شبنم مقدمی نوشت:
«همه چیز به باور مان بستگی دارد.
تا باور نکنیم پاییز آمده ، خزان به جان مان نمی نشیند…شکوفان می مانیم …سبز و نامیرا…
این را شمعدانی ِ باغچه با من گفت ، صبح که آبش می دادم.
با خود گفتم : حالا تو هی بگو میانه ی ماه ِ اول ِ پاییزیم…بگو به انتظار ِ باران و خنکا و خش خش و زردی برگ هایم…تا شمعدانی ات این جور به گُل می نشیند …یعنی خزان ، تا انتهای باور ِ گیاه …از او و از تو دور است…»
دیدگاهتان را بنویسید