×
×

حرف‌های ناگفته آقای مشکی پوش

  • کد نوشته: 34180
  • 09 اردیبهشت 1392
  • ۰
  • رضا صادقی در فضای موسیقی ایران خواننده مهمی است اما سال گذشته برای آقای مشکی پوش سال خوبی نبود. او به خاطر مشکلاتی که با شرکت تهیه کننده قبلی خود داشت، به اجبار حدود ۹ ماه از استیج دور بود و نتوانست مثل همیشه با طرفدارانش در کنسرت دیدار کند. بعد از کش و قوس های فراوان اما آلبوم رضا صادقی منتشر شد و طرفداران او ۱۰ آهنگ جدید از خواننده محبوب خود دشت کردند. به بهانه انتشار آلبوم «همین …» گفت و گوی مفصلی با رضا صادقی داشته ایم که در ادامه می توانید دنبال کنید.

    حرف‌های ناگفته آقای مشکی پوش
  • رضا صادقی

    رضا صادقی

    موسیقی ایرانیان – مصطفی امامی: رضا صادقی در فضای موسیقی ایران خواننده مهمی است اما سال گذشته برای آقای مشکی پوش سال خوبی نبود. او به خاطر مشکلاتی که با شرکت تهیه کننده قبلی خود داشت، به اجبار حدود ۹ ماه از استیج دور بود و نتوانست مثل همیشه با طرفدارانش در کنسرت دیدار کند. بعد از کش و قوس های فراوان اما آلبوم رضا صادقی منتشر شد و طرفداران او ۱۰ آهنگ جدید از خواننده محبوب خود دشت کردند. به بهانه انتشار آلبوم «همین …» گفت و گوی مفصلی با رضا صادقی داشته ایم که در ادامه می توانید دنبال کنید.

    بگذار از اسم آلبوم شروع کنیم، چرا «همین…»؟

    راستش اسم های زیادی مثل عاشقتم، کفش آهنی و… برای این آلبوم انتخاب کرده بودم اما یک روز با خودم فکر کردم و دیدم این آلبوم آنقدر سرشار از احساسات پاره پاره است، بهتر این است که اسمی انتخاب کنم که خلاصه ای از احساساتم باشد. البته «همین…» احساس رضاست و توانایی رضا به لطف خدا بیش از این خواهد بود.

    چرا آلبوم اینقدر بی سرو صدا و چراغ خاموش منتشر شد؟ خیلی از فروشگاه ها آلبوم را داشتند ام بعد از یکی دو روز تازه پوستر آلبوم نصب شد. ماجرا چی بود؟

    انتشار آلبوم به دلیل مشکلاتی که من با تهیه کننده سابقم داشتم هر بار به تعویق می افتاد. همانطور که می دانی این آلبوم خیلی زوتر از این ها قرار بود منتشر شود اما مسائل حاشیه ای که وجود داشت باعث شد پروسه انتشار «همین…» چند بار با مشکل رو به رو شود. ما با شرایطی مواجه شدیم که مثلاً امروز مجوز های لازم را اخذ می کردیم اما تا می خواستیم خودمان را آماده انتشار آلبوم کنیم، یک مشکل جدید به وجود می آمد و یک توقیف جدید پیش می آمد. اما این بار که همه مجوز ها آماده شد، تصمیم گرفتیم بدون از دست دادن وقت و با توکل به خدا و حتی به قیمت غریب آمدن آلبوم، آن را منتشر کنیم. من برای این آلبوم خیلی زحمت کشیدم. بعد از پروسه مشکلاتی که سال گذشته داشتم، نگاه ویژه ای به این آلبوم داشتم و حس کردیم شاید اینطور انتشار دادن آلبوم باعث می شود آسیب کمتری به آن وارد شود.

    مشکلاتی که می گویی چیزی شبیه به ممنوع الکاری بود؟

    نه، من ممنوع الکار نبودم بلکه همیشه برای حل شدن یک اتفاق دیگر، این آلبوم ضربه می خورد. در واقع می گفتند برای انتشار آلبوم یک مقدار حوصله به خرج دهید تا مشکلات دیگر حل شود. مشکلاتی که در زمینه کاری با تهیه کننده سابقم داشتم باعث شد جلوی این آلبوم گرفته شود. وقتی دوستان یک مقدار از مشکلات کاری من فارغ شدند، فرصت را غنیمت دیدم تا آلبوم را روانه بازار کنیم و حس کردم بیش از این شاید جایز نیست که آلبوم پشت خط انتشار باقی بماند.

    در بازار شلوغ این روزها، از این نمی ترسیدی که عدم تبلیغات برای آلبوم، باعث سوخت شدن آن شود؟

    شاید حرفی که می خواهم بزنم بیشتر از حرفه ای بودن، احساسی باشد اما خدا من را خیلی دوست دارد. من به لطف و محبت خدا اعتقاد کامل داشتم و به همین دلیل هم اصلاً نگران مساله ای که می گویی نبودم. به نظر من مردم اگر نخواهند به یک اثر توجه کنند، هیچ تبلیغاتی نمی تواند باعث دیده شدن اثر شود و در مقابل اگر مردم بخواهند یک اثر را ببینند و بشنوند، هیچ چیز نمی تواند جلوی آن را بگیرد. البته من هم خوشحال می شدم اگر آلبوم با تبلیغات منتشر می شد اما همانطور که گفتم شرایط طوری رقم خورد که این امکان فراهم نبود.

    به نظرم صدای رضا در «همین…» آن نشاط همیشگی را ندارد، قبول داری؟

    ببین در این آلبوم بغضی که قبلاً در صدایم وجود داشت، به طور کامل دوباره به صدایم برگشته است. بدون تعارف می گویم که من هیچ وقت بازاری کار نکرده ام و همیشه بر اساس روحیات درونی ام می خوانم، چون من خواننده نیستم. مثلاً احسان خواجه امیری خواننده است و به خوبی به تکنیک های خوانندگی اشراف دارد اما من صدای قلبم هستم و طبیعتاً وقتی حال قلب و دلم خراب است نمی توانم آنطور که باید و شاید، شاداب بخوانم. من این آلبوم را بر اساس حال ِ روزم خواندم، همین!

    پس این یعنی چیزی که در آلبوم جدید رضا می شنویم، حال و هوای رضا صادقی ۹۱ است؟

    دقیقاً.

    شاد نبودن آهنگ بندری که در «همین…» همست هم به همین دلیل است؟ آهنگ های قبلی که در این سبک خواندی همه شاد و اکتیو بودند…

    نه، این دلیل دیگری داشت. متاسفانه همه فکر می کنند ریتم بندری، یعنی ریتم رقص! من خواستم با این آهنگ ثابت کنم در موسیقی اقلیمی و محلی هم فضاهای آرام وجود دارد. این نکته را هم باید بگویم که ضمن احترام برای همه مردم ایران، کارهای بندری که در آلبوم هایم وجود دارد را، فقط برای مردم شهرم می خوانم که از آن حس کامل بندرعباسی را درک می کنند. تفاوت اصلی این آهنگ با دیگر آهنگ های بندری که داشتم در این بود که متن اشعار آهنگ های قبلی در مدح بندر عباس و تعریف از شهر بود اما این بار اولین بار بود که ترانه آهنگ بندری ام را با کلام عاشقانه نوشتم.

    دلیل این خرق عادت چی بود؟

    من یک بار در کنار بی بی ( مادر بزرگ همسر رضا) نشسته بودم که ایشان در حال گوش دادن به آهنگ «کوچَلَر…» بود. همانطور که می دانی این آهنگ، یک کار محلی ترکی است اما بر خلاف همیشه که از آهنگ های ترکی انتظار فضای شاد داریم، این آهنگ با یک فضای آرام و عاشقانه ساخته شده و تاثیر زیادی هم روی مخاطب می گذارد. وقتی با این آهنگ و تاثیرش روی مخاطب مواجه شدم، با خودم گفتم چرا که نه؟!

    یک جاهایی از ترانه هم طوری نوشته شده که مخاطبی که با گویش بندرعباسی آشنا نیست می تواند متوجه منظورت شود…

    بله، در این آهنگ سعی کردم زیاد از کلمات غلیظ و اصیل بندری استفاده نکنم. ترانه این آهنگ چیزی بین فارسی و بندری است که با لحن امروزی بندر اجرا شده است.

    در مورد «نترس» برایمان بگو.

    نمی خواهم کسی را متوجه خودم کنم اما مثلاً در مورد آهنگ «نترس» حس کن این حرف خداست به خود ِ من. من سال ۹۱ فقط رقصیدم. شاید رقص تابوت بود، اما بالاخره رقص بود.

    وجه اشتراک همه آهنگ های آلبوم ( به جز کفش آهنی ) استفاده از کلمه خداست. این موضوع اتفاقی بود یا عمدی در کار وجود داشته است؟

    نه واقعاً تعمدی در این مورد وجود نداشت. خیلی خوشحالم که اینقدر روی آلبوم دقت داشتی! شاید باورت نشود اما وقتی کارهای مربوط به هر کدام از آهنگ ها تمام می شد، با یک حالت خاصی از خدا می خواستم مردم آهنگ ها را دوست داشته باشند. حتی نمی گفتم انشالله مردم کار را دوست داشته باشم، با خودم می گفتم تو رو خدا این آهنگ به دل مردم بنشیند.

    این که این بار خیلی خاص تر دوست داشتی کار مورد توجه مردم قرار بگیرد چه دلیلی داشت؟

    بعد از مسائل و یا بهتر بگویم بگویم مصائبی که با شرکت قبلی داشتم، به احتمال ۹۰ درصد مردم در کنسرت های آینده، خیلی از آهنگ هایی که قبلاً از من شنیدند را نخواهند شنید و من از مردم خوبمان تمنا می کنم که این مساله را از من بپذیرند. در نتیجه خیلی برایم مهم بود که مردم در کنار این که «همین…» را می پذیرند، آن را دوست داشته باشند. دلم می خواست وقتی این آلبوم را در کنسرت اجرا می کنم، بخشی از خاطرات قدیم را با این آهنگ ها برایشان تداعی کنم. به همین دلیل از خدا می خواستم در مورد این آلبوم لطفی مضاعف به من داشته باشد.

    مگر می شود کسی که لقب «سلطان مشکی پوش» را یدک می کشد در کنسرت آهنگ مشکی رنگه عشقه را اجرا نکند؟

    خوشبختانه این آهنگ را می توانم اجرا کنم. «وایسا دنیا»، «تو با منی»،«دلم برات تنگ شده جونم»، «بی خداحافظی» و «چراغارو خاموش کن» از جمله آهنگ هایی هستند که من دوستشان دارم اما نمی توانم در کنسرت های بعدی اجرا کنم. البته امید.ارم این مشکلات حل شود و اجازه اجرای این آهنگ ها به من داده شود.

    پس هنوز امیدواری…

    بله! به هرحال من و آقای حسینخانی حدود ۹ سال با هم کار کردیم و دوست بودیم. آقای حسینخانی به فکر منافع شرکت ایران گام هستند و من هم طبیعتاً به فکر منافع خودم هستم. ما به لحاظ شخصی با هم مشکلی نداریم و فقط در مورد مسائل کاری با هم دچار اختلاف هستیم که امیدوارم این موضوع هم حل شود.

     برای خواننده ای مثل تو که مدام روی استیج بودی، قطعاً دوری ۸-۹ ماهه از استیج خیلی سخت است. چی باعث می شود در مورد شخصی که باعث دوری تو از استیج شده اینقدر با مناعت طبع صحبت کنی؟

    من فقط به یک چیز فکر می کنم. وقتی خدا با آن عظمتش، همیشه لقب بخشنده و مهربان را یدک می کشد، من کی هستم که بخواهم کینه به دل بگیرم؟ اگرچه پارسال روزهای بسیار سخت و بدی را پشت سر گذاشتم اما همین سختی ها باعث شد خیلی از چرک های زندگی ام بریزد. روزهای سختی که من پشت سرگذاشتم درست مثل استحمام با یک لیف ِ زبر و سخت بود. شاید تنم کبود شد و آزار دیدم اما الان که از حمام ۹۱ وارد زندگی ۹۲ شده ام، احساس سبکی می کنم. به شکرانه همین سبک شدن می توانم راحت صحبت کنم و کینه ای به دل نداشته باشم. شاید اگر سه ماه پیش این سوالات را از من می پرسیدی، خیلی تند صحبت می کردم اما الان حس می کنم به شکرانه محبت خدا دیگر نباید گله گذاری کنم.

    این محبت خدا که می گویی چه بوده؟

    حضور همسرم در کنارم و سلامتی پدر و مادر عزیزم از جلوه های محبت خداست. از همه مهم تر اینکه اگرچه سال گذشته در فضای استیج، آلبوم و حتی رسانه ها نبودم، اتفاقاتی افتاد که هنوز در فضای هنری بودم. آن اوایل فیلم «بی خداحافظی» اکران شد، بعد از آن به مسافرت های خاص مثل کویر رفتم که آنجا دیدم آدم هایی که حتی به سختی می توانند ضبط صوت تهیه کنند، من و آهنگ هایم را می شناسند. راستش وقتی این مسائل را دیدم حس کردم هنوز هم خدا دوستم دارد.

    حضور در دادگاه برای رضا صادقی که رنگ دادگاه را ندیده بود سخت نبود؟

     چرا سخت نبود؟ ببین دادگاه و دادسرا جای بدی نیست، اما جای من نیست. همانطور که فضای کنسرت موسیقی جای بدی نیست، اما جای یک واعظ دینی نیست. دادگاه رفتن برای من خیلی سخت بود. بعد بابت چی؟ بابت کار نکرده! بابت حرفی که زده شد!  هیج وقت یادم نمی رود اولین روزی که به دادسرا رفتم، دم ِ یک خانم ِ مسن من را دید و گفت: آقای صادقی ما دعاتون می کنیم. از همان لحظه بود که سرم پایین آمد. چی باید می گفتم؟! اسم آنجا دادسراست و آن هایی که من را می دیدند نمی دانستند که رضا برای چی به اینجا آمده است. در آن روزها یاد شعری افتادم که پدر می خواند و می گفت: هر که در این بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش می دهند. البته فکر می کنم برای من این جام بلا داشت کم کم به خمره و تشت ِ بلا تبدیل می شد. در همه این روزها بیش از هر چیزی خجالت داشتم. نمی دانستم باید چه چیزی به مردم بگویم. بگذریم، روزهای خیلی سختی بود.

    خیلی از خواننده ها با تهیه کننده شان سازش می کنند و با پرداخت مبلغی به او، سازش می کنند، تو چرا این کار را انجام ندادی؟

    شرکتی که من باهاشون قرارداد داشتم، نامه ای زده بودند مبنی بر اینکه بعد از اتمام قرار داد، رضا صادقی موظف است ۲۰ درصد از قراداد های کنسرت هایش را به شرکت پرداخت کند تا بتوانم آهنگ هایم را در کنسرت اجرا کنم. به خدا من این موضوع را پذیرفتم و زیر قول و قرارمان نزدم. اصلاً من با همین تفکر اجرای نمایشگاه بین المللی را با شرکت آوای هنر پذیرفتم.

    من متوجه نمی شوم، پس مشکل کجاست؟

    اگر تو روزی مشکل را متوجه شدی، به من هم بگو!

    پس دادگاه روی چه حسابی به تو اجازه اجرا نمی داد؟

    دادگاه اول می گفت تو بدون اجازه از شرکت ایران گام اجرا کردی اما وقتی از توافق نامه ما مبنی بر پرداخت ۲۰ درصدی با خبر شد، آقای حسینخانی گفتند این ۲۰ درصد دیر پرداخت شده است! این درحالی بود که پرداخت برعهده مجری بود و مشکل از من نبود. قرارداد من با ایران گام تمام شده بود و اگر این چنین نبود مگر من عقلم را از دست داده بودم که با شرکت دیگری کار کنم؟ بعد قصه به سمت و سوی احساسی رفت و باز این درحالی بود که من چند ماه قبل از بروز این مشکلات من و آقای حسینخانی نشستیم و خیلی منطقی با هم صحبت کردیم و در نهایت روی یکدیگر را بوسیدیم .

    در آن صحبت ها چه حرف هایی ردو بدل شد؟

    تنها حرف من این بود که من می خواهم یک سال به صورت مستقل کار کنم. همین! از خودشان بپرس تا مطمئن شوی که من نه منکر درصد شدم و نه منکر امتیاز آهنگ ها! من هنوز هم می گویم اگر آقای حسینخانی لطف کنند و اجازه دهند آهنگ هایم را اجرا کنم، حق امتیازی که متعلق به ایشان است را به دیده منت پرداخت خواهم کرد.

    و حرف آخر؟

    از مردم خوبمان تمنا می کنم اگر فرصت کردند و توانستند آلبوم را گوش کنند، آهنگ ها را در خاطره عزیزشان نگه دارند تا بتوانیم این آهنگ ها را با هم به صورت دسته جمعی در کنسرت بخوانیم. امیدوارم در آینده حرف های بهتری از خوشایندهای آلبوم «همین…» داشته باشم.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *