×
×

در گفتگو با ایسنا/

  • کد نوشته: 23250
  • 10 مهر 1391
  • ۰
  •  وقتی برای گپ ‌زدن مقابلش می‌نشینیم، نه چهره‌ای جدی با موهای آشفته مثل موزیسین‌های کلاسیک دارد و نه ژست‌های خیلی از خوانندگان به روز را به خود می‌گیرد و البته نه مانند شخصیت‌هایی که در سریال‌های طنز نقش آن‌ها را ایفا کرده؛ محمدرضا هدایتی مثل خودش است. اما از ما خبرنگاران موسیقی بعید نیست که […]

  •  وقتی برای گپ ‌زدن مقابلش می‌نشینیم، نه چهره‌ای جدی با موهای آشفته مثل موزیسین‌های کلاسیک دارد و نه ژست‌های خیلی از خوانندگان به روز را به خود می‌گیرد و البته نه مانند شخصیت‌هایی که در سریال‌های طنز نقش آن‌ها را ایفا کرده؛ محمدرضا هدایتی مثل خودش است.

    اما از ما خبرنگاران موسیقی بعید نیست که وقتی هر روز خبر خواننده شدن یک بازیگر را می‌شنویم، نسبت به همه آن‌ها انتقاد داشته باشیم که، آقای محترم! چرا سرت به کار خودت گرم نیست؟ اما شاید خیلی‌ها پس از شنیدن حرف‌های هدایتی، استدلال‌ها، طرز فکر و لحن غیرادعایی‌اش، حرفشان را پس بگیرند.

    او به تازگی یک آلبوم موسیقی با عنوان «ماه می‌خنده» منتشر کرده است و خودش می‌گوید فقط می‌خواهد احساس زیبایی برای مخاطبان به ارمغان بیاورد و این بزرگترین هدفی است که می‌تواند داشته باشد.

    آنچه در پی می‌آید، شرح گفت‌وگوی خبرنگار بخش موسیقی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، با محمدرضا هدایتی است؛ همان کسی که بیشتر با نام «جهانگیر‌شاه» و «طغرل» می‌شناسیمش.

    http://media.isna.ir/content/Amir%20Pourmand-65.jpg/6

    *چه چیزی باعث شد به فعالیت موسیقی روی بیاورید؟

    دلیلی برای شروع وجود ندارد؛ «شروع» خودش پیش می‌آید. هدف مشخصی هم ندارم اما قطعا این راه را ادامه خواهم داد. اما دلیل دیگر اینکه هر آدمی از علاقه‌مندی‌ها و استعدادها تشکیل شده و بنابراین باید به استعدادهایش بپردازد. وقتی من این استعدادها را دارم چرا آنها را شکوفا نکنم؟ چه می‌شود دو آهنگ منتشر کنم که مردم آنها را دوست داشته باشند؟ این اتفاق در آلبوم «ماه می‌خنده» رخ داد و بیش از انتظارم مورد تشویق قرار گرفتم و این باعث می‌شود مصمم‌تر راهم را ادامه دهم.

    *شما در زمینه موسیقی دوره‌های آموزشی خاصی گذرانده‌اید؟

    من متاسفانه آدم تنبلی هستم (می‌خندد) و اهل کلاس رفتن نیستم. برای بازیگری هم به دانشگاه نرفتم اما زمانی که در زاهدان تئاتر کار می‌کردم و موسیقی تئاتر می‌ساختم، عشق زیادی را به موسیقی در درونم احساس می‌کردم. یادم می‌آید آنقدر با یک ساز کلنجار می‌رفتم تا رام‌اش کنم و یادم می‌آید روزی یک فلوت پیدا کردم که صدای بسیار بدی داشت اما وقتی به خودم آمدم، دیدم می‌توانم با آن یک قطعه موسیقی بنوازم. این اتفاق برای ساز سه‌تار هم رخ داد. شاید بد بنوازم اما نیاز خود را برطرف می‌کنم. فکر نمی‌کنم وقتی ساز می‌زنم صدایش گوش کسی را آزار ‌دهد.

    *به هرحال چیزی شما را به سمت موسیقی کشانده است.

    موسیقی در ابتدا برایم جنبه تفریحی داشت و آرشیو کاملی دارم. یادم می‌آید سالها پیش از زاهدان فقط برای تهیه کاست به تهران می‌آمدم و موسیقی کلاسیک ، نواحی، ملل، و آنچه از آن به عنوان موسیقی خوب یاد می‌شود، خریداری می‌کردم. در زمینه موسیقی سیستان و بلوچستان هم آرشیو کاملی دارم که شاید هیچ کدام از اهالی موسیقی چنین مجموعه‌ای نداشته باشند.

    موسیقی همیشه با من بوده و هنر اول من است. من از آن به عنوان عروس هنرها یاد می‌کنم. هر آدم زنده‌ای موسیقی را دوست دارد. آدم‌ها یا موسیقی گوش می‌دهند و یا ساز می‌زنند. من از آن دسته‌ای بودم که بیشتر موسیقی گوش می‌کردم.

    *اما می‌توانیم بگوییم که شما یک هنرمند خودآموخته هستید؟

    می‌توانید به من بگویید که هنرمند پررویی هستم (می‌خندد)،‌من کلاس نرفته‌ام چون آدم تنبلی بوده‌ام.

    *«ماه‌می‌خنده» از کجا آمد؟

    «ماه‌می‌خنده» دومین آلبوم من است. آلبوم اولم سال ۸۷ منتشر شد که موسیقی خاص‌تری را شامل می‌شد و خیلی همه‌پسند نبود. در آلبوم «ماه می‌خنده» خواستم مجموعه‌ای عامه‌پسند‌تر تولید کنم. اما نترسیدم از اینکه مورد نقد واقع شوم. زیرا کشور ما اینگونه است. مثل بازیگرانی که نمایشگاه نقاشی برپا کرده‌اند اما این چیز عجیبی نیست. من در دنیا خیلی از بازیگران را می‌شناسم که خواننده هم هستند.

    *از انتقادها نترسیدید؟

    هر کس هر کاری بلد است، می‌تواند انجام دهد؛ اما اگر مورد استقبال قرار نگرفت نباید دلسرد شود. چرا که هزینه‌ها نیز به خودش مربوط است. شخصی روزی علاقه یا آرزویی داشته و امروز تلاش کرده که به آرزویش برسد.

    حداقل خودش کارش را دوست داشته است. شاید شما آن را دوست ندارید! اما بالاخره طرفدارش را پیدا می‌کند. اصلا او دوست دارد یک آلبوم درست کند و آن را گوشه طاقچه‌اش بگذارد. اشکالی دارد؟

    *اما این شبیه خودنمایی نیست؟

    اگر بازیگری قصد داشته باشد با خوانندگی خودنمایی کند، باید بگویم خودنمایی در بازیگری بهتر میسر می‌شود و اگر هم در این عرصه موفق نشود، آلبومش فروش نمی‌رود.

    *خیلی وقت‌ها مخاطب فقط به خاطر شهرت شما اثر را می‌خرند و خیلی راحت هزار نسخه اول فروش می‌رود.

    ما بازیگران زیادی داشته ایم که وارد موسیقی شده‌اند و خوانده‌اند، اما نتیجه مطلوبشان نبوده، اتفاقا مردم عادت ندارند بازیگران را خواننده ببینند و برعکس، برای همین حتی خیلی وقت‌ها شانس شنیده شدن را هم با پیش داوری از آدم می‌گیرند.

    جالب است که روزی منزل یکی از دوستان اتفاقی دلگیرم را شنیدم و وقتی اسم خواننده اش را پرسیدم کسی نمی شناخت و فقط می‌گفتند خیلی آهنگ قشنگی است. کلی تلاش کردم تا باورشان شد من خوانده‌ام. اگر “ماه می خنده” را مردم پسندیدند برای این بود که برای آن‌ها ساخته شده بود و زحمت زیادی رویش کشیده بودیم

    *شما اهل زاهدان هستید وجنوب کشور موسیقی بسیار غنی دارد، چرا به جای روی آوردن به موسیقی پاپ موسیقی خطه خود را ارائه ندادید؟

    اکنون در حال تمرکز بر موسیقی جنوب هستم؛ نوعی موسیقی فولکلوریک که با موسیقی کلاسیک ترکیب شده است و کارهایش را در همین استودیو(ترانه‌سمان) انجام می‌دهم. این پروژه بزرگی است و از سال گذشته آن را آغاز کردم اما نمی‌خواهم در آن عجله کنم ؛ چرا که این اثر نوعی ادای دین به همشهریانم است.

    *با این تفاسیر می‌توانیم بگوییم که آلبوم بعدی برای مخاطب خاص است؟

    ملودی‌های آلبوم سومم زندگی مردم بلوچستان است و فکر می‌کنم مردم از آن لذت می‌برند. این یک نوع موسیقی مردمی است اما در تنظیم متفاوت‌تر و سنگین‌تر عمل می‌کنیم. شاید کسی هم که کارش موسیقی نیست آن را بشنود و به خاطر رنگ‌آمیزی موسیقی فولکلوریک آن را بپسندد.

    *چندی پیش خبر برگزاری تور کنسرت‌های شما منتشر شد چرا خبری از برگزاری کنسرت‌ها نشد؟

    قرار بود شهریور ماه امسال کنسرت داشته باشم اما از آنجا که فقط دو آلبوم منتشر کرده بودم، تصور کردم اکنون زمان مناسبی برای کنسرت دادن نیست. به همین دلیل تصمیم گرفتم آلبوم سوم هم منتشر شود و بعد از آن به کنسرت فکر کنم.

    *دوست دارید شما را به عنوان خواننده بشناسیم یا بازیگر؟

    (چند ثانیه فکر می‌کند) دنبال کلمه درستی می‌گردم، می‌خواهم بگویم من را به عنوان یک «هنرمند» دوست داشته باشید اما از طرفی می‌بینم هنرمند لفظ بزرگی است، چرا که هنرمند کسی است که بر جامعه تاثیر می‌گذارد و چیزی به آموخته‌های مردم اضافه می‌کند، حتی اگر روزی‌ هم در دنیا نباشد دیگران مسیرش را ادامه می‌دهند.

    اما متاسفانه کلمه دیگری پیدا نمی‌کنم. منظورم واژه‌ای برای کسانی است که کار هنری انجام می‌دهد اما تاثیرگذار نیستند. من را در هر دو مورد قبول کنید، قول می‌دهم راضی‌تان نگه دارم.

    *انتشار هر اثر هنری بازخوردهایی را به دنبال دارد، بازخورد «ماه‌می‌خنده» چگونه بود؟

    از آلبومم راضی هستم و از حدی که تصور می‌کردم بیشتر مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. نقدهای بدی ندیدیم و بیشتر بازخوردها خوب بودند. البته چند مورد نقدهای منفی هم بود که می‌گفت: «سینما را که خراب کردید با موسیقی چه کار دارید؟» اما این نقدها هم قابل احترامند.

    از نظر من هر هنرمندی اولین رسالتش سرگرم کردن مردم است. اگر در این موضوع موفق باشید، می‌توانید حرف‌های بزرگتر بزنید اما اگر موفق نباشید حرف‌های بزرگترتان را هم کسی باور نخواهد کرد.

    من می‌گویم هنر برای مردم است. هنر برای هنر فقط می‌تواند هنرمندان را قانع کند. در آلبوم جدید سعی کردم مخاطبم را راضی نگه دارم . در «ماه می‌خنده» سعی کردم مخاطب نوجوان را راضی نگه دارم اما دیدم بزرگترها هم به این آلبوم گوش می‌دهند.

    *یعنی شما در موسیقی هدف مشخصی را برای خودتان متصور شده‌اید؟

    من هنوز اول راهم، خیلی اول راهم. باید به عنوان خواننده جا بیفتم. هرگاه جا افتادم، هدف مشخصی را دنبال می‌کنم. اما فکر می‌کنم هدفی ندارم. من شغل و پیشه‌ام این است. اگر در کاری استعداد دارم چرا نباید آن کار را انجام دهم؟ چرا به کارهایی روی بیاورم که آنها را بلد نیستم؟

    هر هنری هدفش جلب رضایت و لذت بخشیدن به مردم است؛ شما به من بگویید این هدف کمی است؟ من می‌گویم این هدف خیلی بزرگ است. آیا هدف دیگری می‌توانم جز این داشته باشم؟

    *نظر سایر دوستان موسیقی را هم درباره این اثر جویا شدید؟

    با هنرمندان دیگر ارتباطی ندارم. یا جلوی دوربینم یا در خانه هستم. خیلی اوقات هم در همین استدیو سر می‌کنم.خیلی هم اهل مصاحبه کردن نیستم. بنابراین طبیعی است که با هنرمندان دیگر رابطه نداشته باشم.

    *اگر بخواهید یک دقیقه با مخاطبانتان صحبت کنید، به آن‌‌ها چه می‌گویید؟

    حس می‌کنم می‌توانم در این هنر به مخاطبانم لذت ببخشم و اگر ببینم زمانی دیگر نمی‌توانم کاری انجام دهم و دلیلی ندارد که مردم مرا دوست داشته باشند، این حرفه را کنار می‌گذارم. دوست دارم آنقدر لیاقت داشته باشم که شما گوشتان را به من بسپارید.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *