فرزان صوفی: حدوداً دو سال پیش بود که یک نوازنده جوان در بخش استعدادهای جوان جشنواره موسیقی فجر، (پیش از اجرای شهرداد روحانی) روی سن برج میلاد حاضر شد و قطعاتی را اجرا کرد که با تشویق و شگفتی مخاطبان روبهرو شد. پیانیستی که میگوید از سه سالگی با مادرش (که اولین استاد او بوده)، شروع به یادگرفتن این ساز کرده و آنقدر در این زمینه استعداد داشته که در سن ۴ سالگی توانسته در سالن وزارت امور خارجه اولین اجرایش را برگزار کند و در ۵ سالگی در جشنواره جوان مقام اول را بدست آورد. از آن به بعد هر سال در مهرماه که مصادف با روزجهانی کودک بوده، اجرا داشته و در همان سن و سال در تالار وحدت توانسته کنسرت سولو پیانو بدهد.
بعد از آن درسهای موسیقی کلاسیک را نزد گاگیک بابائیان میآموزد تا با یکی از سردمداران موسیقی جز یعنی حمزه یگانه آشنا میشود و از آن به بعد به طور جدیتری جذب این موسیقی میشود. حمزه یگانه برخلاف امیر دارابی، پیانو ساز مورد علاقهاش در دوران کودکی نبوده. او به واسطه علائق موسیقایی پدرش، با موسیقی راک دهه هفتاد بزرگ میشود و به ساز درامز علاقهمند میشود اما به دلیل اینکه آن زمان نوازندگی این ساز خیلی عمومیت نداشته با پیانو شروع میکند و بعد از مدتی آن را رها میکند. در نوجوانی دوباره کلاسهای پیانو را به صورت جدی دنبال میکند و تبدیل به نابغهای میشود که ما امروز به نام حمزه یگانه میشناسیم.
میتوان گفت نبوغ یکی از ویژگیهای مشترک این دو نوازنده است که با استاد و شاگردی شروع کردند و حالا دیگر رابطهشان تبدیل به همکاری شده است. با این دو موزیسین گفتوگویی داشتهایم که اتفاقاً اولین مصاحبه مشترک آنها نیز هست.
- * امیر دارابی! واژهای که همیشه با شگفتی درباره شما به کار میبرند «نوازنده نوزده ساله» است. فکر میکنی اگر سن و سال بیشتری داشتی، تا این حد از تو تعریف و تمجید میکردند؟
امیر دارابی: الان که سن در دنیا خیلی ملاک است و زمانی بیشتر ملاک میشود که یک نوازنده کم سن و سال قطعهای میزند و شما به خاطر سناش اشکالات او را نمیبینید و میگویید نسبت به سناش چقدر خوب میزند. طبیعتاً من در سن ۱۵، ۱۶ سالگی نوازنده پختهای نبودم و وقتی در «اشکها و لبخندها» هم کنسرت میدادم، ممکن بود بعضی چیزها را اشتباه هم بزنم؛ اما میگفتند سناش کم است. ولی از یک زمان به بعد، دیگر به این فکر نمیکردند که چه سن و سالی دارم و فقط میگفتند موسیقی زیبایی مینوازد که من این نگاه را دوست داشتم. برخی هم برایشان تکنیک یا سن نوازنده مهم است و مثلاً نوازندگی من را که میبینند، میگویند چهقدر سریع میزند! من هم خیلی از این عبارت بدم میآید. آخر یعنی چه که سریع میزند؟ (خنده) سریع زدن که لزوماً به معنی عالی بودن نیست!
- * خب به جای این واژه میتوان از نوازنده تکنیکی استفاده کرد. با این مشکلی نداری؟
امیر: البته الان دیگر قطعاتم چندان تکنیکی نیستند اما آن روزها فقط تکنیکی مینواختم و مردم هم جوری برایم جیغ و داد میزدند که انگار خیلی کار عجیبی میکنم! اما این موضوع که جلوه دیداری موزیک حس گرفتن است و به سن و تکنیک و این چیزها ربطی ندارد، کمکم دارد برایم جا میافتد.
- * قبول داری که خودت هم دوست داری تکنیکات را نشان دهی؟
امیر: بستگی دارد الان را بگویید یا سه، چهار سال پیش را. سه سال پیش قطعاتم تکنیکی بودند چون تکنیکام خیلی قویتر از حس موسیقیام بود. اما از یک جایی به بعد، بیشتر روی موسیقی تمرکز کردم. البته قطعه اول آلبوم من، خیلی تکنیکی است که فکر میکنم کمی هم به این دلیل بود که بگویم من این کار را هم بلدم. این تکنیک را اولینبار از «چیک کوریا» یاد گرفتم. نکته آن هم این است که انگار یک درامز و باس هم با من همراهی میکنند؛ در صورتی که سولوی پیانو است. خیلی هم برایم کار سختی بود. در خارج از ایران خیلیها من را با این قطعه شناختند؛ اما نه به واسطه تکنیک آن، بلکه به خاطر هارمونیاش.
- * شما شاگرد حمزه یگانه بودی که چند سال بعد تبدیل شد به همکارت. آلبومتان هم که سال گذشته به فاصله یک روز منتشر شد. اینطور که پیش میرود، ممکن است در آینده تبدیل به رقیب هم شوید؟
امیر: من از سن چهارده سالگی در آموزشگاه پارس، پیانیست بودم. آنجا همه به من میگفتند چهقدر خوب میزنی. یک روز که اتفاقی به کنسرت «نایما» رفته بودم، قبل از شروع کنسرت در سالن باز شد و دیدم استاد (حمزه یگانه) یک آرپژی زد که تا به حال در زندگیام ندیده بودم. از همان لحظه خودم را باختم. (خنده)
- * آن زمان به موسیقی جَز علاقه داشتی؟
امیر: آن زمان خیلی پیش آقای رضا عسگرزاده میرفتم. شاگردشان (به معنای مرسوم) نبودم اما خیلی چیزها از او یاد گرفتم. همیشه به من میگفت موسیقی جَز گوش کن و ساز بزن. آن زمان با موسیقی بلوز ساده شروع کرده بودم و از طریق شنیدن هم میزدم. من موسیقی جَز را از یک نفر یاد گرفتم و به همین دلیل هم خیلی به او شبیه هستم.
- * یعنی فکر میکنی شما و حمزه یگانه شبیه هم هستید؟
امیر: منظورم خط فکری است. البته راه ما کمی از هم جدا شد و من اصلاً در خط موزیسینهای دیگری رفتم اما بالأخره ماهیت موسیقی ما شبیه هم است.
- * آقای یگانه! نوازندگی شما روی استیج و پیشینهتان نشان میدهد که بیشتر به سمت موسیقی غربی گرایش دارید تا موسیقی ایرانی؛ اما در آهنگسازی (مخصوصاً در آلبوم «کاهگل») سعی کردهاید به موسیقی ایرانی هم بپردازید و اصلاً پایاننامه خود را هم درباره موسیقی سیستان و بلوچستان نوشتهاید. این فضای ایرانی کارهایتان از کجا میآید؟ به موسیقیهایی که در کودکی در خانه شما پخش میشده هم مربوط میشود؟
حمزه یگانه: هیچوقت در خانه ما موسیقی ایرانی پخش نمیشد و شاید حتی من استاد شجریان را هم نمیشناختم و در گوشم نبوده است. پدرم بیشتر پراگرسیو راک و کلاسیک راک دهه هفتاد گوش میکرد و در گوش من، از کودکی این نوع موسیقیها بوده است. تنها آلبوم ایرانی که از کودکی دوست داشتم، کاست کوروش یغمایی بود که آهنگ «گل یخ» او را خیلی خوب به خاطر دارم.
- * پس کاور کردن قطعات فولک از کجا آمد؟
حمزه: اول از همه عمویم به سراغ جَز تیون رفت. من که اصلاً فکر نمیکردم بتوان چنین کاری کرد، مخصوصاً اینکه آن زمان معلمی هم برای این کار نبود. من با کلاسیک شروع کردم و بعد از مدتی خودم به صورت گوشی به سراغ موسیقی جَز رفتم و دیدم که انگار میتوان یک کارهایی انجام داد. بعد از آن هم به صورت تخصصی آن را دنبال کردم. اما من به مدت ده سال موسیقی کلاسیک میزدم و پیشینه کلاسیک هم دارم.
- * میخواهم بدانم برای شما که یک نوازنده حرفهای موسیقی غربی هستید، اضافه کردن سازهای ایرانی به کارهایش به چه علت بود؟ چون گاهی احساس میشود که خود را در آهنگسازی آزاد نمیگذارید و حتماً میخواهید از نواهای ایرانی هم در کارهایتان استفاده کنید.
حمزه: من ممکن است از یک جاهای عجیبی به جاهای دیگر برسم. همان موسیقی پراگرسیو راک هم ترکیبی از جَز و کلاسیک و راک است. یک روز «کِیت اِمرسون» (که از نوازندههای مورد علاقه من هم هست) مشغول گوش کردن به یک قطعه از «باب دیلن» بوده که همان زمان از رادیو هم یکی از آثار باخ پخش میشده است. او میبیند که این دو کنار هم چهقدر خوب قرار گرفتهاند و در نتیجه، یکسری کارهای اینچنینی انجام میدهد. من هم به همین شکل، ممکن است به سمت هر موسیقی که بشنوم، جذب شوم و فرقی هم ندارد که مربوط به کدام ناحیه باشد. در این میان هم با موسیقی بلوچ آشنا شدم که خیلی از آن خوشم آمد و پایاننامهام را هم درباره آن نوشتم. کلاً تحت تأثیر شرایط، یکسری کارها انجام میدهم اما علاقه خاصی به سبک مشخصی ندارم و ممکن است هر روز به یک سبک گوش کنم. به روحیاتم بستگی دارد.
- * پس آلبوم «کاهگل» را هم با قرار گرفتن در یک شرایط خاص ساختید؟
حمزه: بله. مثلاً یکی از دلایل مهم آن، دوستی من با کاوه سروریان (نوازنده نی) بود که باعث شد یکسری قطعات بسازم تا بتوانیم دوئت بزنیم.
- * چه شد که موسیقی بلوچستان روی شما تأثیر گذاشت؟
حمزه: موسیقی بلوچستان یک موسیقی تلفیقی عجیب و غریب است و از جاهایی مثل آفریقا و هند هم تأثیر گرفته است. به نظرم موسیقی بسیار عجیبی است که برایم خیلی هم قابل هضم نیست؛ به همین خاطر هم مرا تحت تأثیر قرار میدهد!
- * امیر! شما چه نظری درباره استفاده از موسیقی ایرانی در آثارت داری؟
امیر: من که تازه شروع کردهام و در تلاشم تا در پروژه بعدی روی موسیقی دستگاهی کار کنم. برای همین هم در حال تحقیق در این باره هستم. البته قصد دارم ساز ایرانی را هم یاد بگیرم؛ چون به یاد گرفتن بهترِ موسیقی کمک زیادی میکند. من اصولاً روی سبک خاصی تمرکز ندارم اما خب در آلبوم «دستان تنها» بیشتر موسیقی ارمنی کار کردهام که با موسیقی آذری هم کاملاً فرق دارد.
- * فکر میکنم یکی از موزیسینهایی هم که خیلی روی شما تأثیر داشته، «تیگران هاماسیان» بوده است.
امیر: بله، یک موزیسین ۲۹ ساله ارمنی که ۵ سال پیش، خیلی اتفاقی نزدیکهای صبح یکی از قطعات او را پلی کردم و از آن به بعد زندگیام عوض شد!
- * نظریههایی وجود دارد که میگویند خیلی نمیتوان این موسیقی را ایرانیزه کرد. به نظر شما در موسیقی ایران، جَز چه روندی را طی کرده و چه جایگاهی دارد؟
حمزه: من خودم را صرفاً یک نوازنده جَز نمیدانم؛ چرا که بیشتر، دنبال بینش و تفکر آن هستم. هر نوعی از موسیقی، دیدِ بهخصوصی دارد که اگر آن را بفهمی، میتوانی در جاهای دیگر هم از بینش آن استفاده کنی. مثلاً فهم موسیقی سنتی برای یک نوازنده خارجی کار بسیار پیچیدهای است ولی اگر همان را میزانبندی کنی و یک ریتم مشخصتری به آن بدهی، نوازندههای دیگر هم به راحتی میتوانند در آن قالب، بداهه بزنند.
- * فکر میکنید موسیقی جَز ایرانی دارای جایگاهی شده که بتوان آن را تعریف کرد یا به نظر شما هنوز در مرحله آزمون و خطا است؟ مثلاً به نظر میرسد در گروههایی مثل «نایما»، نتوان آن ثباتی که از آن حرف میزنیم را پیدا کرد.
حمزه: راستش بیشتر حالت تجربی داشته و سعی کردهایم ایدهها را در لحظه کنار هم بگذاریم. البته افراد محدودی این کار را انجام دادهاند و برای همین، شاید نتوان خیلی به عنوان یک سبک به آن نگاه کرد؛ چون کسانی که این کار را کردهاند، خیلی محدودند.
- * به نظر میرسد موسیقی جز در دنیا هم مثل گذشته آن شنونده سابق را ندارد. حتی در فیلم «لالا لند» هم این نگاه را میبینیم. شاید برای این موسیقی به گوش و مخاطب حرفهایتری نیاز است که الان دیگر خیلی وجود ندارد.
حمزه: به نظر من موزیکهای خوب لزوماً خیلی مخاطب ندارند. خود موسیقی کلاسیک هم خیلی مخاطب ندارد ولی دلیل نمیشود که از بین برود یا دوره آن تمام شود. موسیقی جَز در خود آمریکا هم (که زادگاه این نوع موسیقی است) الان فقط حدود هفت درصد مخاطب دارد!
- * منظور من هم همین است که این روزها موسیقی جَز دیگر به اندازه قدیم شنونده ندارد.
حمزه: ببینید، مشکل من با موسیقی جَز این است که برخی از نوازندهها دیگر خیلی از مخاطب جدا شدهاند و جوری رفتار میکنند که انگار دیگر مخاطب برایشان اهمیت ندارد. یکسری که خیلی پاپ شدهاند و فقط به سمت مخاطب رفتهاند و یک تعداد هم کاملاً جز شدهاند و فقط برای خودشان مینوازند. این اتفاق جالبی نیست و فکر میکنم این موضوع، یکی از دلایل کم شدن محبوبیت این سبک باشد.
- * اگر موافق باشید، برگردیم به همان مرور دوران فعالیت امیر دارابی، از شاگردی تا همکاری با حمزه یگانه.
امیر: از زمانی که پیش حمزه رفتم، به موسیقی جَز علاقهمند شدم. من کلاً دو معلم کلاسیک و یک معلم جَز برای پیانو داشتهام. مادرم اولین معلم پیانوی من بود و این را هم از او یاد گرفتم که ابتدا همیشه برای خودم بداههنوازی میکنم و آنها را ضبط میکنم و بعد روی بخشهای خوب آن کار میکنم تا در نهایت تبدیل به ایدهای در پس ذهنم شود.
تفاوت موسیقی جز برای من این بود که لزوماً نباید سر کلاس و با پیانو این موسیقی را یاد میگرفتم؛ بلکه حرفها و رفتارها هم برایم درس بودند و از طریق این کلاسها هم پیشرفت زیادی کردم. اولینباری که پیشنهاد کنسرت دادم، جالب بود که برای اولینبار میتوانم جایی ساز بزنم و روی شخص دیگری کنار خودم حساب کنم. یعنی هر وقت اشتباه میزنم، متوجه شوم و همین موضوع، باعث بهتر شدنم شود. وقتی با کسی که خوب ساز میزند همراه میشوی، ناخودآگاه خودت هم بهتر مینوازی.
- * شما سالها است که تدریس میکنی. امیر چه ویژگیای داشت که نسبت به بقیه متمایز شد؟
حمزه: راستش من خیلی این سیستم استاد و شاگردی را قبول ندارم. در این کلاسها هم معمولاً هر کسی تجربیاتی دارد که آن را با دیگران به اشتراک میگذارد.
- * یعنی شده که شما هم از امیر یاد بگیری؟
حمزه: خیلی اوقات امیر یکسری چیزها را از راه شنیدن پیدا میکرد و آن را به اشتراک میگذاشت و ما هم یاد میگرفتیم. راستش خاصیت این سبک این است که هر کس یکسری تجربیات مختلف کسب میکند و آن را با بقیه به اشتراک میگذارد. در موسیقی جز هر چهقدر نوازندهها بهتر باشند، روی هم تأثیر میگذارند و از هم یاد میگیرند و در نتیجه، کارها هم بهتر پیش میروند.
- * اصولاً گروههای جز در ایران به لحاظ مالی دوام چندانی ندارند و نوازندههای آنها مجبور میشوند به همکاری با دیگر گروهها (مثل گروههای پاپ) روی بیاورند. البته فکر میکنم شما (حمزه) جزء کسانی بودی که خیلی در این زمینه مقاومت کردی و کمتر به سراغ موسیقی پاپ رفتی.
حمزه: کم پیش آمده اما بیشتر مربوط به روحیهام بوده و آگاهانه نبودهاند. من در مقابل موسیقی پاپ جبهه ندارم؛ اما اصولاً در موسیقی با کسانی که دوست هستم کار میکنم و نمیتوانم با افرادی که نمیشناسم همکاری کنم.
- * پس پروسه همکاری شما بیشتر از اینکه به هنر مربوط باشد، به هنرمند ربط دارد.
حمزه: بله. شاید اگر یک دوست صمیمی داشتم که مثلاً خواننده پاپ بود، با او همکاری میکردم!
- * یعنی حضور شما در موسیقی سریال «شوخی کردم» هم به همین دوستیها ربط داشت؟
حمزه: بله، به واسطه دوستی با پسر مهران مدیری (فرهاد) در آن سریال حضور پیدا کردم.
- * امیر! مطمئناً شما هم پیشنهادهایی برای حضور در دیگر گروههای موسیقی داشتهای که یک نمونه آن هم کنسرت سال گذشته علیرضا قربانی بود.
امیر: بله، ده شب با علیرضا قربانی کنسرت داشتیم؛ اما هنوز تجربه دیگری در این خصوص نداشتهام. یکی از دلیل همکاری با آنها هم «آرین کشیشی» بود. نوازندههایی که با آقای قربانی همکاری میکنند، نوازندههای خوبی هستند و موسیقی آن هم که توسط مهیار علیزاده نوشته شده، زیبا صدا میدهد. شاید سبک من آن نوع موسیقی نباشد اما تجربه جالبی بود. به نظرم جزء موسیقیهایی است که هم موسیقی است و هم میتوان با آن تجارت کرد.
- * شما موزیسین بااستعدادی هستی و با توجه به سن و سالت، طبیعتاً جای پیشرفت زیادی هم داری. فکر نمیکنی کمکم با جذب شدن به سمت موسیقیهای تجاری، سدی جلوی ذوق و قریحه خود بکشی و فرصتهایی که برای پیشرفت کردن داری را از دست بدهی؟ کم نبودهاند نوازندههای بااستعدادی که با جذب شدن به بازار، نتوانستند آنچه که خود در موسیقی میپسندند را دنبال کنند و کمکم همه را ناامید کردند.
امیر: یکی از تأثیرات بد موسیقی تجاری برای من این است که دیگر نمیتوانم موسیقی خودم را بسازم و برایم هیچ اتفاقی پشت پیانو نمیافتد. حتی بداههزدنهایم هم دچار مشکل میشود. راستش من سعی میکنم موسیقیهایم را به گونهای بسازم که هم خودم از آن لذت ببرم و هم مردم متوجه آن شوند. اصولاً باید بالانس را رعایت کرد. یک نفر، هم میتواند بیزنس کند و هم کار خودش را انجام دهد. در دنیا هستند نوارندگانی که کارشان خیلی خوب است و در موسیقیهای تجاری هم ساز میزنند.
- * خب این اتفاق در ایران کمتر میافتد. نوازندههایی که در ذهن تو تواناییهای بهخصوصی دارند را جایی میبینی که میدانی نوازندههایی با توانایی کمتر هم میتوانند این کارها را انجام دهند و این نوازنده میتواند به جای این موقعیت، کارهایی که هم خودش و هم ما از او انتظار داریم را انجام دهد تا مجبور هم نباشد به اصطلاح «کارمندی» ساز بزند.
حمزه: به نظرم کیفیت موسیقی پاپ ایران در مقایسه با دنیا، خیلی پایین است؛ اما الان یکسری تنظیمکنندهها و نوازندههای خوب آمدهاند و فکر میکنم اتفاقات بهتری در حال افتادن است.
- * یعنی واقعاً به نظر شما موسیقی پاپ ما در حال بهتر شدن است؟
حمزه: ببینید، این موضوع یک پکیج است و به نوازنده، تنظیمکننده و خواننده بستگی دارد…
- * نوازندههای خوب که داریم اما چون این موسیقی مورد علاقهشان نیست، اکثراً کارمندی برخورد میکنند. شما به عنوان یک آدم متخصص، این تأثیری که از آن حرف میزنی را دیدهای؟
حمزه: بله. مثلاً به نظر من «هومن نامداری» خیلی خوب است. موزیسین خوبی است و تنظیمهایش را هم دوست دارم. فارغ از اینها نباید این موضوع را هم فراموش کرد که هر چهقدر هم نوازنده و تنظیمکننده خوبی باشی، نمیتوانی خوانندهای که بی دلیل معروف شده را درست کنی.
امیر: یک گیتاریست به نام «متیو» که اسطوره گیتار این روزهای دنیا است، با یک پاپاستار همکاری میکند. او با اینکه در کنسرتهایش موسیقی پاپ میزند اما جوری ساز میزند که «جان مِیِر» دهانش باز میماند. منظورم این است که اگر بالانس را رعایت کنی، مشکلی برایت پیش نمیآید. من اگر چند سال دیگر در خودم ببینم که هم میتوانم با ساز زدنم بیزینس کنم و هم کارهای خودم را انجام دهم، این کار را میکنم.
- * خب، اگر موافقید کمی هم درباره آلبومهایی که سال گذشته منتشر کردید، صحبت کنیم. طبق آمار، آلبوم هر دوی شما در بخش آلبومهای پرفروش بود. به لحاظ مالی برایتان چهطور بود؟
حمزه: آلبوم که شوخی است؛ بازده مالی آن اگر منفی نباشد، صفر است.
امیر: آلبوم هم بیزینسی و غیربیزنسی دارد و طبیعتاً داستان آلبومهای بیکلام متفاوت است.
- * این روزها موزیسینهای ما از نوازندههای خارج از ایران در آلبومهایشان استفاده میکنند. شما هم در آلبوم «کاهگل» با نوازندههای خارج از ایران همکاری کرده بودید. فکر میکنید در ایران نوازندههای کمی در این سبک فعالیت میکنند؟
حمزه: ترومپت ساز مورد علاقه من است و اگر یک نوازنده ترومپت جَز در ایران داشتیم، ماهی یک کنسرت میدادم. نمیدانم جریان چیست اما شاید نوازندههای این ساز دوست ندارند سراغ سبک جز بروند؛ ولی من اگر به خوبی این ساز را مینواختم، حتماً در سبک جز فعالیت میکردم.
- * خود شما هم چند سالی است ترومپت مینوازید. به دلیل همون کمبود نوانده این ساز در سبک جز، به سراغ آن رفتهاید؟
حمزه: نه، به این دلیل نبود. حدود سه سال است که ترومپت مینوازم اما واقعاً ساز سختی است و به لحاظ فیزیکی خیلی چالشبرانگیز است. ترکیب صداهای مختلف از کودکی برایم جذاب بود و همیشه عادت داشتم در ضبطهای دوکاسته صداها را با هم ترکیب کنم که فکر میکنم این کار را از گروه «پینک فلوید» یاد گرفته بودم. الان هم اگر ساز خاصی ببینم، آن را میخرم و سعی میکنم از صدای آن استفاده کنم. موضوع دیگر این است که دوست ندارم موزیکی که میسازم، نشاندهنده ملودی و ریتم و یک المان مشخص در یک سبک خاص باشد. دوست دارم کل صداها را با هم ترکیب کنم و به فضاسازی و موزیکی برسم که ترکیبی از صداهای مختلف باشد. من تعداد زیادی قطعه دارم که به دلیل نبود نوازنده، هنوز ضبط نشدهاند. الان یک آلبوم کامل دارم که برای تکمیل شدنش منتظر نوازنده هستم.
- * خب چرا خودتان سازها را نمینوازید؟
حمزه: خودم هم میتوانم این کار را انجام دهم اما سبک آن به گونهای است که نوازنده باید سلیقه خودش را هم در آن دخیل کند. در بعضی سبکها سلیقه نوازنده خیلی تأثیرگذار است و اگر قرار باشد همه آن را خودت بنوازی، حالت مونوتون پیدا میکند.
- * این آلبومی که میگویی برایش دنبال نوازنده هستی، همان است که یکی از قطعات «فرهاد مهراد» را هم در آن کاور کردهای؟
حمزه: بله. البته همه قطعات آن کاور نیست. یکی از آنها «خوابهای طلایی» است و یکی هم از قطعات فرهاد. این قطعات خیلی تکنیکی هستند و خودم نمیتوانم درامز، باس یا سازهای دیگر آن را بنوازم و حتماً باید نوازندههای خیلی خوب این کار را انجام دهند. احتمالاً از شایان فتحی بخواهم در این آلبوم حضور داشته باشد.
- * در فکر راه انداختن یک گروه باکلام که خواننده هم در سبک جز بخواند، نیستید؟
حمزه: خواننده باید قابلیت بداههخوانی داشته باشد. ما به یک روش دیگر در حال انجام آن هستیم. مثلاً در گروه «داماهی»؛ چون موزیک محلی آن روحیه بداهه را با خودش دارد. ما سعی میکنیم این وسط پلی بزنیم تا نوازندهای که ذهن موسیقی محلی دارد، بتواند با یک نوازنده مثل ما که موسیقی جز کار کردهایم، همکاری کند.
- * به نظر میرسد خود رضا کولغانی هم این قدرت بداهه را دارد.
حمزه: بله، این دید را دارد و میتواند در لحظه، ایده جدید خلق کند.
- * برای آخر گفتوگو هم درباره کارهایی که قرار است انجام دهید، صحبت کنیم.
امیر: احتمالاً تیرماه با حمزه یک کنسرت خواهیم داشت که هنوز چارچوب آن را پیدا نکرده و به همین خاطر، هنوز به نوازندههای آن فکر نکردهایم.
دیدگاهتان را بنویسید