم را برای او توضیح دادم. او گفت: «خیلی دوست دارم هماستانیهایم پیشرفت کنند». بگذارید برایتان بگویم که همیشه از مرحوم مادرم میخواستم برایم دعا کند تا انسانی خوب و واقعی سر راهم قرار بگیرد؛ انسانی که قلبش همراه من باشد، خالصانه دوستم داشته باشد و فقط به فکر منفعت شخصی نباشد؛ آقای خردمند، همان شخص بود. او کلید منزلش در تهران را به من داد و گفت: «چند روز استراحت کن». وقتی روزگارم از کودکی را برای او تعریف کردم، بهشدت تحت تأثیر قرار گرفت و گفت: «خدا بزرگ است و اتفاقات بسیار خوبی برای تو رخ خواهد داد». من نیز به بندرعباس برگشتم و قراردادم را با «آوای هنر» فسخ کردم.
با معین راهبر قطع همکاری کردید؟
راستش در آن برهه مشکلات کاری بین ما به وجود آمد. البته بعد از مدتی، قطعهای را برای من تنظیم کرد، ولی نتوانستیم با آن، خاطرات خوب گذشته را تکرار کنیم. خدا را شکر در ادامه اتفاقات خوبی برای من رقم خورد. همیشه مدیون و ممنون خدای خوبم هستم. بعد از همکاری با «آوای هنر» به بندرعباس برگشتم تا دیگر ماندنی شوم. مادرم نیز شرایط جسمانی خوبی نداشت، اما به لطف خدا، آقای خردمند سر راه من قرار گرفت. ماه رمضان سال ۱۳۹۷ با او صحبت کردم. او گفت: «اگر قراردادت را فسخ کردی، آمادهام تا از تو حمایت کنم». از خوشحالی، اشک ریختم و چند روز بعد به تهران برگشتم، چون فعالیتهای خوب آقای خردمند را میدیدم، به همین دلیل پیشنهاد دادم او به حوزه موسیقی نیز وارد شود. خدا را شکر استارت کار را زدیم و در ادامه در مدتی کوتاه اتفاقات خیلی خوبی برایم رخ داد. البته در ابتدای کار با مشکلاتی در انتخاب ترانه و ملودی و تنظیم قطعات مواجه بودیم، اما در ادامه ارتباطاتمان با فعالان در این حوزه بهتر و بهتر شد و مشکلات رو به پایان رفت. من با فضا بسیار غریب بودم، اما خوشبختانه پلهپله با دوستان، ارتباط برقرار کردم.
ناصر عبداللهی با قطعه «ناصریا» به شهرت رسید که به زبان بندری خوانده شد. ناصر پوکرم خواننده از نیمههای دهه هشتاد کارش را آغاز کرد اما ناصر پورکرمی که مخاطبان در سراسر ایران کمکم با نام او آشنا شدهاند از دو سال قبل به عرصه وارد شد. با این توضیح، در دو سال اخیر به فکر ساخت و اجرای قطعهای به زبان محلی نیفتادید؟
قطعه «ناصریا» از آلبوم «دوستت دارم» و چند قطعه در آلبومهای دیگر ناصر عبداللهی به زبان محلی اجرا شدند و مورد استقبال نیز قرار گرفتند، اما باید توجه داشته باشیم در آن زمان، تعداد خوانندهها بسیار کمتر بود و خوانندههای جنوبی کمتری نیز در عرصه موسیقی حضور داشتند. حالا تعداد زیادی از دوستان جنوبی ما در تهران فعالیت میکنند، ولی نمیدانم چرا اتفاقی که باید برای آنان بیفتد، رخ نمیدهد و حمایتهای لازم از آنان صورت نمیگیرد. بارها در این خصوص با آقای خردمند صحبت کردهام. او تأکید دارد ابتدا با همدیگر به نتیجه برسیم و بعد به سراغ دوستانی که صدای خوبی دارند؛ چه جنوبی و چه اهل مناطق دیگر ایران برویم. من با دوستان زیادی تماس گرفتم و تلاش کردم در آیندهای نزدیک بتوانیم سازوکاری را فراهم کنیم که آنان هم حمایت شوند. من خیلی خوشحال میشوم اگر این اتفاق برای همشهریان و هماستانیهایم نیز رخ دهد، چون موفقیت را فقط برای خودم نمیخواهم.
چرا در این مدت به تولید و انتشار آثار جنوبی برای مخاطبان جایجای ایران نپرداختید؟
من آثار جنوبی زیادی خواندم که در استان هرمزگان، خیلی شنیده شدند. اتفاقاً قصد انجام این کار را داشتم، ولی دوستان معتقد بودند بهتر است تولید آثار محلی را حداقل یک سال به تعویق بیندازیم. من علاقه بسیار زیادی به خواندن آثار جنوبی دارم و حتماً در آینده، باز هم قطعاتی به زبان محلی خواهم خواند. راستش باید کمی از شرایط امروز فاصله بگیریم و به یاری خدا سایه شوم این بیماری از کشورمان برود. بعدازآن حتماً قطعاتی به زبان محلی هم خواهم خواند و به علاقهمندان تقدیمشان خواهم کرد.
دیدگاهتان را بنویسید