×
×

عشق، موسیقی و فوتبال از نگاه سهراب کاشف و همسر کرواتش

  • کد نوشته: 326562
  • 03 آذر 1398
  • ۰
  • سهراب کاشف که اولین کار خود را با آهنگسازی در سن یازده سالگی آغاز کرد و حالا جز ۱۰ رهبر برجسته جهان است معتقد است آدم‌ها به مرور مسیرشان را پیدا می‌کنند چرا که دائما در حال تغییرند. او از سیر تحولی خود و جایگاه امروزی‌اش می‌گوید.

    عشق، موسیقی و فوتبال از نگاه سهراب کاشف و همسر کرواتش
  • سهراب کاشف که اولین کار خود را با آهنگسازی در سن یازده سالگی آغاز کرد و حالا جز ۱۰ رهبر برجسته جهان است معتقد است آدم‌ها به مرور مسیرشان را پیدا می‌کنند چرا که دائما در حال تغییرند. او از سیر تحولی خود و جایگاه امروزی‌اش می‌گوید.

    خبرآنلاین – مهسا بهادری: حدود ۵ سال پیش بود که سهراب کاشف، رهبر مهمان ارکستر ملی، استاد دانشگاه و رهبر ارکستر سمفونیک «گَروسمان» به ایران بازگشت. او که برای تحصیلات آکادمیک در رشته رهبری ارکستر به اتریش رفته بود و در مسابقات بزانسون جز ۱۰ رهبر برتر دنیا شناخته شده بود،در روز ۲۷ و ۲۸ آبان ارکستر سمفونیک گَروسمان را در تالار وحدت روی صحنه برد. سهراب کاشف و همسرش نادیا بیستروویچ مهمان کافه خبر شدند تا از اقدامات خود در زمینه موسیقی و ایده شکل گیری ارکستر سمفونیک «گَروسمان» بگویند.

    ایده ارکستر سمفونیک گَروسمان کی و چه گونه شکل گرفت؟

    سهراب کاشف: این ایده زمانی شکل گرفت که هنوز در وین زندگی می‌کردیم، جایی که به بهترین سطح کیفی موسیقی در دنیا شهرت دارد. من و همسرم در چنین محیطی با رتبه ممتاز تحصیل و بعدها کار کردیم. بعدها من در کن سرواتوار وین تدریس می‌کردم و به بهترین دانشجویان جوان از کشورهای مختلف دنیا آموزش می‌دادم . همسرم هم در کارخود خیلی فعال و موفق بود و در طول سال اجراهای متعدد با کیفیت بالا داشت. همیشه آرزو داشتم همان کاری را که در وین در دانشگاه انجام می‌دهم برای جوانان ایرانی انجام دهم تا در عرصه‌های بزرگتر شاهد موفقیت آنها باشیم. از همان زمان که به ایران آمدیم به موازات اجراها تصمیم گرفتیم که آموزش پایه‌ای را با نسل جوان با جدیت دنبال کنیم . این طور بود که از سال ۹۳ من در دانشگاه تهران، دانشگاه هنر و هنرستان‌های موسیقی فعالیت آموزشی خودم را با نسل جوان آغاز کردم. تقریبا از چندماه پیش از بین این جوان‌ها بهترین‌های هنرستان و دانشگاه‌ها را انتخاب و تمرینات فشرده‌تری را آغاز کردیم.

    چرا اسم آن گَروسمان است؟

    کاشف: گَروسمان طبقه‌ای از آسمان است که موسیقی از آنجا می‌آید و آن موسیقی، یک موسیقی رمزآلود و کیهانی است. می‌گویند از حرکت اختران، ستاره‌ها و سیارات یک صدایی پخش می‌شود که این موسیقی فقط توسط کسانی شنیده می‌شود که دل‌های پاکی دارند و موسیقی که ما روی زمین می‌شنویم نمونه تنزل یافته آن موسیقی پاپ است که از آسمان می‌آید. این نام به دلمان نشست چون مفهوم واقعی دلهای پاک در این ارکستر ملموس است.

    این کلمه پیشنهاد چه کسی بود؟

    کاشف: پیشنهادهای بسیار زیادی برای انتخاب اسم ارکستر داشتیم. خانوادگی به ادبیات علاقه‌مند هستیم و همسرم در ادبیات کرواسی شناخت خوبی دارد. خوشبختانه در میان بستگانمان اهل فن در این حوزه بسیارند. گفتگوهای زیادی داشتیم و پیشنهادات زیبایی ارائه شد. این کلمه را خانم دکتر شاه حسینی پیشنهاد دادند که خیلی به دل من و همسرم نشست.

    آینده این ارکستر سمفونیک را چه طور می‌بینید؟

    کاشف: بسیار درخشان چون نیروهای جوان و مستعدی که با عشق و علاقه وارد این ارکستر شدند مهارت‌های زیادی دارند که قابل وصف نیست.

    چشم‌انداز چند ساله برای گَروسمان تعیین کرده‌اید؟

    کاشف: برای این قضیه یک چشم‌انداز طولانی‌مدت داریم و فعلا قدم اول با همان گروهی است که در این چندسال با آنها کار می‌کنیم و مطمئنا هدف، رشد این مجموعه است و احتمالا تعدادی جوان دیگر نیز به این مجموعه اضافه شوند.

    کدام قطعات را اجرا کردید؟

    کاشف: یک سری قطعاتی هستند که به صورت استاندارد در سراسر جهان اجرا می‌شوند و با ارکسترهای مختلف تعداد دفعات اجرای آنها زیادتر می‌شود. مثلا بتهون چیزی نیست که فقط یک نفر آن را اجرا کند در تمام دنیا این قطعات اجرا می‌شوند ما یک مجموعه‌ای از قطعات کلاسیک را انتخاب کردیم چون این ارکستر جنبه آموزشی داشت، اما رویکرد آن حرفه‌ای بود. با این ارکستر می خواستیم برای جوانان مستعد آینده حرفه‌ای را رقم بزنیم.
    و بر مبنای همین رویکرد قطعاتی از آهنگسازانی مانند ژوزف هایدن، لودویگ وان بتهوون، کارل ماریت فون وبر، فرانتس شوبرت، و آنتونین دورژاک اجرا شد.

    این نوازنده‌ها همه دانشجوی شما بودند؟

    کاشف: تا حدودی بله. برای این تمرین‌ها از فارغ‌التحصیلان استفاده کردیم، از کسانی که در حال تحصیل هستند. بعضی‌ها در مقطع کارشناسی، برخی کارشناسی ارشد و برخی هنرستان‌ها اما برگزیده‌های آنها انتخاب شده‌اند. از همین نسل برخی از بچه‌ها جذب ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک شدند. اکثر این بچه‌ها چندین سال به صورت مستقیم با من کار کردند و یک پایه‌ریزی اساسی روی آنها انجام گرفته و در واقع این چندسالی که در ایران بودیم یک نسل را تربیت کردیم و برگزیدگان آنها را برای گَروسمان انتخاب کردیم.

    زیبایی کار آنجا بود که از مجموع سازهای بادی، زهی و کوبه‌ای استفاده شده بود.

    کاشف: بله، دقیقا.

    معیار شما برای انتخاب کسانی که از نظر شما بهترین‌ها هستند چه چیزی بود؟

    کاشف: بخشی تخصصی بود، بخش دیگر نوع عملکرد، استعداد و پشتکار بود. البته من روی تک تک بچه‌ها یک شناخت دقیق دارم حدود میانگین سنی آنها هم بین ۱۴تا ۲۵ سال است.

    چه شد که این ایده به ذهنتون رسید؟

    کاشف: برای این ایده خیلی وقت است که در حال فکر کردنیم.

    نادیا بیستروییچ: در اصل ایده ارکستر از همان زمان می‌آید که ما در وین بودیم . همیشه دوست داشتیم آن چه را  که خودمان در شهر موسیقی یعنی وین تجربه کردیم در اختیار جوان‌های اینجا هم بگذاریم. تجربیاتی که شاید به دست آوردن آن هزینه‌های بالایی داشته باشد و یا بسیاری اصلا امکان رفتن به وین را نداشته باشند. سال‌ها برای این هدف برنامه‌ریزی و کار آموزشی انجام دادیم. در این چند سال قدم‌های مهمی برداشته شده و حالا اولین اجرای ارکستر گروسمان را انجام دادیم.

    خانم بیستروویچ نقش شما در گَروسمان چه بود؟

    بیستروویچ: من از همان ابتدا که این ایده شکل گرفت کنار همسرم بودم و در همه برنامه‌ریزی‌ها سعی کردیم موضوعات را با هم پیش ببریم. در تمام تصمیم‌گیری‌ها از اینکه چه چیز اجرا شود و چه گونه اجرا شود. سعی کردم بهترین‌ها را پیشنهاد دهم تا گَروسمان عالی اجرا شود.

    در دانشگاه با هم آشنا شدید.

    کاشف:بله، ما اول هم‌دانشگاهی شدیم، بعد همکار شدیم و خوشبختانه امروز همسر!

    پنج سال پیش برگشتید ایران، چرا برگشتید؟

    کاشف: چون ایران را بسیار دوست دارم و برایم ارزشمند است.

    پس چرا رفتید؟

    کاشف: چون رشته رهبری ارکستر را دوست داشتم و در آن زمان این رشته را ایران نداشت.

    شما از کشور رفتید چون این رشته در ایران نبود. آیا تا حال به این مورد فکر کردید که در دانشگاه‌های دولتی ایران این رشته را پایه‌گذاری کنید؟

    کاشف: نه تنها به این موضوع فکر کردم بلکه اقدامات زیادی را هم در این رابطه انجام داده‌ام. در اصل تمام تلاش من بر این است که جوانان مستعد کشور را وارد عرصه‌ای کنم که بتوانند در آن بروز و ظهور زیادی داشته باشند و به بهترین در جات برسند. اگر ما حالا هم این رشته را در دانشگاه داشته باشیم با دانشگاه وین قابل مقایسه نیست جایی که ۱۵۰سال در این زمینه سابقه دارد قابل مقایسه نیست و ما امیدواریم به جایی برسیم که چیزی از آن دانشگاه‌ها کمتر نداشته باشیم.

    وین پایتخت موسیقی دنیا است و آرزوی همه موزیسین‌ها به وین ختم می‌شود و من این آرزو را داشتم و دوست داشتم در وین درس بخوانم. این رویا محقق شد و یک روز در همان جایی که شروع به درس خواندن کردم، کار تدریس را انجام دادم در دانشگاهی که در سه سال اخیر تغییر نام داده است و امروز آن را به نام موک می‌شناسند. همان سالی که در آن‌جا شروع به درس خواندن کردم دانشجوی ممتاز بودم و سال ۲۰۱۰ یک جایزه جهانی در مسابقه رهبری ارکستر بردم و فردای آن روز قراردادم را با دانشگاه وین امضا کردم و بعد از آن مسابقه همه چیز تغییر کرد. من شدم جوان‌ترین استاد آن دانشگاه در سن ۳۲ سالگی و همین موضوع برای من بزرگترین افتخار بود.

    شما بیش از یک بار در این مسابقه شرکت کرده‌اید و جایزه گرفته‌اید درست است؟ 

    کاشف: بله، یکبار جز ۱۰ نفر اول از بین ۴۶ کشور در بزانسون انتخاب شدم و یکبار هم جایزه دوم جهانی را کسب کردم. این مسابقات یک مقدار شرایط کاری را برای من تغییر داد اما در همان سال با خودم فکر کردم که اگر قرار است کاری برای پیشرفت جایی انجام دهم بهتر است در کشور خودم آن کار را انجام دهم.

    چه اتفاقی افتاد که به سمت رهبری ارکستر کشیده شدید؟

    کاشف: گاهی رویاهای کودکی جدی می شوند! این توانایی را در خودم احساس می کردم که در آنسامبل‌ها و ضبط‌هایی که داشتیم نوازندگان پارت‌هایشان را آن طور که می‌خواهم اجرا می‌کنند. آن زمان دلیلش را نمی‌دانستم ولی این را حس می‌کردم. البته چند نوازنده شناخته شده هم در همان سال‌ها این موضوع را به من گفتند که تفسیری که می‌خواستم را حس می‌کنند و به راحتی آن را اجرا می‌کنند.

    در واقع آدم به مرور مسیرش را پیدا می‌کند. اگر در سن هشت سالگی از بچه‌ها بپرسید که دوست دارند چه کاره شوند احتمالا یا می گویند دکتر یا مهندس ولی در یک مصاحبه ای عباس کیارستمی می‌گوید: «از بچه هشت ساله می‌پرسند دوست داری چه کاره شوی می‌گوید خلبان یا پزشک من خودم با این سنم. نقاشی کردم، فیلم ساختم اما نمی‌دانم فردا چه کار می‌کنم.» شاید به نظر بیاید که ربطی به موضوع ندارد اما همین جمله نشان می‌دهد که آدم‌ها دائما در حال تغییرند و به مرور مسیر خودشان را انتخاب می‌کنند. من در آن زمان در دانشگاه رشته نوازندگی پیانو را دنبال کردم به این دلیل که در آن زمان انتخاب در رشته ما فقط رشته نوازندگی بود و حالا هم بسیار خوشحالم از این بابت چون توانستم پایه نوازندگی پیانو را در آن سال‌ها بسیار خوب بسازم. چون معلم بسیار خوبی داشتم. خانم شهره جلالی قاجار که متاسفانه در حال حاضر ایران نیستند نقش بسیار بزرگی در رشد کار حرفه‌ای من داشتند و بعد از آن آهنگسازی در مقطع کارشناسی ارشد را شروع کردم و نیمه‌کاره آن را رها کردم و به مرور مسیر خودم را پیدا کردم.

    خانم بیستروویچ، کروواسی در زمینه موسیقی بسیار قوی هست، شما چرا رفتید وین؟

    بیستروویچ: بله، کرواسی در زمینه موسیقی بسیار قوی است. اما وین، واقعا بزرگ‌ترین و بهترین شهر موسیقی دنیا است و چند معلم بسیار خوب و حرفه‌ای را می‌شناختم که در آنجا تدریس می‌کردند و دوست داشتم در کنار بهترین‌ها باشم و از آنها درس بگیرم. من در وین آواز کلاسیک خواندم که آنجا با آقای کاشف آشنا شدیم.

    موقع رفتن از ایران به این فکر کردید که یک روز برگردید؟

    کاشف: من اینجا را بسیار دوست دارم. زمانی که در یک سطحی کار می‌کنید و می‌بینید که در دیگر جاهای دنیا چه اتفاقی در حال رخ دادن است تصمیم خود را می‌گیرید. واقعیت ماجرا این است که من می‌دانستم بهترین جایی که باید بروم کجاست و بهترین استاد چه کسی است و زمانی که تمام این‌ها محقق شد تمام ذهنیت من روی این موضوع بود که یک روز برگردم ایران کار کنم تا اینکه با همسرم ازدواج کردم و از آنجایی که ازدواجمان غیر ایرانی بود تصمیم گرفتم بین‌المللی کار کنم و احتمال اینکه در ایران زندگی کنم از بین رفت. چند سفر با همسرم به ایران آمدیم او ایران را دید و بعد او مرا به ایران آورد و تصمیم بر آن شد که اینجا زندگی کنیم.

    طرفداران موسیقی کلاسیک و ارکستر سمفونیک یک عده خاصی هستند علت آن چیست؟

    کاشف: هنر واقعی چیز ارزشمندی است و زمانی که در هنر واقعی یک آرتیست به یک درجه بالایی می‌رسد یعنی از لحاظ انسانی هم به یک چیزهایی دست یافته است و حالا می‌خواهد آن را با مخاطبانش در میان بگذارد. اصلا موسیقی به کنار مولوی در شعرهایش به یک چیزهایی رسیده که بعد از گذشت این همه سال هنوز حرف‌هایش برای ما تکراری نشده است، بتهون به یک چیزهایی رسیده که امروز پس از این همه سال هنوز تکراری نشده.

    ما هم اگر امکان این را داشته باشیم که وصل بشویم به نگاه آن موسیقی‌دان یا آن شاعر ممکن است به چیزهای بزرگی دست پیدا کنیم. من بسیار حسرت می‌خورم، نه به خاطر اینکه بتهون را کم می‌شناسیم بخاطر اینکه ما کشور سعدی و  مولانا و حافظ و… هستیم. در واقع کشور ادبیات هستیم. در همه جای دنیا اولین چیزی که از کشور ما می‌شناسند ادبیات ما است. استاد ما که تا حالا ایران نیامده تعداد مثال‌هایی که برای من از حافظ می‌آورد خیلی بیش‌تر از چیزی بود که شاید ما ایرانی‌ها در مورد حافظ بدانیم و یا درباره آن صحبت کنیم. این حیف است. اگر ما خودمان تلاش نکنیم که از این گنجینه استفاده کنیم مقصر خودمان هستیم و این کوتاهی فقط روی خودمان تاثیر می‌گذارد و این خیلی خوب است که یک زمانی را برای روح خودمان اختصاص دهیم، هیچ اتفاق بدی نمی‌افتد اگر در هفته لابه‌لای پیام‌هایی که با یکدیگر به اشتراک می‌گذاریم چند بیت شعر برای هم ارسال کنیم. در ادامه هدفم این بود که بگویم اگر مردم یک سرزمین از امکانات و استعدادهای کشورشان استفاده نمی‌کنند دید خودشان را محدود کرده‌اند. هرچه سطح سواد یک جامعه بالاتر برود بیش‌تر به خودشان و روحشان اهمیت می‌دهند و از تمام چیزها لذت می‌برند.

    چند بیت شعر از کدام شاعر را برای یکدیگر بفرستیم؟

    کاشف: به نظرم سعدی، مولوی و حافظ. مولوی به معنای واقعی زندگی من را تغییر داد.

    شما چه طور شعر ایرانی می‌خوانید؟

    بیستروویچ: خب خواندن شعر ایرانی برای من بسیار سخت است. اما زمانی که می‌شنوم اگر بفهمم دوست دارم و همینجوری هم کنجکاو هستم و می‌پرسم که معنیش چه بود اما با کمک همسرم می‌خوانم و راجع به آن با هم صحبت می کنیم. از کشور خودم هم شاعری مثل دین اوی ویچ که شاعر کلاسیک است را دنبال می‌کنم.

    اینجا می‌توانید کنسرت اُپرا برگزاری کنید؟

    بیستروویچ: بله، ما کنسرت‌هایی داریم که ویژه خانم‌ها است و در ماه پیش رو هم یکی از این کنسرت‌ها روی صحنه خواهد رفت که در آن موسیقی‌های کلاسیک از سراسر دنیا وجود دارد و تعدادی از قطعات فولکلوریک ایرانی در آن خوانده می‌شود. که همسرم آنها را به سبک کلاسیک و با پیانو تنظیم کرده است.

    کارهای دیگر ی هم انجام می‌دهید؟

    بیستروویچ: من در آموزشگاه تدریس می‌کنم و همیشه گفتم که یکی از کارهای مورد علاقه من تدریس است و این کار را بسیار دوست دارم.

    به جز موسیقی، اهل فوتبال هم هستید؟

    بیستروویچ: زیاد فوتبالی نیستم، ولی وقتی یک کسی بازی می‌کند که او را می‌شناسم حالا تیم ملی کرواسی یا تیم ملی ایران باشد، دوست دارم آن را نگاه کنم ولی در غیر این صورت نه!

    ما یک مربی داشتیم که دیگر او را نداریم برانکو ایوانکوویچ، او را چه قدر می‌شناسید؟ 

    بیستررویچ: خیلی خوب او را می شناسم. آقای برانکو ایوانکوویچ همشهری من در کرواسی هستند. از قبل اسمشان را می‌شنیدم ولی از وقتی آمدند ایران با او از نزدیک آشنایی پیدا کردم. آقای ایوانکوویچ یک آدم خوب و بسیار جنتلمنی است.
    طرفدار استقلال هستید یا پرسپولیس؟

    بیستروویچ: فوتبالی نیستم! ولی چون آقای ایوانکوویچ مربی تیم پرسپولیس بودند آن زمان پرسپولیسی بودم.

    کاشف: اگر هم آقای ایوانکوویچ مربی استقلال بودند احتمالا ایشان طرفدار استقلال می‌شدند!

    آقای کاشف شما رهبر مهمان ارکستر ملی هستید، رهبر مهمان به چه معناست و چه کارهایی انجام می دهد؟

    کاشف: رهبر مهمان یعنی از طرف ارکستر ملی دعوت شدم تا در یک زمان محدود برای یک تعدا کنسرت محدود رهبری گروه را برعهده بگیرد. رهبر مهمان کاملا معنای پروژه ای دارد. حتی ممکن است شما در یک ارکستر بارها و بارها به عنوان مهمان دعوت شوید. این امکان هم موجود است که ارکستر یک کشور هم رهبر دائم خود را داشته باشد و هم با رهبر مهمان همکاری کند.

    علاقه شما به موسیقی از کجا جرقه خورد؟

    کاشف: من در سال‌های جنگ در یک خانواده اهل موسیقی متولد شدم. در زمانی که شاید به تنها چیزی که فکر نمی‌شد موسیقی بود. هم پدرم، هم مادرم به خوبی با دستگاه‌های موسیقی ایرانی آشنایی داشتند. پدرم، محمدرضا کاشف، نوازنده بود و مادرم هم شناخت خوبی از موسیقی دستگاهی ایران دارد و از همان جا در سن بسیار پایین این علاقه شروع شد باوجودی که شرایط مانند شرایط امروز نبود که آموزش موسیقی اینقدر گسترده باشد و دغدغه‌ها یک چیزهای دیگری بود.
    من خودم با صدا خیلی ارتباط خوبی داشتم و خیلی خوب گوش می‌دادم. تا دانشگاه را به صورت تجربی خودم با پدرم کار کردم و بعد از آن موسیقی به صورت آکادمیک و حرفه‌ای‌تر در دانشگاه دنبال شد. در همان دوره که به طور اسمی نامش تجربی بود، موسیقی برای من موضوع بسیار جدی‌ای بود. در دانشگاه لیسانس را نوازندگی پیانو خواندم کارشناسی ارشد را هم رشته آهنگسازی خواندم که در همین میانه کارهای پذیرشم در وین درست شد و من بورسیه گرفتم و رفتم.

    می‌گویند رشته‌های هنری و موسیقی برای بچه پولدارهاست، چه قدر موافقید؟

    کاشف: بگذارید اینگونه پاسخ بدهم، من دانشجوهایی را از سطوح مختلف جامعه می‌بینم و در بین آنها استعدادها و پشتکارهای متفاوتی می‌بینم. من فکر می‌کنم فقط وضعیت مالی معیار نیست. شما اگر از لحاظ مالی کاملا تامین باشید اما تمرین نکنید نتیجه‌ای نمی‌گیرید. شما می‌توانید یک ویولن خیلی گران‌قیمت تهیه کنید و با آن تمرین نکنید و طبعا نتیجه‌ای هم نخواهید گرفت . اما عکس آن را هم دیده‌ام کسانی بودند که وضعیت مالی معمولی داشتند اما استعداد و تلاششان بالا بوده و پیشرفت کرده‌اند.

    در موسیقی فاکتور اصلی تلاش است یا استعداد؟

    کاشف: در قضیه‌های متفاوت فرق می‌کند اما به طور خاص در رشته موسیقی هر دو عامل نیاز است. یعنی با استعداد باشند اما پشتکار نداشته باشند موفق نخواهند شد همین طور بالعکس.

    به جز اینها عوامل دیگری هم تاثیر گذارند اگر بخواهیم یک لیستی را تهیه کنیم می‌توانیم بسیاری از عوامل دیگر را که در موزیسین شدن شما تاثیر دارند نام ببریم. اینها کنار هم لازم هستند. اروپای شرقی و اروپای مرکزی، آلمان، اتریش و کروواسی در زمینه موسیقی بسیار قوی هستند، به نظر شما علت این قدرت چیست؟

    بیستروویچ: شاید این ماجرا از تاریخ این کشورها نشات بگیرد به این دلیل که من یادم می‌آید زمانی که کوچک بودم می‌گفتند مردمان روسیه یا اروپای شرقی خیلی دیسیپلین دارند و خیلی اهل تمرین و تلاش هستند، معمولا برای هر کاری سخت‌گیری خاصی داشتند. من که در زمان کودکی کلاس پیانو می رفتم چنین سخت‌گیری بود شاید این سخت‌گیری و سخت کار کردن یکی از دلایلش باشد.

    کاشف: یکی از دلایلش هم مربوط به سابقه آنها مخصوصا وین است، شما اگر اهل موسیقی هم نباشید زمانی که جدول حل می‌کنید شهر موسیقی، یک کلمه سه حرفی، وین درمی‌آید. این شهر اینقدر در طول تاریخ موزیسین‌های بزرگی داشته و یا موزیسین‌های بزرگ به نحوی با این شهر در ارتباط بودند که این موضوع تبدیل شده است به تاریخچه این شهر به همین دلیل من فکر می‌کنم به دلیل تاریخچه آن است که بهترین اجراها را در آنجا می‌بینید.

    الگو اصلی شما در عرصه رهبری چه کسی بود؟ 

    کاشف: کسی که در من بسیار تاثیر داشت و هنوز هم تاثیر دارد و در دنیا هم این افراد انگشت‌شمار هستند؛ استادی بود که درست در سالی که من در کارشناسی ارشد فارغ‌التحصیل شدم او هم بازنشست شد و بزرگترین شانسی که من آوردم این بود که درست در شش سال آخر با ایشان بودم. پرفسور گئورگ مارک، یک آدم استثنائی که واقعا در دنیا بی‌نظیر است، کسی که در زندگی من بسیار تاثیر داشت و هنوز هم تاثیر دارد . در دنیا این افراد انگشت‌شمارند که نه تنها معلم موسیقی که الگوی زندگی هستند. ایشان برای من بسیار بیشتر از استاد هستند.

    علاقه‌ای به موسیقی‌های امروزی و موسیقی‌های پاپ دارید؟

    کاشف: من موسیقی کلاسیک را بیشتر از هرچیزی گوش می‌کنم، چون کار اصلی من ۹۰درصد آن است ولی در ۱۰درصدی که باقی می‌ماند موسیقی ایرانی گوش می‌دهم.

    در این ۱۰درصد موسیقی ایرانی کسی هست که برای کارش احترام قائل باشد و به بهترین شکل آن را  انجام بدهد؟

    کاشف: بله، من در آخرین تجربه‌ام با دو آهنگساز همکاری داشتم آقای محمدرضا علیقلی و بهرام دهقانیار و باورنکردنی بود که در زمان کوتاه همه چیز با دقت و بسیار خوب پیشرفت من کار خوب و حرفه‌ای را اینگونه نگاه می‌کنم. به اسم شخص و به اینکه چه قدر در رسانه درباره او صحبت شود توجه نمی‌کنم. در واقع فکر می‌کنم جای کار واقعی این روزها مقداری خالی است. من فکر می‌کنم کار اصلی  و واقعی را دیدن، باور داشتن و به آن عمل کردن یک چیزی است که واقعا کمرنگ شده برای اینکه می‌بینم همه چیز کمرنگ شده است و سعی می کنم خودم با عمل خودم آن چیزی را که فکر می‌کنم درست است انجام دهم تا تاثیر کوچکی در بهبود اوضاع داشته باشم.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *