پرویز براتی: هنوز خاطره آهنگهای ریچارد کلایدرمن از ذهن ایرانیها پاک نشده است. سالهای میانی دهه ۶۰ شمسی بود که این نوازنده فرانسوی با قطعات ساده اما گیرای خود، بازار نوارهای کاستِ بیکلام را قبضه کرد. سیطره کلایدرمن تا سالهای بعد هم ادامه یافت، حتی زمانی که سیدیها وارد بازار شدند و دسترسی به اینترنت رواج پیدا کرد. مخاطبان ایرانی بعد از آن هم آلبومها و قطعاتی چون کاج نقرهای، ماه آتش، قلب طلایی، نامهای به مادرم، خاطرات و کریسمس را از یاد نبردند. حال، سالها از آن دوران پرخاطره گذشته و به نظر میرسد «شاهزاده عشق» (لقبی که در نیویورک به او دادند) همچنان درصدد است برای ایرانیان خاطرهسازی کند. او این بار سراغ سرود «ای ایران» رفته که نوستالژیایش از نوستالژیای آهنگهای وی پررنگتر و البته پرمحتواتر است. این نوازنده و آهنگساز فرانسوی بعد از وقفهای که سال قبل بر سر آمدنش به ایران رخ داد، هفته گذشته در گفتوگو با «شرق» از سفر قریبالوقوع به تهران خبر داد. کلایدرمن در گفتوگوی حاضر که با همیاریگری مک کارتنی (مدیر ارتباط با رسانههای او) انجام شده، از حس خود نسبت به مردم ایران، موسیقی ایرانی و البته سرود «ای ایران» گفته است.
- در ماههای گذشته اعلام شد قرار است کنسرتی زنده در تهران روی صحنه ببرید. برخی حواشی، حضور شما را در تهران به تعویق انداخت. آیا با وجود این حاشیهها، همچنان مصمم به برپایی این کنسرت در تهران هستید؟
قطعا چنین است و من مصمم به برپایی این کنسرت هستم. ایران، کشوری با تمدنی کهن است و من عمیقا در آرزوی این فرصت هستم تا در آیندهای نزدیک در کشور شما روی صحنه بروم. از ابتدای فعالیتم در عرصه موسیقی تا این لحظه، در ۷۰ کشور جهان روی صحنه رفتهام و امیدوارم ایران، هفتادویکمین کشوری باشد که برای یک کنسرت زنده به آن پا میگذارم.
- حاشیههای به وجودآمده برای شما تا چه حد روی انگیزهتان از سفر به ایران اثر گذاشت؟
میتوانم بگویم تقریبا هیچ. با اینکه این حواشی برایم عجیب بود اما چون واقعیتی نداشت از عزمم برای سفر به ایران نکاست. در عین حال، انتشار اخبار نادرست و غیرواقعی در مورد «نواختن آهنگی برای اسرائیلیها» مرا واداشت تا جوابیهای تنظیم و آن را از طریق نماینده قانونیام در ایران منتشر کنم.
- این برای اولین بار بود که یک موسیقیدان خارجی درخصوص اتهام مطرحشده علیه خود داخل ایران، پاسخ میداد.
همانطور که اشاره کردم، طرح اتهامات مطرحشده برایم خیلی عجیب بود. نمیدانم خاستگاه این حواشی درباره من چه بود؛ اما من به عنوان آهنگساز و نوازندهای که ایران را دوست دارد، وظیفه خود دانستم با نگارش و انتشار نامهای رسمی، به این اتهامها پاسخ دهم. در آن نامه به این نکته اشاره کردم که در حال حاضر در سراسر دنیا صدها سیدی قلابی و غیرقانونی به نام من، دست به دست میچرخد. دنیای مجازی (وب) آنقدر وسیع و گسترده است که من نمیتوانم از تمامی این آلبومهای قلابی مطلع شده یا مانع از انتشار آنها شوم. نکته دیگر، ربط دادن آلبوم «تپش قلبِ» من، با اسرائیل بود. آنجا گفتم و حال هم تکرار میکنم که این آلبوم ربطی به اسرائیل ندارد. این سخنان، چیزی جز نشر اکاذیب نیست و هدف من از نگارش آن نامه، خاتمه دادن به این اتهامات بود. البته بعد از انتشار آن جوابیه، خبر دیگری در این باره به گوشم نرسید و شاید حاشیهپردازان متوجه اشتباه خود شدهاند.
- اصلا چه شد تصمیم به برپایی کنسرت در ایران گرفتید؟
این تصمیم به دنبال دعوتی که از من صورت گرفت، عملی شد.
- آلبومهای شما برای سالیان متمادی در صدر آلبومهای پرفروش موسیقی در جهان بود. حتی در ایران هم این وضعیت به چشم میخورد. با این حال از چند سال قبل ناگهان انتشار و پخش آلبومهای زنده شما رو به کاستی گذاشت. دلیل این مساله چه بود؟
حق با شماست. ۱۵ سال از زمانی که من آخرین آلبوم زنده خود را ضبط کردم، میگذرد. دیگر زمان آن رسیده که یک آلبوم زنده دیگر ضبط کنم. البته میدانید که بازار عرضه سیدیهای موسیقی با افت تقاضا مواجه شده و خصوصا در شرق آسیا همچون گذشته سیدیهای موسیقی پخش و توزیع نمیشود. برخی، از خداحافظی با سیدی و دیویدی صحبت میکنند و حتی من شنیدهام برخی شرکتهای تهیهکننده موسیقی تصمیم گرفتهاند تولید آلبوم را روی سیدی یا دیویدی تا پایان سال جاری میلادی متوقف و تولیدات خود را از طریق فروشگاههای آنلاین عرضه کنند. ما الان در عصری زندگی میکنیم که علاوه بر رایانههای شخصی، تبلتها، دستگاههای پخشکننده MP۳ و تلفنهای همراه رواج بسیاری یافتهاند. اینها، عواملی است که روی انتشار آلبومهای زنده اثر میگذارد. با این حال همانطور که اشاره کردم، در آینده نزدیک آلبوم زندهای را روانه بازار خواهم کرد.
- تا جایی که اطلاع داریم، تحصیلات خود را در کنسرواتوار عالی پاریس ناتمام گذاشتید. دلیل این مساله چه بود؟
حقیقتش این است که والدین من وضع مالی خوبی نداشتند و از عهده مخارج تحصیلم در کنسرواتوار عالی پاریس برنمیآمدند. از این رو مجبور شدم با نوازندگی در گروههای پاپ و راک، گذران امور کنم. در واقع، سرنوشت مرا به دنیای موسیقی غیرکلاسیک کشاند و این برخلاف خواست و میلی باطنیام بود.
- چه شد به نوازندگی ساز پیانو علاقهمند شدید؟
خب، پدرم معلم موسیقی و نوازنده پیانو بود، یک نوازنده متبحر پیانو. وقتی پنج ساله بودم، مقابل پیانوی پدرم مینشستم تا بنوازم. پدرم اولین مربی و استاد پیانو برای من بود. در چنین خانوادهای رشد یافتم. خانهمان سرشار از موسیقی بود. قبل از آن، من از سه، چهارسالگی به شکل غیرارادی مقابل کیبورد میرفتهام تا بنوازم! همیشه در درون خود، کششی را به سمت موسیقی حس میکردم. پدرم در این احساس نقش مهمی داشت و من همیشه خود را مدیون او میدانم.
و طبیعتا نیمهتمام ماندن تحصیلات در کنسرواتوار عالی پاریس، این کشش را کم نکرد…
گاه شرایط ناگوار، سرنوشت آدمها را به گونهای دیگر رقم میزند. شاید اگر پدرم بیمار نمیشد و مشکلات مالی بر خانوادهام هجوم نمیآورد، من مثل دهها دانشجوی دیگر، دوره پیشرفته پیانو را در کنسرواتوار پاریس ادامه میدادم و با درجه عالی فارغالتحصیل میشدم. اما همیشه سرنوشت آنچه را به مذاق ما خوش میآید، رقم نمیزند. از این ناراحت نیستم که چرا این شرایط برایم رقم خورد چرا که ناگواریها و تلخیهای دوران جوانی، دید من را عوض کرد.
- با این حال گویا میل قلبی شما فاصله گرفتن از موسیقی کلاسیک بوده است. تا آنجا که میدانیم در ۱۶، ۱۷ سالگی یک گروه راک راه انداخته بودید…
اگر خود را یک «نوازنده کلاسیک» ندانم، بیانصافی کردهام، چون نوع موسیقیای که مینوازم و میسازم، موسیقی پاپِ کلاسیک است. اما «کلاسیک» به آن معنا که «بتهوون» بود، نیستم. منبع موسیقی تولیدی من «قلب»ام است. از این رو تصور میکنم تماشاگر ترجیح میدهد به موسیقیای گوش دهد که یک ملودی خاطرهانگیز و زیبا داشته باشد؛ حال این ملودی با پیانو نواخته شود یا با گیتار. شما به جوانی من و کنارهگیریام از موسیقی کلاسیک اشاره کردید. نمیتوانم اسم آن حرکت را کنارهگیری بگذارم. من فقط دنبال یک موسیقی متفاوت بودم. حتی وقتی با دوستانم آن گروه راک را راه انداختیم، قصدم شورش علیه موسیقی کلاسیک نبود. آن کار بیشتر یک ماجراجویی بود.
- در کارنامه شما، نام پل دو سنویّ و الیویه توسن زیاد به چشم میخورد. این دو نفر چه تاثیری بر فعالیت شما گذاشتهاند؟
همکاری من با پل دوسنویّ و الیویه توسن، از سال ۱۹۷۶ به بعد، در واقع حیات هنریام را دگرگون کرد. در واقع طی سی و چند سال گذشته من با دو تهیهکننده کار کردهام که هر دو آنها آهنگسازان بزرگی هم هستند. خصوصا دوسنویّ، قطعات زیبایی برایم نوشته که من خود را مدیون او میدانم.
- طی این سالها، عدهای از منتقدان، موسیقی شما را «بازاری» و «غیر آکادمیک» خواندهاند. به این منتقدان چگونه پاسخ میدهید؟
آنها در بیان نظرات خود آزاد هستند! یک روز، خبرنگاری، مشابه سوال شما را از من پرسید. گفت: «ریچارد، عدهای از مردم فرانسه دلِخوشی از موسیقی تو ندارند و به آن نقدهایی وارد میدانند…» من پاسخی به آن خبرنگار دادم که حالا، به شما هم میدهم: گاهی ممکن است کسی از موسیقی تو خوشش نیاید. ایرادی ندارد. این بخشی از بازی است. مهم برایم این است که کنسرتهایم را برپا کردهام؛ کنسرتهایی با تماشاگران شاد. وقتی مخاطبانم را شاد میبینم بهترین پاسخ را میگیرم. البته به احساس و نگاه منتقدان احترام میگذارم؛ با این حال از نوع نگاه منتقدان، غمگین نیستم.
- با این وصف آینده موسیقی پاپ را خوب میبینید؟
موسیقی پاپ – به طور کلی – مبتنی بر ملودیهای خوب، تنظیمات پیشرفته و اصوات به یادماندنی است. من فکر میکنم این نوع موسیقی برای همیشه خواهد ماند.
- این تلقی که موسیقی پاپ و راک با تکیه بر مصرفگرایی مدرن باعث شدهاند بسیاری از الگوهای فرهنگی و هنری به طور کلی واژگون یا شکلهای دیگری جایگزین آن شود را چطور ارزیابی میکنید؟
من تا حدی با این تلقی موافقام. ما در شرایطی به سر میبریم که موسیقی کلاسیک و آکادمیک دچار نوعی فترت و حتی رکود شده. این امر ناشی از این است که چرخه اقتصاد و موسیقی بر محور موسیقی پاپ و تا حدی موسیقی راک میگردد. دلیل این مساله هم، همان مصرفگرایی مدرن است که شما به آن اشاره کردید. شاید منتقدان زیادی موسیقی مرا متهم به تبعیت از همین مصرفگرایی مدرن کنند، اما من موسیقی خود را «نئورمانتیک» میدانم. همان طور که اشاره کردم، منبع این موسیقی «قلب» من است. تفاوت این موسیقی با موسیقی «مصرفگرا»، در آن است که چندان بر فرهنگ عامه تکیه ندارد. من در موسیقی خود، در پی فلسفهبافی نیستم. میدانید که هیچ گونهای از موسیقی در دوران مختلف، از رنسانس و باروک گرفته تا کلاسیک و رمانتیک توان آن را نداشته تا چنین در زندگی روزمره مردمان جریان یابد. هر گونهای از موسیقی که با حفظ تکثرگرایی و آزادی، موسیقیِ دلِ مردم باشد، میتواند نماینده موسیقی دوران معاصر باشد.
- با این اوصاف نگاهتان به مردمان مشرقزمین که موسیقی «رمانتیک» شما را گوش میدهند، چیست؟
احساس خوشوقتی وافری میکنم از اینکه مردمان بسیاری در پنج قاره، موسیقی مرا تحسین و ستایش کردهاند. این حقیقت دارد که کشورهای خاورمیانه و شرق دور، بخش اعظم دوستداران موسیقی مرا در خود جای دادهاند. از این مساله دچار نوعی شعف وصفناپذیر میشوم. حس میکنم یک نوع رابطه حسی منحصربهفرد، بین من و مردم این کشورها وجود دارد.
- و در این میان احساستان به مخاطبان و دوستداران موسیقی در ایران چیست؟
آرزو دارم که در کنسرت پیشرو در تهران، لحظاتی بهیادماندنی برای مردم ایران رقم زنم. در همین راستا، من مدتی است روی آهنگ معروف «ای ایران» کار میکنم. قصد دارم این آهنگ را برای اجرای پیشرو تنظیم کنم. امیدوارم به زودی شرایط اجرای این آهنگ مهیا شود.
- چگونه با این آهنگ آشنا شدید و چه شد تصمیم به تنظیم آن برای ساز پیانو گرفتید؟
هر کس که اندک مطالعهای روی تاریخ موسیقی ایران داشته باشد، با این آهنگ که در واقع اولین سرود ملی و مردمیترین سرود معاصر کشور ایران هست، آشنا میشود. «ای ایران» سرود تاثیرگذار و مهیجی است. اولین بار که به آن گوش فرا دادم، حس عجیبی سراسر وجودم را در بر گرفت. به همین دلیل همان زمان تصمیم گرفتم ضمن تنظیم مجدد آن برای ساز پیانو، خود را بیش از پیش به حافظه شنیداری مردم ایران و خاطرات آنها نزدیک کنم. میخواهم همصدا با ایرانیها، «ای ایران» را بنوازم.
- تا آنجا که میدانیم شما به پرکاری شهرهاید. گفته میشود بعد از بتهوون، شما تنها موسیقیدانی هستید که با ساز پیانو، شهرتی قابل توجه در میان اقشار مختلف کسب کردهاید. آیا موافق این تعبیر هستید؟
این صحبت را زمانی یک روزنامهنگار آلمانی بر زبان راند و البته من از این طرز تلقی، تعبیر به تفاخر یا حس برتریجویی نسبت به دیگران نمیکنم. اما در مورد این پرکاری – به تعبیر شما – باید بگویم از اجرای زنده روی صحنه لذت میبرم و انرژی برای ادامه حیات میگیرم. چه لذتی بالاتر از آنکه شما به طور مستقیم با مخاطبان و دوستدارانتان رو به رو شوید.
حالا که به یکی از سوالات قبلی شما در مورد چرایی عدم انتشار آلبوم زنده فکر میکنم، میبینم طی این سالها مدام از این کشور به آن کشور در حال سفر بودهام. انگیزه این سفرها، فقط مسایل مالی نیست. من موفقیت و رشد خود را مرهون همین پرکاری میدانم. شاید باور نکنید اما زمانهایی شده که من ۲۵۰ روز از سال را خارج از فرانسه به سر بردهام. در برخی سالها، شمار کنسرتهای من ظرف یک سال، بیشتر از ۲۰۰ تا بوده است. در این کنسرتها کهگاه با همراهی ۱۰ نوازنده برپا شده وگاه با همراهی یک ارکستر، من این امکان فرصت را یافتهام تا ریتمها و سبکهای مختلف را در هم تلفیق و احساسات مخاطبانم را تقویت کنم.
- این حد دوری از خانواده برایتان آزاردهنده نیست؟
خانوادهام برایم اهمیت بسیار زیادی دارند. مادرم، همسرم کریستین و همچنین دختر و پسرم. آنها موتور حرکت من به جلو هستند. دلیل زنده ماندنماند. هر چند جدایی
گاه به گاهی از خانواده، برایم آزاردهنده است؛ با این حال من خود را در قبال میلیونها طرفدارم، مسوول میدانم.
- در پایان، از دیگر برنامهها و همین طور آلبوم جدیدتان بگویید…
اخیرا در دهم مارس در شهر لوگانو واقع در سوییس کنسرتی داشتم. هشتم آوریل در مکزیکو یک کنسرت دارم و بعد از آن تور موسیقیام در شرق آسیا در تایوان (۲۰ تا ۲۲ آوریل) و ژاپن (۱۹ تا ۲۷ می) جریان خواهد داشت. جدیدترین آلبومم هم، «چه دنیای شگفتانگیزی» نام دارد که تلفیقی از آهنگهای کنسرت قبلی ژاپن و شش آهنگ جدید مربوط به بعد از سال ۲۰۱۰ است.
دیدگاهتان را بنویسید