ایرنا نوشت: یکی از بازیگران قدیمی سینما و تلویزیون میگوید مفاهیم سینمای امروز چیزی جز تکرار و بازتکرار تلخی و بدبختیهای زندگی ندارد و این در حالی است که نه تنها رسالت هنر بلکه تمامیت زندگی نیز هرگز مساوی با بدبختی و سیاهی مطلق نیست.
مهین ترابی در ابتدا ضمن ابراز نارضایتی از مضامین و روند تولید فیلم های ایرانی بیان داشت: زیاد به سینما نمی روم ولی یک سری از فیلم ها را دیدهام و تا جایی که دیدهام (و نه در باب همه فیلم ها) باید بگویم هر بار بیش از پیش ناامید شده ام؛ مخصوصا مضامینی که در نظر می گیرند به نظرم بسیار غم انگیز و صرفا جنبه های منفی زندگی آدم ها است که سوژۀ کارها می شوند. بر این اساس سوژه ها برایم بسیار مایوس کننده اند. از سوی دیگر کمدی ها دارای سطحی بسیار پایین هستند و مضامین آنها بسیار سبک و بی مفهوم و بی مزه هستند.
وی افزود: فیلم های جدی که به دنبال مطرح کردن مسائل مردم هستند در بسیاری از موارد آزار دهنده اند و انگار مردم را از زندگی سیر می کنند. در صورتی که زندگی مجموعه ای از همه چیز است. هیچکس نمی تواند بگوید زندگی یک تراژدی واقعی است. نفس زندگی همواره شادی و غم را همراه هم دارد اما در فیلم های ما به ناگاه چنان در تاریکی می تازند که آدم بعد از دیدن فیلم احساس ناامیدی زیادی دارد. این را دوست ندارم و متاسفانه اکثر فیلم هایی که دیده ام به همین ترتیب بوده اند. و الان که فکر می کنم کدام فیلم بوده که بعد از دیدن آن احساس خوب و امیدواری به زندگی داشته باشم، فیلمی نبوده است.
شاید این فضای یاس در فیلم های درام از طرفی و بی محتوایی در فیلم های طنز از سوی دیگر از نظر دست اندرکاران مشکل نیست اما از دید من این مشکل است چرا که مانند در نظر گرفتن صرفا یک روی زندگی و سیاهی و تاریکی آن است و این معنای زندگی نیست. زندگی آمیخته ای است از شادی و موفقیت و رنج و غم و زحمت و همه اینها را با هم دارد و اگر ما بخواهیم بخشی از زندگی را روی پرده سینما ببینیم، حتما باید مجموعه ای از اینها و برشی در هم از آن باشد؛ یعنی در عین حال که موضوع را از نقطه نظر و زاویه دید خودشان مطرح می کنند، باید این نگاه را داشته باشند که زندگی نمی تواند مطلق، تاریک و سیاه باشد.
مهین ترابی در پاسخ به این سوال که آیا نارضایتی اش از باب فیلم های ساخته شده مختص به دهه اخیر است، تصریح کرد: فکر می کنم شرایط در دهه قبل بهتر بود و سایه روشن هایی که در متن فیلم ها مطرح می شد، نسبت به امروز خیلی به جنس زندگی نزدیک تر بود. امروز از یک زاویه ای نگاه می کنند که هم همواره برای من شوک آور بوده است و هم این که خیلی بیشتر از قدیم تر ها سیاه است؛ یعنی فیلم هایی که می خواهند مسائل و موضوعات اجتماعی را مطرح کنند، نسبت به گذشته خیلی سیاه هستند و این کمبود آن اسانسِ خودِ زندگی است که آمیخته ای است از همه چیز و نه یک بعد. و نمی دانم این گونه دیدن، به مثابه حقیقتی است که من آن را نمی فهمم و یا این که یک نگاه خاص است؛ چنانچه برخی خود را مسوول این می دانند که بدبختی ها را باید مطرح کنند تا دیگران هم در جریان آن بدبختی ها قرار بگیرند. در صورتی که جنس زندگی به این صورت است که چیزی به اسم بدبختی یا خوشبختی وجود ندارد و لحظه به لحظه ما آمیخته ای از همه این چیزها را با هم تجربه می کنیم و کسی استاد است که بتواند با این نگاه به زندگی، مضامین آن را در فیلم ها نگاه کند.
وی دلیل این شیوه از فیمسازی را چنین عنوان کرد: دلیل این است که برخی شاید خود را کفیل نجات دیگران می دانند یا کفیل این می دانند که وعده های نجات بخشی به مردم بدهند یا این که اگر به فرض کسی سر گرسنه بر بالین می گذارد، این باید در یک فیلم مطرح شود که همه خبر داشته باشند. در حالی که به نظرم این آیینه قرار دادن در برابر آن مشکل و زیاد کردن این حس است، بدون این که راه چاره ای برای آن ملحوظ شده باشد. وظیفه هنر انعکاس بدبختی نیست. وظیفه هنر انعکاس خود زندگی است با تمام زیبایی ها و بدی هایش. البته زندگی بدی ندارد و بدی ها را خود ما به وجود آورده ایم. این سبک فیلم ها از جهت اجتماعی بودن یا مطرح کردن انتقاد سیاسی، به ریشه خود زندگی می زنند و این قشنگ نیست. هنر در عین حال که باید وظیفه خودش را انجام دهد، نباید فراموش کند که وظیفه اش زیبا کردن و ارتباط برقرار کردن با روح انسان ها است نه با این اتفاقاتی که هر روز رخ می دهند و پیش می روند و هر روز هم شکل خود را عوض می کنند. اگر بخواهیم این گونه پیش برویم باید تاآخر دنیا ناله کنیم.
به نظرم خیلی از مدافتاده و قدیمی شده است که برخی با مطرح کردن سیاهی های اجتماعی دنبال برچسب روشنفکری هستند؛ قدیم ها این گونه بود اما امروز باید آدم ها بفهمند که این دوران به سر آمده است و دیگر فعالیت سیاسی و اجتماعی و … با این گونه رفتاهاری قهرآمیز رخ نمی دهند و دوران گفت وگو ها و نزدیکی آدم ها به همدیگر است. دورانی است که باید سوتفاهم ها رفع شوند.
۲۴۱۲۴۱
دیدگاهتان را بنویسید