سما بابایی: اواسط مهرماه کامکارها بار دیگر به اجرای برنامه پرداختند. اینبار در نمایشگاه بینالمللی میلاد خانواده کامکارها هم گرد هم آمدند تا برنامهیی را در دو بخش فارسی و کردی اجرا کنند. برنامهیی که خودشان گفتند به یاد مادرشان انجام شده است و به همین خاطر قطعاتی چون مادر، تصنیف زمانه، تصنیف عاشقان، تصنیف گنبد مینا به آهنگسازی ارسلان، پشنگ و اردشیر کامکار و با اشعاری از رودکی، مولانا و حافظ به اجرا درآمد. همین کنسرت بهانهیی شد برای گفتوگو با «هوشنگ کامکار» تا درباره این گروه بیشتر بگوید.
با نگاهی به دورهیی از فعالیت گروه کامکارها میتوان این مساله را مشاهده کرد که این گروه در بسیاری از مواقع با تحولات اجتماعی پیش رفته و قطعاتی را ساخته که میتوان آن را متناسب با آن جریانات ارزیابی کرد، حال شما کنسرت «زمانه» را برگزار میکنید. به عنوان نخستین سوال میگویید که اصولا این کنسرت که به یاد مادرتان برگزار شد، چه ویژگیای با ایران ۱۳۹۰ دارد؟
ما این کنسرت را به یاد مادرمان برگزار کردیم و قطعاتی را در آن به اجرا درآوردیم که پیش از آن شنیده نشده بود.
منظور من این است که شما در دورههایی مثلا متناسب با انقلاب و جنگ قطعاتی را نوشته و اجرا کردهاید، اما به نظر میرسد که گروه در چند سال اخیر از وارد شدن به حوزههای اجتماعی حذر میکند و قطعاتی که در کنسرتها یا آلبومها به اجرا در میآید، شخصیتر شده است.
آخر ما به بخشی از تحولات اجتماعی واکنش نشان میدهیم که آن را حس میکنیم و دوستش داریم. برای مثال چند روز قبل از اینکه این کنسرت برگزار شود، از «پوئم سمفونی حلبچه» رونمایی شد که کار آهنگسازی آن را من بر عهده داشتم و تعدادی از اعضای گروه مرا در اجرای آن یاری کرده بودند. بنابراین هر زمان که احساس کنیم مسالهیی اهمیت دارد، نسبت به آن واکنش نشان خواهیم داد. من در رونمایی از آن اثر هم گفتم که به نظر من فاجعهیی که در حلبچه اتفاق افتاد، مساله بسیار مهمی است که هنر نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد و من نیز به عنوان یک آهنگساز وظیفه خود میدانستم تا در این زمینه وارد عمل شوم. این در حالی است که این کار نه سفارش دستگاه و نهادی بود و نه چیز دیگر، یعنی تنها و تنها به خاطر اهمیت این موضوع من در این زمینه وارد عمل شده و تمام آنچه را که در زمینه موسیقی میدانستم در آن به اجرا درآوردم تا اثری شایسته این رخداد مهم ساخته شود.
با این احتساب یعنی هیچ کدام از اتفاقات چند سال اخیر، این جذابیت را برای گروه نداشته است؟
من فکر میکنم هر کاری که در زمینه موسیقی انجام میشود، باید حساب شده و با تفکر انجام شود. علاوه بر آن تحولات اجتماعی تاثیرات دیرپایی بر جامعه خواهند داشت، بنابراین هنرمند اگر نگاهی آنی به آن داشته باشد، نمیتواند حق مطلب را به خوبی ادا کند. از آن مهمتر ما این مساله را به عنوان یک وظیفه تلقی نمیکنیم، یعنی مهمترین هدف کامکارها اجرای موسیقی در بهترین شکل ممکن است. در این سالها دیده شده است که گروهها یا افرادی سالانه چندین برنامه برگزار میکنند که ما اصولا این نگاه را نمیپسندیم، چون ما بنگاه شادمانی لاله زار نیستیم که به هر بهانهیی برنامه اجرا کنیم بیاینکه چیزی به مخاطب ارایه دهیم. در بسیاری از برنامهها یک نفر از ابتدا تا انتها آواز سولو میخواند و مدام هم آن را تکرار میکند، به نظر میرسد که عدهیی با این کارها مردم را سر کار گذاشتهاند. بنابراین ما به همان سالی یک بار اجرا بسنده میکنیم.
بخشی از این ماجرا به مشکلات معمول در عرصه موسیقی باز نمیگردد؟ اینکه اجرای هر برنامه هنرمند را خسته و دلزده میکند و انرژی او را برای اجراهای بعدی میگیرد؟
این مشکل به شکل جدی برای ما وجود نداشته است. مثلا همین برنامهیی که ما به تازگی برگزار کردیم، به خوبی پیش رفت. البته چندی قبل کنسرت ما در یکی از شهرها به هم خورد که هم ما و هم برگزارکننده مراسم درباره آن توضیح دادهایم. البته مشکلات معمول همیشه پیش میآید. مثلا ممکن است در یک برنامه ناهماهنگیهایی وجود داشته باشد یا مشکلات جزیی که طبیعی است و خواه ناخواه بخشی از روند کار است.
آقای کامکار مدتی است که بیشتر درباره جذب مخاطب و همچنین ارایه موسیقیای متناسب با سلیقه عامه صحبت میکنید، مثلا در همین کنسرت در گفتوگوهای متفاوتی به این مساله صحه گذاشته بودید، این مساله دلیل خاصی دارد؟
این مساله همیشه برای من مهم بوده است. هر اثر هنری که خلق میشود حال چه در یک آلبوم یا کنسرت، صاحب اثر باید به جذب مخاطب نیز توجه داشته باشد، چون اصولا هنرمند اثر را خلق میکند تا دیده و شنیده شود. حتی این مساله هم به تنهایی کافی نیست، بلکه او باید از این دیدن و شنیدن لذت ببرد. در غیر این صورت فلسفه کار با مشکلاتی مواجه است. البته بدون شک باید در این زمینه اعتدال وجود داشته باشد. هنرمند نباید تکنیک را فدای جلب مخاطب کند و از آن طرف نباید تنها به اصول و تکنیک و قواعد توجه داشته باشد. طبیعی است که اثری موفق است که هر دو مساله به بهترین شکل ممکن در آن لحاظ شده باشد. یعنی باید کاری نوشته شود که هم جنبههای تکنیکی داشته باشد و هم شنونده از آن لذت ببرد.
خب در همین کنسرت به چه اتفاق تازهیی اندیشیده بودید که این دو مساله لحاظ شود؟
فکر میکنم ما توانستیم در این کنسرت قطعات تازه و جدیدی را به اجرا درآوریم که علاوه بر آنکه تکنیکهای موسیقایی در آن به بهترین شکل لحاظ شده بود، در جذب مخاطب هم موفق عمل کرد. ما نمیتوانیم خودمان از خودمان تعریف کنیم، اما ملودیهایی ساخته شده بود که سعی کرده بودیم زیبا باشند.
از کنسرت اخیر بگذریم. به نظر میرسد که خانوادگی بودن گروه کامکارها مهمترین دلیلی بوده است که این گروه در تمام این سالها دوام آورده است. اتفاقی که در فضای موسیقی ما نادر است و تنها شاید یک نمونه دیگر داشته باشد. اما از منظر دیگر به نظر میرسد که همین ماجرا عاملی محدودکننده برای تعدادی از اعضای آن بوده است. اینکه فعالیت چندانی جز با «کامکارها» ندارند و در هیچ گروه دیگری فعال نیستند.
اصلا مگر در ایران چیزی به اسم گروه موسیقی داریم؟ البته تعدادی از گروهها هستند که تنها چند هفته یا در نهایت چند ماه فعالیت میکنند و بعد از آن درست میشود و تمام میشود. جوانان میآیند و گاهی حتی اساتیدی هم میآیند و برنامهیی به اجرا در میآورند و بعد از آن برنامه معمولا گروه از هم پاشیده میشود و دیگر فعالیتی ندارد. از آن طرف فراموش نکنید که برادران من جزو برترین نوازندگان موسیقی سنتی ایران هستند و بالادست آنها وجود ندارد، در این شرایط اینها با چه کسی میتوانند ساز بزنند؟ اگر زمانی گروهی تشکیل شد که تمام اعضای آن در چنین حد و اندازهیی بودند، آن زمان بدون شک اینها در آن گروهها شرکت خواهند داشت و نوازندگی میکنند. اما این هم شرایط خاص خود را دارد، یعنی باید گروهی باشد که خواننده محور نباشد یا اینکه همهچیز حول محور یک نوازنده نگردد.
خب با توجه به اینکه شما میگویید که برادرانتان برترین نوازندگان این عرصه هستند، چرا خودشان گروهی مستقل از ساز تخصصی خود را تشکیل ندادهاند. یا مثلا شما که بیشتر در زمینه موسیقی کلاسیک و مدرنتر فعالیت دارید، هیچوقت فکر نکردهاید که میشود جدای از کامکارها گروهی داشت که در این زمینه فعالیت داشته باشد؟
نه، چون من اگر بخواهم کار مدرنتری از آنچه تاکنون توسط کامکارها شنیدهاید هم ارایه دهم، باز گروه خودمان توانایی اجرای آن را دارد و اصلا لازم نیست گروهی برای این کار تشکیل دهیم. ما هر کاری را که بخواهیم به وسیله این گروه انجام میدهیم بویژه اینکه جوانان ما نیز به تازگی وارد گروه شده و مشغول نوازندگی هستند. میخواهم بگویم ما نه فرصت این را داریم که به گروه دیگری فکر کنیم و نه اصلا ضرورت آن را حس میکنیم. برادران من نمیتوانند هر جایی ساز بزنند. مثل این است که یک تیم فوتبال یک شهرستان خیلی کوچک در کردستان را بیاورید اینجا و مسی را ببرید در آن بازی کند؟این به چه دردی میخورد؟ اصلا مگر فایدهیی دارد ؟ او باید برود پیش کسانی که هم ردیف او باشند تا بتواند با او پاسکاری مناسب را انجام دهد و به ارتقای کار او کمک کند.
آخر قضیه به همین جا ختم نمیشود. شما جز از اعضای خانوادهتان از نوازنده و خواننده دیگری هم در گروهتان استفاده نمیکنید. مثلا هیچ پیش نیامده که قطعهیی ساخته شود که احساس کنید صدای «بیژن» مناسب اجرای آن نیست و باید خواننده دیگری آن را به اجرا درآورد؟ حالا منظورم حتما خوانندههای شناخته شده و نامی نیستند.
خب در غیر این صورت اگر قرار باشد قطعه توسط خوانندهیی اجرا شود که صدایش از بیژن بدتر باشد یا تواناییهایش کمتر و اصلا اگر بنا باشد که مثل او بخواند، چرا باید این کار را انجام دهیم؟
یعنی گمانتان بر این است که هیچ خوانندهیی نمیتواند قطعات را بهتر از«بیژن» اجرا کند؟
بهترین قطعاتی که در تاریخ جمهوری اسلامی اجرا شده است از جمله کجاییدای شهیدان خدایی، سواران دشت امید، بوی نوروز، زردی خزان و… را بیژن خوانده است و بسیاری از مردم هم آن را دوست دارند. بیژن خواننده بسیار خوبی است و برخلاف بسیاری از خوانندههایی که شما میگویید و اتفاقا چهرههایی شناخته شده هستند در هیچ برنامهیی خارج نمیخواند. از آن مهمتر اینکه توقعش در سطح گروه است و خواننده محوری را قبول ندارد. از آن طرف تمام اعضای گروه در گروه ما یکسان هستند. از نظر مادی و معنوی هیچ کس حقی بالاتر از دیگران طلب نمیکند و این شرایط را هر خوانندهیی نمیپذیرد. به همین خاطر است که معمولا نه کسی میتواند به شکل مداوم با ما همکاری داشته باشد و نه برادران من میتوانند با دیگر گروهها یا موسیقیدانان به اجرای برنامه بپردازند. برای مثال اردوان حاضر نیست با کسی ساز بزند که خودش را بالاتر از او میداند. متاسفانه در بسیاری از کنسرتها دیده میشود پوستری تهیه میشود که عکس خواننده یا یک نوازنده بزرگ است و تمام سطح کنسرت را پر کرده است و بعد از آن تنها نام نوازندگان در کوچکترین حد ممکن پایین پوستر میآید. هیچ کدام از اعضای گروه کامکارها نمیتوانند این شرایط را تحمل کنند. به اینها باید شرایط بیمار موسیقی را نیز اضافه کرد. اینکه آهنگسازان از فلان خواننده تنها به این دلیل استفاده میکنند که شرکتهای موسیقایی آثارشان را خریداری کنند، بیاینکه توجهی داشته باشند که این مساله به نفع کار خواهد بود یا خیر. ضمن اینکه مردم ما محبت دارند و رویشان نمیشود که به خوانندگان بگویند ما فلان قدر پول دادیم و تو در فلان کنسرت یا آلبوم خارج خواندی. مردم ما قهرمان پرست هستند و به همین خاطر بیشتر از برنامههایی استقبال میکنند که چهرههای شناخته شده هستند. تلاش ما برای مبارزه با چنین جریاناتی است. برای مثال همین سمفونی من میلیونها تومان هزینه داشت و از نظر موسیقایی نیز کاری قابل دفاع است، اما ما حاضر نشدیم تنها برای اینکه فروش بالایی داشته باشد، از چهره فلان خواننده استفاده کنیم، برای همین ارسلان و بیژن آن را خواندند.
البته صحبت من به هیچوجه به معنای انکار تواناییهای آقای «بیژن» نبود، مساله اینجاست که شما در بخش کردی از خواننده میهمان استفاده میکنید، در حالی که بیژن توانایی اجرای قطعات کردی را هم دارد، اما این اتفاق در بخش فارسی رخ نمیدهد.
ما سالها پیش با آقای ناظری کنسرت دادیم و در حال حاضر هم هر کس شرایط ما را قبول کند میپذیریم. ما میگوییم عکس شما به عنوان خواننده باید در پوستر به اندازه نوازندهها باشد. از لحاظ مادی و معنوی و پرستیژ باید یک اندازه اهمیت داشته باشید. خوانندگی از نظر موسیقایی مثل عود ارسلان یا تک نوازی اردوان است. هر خوانندهیی که اینها را قبول کند ما با او همکاری خواهیم داشت، آن هم در شرایطی که نیازش را حس کنیم.
شرایط جانبی یک مساله است و موسیقی مساله یی دیگر. سوال من اصولا این است که در این سالها تا به حال شده است قطعهیی بسازید که تشخیص دهید مناسب صدای بیژن یا صبا نیست و جنس صدای خواننده دیگر با آن هماهنگی بیشتری دارد، اما همین ماجراها مانع از این اقدام شود؟
کار ما سنتی نیست، یعنی این طور نیست که کسی که میخواهد آن را اجرا کند، حتما باید گوشه روح الرواح یا هر مقام و گوشه دیگر را بلد باشد. خوانندهیی که خارج نخواند و صدایش لطافت داشته باشد و ریتمش خوب باشد، برای کار ما مناسب است و بیژن تمام اینها را داراست. وضع خوانندگان زن هم که تفاوت میکند. این را من در جای دیگری هم گفتهام که اگر قمر الملوک وزیری را هم زنده کنند و او بخواهد برنامهیی به اجرا درآورد، باید به عنوان همخوان حضور داشته باشد.
یعنی همخوانی به خاطر محدودیتهای اجرای آواز توسط خانمها انجام میشود یا جنس موسیقی شما این شکل کار را طلب میکند؟
قطعات ما به گونهیی تنظیم شده است که برای اجرای دو صدایی بهتر است. یعنی بهتر است رنگ دیگری در خوانندگی وجود داشته باشد و به همین خاطر ما از صدای دوم به عنوان همخوان استفاده میکنیم که از لحاظ ملودی و هارمونی با صدای اول فرق میکند. گروه کر در بسیاری از کارهای ما هست که حتما باید خانمها این را اجرا کنند.
آواز جمعی نیز که در این برنامه استفاده شد به همین خاطر است؟
دقیقا. ضمن اینکه به هر حال ما نمیتوانستیم از آواز زنان به تنهایی استفاده کنیم و ناگزیر آنها این آواز را به صورت جمعی به اجرا درآوردند.
یک مساله دیگر در این میان این است که به نظر میرسد گروه در معرفی چهرههای جوان اما با استعداد خارج از گروه هم فعالیتی نداشته است.
یکی از بزرگترین دستاوردهای گروه ما این است که ۴۰۰ شاگرد دارند که هماکنون بسیاری از آنها در ارکسترهای دیگر مشغول فعالیت هستند. ما در این سالها تلاش بسیاری برای تربیت نوازندههای حرفهیی و خوب داشتهایم و موفق شدهایم تا از کمانچه گرفته تا سنتور و عود و… نوازندههای خوبی را به جامعه موسیقی معرفی کنیم. اما ما از حضور آنان در برنامه هایمان استفاده نمیکنیم، چون هیچ تضمینی وجود ندارد که در آینده چه کاری را انجام میدهند. شخصیت حرفهیی و هنری برای ما اهمیت بسیاری دارد. شما یک خواننده یا نوازنده را معرفی میکنی، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که بعد از این برنامه کاری انجام ندهد که برای خودش و اسم گروه ما بد نباشد. در واقع ما نمیتوانیم کنترل کنیم که این فرد در آینده با چه کسی برنامهیی را به اجرا در میآورد؟آیا شخص بعدی هم ردیف شخصیت ماست یا اینکه ممکن است همکاری با او در چنین جایگاهی قرار نداشته باشد.
اگر پدرتان را نسل اول کامکارها بدانیم و شما و برادرانتان را نسل بعدی، هماکنون نسل سومی در کامکارها مشغول رشد هستند. فکر میکنید با جدیتر شدن حضور این افراد چه اتفاقی در گروه رخ خواهد داد.
نسل سوم ما مثل تمام جوانان دیگر، نسل اینترنت، کامپیوتر و… هستند و ذایقهشان با ما تفاوت میکند، اگر چه آنان تحت تعلیم ما قرار گرفتهاند. الان سیاوش سنتوریست بسیار خوبی است و لحن خود را در نوازندگی سنتور دارد یا «نیریز» که تار میزند. شهریار نیز ویولن کار میکند. این افراد طبیعتا فکرهای پیشروتر از ما دارند و میتوانند کارهای بیشتری را انجام دهند. صبا و هانا نیز در زمینه خوانندگی فعالیت دارند و این احتمال وجود دارد که این افراد در آیندهیی نزدیک گروه خودشان را داشته باشند.
دیدگاهتان را بنویسید