×
×

در گفتگوی اختصاصی ماهنامه دیار هنر چاپ مالزی مطرح شد

  • کد نوشته: 16291
  • 27 آبان 1390
  • ۰
  • ماهنامه دیار هنر چاپ مالزی : در میانه یک روز بارانی، جایی در حوالی خیابان شریعتی، فرصتی فراهم می شود تا چند ساعتی با او هم کلام شوم، با او بگویم و از او بشنوم: فرصتی برای یافتن پاسخ سوال هایی که در ذهنم تلنبار شده بود. دل آواز شاید تنها جایی باشد که پله هایش […]

  • ماهنامه دیار هنر چاپ مالزی : در میانه یک روز بارانی، جایی در حوالی خیابان شریعتی، فرصتی فراهم می شود تا چند ساعتی با او هم کلام شوم، با او بگویم و از او بشنوم: فرصتی برای یافتن پاسخ سوال هایی که در ذهنم تلنبار شده بود.

    دل آواز شاید تنها جایی باشد که پله هایش را نمی توان دو تا یکی پیمود، حتی اگر همایون شجریان در انتهای این پله ها به انتظار نشسته باشد. این جا بر دیوارها، عکس هایی بر قاب نشسته که تاریخ مصور موسیقی ایران اند. دیوارهای این جا بهترین مکان برای خاطره بازی است. به گزارش اعتماد وارد که می شوی، نوستالژی همه وجودت را فرا می گیرد. این جا موسیقی را می شود نفس کشید، با موسیقی می توان زندگی کرد و فقط همینجاست که می توان با موسیقی عاشقی کرد. هنوز پله ها را به انتها نرسانده ام که زنگ صدایی آشنا در گوشم به صدا در میآید: «بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست…» این صدا مانند قبلی ها صدای خاطره نیست، آوای دوست است که از جایی در همان نزدیکی به گوش می رسد. برای همکلامی با او باید به انتظار نشست تا تمرین به پایان برسد، و چه انتظار شیرینیست هم کلامی آوای همایون با زخمه های مداوم علی قمصری بر تار…

    بررسی تحلیلی آثار شما، نمایانگر این نکته است که هرگز در آثارتان یک خط فکری خاص را دنبال نمی کنید، به نوعی می توان شما را تجربه گرا دانست، این تجربه گرایی تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد، آیا به دنبال یک مسیر خاصی در موسیقی هستید که هنوز به آن نرسیده اید؟
    روحیه من اینطور بوده که همه مسیرهای ممکن را تجربه کنم، تا جایی که توانایی و سلیقه شخصی ام به من اجازه می دهد همچنان از تجربه های تازه استقبال می کنم. همین روحیه باعث شده تا گونه های متفاوتی از موسیقی را گوش دهم.

    شما نمونه یک خواننده پر کار و نه پر حرف هستید، هر سال حداقل یک آلبوم از شما منتشر می شود که در هر کدام از آنها پیغامی جدید برای مخاطبان تان دارید، چطور می شود که در این همه پرکاری، به تکرار، پر حرفی و یکنواختی نرسیدید؟
    این که نظر لطف شماست و به راستی خوشحالم اگر چنین اتفاقی افتاده باشد، فقط می توانم بگویم که برای خودم راه و روش و احوالاتی دارم که بی تاثیر از شعرهایی که خوانده ام نیست، به قولی در این سی و هفت سالی که به دور خورشید می چرخم، سعی کرده ام قبل از فراگیری و شناخت هنر، ناشناخته های دیگری را در خود بیابم، با هنری که ارائه می دهم یکی باشم، همانطور که هنر چشم انداز و مفهومی معنوی دارد زندگی مادی را نیز بر خلاف آنچه به نظر می آید با جلوه ای معنوی نگاه کنم. این ها چیزهایست که در تمام گام های من موثر است.

    آیا می توان این به تکرار نرسیدن را حاصل درایت آهنگسازان دانست یا به پتانسیل های صدا و شخصیتی شما برمی گردد؟
    بله، حتما موفقیت یک اثر نتیجه مجموعه ای از همه این ها می تواند باشد، اما همانطور که می دانید موفقیت یک هنرمند در کنار اثرش و محبوبیتش در بین مردم تنها به کار و هنرش برنمی گردد، به قول حافظ شیرازی «جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال …. هزار نکته در این کار و بار دلداری ست»

    انسان های تجربه گرا، معمولابعد از چند سال، زمانی که به گذشته نگاه می کنند احساس می کنند اگر پختگی زمان حال شان را قبل تر نیز می داشتند، برخی کارها را انجام نمی دادند، اگر شما با تجربه حال حاضرتان به گذشته برمی-گشتید کدام کارها را انجام نمی دادید؟
    شک نداشته باشید که تمام آن کارها را دوباره انجام می دادم، اصلابدون انجام آن کارها تجربه ای کسب نمی شد. اگر امروز بخواهم آن ها را باز آفرینی کنم طبیعتا سعی خواهم کرد ایرادهای گذشته خودم را اصلاح کنم و از این تجربه بدست آمده استفاده نمایم.

    با نگاهی دقیق تر می توان میان دسته بندی های موسیقی اصیل و موسیقی سنتی، آثاری مانند قیژک کولی و خورشید آرزو را در دسته بندی موسیقی سنتی جای داد و آب، نان، آواز را نمونه موسیقی اصیل دانست، پروژه سیمرغ هم طبعا در دسته موسیقی سنتی جای می گیرد، این تغییر فضا از کارهای سنتی تر به سمت کارهای ایرانی، تا چه حد بروی کار شما تاثیر می گذارد، آیا برای خواننده، کار کردن در این دو فضای متفاوت فرقی دارد؟
    بله کاملافرق دارد و زیبایی اش هم در همین تفاوت هاست. هر کدام از این ها تاثیر و دست اوردی برای خواننده دارد که مخصوص خودش است. همان تاثیری که پس از تجربه کردن هر کار حاصل می شود.

    برخی بر این باورند که موسیقی سنتی در مسیری گام برمی دارد که انتهایش نزدیک است، به نظر شما موسیقی سنتی( به معنی واقعی سنتی) به بن بست می رسد، اگر اینطور باشد، راهکار شما برای خروج از این مسیر چیست؟
    این مشکل تنها مختص موسیقی سنتی نیست. هر هنری که بخواهد زنده بماند می بایست با ریتم جامعه خود را هماهنگ سازد، جامعه امروز ما بسیار تغییر کرده و از این پس نیز با سرعت بیشتری تغییر خواهد کرد. غیر از احساساتی مانند عشق و نفرت و شادی و غم و از این قبیل … نیازهای دیگر انسان امروز متفاوت از گذشته شده است، هرچند نیازهای همیشگی و بنیادین بشر، از قبیل توجه و محبت و وقت برای یکدیگر گذاشتن و احساس آرامش و خوشبختی کردن هنوز و بیش از پیش برجای خود باقیست. من معتقدم موسیقی از هر سبک و سیاقی که باشد اگر با جامعه حرکت نکند دچار مشکل خواهد شد. در این دوره همزبان و همسو شدن با جامعه و در ضمن، حفظ اصالت و رسالت موسیقی کاری بس دشوار است که کار هنرمندان امروز را بسیار سخت و پیچیده کرده است.

    تغییر نگرش آهنگسازان در استفاده از اشعار شاعران کلاسیک مانند حافظ، سعدی و مولانا به شعر نو با جایگزینی اشعاری از اخوان ثالث، مشیری و نیما را چقدر در احیای موسیقی ایرانی مفید می دانید؟
    از آنجایی که اغلب شنوندگان به دنبال مفاهیم شعری تازه می گردند، و بر روی شعر نو نیز کمتر آهنگسازی و کار شده است و کمتر اینگونه اشعار شنیده شده اند، می تواند جذابیت های تازه ای ایجاد کند

    حضور چندین ساله شما بروی صحنه و همکاری شما با اساتیدی همچون مرحوم مشکاتیان، آقای علیزاده و آقای شجریان در سنین پایین از یک سو و رشد چشمگیر شما در زمینه خوانندگی در سوی دیگر این نگرانی را ایجاد می کند که شما به سمت اشباع شدن در حرکتید، آیا این مساله تابحال شما را نگران کرده است؟
    تا زمانی که شعله ای در درون روشن است، زبان هنر در چرخش و بیان خواهد بود.

    ایده آل شما از موسیقی چیست، آیا هنوز جایگاهی در موسیقی وجود دارد که به آن نرسیده باشید؟
    دوست دارم روزی آثاری از موسیقی ایرانی ارائه شود که شنیدن آن نه تنها برای ایرانیان بلکه برای همه جهان لذت بخش باشد.

    جایگاه موسیقی ایرانی در شرایط کنونی موسیقی جهانی چیست، از نگاه شما آیا موسیقی ایرانی پتانسیل جهانی شدن را دارد، اگر دارد چرا تا بحال این اتفاق نیفتاده، و چه شرایطی نیاز است تا موسیقی ایرانی در جهان به شکل گسترده ای مخاطب داشته باشد؟
    موسیقی ما از دل فرهنگی غنی و بزرگ جاری می شود و انرژی بسیار زیادی برای جهانی شدن در خود دارد، همانگونه که سینما و دیگر هنرهای ما از این انرژی برخوردارند، این که چرا تا بحال به اندازه لیاقتشان در جهان مطرح نشده اند، تقصیر خودمان است، به اندازه کافی تلاش نکرده ایم که راهش را پیدا کنیم و ابزارش را فراهم سازیم. به نظر من هر اتفاق هنری برای موفق شدن به دو دستاورد نیازمند است، یکی تایید و پسند عوام و غیرمتخصصین، دیگری تایید اهل فن. ما برای جهانی شدن به غیر از ارائه موسیقی می بایست بتوانیم آن را با استانداردهای جهانی ضبط و منتشر کنیم، همچنین امروزه تبلیغات به عنوان پشتوانه معرفی یک اثر در جهان مطرح است.

    چرا در موسیقی ایرانی، هرگز خواننده عضوی ثابت از یک گروه موسیقی نبوده است و به ندرت یک خواننده با یک گروه بیش از دو و یا سه اثر منتشر کرده است؟
    شاید خوشبینانه اش این باشد که می خواهند تجربیات مختلفی را با آهنگسازان و گروه های مختلف که می تواند شامل گروه های کوچک و بزرگ باشد داشته باشند. در نوازندگان نیز همین امر وجود دارد، اغلب نوازندگان خوب و مطرح در چند گروه عضویت دارند، دلیل های دیگری هم می تواند مزید بر علت شود.

    همنوازان حصار گروهی است با نوازندگان جوان ولی با تجربه، اعضای این گروه با میانگین سنی پایین، به خوبی از پس اجرای پارتیتورهای سختی که علی قمصری می نویسد برمی آیند، نگاه شما در خصوص این گروه و همکاری با این گروه چیست؟
    ما شاهد نوازندگان بسیار خوبی از نسل جوان در ایران هستیم، که تنها بخشی از آن ها را در گروه همنوازان حصار می بینید، همنوازان حصار گروهیست که من و آقای قمصری برای کارهای مشترکمان تشکیل داده ایم. از آنجایی که کارهای ایشان از لحاظ اجرای صحنه مشکل هستند، نوازندگانی به این گروه دعوت شده اند که از تکنیک و تجربه کافی برخوردار باشند. تمام کسانی که در این گروه همراهشان کار کرده و کار می کنم، مایه افتخار و سربلندی من هستند، همگی جوان و پر انگیزه و با وجود جوان بودن، بسیار با تجربه اند، با تغییرات قطعات به سرعت خود را هماهنگ می کنند و کارهای پیچیده را در کوتاه-ترین زمان ممکن فرا می گیرند و به درستی آنها را اجرا می کنند.

    همکاری با علی قمصری برای بار سوم در شش سال گذشته اتفاق میفتد، مسیری که رفته رفته در حال معرفی زوجی به نام شجریان-قمصری در موسیقی ایرانی است، به نظر می رسد هر چه به جلو پیش می روید، به یک خط فکری مشترک با علی قمصری نزدیک می شوید، زوجی که یادآور زوج طلایی شجریان-مشکاتیان در سال های دوراست، تفکرات شما چقدر به علی قمصری نزدیک است؟
    قبل از هر چیز شخص علی قمصری را بسیار دوست دارم و برای او و جدیتش در راه هنر احترام زیادی قائلم، علی هنرمند قابل و توانمندیست که من اکثر کارهایش را می پسندم و در اغلب موارد با او هم سلیقه هستم، آینده بسیار درخشان تری را برای او می بینم و معتقدم از جمله کسانیست که می تواند موسیقی ایرانی را با قدرت و بیش از پیش در جهان معرفی کند.

    در نگاه اول، تاثیر این نکته که شما فرزند آقای شجریان هستید، بروی کار شما بسیار مثبت است، اما دقیق تر که به ماجرا نگاه کنیم، متوجه می شویم دلایلی وجود دارد که این اتفاق تاثیرات منفی بروی کار شما داشته باشید، مقایسه-های پیاپی شما با پدرتان، خط قرمزهایی که شما مجبور به رعایتشان هستید و دیگر خواننده ها مجبور به رعایتشان نیستند و زیر ذره بین بودن مستمر شما، ابعاد منفی این ارتباط را چطور ارزیابی می کنید؟
    فکر می کنم این سوال دیگر خیلی تکراری شده برای همه، همین قدر بسنده می کنم که من کار خودم را انجام می دهم و توجهی به این موضوع ندارم.

    احتمال دارد در آینده باز هم شاهد همکاری موسیقایی مشترک میان شما و آقای شجریان باشیم؟
    امیدوارم در آینده این فرصت دوباره فراهم شود که بتوانم ایشان را همراهی کنم. همیشه دلتنگ آن روزهایی هستم که با پدر بروی صحنه می رفتیم.

    شما یکبار در تالار وحدت کمانچه نواختید و سالیان سال در کنار پدرتان با نواختن تنبک، هنر نمایی کردید اما زمان زیادیست که دیگر ساز دست نگرفته اید، قصد ندارید دوباره به سمت نوازندگی بروید؟
    در حال حاضر تمام حواس و فعالیت های من به آواز خواندن معطوف شده است، ولی چرا که نه، شاید دوباره نوازندگی را آغاز کنم.

       
    برچسب ها

    مطالب مرتبط

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *