امروز هفتم مرداد سالروز تولد مسعود کیمیایی فیلمساز قدیمی سینمای ایران است.
کیمیایی امروز در حالی پا به هفتادونهمین سال زندگیاش میگذارد که در میان همنسلانش تنها سینماگری است که اهمیت «حضور» و «بودن» در رسانهها را میداند و به آن وقوف کامل دارد!
تبحر مثال زدنی او در فضاسازی برای فیلمهایش از نخستین سالهای حضورش در سینما، جزیی جدانشدنی از شخصیت حرفهای کیمیایی بوده که تا امروز هم این ویژگی را حفظ کرده.
مسعود کیمیایی از نخستین فیلمش «بیگانه بیا» تا آخرینشان «قاتل اهلی» مسیر منحصر به فردی را در سینما طی کرده و مسیری متفاوت که کمتر کارگردانی در تاریخ سینماست، به این درجه رسیده و فیلمهایش مانند ساختههای کیمیایی شکلی جریانساز داشته باشد…
کیمیایی در دهههای مختلف فیلمسازیاش تلاش کرده مروج شکلی از روابط اجتماعی مبتنی بر اصول رفاقتی و معرفتی باشد که مشخصههایش برای بسیاری از آدمهای اجتماع آشنا و ملموس است.
این تلاش در فیلمهای سالهای اخیرش روند معنایی معکوسی یافته و به همین خاطر در مظان انتقادهای زیادی قرار گرفته که معتقد بودند فضای حاکم بر این فیلمها بشدت قدیمی هستند و از واقعیتهای امروزی جامعه فاصلههایی بعید دارند.
در این میان، اما دوستداران کیمیایی هنوز پایبندی او را در ارایه تصویری خاص از مناسبات اجتماعی و فردی میستایند و همچنان پشتیبانان تفکرات سینمایی و اجتماعی او هستند.
از یک منظر بیطرفانه باید گفت که به نظر میرسد کیمیایی به ویژه در سالهای دهه نود، نتوانسته در ارایه تصویری امروزی و منتقدانه از جامعه در قالب سینمای اجتماعی -همانی که تخصصش را دارد- موفقیتهای گذشتهاش را تکرار کند، موضوعی که حتی دوستدارانش هم از آن آگاهند و همچنان حسرت روزهایی را میخورند که استاد با سکانسهای جذابش تماشاگران را مسخ کند…
دلایل بروز این اشکال و وجود این دستاندازان در ارتباط برقرار کردن فیلمهای این سالهای کیمیایی با تماشاگران امروزی را نباید در ناتوانی کیمیایی که باید در مواجهه این فیلمساز موثر سینمای ایران با صاحبان سرمایه و پول جستجو کرد؛ سینمای اجتماعی باید منتقد باشد، طعنه بزند، یقه بدراند و خواب را از چشمان مسئولان بگیرد؛ این شرایط زنده ماندن و زنده بودن سینمای اجتماعی است و حاصل نگاه منتقدانه شخص فیلمساز به اوضاع و احوال جامعه؛ نگاهی که در شکل نهاییاش در قالب یک فیلم، مسلماً با مخاطرات زیادی روبروست.
همین نگرانی از بروز تهدیدات و استرس برخورد مدیران جامعه با فیلم است که صاحبان سرمایه را دل نگران بازگشت پولشان میسازد…!
در میان این همه مشکلات در راه فیلمسازی سینماگرانی همچون کیمیایی، باید به معضلات دیگری مثل ورود و بروز سرمایهگذاران ناآگاه و کارنابلدی اشاره کرد که از وجود شخصیت سینمایی امثال کیمیایی به نفع خود استفاده مطلوب میکنند!
اشاره شد که مسعود کیمیایی فیلمساز نکتهسنج و آگاهی است و میداند از وجود رسانهها کی، کجا و چگونه باید سود برده و مسایل خود را مطرح کرد، اما انگار امروزه این ویژگی شخصیتی کیمیایی و تواناییهای او دچار اشتباهات محاسبه شده و کثرت فضاهای مجازی در غیاب رسانههای رسمی، موجب شده که این فیلمساز صاحب سبک، خود را در جریان افسارگسیخته این فضای ارتباطی، رها کند!
آفت ماندن در چنین شرایطی که بیشترین سهمش برای افراد، شرکت در مراسم مختلف و گرفتن عکس و سپس انتشارش معنا مییابد، قرار دادن شخصیتهای موثر، در سیکلی تکراری و بیاهمیت است.
کیمیایی حتما بهتر از همه ما میداند که عمر خیلی از این عکسها و پستهای مجازی، کوتاهتر از در حافظه ماندن برق فلاشهای عکاسی است و قرار گرفتن در این دایره بسته، آدمها را ناچار میکند هر روزشان را بر محور این جریان رسانهای کاذب روزمره بچینند و برنامهریزی کنند!
این شکل گذرا شاید برای برخی از جوانهای جویای نام و عکس و مطلب، شوقبرانگیز باشد، اما برای سینماگری به سنوسال مسعود کیمیایی تنها تلنگری لحظهای و زودگذر است که نباید به آن چندان اعتنایی کرد!
کیمیایی آن قدر هوشمند و زیرک هست که دست همه را بخواند و به اصطلاح «رکب» نخورد، حتی اگر این برنامهریزها در صدد غافلگیری او در رستوران گردون برج سفید و مراسم تولد ۷۹ سالگیاش باشند… باور ندارید؟ امتحان کنید…!
مسعود داودی
دیدگاهتان را بنویسید