×
×

ناشنیده‌هایی از زندگی فرهاد مهراد

  • کد نوشته: 340605
  • 29 دی 1398
  • ۰
  • تا کلاس یازدهم رشته طبیعی بیشتر درس نخواند. به جایش هر آن چه از ادبیات گیر می‌آورد، می‌خواند. عاشق نوازندگی بود اما خیلی اتفاقی خواننده شد.

    ناشنیده‌هایی از زندگی فرهاد مهراد
  • تا کلاس یازدهم رشته طبیعی بیشتر درس نخواند. به جایش هر آن چه از ادبیات گیر می‌آورد، می‌خواند. عاشق نوازندگی بود اما خیلی اتفاقی خواننده شد.

    نت‌خوانی و سلفژ بلد نبود اما گوش و هوشی قوی داشت و همه نت‌ها و ملودی‌ها را به ذهن می‌سپرد. عاشقِ گل و گیاه و رسیدگی به آن‌ها بود و از شلوغی و بی‌نظمی بدش می‌آمد. او عاشقِ زندگی بود و عاشق هم ماند. فرهاد مهراد، آقایِ خاصِ خوانندگی در بیست و نهمین روز فصل زمستان سال ۱۳۲۲ در تهران متولد شد. به همین مناسبت، در ادامه چند برش از زندگی و فعالیت هنری او را می‌خوانید.

    سازی که مادر شکست فرهاد با شنیدن صدای سازِ برادرِ بزرگ تر که با دوستانش تمرین می‌کرد، به موسیقی علاقه‌مند شد. این علاقه در رفت‌وآمد با بچه‌ محل‌های ارمنی‌اش که در خانه ساز داشتند، بیشتر هم شد. بالاخره برایش یک ویلونسل خریدند و فرهاد ساعت‌ها می‌نشست و می‌نواخت. اما یک روز مادر عصبانیتش را بر سرِ سازِ کوچک ترین عضو خانواده خالی کرد و آن را شکست. البته این باعث نشد فرهاد از موسیقی و به خاطر سپردنِ نت‌ها دست بکشد.

    او عاشق موسیقی کلاسیک جهان بود و بعدها که بزرگ تر شد، ملودیِ بسیاری از آن آهنگ‌های خارجی را در گروهی که با سه نفر از دوستان ارمنی‌اش به نام «چهار بچه جن» راه انداختند، نواخت. در یکی از همین اجراها با نیامدنِ خواننده گروه، فرهاد برای اولین بار خواند و مسیرِ زندگی هنری‌اش تغییر کرد. از این به بعد فرهاد در کنار نوازندگی یک خواننده صاحب سبک هم بود و خیلی از ترانه‌های موسیقی غربی را بازخوانی کرد.

    از فرهاد مهراد قطعات خاطره‌انگیز بسیاری را در یاد داریم. روزهای ولادت پیامبر اکرم(ص) و عید مبعث، قطعه «وحدت» را که به «والا پیامدار» مشهور است، زیاد می‌شنویم یا دمِ عید که می‌شود، با شنیدن «بوی عیدی، بوی توپ» از تلویزیون قند در دلمان آب می‌شود. فرهاد گزیده کار می‌کرد و هر شعری را نمی‌خواند. او حتی وقتی بر سر مزار فریدون رهنما، شاعر ایرانی حاضر می‌شود از شعرِ «کتیبه» این شاعر که روی سنگ قبرش حک شده است، خوشش می‌آید و آن را می‌خواند و در آلبوم «برف» جای می‌دهد. فرهاد اعتقاد داشت باید با شعر و مضمون آن ارتباط برقرار کند تا بتواند آن را اجرا کند. از دیگر قطعه‌های فارسی مشهور فرهاد می‌توان به «مرد تنها»، «جمعه»، «کوچ بنفشه‌ها»، «تو را دوست دارم» و «شبانه» اشاره کرد.

    شاید باورتان نشود که فرهاد مهراد با حسین الهی قمشه‌ای، نویسنده، مترجم و مفسر برجسته معاصر دوستی و هم‌نشینی داشته است. در کتاب «چون بوی تلخِ خوش کندر» که معتبرترین زندگی نامه این خواننده است، آمده او در دوره‌ای پای صحبت‌های الهی قمشه‌‎ای در جلسه‌ها می‌نشسته و بعدها این رفت‌وآمد به دوستی منجر شده است. جالب این که این دو یک بار تصمیم به تجارت و خرید و فروش کالا می‌گیرند و همان بار اول ضرر می‌کنند و از خیر تجارت می‌گذرند! گفتیم فرهاد عاشق ادبیات بود و همین علاقه او را به خانه شاعری مثل احمد شاملو کشاند تا از او برای خواندن قطعه «شبانه» اجازه بگیرد. شاملو هم موافقت کرد و حتی حاضر به دریافت پول نشد. فرهاد همچنین برای خواندن شعر «کوچ بنفشه‌ها» به خانه استاد شفیعی کدکنی رفت و دیداری که قرار بود کوتاه باشد، یک روز به طول انجامید.

       

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *