موسیقی ایرانیان – امین موسوی: گفتگوی منتشر شده بهنام صفوی با مجله موسیقی ایرانیان شامل سه قسمت بوده که گفتگوی خبری را چندی پیش در سایت قرار دادیم، حال نوبت به قسمت اول گفتگوی تحلیلی می رسد که به همراه مقدمه می توانید در ادامه بخوانید…
“اثر هنری واقعی” یک تعریفی دارد و “یک قطعه موسیقی خوب” یک تعریفی دیگر، ممکن است یک آهنگ خوب باشد ولی جزو آثار هنری محسوب نشود، بطور مثال ممکن است آهنگ پاپی بین مردم گل کند و آهنگی خوب شناخته شود ولی نتوان آنرا یک اثر هنری دانست بلکه آن آهنگ را فقط یک وسیله ی موفق در سرگرم کردن مردم دانست، چند وقت پیش خواندم حسین علیزاده استاد موسیقی ردیفی در جایی گفته بود که موسیقی پاپ فقط مخصوص سرگرمی است. درست است که بسیاری از البوم های پاپ سطح پایین هستند و یا فقط جنبه ی سرگرمی دارند ولی به هیچ عنوان نمی توان گفت که همه ی آثار موسیقی پاپ آثاری غیر هنری هستند و فقط جنبه ی سرگرمی دارند، با توجه به تعریفی که نگارنده از هنر و هنرمند در مقاله ای در سایت موسیقی ایرانیان تحت عنوان “ تعریف واقعی هنرمند” کرده است، تعریف یک اثر هنری، فارغ از سبک و استایل خاصی است که هر قطعه ای که معیارهای یک اثر هنری را داشته باشد جزو تعریف ما محسوب می شود. ممکن است یک هنرمند آماتور، قطعه ای را که از اعماق روحش برخاسته با بضاعت موسیقایی محدودش خلق کند، مطمئنا این قطعه فارغ از سبکش از آهنگ بی احساس وخنثی ای که توسط یک استاد بزرگ موسیقی تولید شده، اثری هنری تر و ماندگار تر است، هر چند که شاید دارای بار فنی پایین تری باشد، بر همین اساس هم نمی توان گفت که موسیقی پاپ فقط جنبه ی سرگرمی یا تفریح دارد که چه بسا بسیار آثار ماندگاری در این حوزه تهیه شده است که سال های سال، روح و دل مخاطبان این سبک را سرگرم خود کرده است.
با توجه به تعریف ذکر شده و صحبت هایی که شد، یک اثر هنری ریشه در اعماق روح انسان دارد ولی یک آهنگ سرگرم کننده فقط لذتی زودگذر برای انسان به ارمغان می آورد، بر همین اساس به نظر(شاید شخصی) نگارنده آهنگ های پنجم و آهنگ آخری آلبوم «عشق من باش» با تعریف یک اثر هنری واقعی همسویی بیشتری دارند که آهنگ های دیگر این آلبوم بیشتر به نظر برای جلب و جذب سلیقه ی مخاطب ساخته شده که ای کاش او در آلبوم بعدیش بیشتر از آنکه به استقبال مخاطب فکر کند به ماندگاری و هنری بودن کارهایش بیندیشد.
از این بحث که بگذریم می رسیم به سر اصل مطلب. واقعیت این است که در نظرسنجی های مختلف بهنام صفوی به عنوان پدیده ی اول موسیقی پاپ در سال قبل مطرح شد، به همین بهانه قبل از عید امسال به سراغ او رفتیم و مصاحبه خبری و گفتگویی تحلیلی را با او ترتیب دادیم.
قسمت اول گفتگوی تحلیلی که شامل بحث هایی در مورد “علل موفقیت یک آلبوم در جامعه”، “فرآیند تولید ملودی، ترانه و یک آلبوم”،”علل ضعف موسیقی مجاز کشور نسبت به موسیقی های زیر زمینی” و غیره است را می توانید در ادامه بخوانید مطالعه کنید…
در مورد آلبوم دومت «عشق من باش» کمی صحبت کن و بگو که فکر می کنی چه شد که این آلبوم تاثیر گذار شد؟
من همه جا «عشق من باش» را به عنوان آلبوم اولم معرفی کردم، آن آلبوم اولی که مد نظر شما است بیشتر آهنگ ها را شخص دیگری خوانده بود و حالت فیت (دو صدایی) داشت، آن آلبوم استارت کاری من بود، ولی «عشق من باش» اولین آلبوم من بود که کاملا با صدای خودم و زیر نظر خودم تهیه شد.
آلبومت امسال جزو آلبوم هایی بود که توقعات را برآورده کرد و از سطحی که مردم انتظار داشتند بالاتر هم رفت و مطمئنا پدیده ی موسیقی پاپ امسالهم تو بودی، نکته ی دیگر هم اینکه متاسفانه امسال آلبوم های مجاز به دلایل گوناگون کمتر در ماشین ها و کوچه و بازار شنیده شد ولی آلبوم تو در بین همه ی آلبوم ها استثنا بود. فکر می کنی چه عواملی باعث می شود که یک آلبوم پاپ موفق شود؟ تلاش، بالا بودن سطح فنی یک اثر، یا قوی بودن حس در کار؟ کدام را مهم تر می دانی؟
به نظر من هم در خوانندگی هم در زمینه های دیگر “احساس” حرف اول را می زند. احساس اگر بی پرده باشد و کنترل شده نباشد فکر کنم مردم هم خیلی بهتر ارتباط برقرار می کنند، کلا آلبوم هایی که موفق می شود و گل می کند آلبوم هایی است که معمولا حس هنرمند در کار خیلی ناب است و مردم راحت می توانند آن حس را درک کنند و به آن دسترسی پیدا کنند. البته صد در صد تحربه هم خیلی مهم است، من در فعالیت موسیقاییم حدود ۱۰ سال بعد از استارت حرفه ای ام، این کار را خواندم، البته درست است که تجربه عامل مهمی است ولی عامل تعیین کننده ی بعد، شناختن بازار و مارکت است، یعنی اینکه یک تهیه کننده حرفه ای که بازار را خوب بشناسد، در کنار کار باشد. یک هنرمند اگر بخواهد آلبومش را صرفا با نظر خودش جمع کند، مطمئنا نتیجه ی خوبی نخواهد گرفت، مخصوصا الان در شرایطی بسر می بریم که اوضاع حتی نسبت به دو سال پیش هم خیلی متفاوت شده، شرایط مثل هجوم چندین شاخه است که این شاخه ها همه قرار است به یک شاخه منتهی شود و این چند شاخه ای شدن مخاطب را سردرگم می کند، برای اینکه اصلا مردم نمی دانند فرق بین موسیقی مجاز و غیر مجاز و زیرزمینی و لس آنجلسی چیست.
چه بسا دسترسی مردم به موسیقی غیر مجاز راحت تر شده و کسی هم فرق مجاز و غیر مجاز را نمی داند، خیلی از مردم این سوال را از من می پرسند که جریان چیست؟ چرا کلیپ هایتان را از ایران موزیک پخش نمی کنید؟ و آنها نمی دانند که شبکه های ماهواره ای کلا غیرمجاز است، خب ۸۰ درصد مردم این اطلاعات را نمی دانند. حال این که اگر یک هنرمند با رعایت کامل شئونات اسلامی و بدون ابزار تصویر در موسیقی پاپ چه در ایران چه در خارج حتی یک آهنگ را بدون کلیپ بتواند مطرح کند معجزه است، حتی یک مورد را هم شما نمی توانید برای من مثال بیاورید، البته دو سال است که این اوضاع به وجود آمده و قبل از این چنین شرایطی نداشتیم. البته این موضوع هم دلیل دارد که در همه ی دنیا موسیقی، تصویری شده است، حال من با این کار ندارم که چرا چنین قانونی در کشور ما نیست، در همه ی دنیا حتی غول ترین هنرمندان موسیقی هم بالاخره آلبوم هایشان را به صورت تصویری منتشر می کنند.
به علت موفقیت یک آلبوم اشاره کردی که به تهیه کننده رسیدی، منظورت از تهیه کننده شرکتی است که قرار است آلبوم را منتشر کند؟ یا منظورت شخص دیگری است؟
تهیه کننده در مجموع در ایران به کسی گفته می شود که یک کار را تولید می کند، مثلا صاحب فلان شرکت است و می آید کار را می خرد یا روی آن سرمایه گذاری می کند. حال نکته مهم این است که کسی در کنار آلبوم باشد که بازار را بشناسد، حال این نقش را در درجه ی اول تهیه کننده می تواند بازی کند و یا حتی خود تنظیم کننده کار و یا خود هنرمند، بالاخره باید یک شخصی در کنار آلبوم باشد که لیدر (هدایت کننده) باشد و بازار را هم خوب بشناسد، این خیلی مهم است، بالاخره همه ی آلبوم های موفق به نظر من برای افرادی بودند که یک لیدر خوب پشت کارهایشان بوده است. حالا خطا کجاست؟ خطا اینجاست که من بهنام صفوی اگر یک آلبوم موفقی را کار کردم و بین مردم هم معروف شدم، به خودم مغرور شوم و بگویم الان دیگر بهنام هر چه بزند می گیرد، اصلا چنین چیزی وجود ندارد، شاید ده سال پیش وجود داشت ولی الان چنین چیزی وجود ندارد، بخاطر اینکه مردم موزیک خوب را می خواهند فرقی ندارد بهنام باشد یا کس دیگری، فقط شما باید آن حس ناب و آن چیزی که می دانی در این برهه جواب می دهد را به کار ببری، البته نباید کارت هم مقطعی باشد، بلکه باید طوری کار کنی که ده سال بعد هم بتوان آن ترک را گوش کرد
خب مهمترین عامل در موفقیت یک آلبوم یا یک آهنگ را “احساس” می دانی، حالا ما دو نوع هنرمند داریم، بعضی ها آن احساس را مثل یک بازیگر فقط بازی می کنند و در زندگی واقعی شان چنین احساسی وجود ندارد، مثل آهنگ «گل سر» چاووشی که خودش می گوید در زندگیش چنین تجربه ای نداشته و فقط آن آهنگ را بازی کرده، حال ممکن است کسی بازیگر خوبی باشد و بتواند آن حس را در بیاورد و در مخاطب تاثیر بگذارد. نوع دوم هم کسانی هستند که واقعا احساسی را که در اثرشان دارند در زندگی شخصی شان هم تجربه کرده اند، تو خودت از کدام نوع هستی؟
نوع دوم، من در «عشق من باش» هیچ نقشی بازی نمی کنم، آلبوم «عشق من باش» سراسر سرگذشت زندگی خودم در آن مقطع بوده و سراسر حاصل روحیات خودم در دوره ای از زندگیم بوده است.
چقدر اعتقاد به شانس در مطرح شدن یک آلبوم داری؟
خیلی، شانس در موفقیت آلبوم ها خیلی مهم است.
شانس مهم تر است یا پارامترهای فنی یک آلبوم؟
نه این ها دو مقوله ی جدا از هم هستند، بحث شانس یک بحث است که اصلا ربطی به موسیقی ندارد و کلی است، ببین این قضیه مثل تقدیر و جبر می ماند، در این دنیا هم تقدیر است هم جبر است ولی بالاخره شانس یک عاملی است که موثر است، منتها نه فقط شانس. خب معلوم است که اگر تو نیایی برای ساخت آلبومت زحمت نکشی، دیگر شانس معنی ندارد، ولی یک موقع است تو می آیی همه ی جوانب را می سنجی و کارت را کامل انجام می دهی ولی شانس می زند و آلبومت نمی گیرد، این دیگر دست شما نیست، بخاطر همین این همیشه شعار من بوده که تا آنجا که می توانم باید تلاشم را انجام دهم، حالا اگر یک درصد موفق نشدم، دیگر از خودم ناراحت نیستم و حداقل خوشحالم که من تلاشم را کردم.
چقدر دوست داری کارت بر طبق فقط سلیقه ی خودت باشد؟ چقدر مشورت می کنی و نظر دیگران را در کار تاثیر می دهی؟
من عادت دارم همیشه همه ی کارهایم را با مشورت انجام بدهم، و دوست دارم مثلا یک مثلثی از آهنگساز، تنظیم کننده و تهیه کننده در کنار کار باشند. همیشه من عادت دارم قبل از اینکه آلبومی را بسازم با دیگران مشورت کنم، اگر کار اکی بود تازه به دنبال کار نهاییش بروم. بعد از کار هم دوباره مشورت می شود، من خودم آهنگ هایی را داشتم که کار شده و کامل شده ولی به این نتیجه رسیدیم که در آلبوم کار نشود، دلیلی هم ندارد هر آهنگی را در آلبوم بگنجانم.
این کارها را (در اینترنت) منتشر نخواهی کرد؟
نه اصلا، به هیچ عنوان.
برگردیم به بحث آلبومت، سؤالم این بود که قبل از تولید یک کار این پیش بینی می شود که چند قطعه ریتمیک باشد چند قطعه غمگین و مثلا ترتیب آهنگ ها چه باشد، کلا روی این موارد از قبل فکر می شود؟
خب بستگی به کار دارد، مثلا در مورد «عشق من باش» قبل از اینکه بخواهیم آلبوم را تولید کنیم اصلا اینطور نبوده که ما بنشینیم فکر کنیم چقدر ریتمیک بزنیم چقدر مثلا غمگین بزنیم، اینطور نبود، خود به خود به وجود آمد، منتها من یک زمانی حس کردم که یک ملودی بسازم که همراه با یک فضای مثبت بتوانم تحرک خوبی در آن داشته باشم، تست اولیه «عشق من باش» را با این فکر زدم که ابتدا قرار بود این یک کار چهار چهارم ۴/۴ باشد سیروان پیشنهاد داد که کار را شش هشتم ۶/۸ بزنیم که پیشنهاد خوبی هم بود که نتیجه ی کار هم رضایت بخش شد. ولی برای آلبوم جدیدم به این قضیه نزدیک شدم که قبل از جمع کردن کار روی قطعه ها فکر کنم، مثلا گفتم حدود ۶۰ درصد آهنگ ها را باید در این فضا کار کنم، یک جورایی می خواهم دانسته تر عمل کنم، منتها اتفاق بد آنجایی می افتد که یک شخص نتواند انتقاد بپذیرد و کسی جرأت نکند از او ایراد بگیرد، اتفاق بد اینجا می افتد، من علی دایی را دوست دارم به یک دلیل، چون همیشه در حال تلاش است، انگار هیچ وقت فوتبال بازی نکرده، انگار هیچ وقت به هیچ جایی نرسیده، همیشه انگار دارد از صفر شروع می کند، خب این خیلی خوب است چیز بدی نیست، به نظر من همه در کار خودشان باید اینطور باشند.
یک سوال دارم، چرا اینقدر در کارهای پاپ از سازهای ایرانی کم استفاده می شود؟ هر جا در آهنگ های پاپ ساز ایرانی درست استفاده شده واقعا کار هم زیبا درآمده مثالش هم آهنگ «سنتوری» بود که اردوان کامکار فوق العاده درآن سنتور می نوازد. همین کار خودت را در نظر بگیر فقط قطعه آخر سه تار دارد و واقعا هم خیلی زیبا درآمده، چرا کمتر از سازهای ایرانی استفاده کردی؟ با توجه به اینکه دیده ایم کنار هم نشستن ساز ایرانی و تنظیم غربی خوب جواب می دهد.
سوال خوبی هست ولی بهنام صفوی قرار نیست که اولین و آخرین آلبومش را بدهد، بالاخره شما در هر رشته ای نمی توانی همه ی افکارت را در یک آلبوم خلاصه کنی، من در آن مقطع حس کردم که الان مردم یک بک گراندی دوست دارند که کمی انرژیک باشد و اینکه بخواهم بیش از حد آنها را به فضای سنتی ببرم درست نیست، ولی من در آن مقطع حس کردم همان سه تار کوتاه در آهنگ آخر کافی باشد، چه بسا که همان ده ثانیه سه تار کوتاه خیلی تاثیر گذار بود چون که کم بود و به چشم آمد ولی خیلی از آهنگ ها شاید از اول ساز سنتی بزند ولی دیگر به چشم نیاید.
دلیل اینکه امسال آلبوم های سبک پاپ موفقیت قبلی را کسب نکرد را در چه می دانی؟
من در این جایگاه نیستم که بخواهم نقد کنم ولی به نظر من همه آنها موفق بوده، من خودم را مثال می زنم، مثلا بهنام آمد آلبومی را تولید کرد که در این آلبوم از ۱۰۰ درصد، مثلا ۵۶ درصد سلیقه ی خودش را در کار اعمال کرد، بعد وقتی که می بیند آهنگش شنیده شد، به خودش می گوید در آلبوم بعدی به جای ۵۵ درصد، ۸۵ درصد سلیقه ی خودم را استفاده کنم و همین باعث می شود که بعضی آلبوم ها به نظر موفق نیایند، گرچه که به نظر من موفق بودن یا نبودن نسبی است، مثلا ممکن است آلبومی موفق و خیلی هم فاخر باشد ولی شنیده نشود، شنیده نشدن خیلی به خوب نبودن یک آلبوم ربطی ندارد.
درست ولی مشکل اینجاست که خیلی از آلبوم ها خوب هم نبودند، خودت بهترین آلبوم امسال را چه آلبومی می دانی؟
به نظر من بهترین آلبوم امسال، کار سیروان خسروی بود، حالا این را به خاطر این نمی گویم که با او دوست هستم.
معیارت برای این انتخاب چه بود؟ از چه لحاظ این آلبوم را بهترین می دانی؟
برای اینکه اول از همه تنظیم، ملودی، صدا و آن شخصیتی که آن آلبوم دارد یک پیامی دارد، سیروان در ایران کاری انجام می دهد که این کار نو است و اصلا خودش بنیانگذار این سبک بوده و صد در صد طرفداران خودش را دارد، در این آلبوم نسبت به آلبوم قبلی خود هم سعی کرد با تغییر دادن یکسری ملودی ها و شرقی کار کردن، قشر عامی جامعه را کمی بیشتر به آلبومش جذب کند.
من می خواهم ریشه یابی کنم که علت اینکه بسیاری از خواننده ها نسبت به آلبوم های اول و غیرمجازشان ضعیف تر عمل می کنند چیست؟ چند عامل البته می توان برای این قضیه برشمرد، یکی اینکه خودت در اول مصاحبه اشاره کردی که غرور در کار باعث کم شدن تلاش و پشتکارمی شود. دلیل دیگر، اینکه اکثر خواننده ها جنس حسشان عوض می شود، خیلی از خواننده ها در ابتدا جوانانی گمنام بودند، شاید بخاطر شرایط جوانی خود عاشق یا افسرده می شدند و به دلیل آن شرایط روحی خود یک آهنگ تاثیرگذار می ساختند، ولی الان چون مرفه شده و یا ازدواج کرده اند دیگر نمی توانند آن حس های گذشته را داشته باشند، بلاخره سن که بالا می رود دغدغه ها و افکار هم عوض می شود.
خدا بیامرز ناصر عبداللهی هم می گفت، جوگیر نشدن خیلی مهم است، یعنی من بهنام صفوی همیشه جلوی آینه می روم و به خودم می گویم اگر من یک اپسیلون هم در دل مردم جا داشته باشم که لطف مردم است، خدا کند که هیچ وقت اینطور نشود که مغرور شوم و بگویم کار من دیگر تمام شده است. علی دایی را مثال زدم، ما این همه بازیکن فوتبال داریم ولی کمتر کسی پیدا می شود که مثل دایی این همه فیرش باشد. این ها همه اراده است یعنی باید همیشه خودت را صفر حساب کنی.
خب فکر می کنی موفق بودن در کار هنر هم ارادی است؟ مثلا خواننده بعد از دو سال از آلبوم های اولش ازدواج می کند، آیا باز هم می تواند آن عشق حس و غم و تنهایی را در کارش صادقانه نشان دهد؟
«ادامه ی گفتگو را به زودی در همین سایت می توانید بخوانید»
عکاس: فرزین ترکی پور
- مصاحبه ی خبری مجله ی موسیقی ایرانیان را می توانید از اینجا مشاهده کنید.
- این مصاحبه در شماره هفتم مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده، برای دیدن آرشیو مجله موسیقی ایرانیان اینجا کلیک کنید.
- برای مشاهده صفحات مصاحبه بصورت ارجینال که در مجله موسیقی ایرانیان منتشر شده، بر روی تصاویر زیر کلیک کنید:
دیدگاهتان را بنویسید