حمیدرضا منبتی، خسرو خسروپرویز، آرتین ولیالهی: «سال کبیسه پرمسافر». چهارشنبهسوری شوم. شبی و روزی که با بهت همه همراه بود. آن خبر تلخ اما برای بچههای «موسیقی ما» از جهت دیگری تلختر شد. تنها هشت شب پیش از آن شبِ سنگین بود که میزگرد آلبوم «میفهممت» با حضور شاعر، خواننده و آهنگساز آن در دفتر «موسیقی ما» برگزار شد. دکتر یداللهی تا ساعت ۹ شب مطب بود؛ بنابراین قرارمان را برای ساعت ۹:۳۰ شب در دفتر سایت هماهنگ کردیم. دوشنبه شانزدهم اسفندماه سال ۹۵ لعنتی.
دکتر به همراه بابک زرین حوالی نهونیم شب رسیدند و تا ساعتی بعد که محمدرضا فروتن هم به ما بپیوندد، از هر دری سخن گفتیم. یداللهی کمی خسته به نظر میرسید اما طنزِ در لفافهی همیشگیاش سر جا بود. کمی درباره جشنواره سلامت وزارت بهداشت توضیح داد که دبیر قسمت هنریاش بود و گلایهای از پوشش کمرنگ جلسات خانه ترانه در «موسیقی ما» داشت که قرار شد پس از آن پررنگتر شود.
محمدرضا فروتن که به جمع ملحق شد، گفتوگو را شروع کردیم و تا حوالی ساعت ۱ بامداد به طول انجامید. پس از آن نوبت به عکاسی رسید. تا سعید عبداللهی عکسهای فروتن را بگیرد، از دکتر خواستیم که به مناسبت عید نوروز، کنار شومینه بنشیند و غزلی از حافظ بخواند و فیلم بگیریم تا لحظه تحویل سال، آن را از «موسیقی ما» پخش کنیم. ابتدا کمی بهانه خستگی و وضعیت نامرتب موها و… را آورد و گفت که همین روزها دوباره به دفتر سایت میآید تا در وضعیتی بهتر این ویدئو را ضبط کنیم. توضیح دادیم که در شلوغیهای شب عید، فرصتی دیگر پیش نمیآید و قانع شد که این کار را انجام دهیم. سوال بعدیاش این بود: هر غزلی باشد، ایرادی ندارد؟ گفتیم نه. گفت پس من غزل «واعظان…» را میخوانم.
در همین لحظه، عکاسی از محمدرضا فروتن به پایان رسید و قرار شد عکسهای دونفره و سهنفره را بگیریم و سعید عبداللهی، دکتر را صدا زد. فروتن در حالتهایی دوستانه و بیش از حد صمیمی -که مخصوص سینماییها است و اهالی موسیقی به عکسهای رسمیتر عادت دارند- عکسهای سهنفره را بازی کرد و دستانش را دور گردن زرین و یداللهی میانداخت و فضای بامزهای به وجود آمده بود که دکتر -با آن منش خاص و متشخصاش- در آن خیلی احساس راحتی نمیکرد و البته اعتراضی هم نداشت. این عکسها در این گفتوگو منتشر میشوند تا خاطرهای باشند از آن شب به یاد ماندنی.
این نوشته میتوانست یک لید معمولی برای میزگرد معمولی از یک آلبوم موسیقی در «موسیقی ما» باشد؛ اگر آن اتفاق چهارشنبهسوری شوم، کابوسی بیش نبود و از آن برمیخاستیم؛ اگر آن خودروی سورنتو در آن شب نحس ترمز نمیکرد و اگر آن راننده تریلی لعنتی خواب نمیبود. اما این اگرها خیالاند و حالا خانه ترانه بیمتولی مانده و حسرت دکلمه یک غزل، بر دل ما. پس چشمهایتان را ببندید و صدای پرطنین و گیرای دکتر را در خاطرتان بیاورید که میخواند:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند، آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم، ز دانشمند مجلس باز پرس
توبهفرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاینهمه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولَتان را با خرِ خودشان نشان
کاینهمه ناز از غلام ترک و اِستر میکنند
ای گدای خانقَه بَرجِه که در دیر مُغان
میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
حسن بیپایان او چندان که عاشق میکشد
زمره دیگر به عشق از غیب سر بر میکنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آنجا طینت آدم مخمر میکنند
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
- * در مورد سلبریتیهایی که از شاخههای دیگر هنری پا به عرصه موسیقی میگذارند، همیشه این اتهام نسبت به آهنگسازان یا ترانهسرایانِ اطراف آنها وجود داشته که آنها را وسوسه میکنند تا از شهرتشان استفاده کرده و وارد دنیای موسیقی شوند. شما نمیترسیدید که چنین قضاوتی در موردتان صورت بگیرد؟
یداللهی: نه، دلیلی برای ترس وجود نداشت. از زمانی که آقای فروتن شروع به خوانندگی کرد، این مسئله برایش خیلی جدی بود. از روزی که ترانه و آهنگهای آلبوم آماده شد، تا انتشار آلبوم زمان زیادی بود. در این مدت آقای فروتن شروع به یادگیری آواز کرد تا با توانایی کافی وارد این عرصه شود. در این زمینه خیلی حساسیت داشت و احساس مسئولیت میکرد. با آقای زرین هم صحبتهای زیادی داشتند تا کار به بهترین شکل انجام شود. حتی گاهی پیش میآمد که موقع ضبط، آقای زرین اعلام رضایت میکرد اما خود خواننده اصرار داشت که بیشتر تمرین کند.
در مورد اینکه کسی از عرصهی دیگری به خوانندگی وارد شود، موارد دیگری هم داشتهایم. اگر فرد بتواند از عهدهی چند کار بربیاید، نهتنها بد نیست بلکه نقطهی قوت هنرمند هم به حساب میآید. در خارج از ایران هم افرادی بوده و هستند که همزمان در چند رشته هنری فعالیت میکردهاند. مثلاً «فرانک سیناترا» هم خواننده بود و هم بازیگر یا در کشور خودمان «عارف قزوینی» هم شعر میسرود، هم موسیقی را میساخت و هم میخواند. بنابراین قانون کلیای وجود ندارد که اگر کسی در کاری موفق و مطرح است، نباید کارهای دیگر را تجربه کند. ضمن اینکه شاید فردی بر اساس علاقهاش بخواهد چیزی را تجربه کند و نمیتوان مانع علاقه او شد. مهم این است که با جدیت و به صورت حرفهای آن را دنبال کرده و مراحل پیشرفت را طی کند.
خیلی از خوانندگان مطرح ما، در زمان ورود به عرصه موسیقی، چندان حرفهای نبوده و جایگاه امروزشان را نداشتهاند. این یک روال طبیعی است که در همه زمینهها وجود دارد. اگر کسی فکر کند من در آن زمینه سوپراستار هستم و بلافاصله در حیطه جدید هم باید سوپراستار باشم، غیرممکن نیست؛ اما اگر چنین اتفاقی نیفتاد هم چیز عجیبی رخ نداده. بهطور کلی باید دید فرد در درازمدت چه روندی را طی میکند.
وقتی آلبوم اول آقای فروتن آماده انتشار بود، آلبوم دوم را هم آماده کرد و حالا به فکر آلبوم سوماش است. سفت و سخت به کار چسبیدهاند و ولکن ماجرا هم نیست! (خنده) محمدرضا فروتن در کار موسیقی آبرویش را گذاشته وسط و پای آن هم ایستاده است. این فرق دارد با کسی که هوس میکند فضای جدیدی را تجربه کند و میگوید حالا یک آلبوم منتشر کنم تا ببینم چه پیش میآید! کما اینکه قبلاً هم دیدهایم بازیگران شناختهشدهای آلبوم منتشر کرده و شاید با پتانسیل بالایی هم وارد این عرصه شدهاند، اما در ادامه، کار را رها کردهاند. شاید به این خاطر بوده که بازخوردی که انتظارش را داشتهاند، نگرفتهاند. اما اگر کارشان تداوم پیدا میکرد، ممکن بود اتفاقات خوبی برایشان بیفتد. اما آنطور که من در این چند سال دیدهام، آقای فروتن خیلی جدی پای خوانندگی ایستاده و همیشه در صدد بالا بردن کیفیت کارش در این زمینه بوده و در انتخاب عوامل هم همیشه حساسیت بهخرج میدهد.
- * کمی به عقبتر برگردیم. محمدرضا فروتن کِی احساس کرد که باید خواننده شود؟ شاید ذهنیت بسیاری از مخاطبین در مورد این مسأله، به فیلم «شب یلدا» برگردد.
فروتن: فکر میکنم خوانندگی در ذات همهی ما هست. همه ما دوست داریم خوشصدا باشیم، آواز بخوانیم و زمزمه کنیم. خیلی از آدمهایی که در اطرافم دیدهام، این ویژگی را دارند. گاهی واگویههایی برای خودمان بیان میکنیم، گاهی از روی سرخوشی یا هیجان میخوانیم و… به هر حال این چیزی است که در وجود همه ما هست. یک مکانیسم دفاعی وجود دارد به نام «سوپینِیشن» یا تصعید. در این وضعیت، فردی که مثلاً شخصیتی ضداجتماعی داشته، به آن جهت درست میدهد و سعی میکند رشد و پیشرفت کند. مثلاً ممکن است فردی علاقه به خونریزی داشته باشد اما آن را در جراحی دنبال کند و با یک جابهجایی مناسب، جهت درستی به میل و غریزهاش بدهد.
فکر میکنم «خواندن» راهی مناسب، ایمن و لذتبخش برای انسانها است تا بتوانند هیجانها و احساساتشان را از یک کانال امن بروز بدهند. این نکته در من از کودکی وجود داشت و من همیشه از شنیدن موسیقی لذت میبردم و خیلی دوست داشتم خواننده شوم. البته به جز مادرم، ابداً کسی در خانه تشویقم نمیکرد. هر وقت میخواستم خواندن را دنبال کنم، کسانی بودند که بهشدت مخالفت میکردند. البته آنها موزیسین یا خواننده نبودند، اما به هر جهت حوصلهی خواندن من را نداشتند! از یک جایی، من دچار ترس و اضطراب شدم. چون یکی از اعضای خانواده به من گفت که اگر میخواهی در زندگی موفق شوی، خواننده شدن را فراموش کن. من این حرف را برای سالها باور کردم و فکر میکردم نباید این کار را بکنم. اما از طرفی به هنر علاقه داشتم و فکر کردم حالا که لابد صدای مناسبی برای خواندن ندارم، بهتر است بازیگر شوم. در مصاحبهای با مجله «فیلم» هم گفتم که من با رویای خوانندگی، وارد دنیای بازیگری شدم. تا اینکه در فیلم «قرمز»، قرار بود آهنگ «عاشقم من» که آقای بابک امینی خواندند را من اجرا کنم و یک نفر گیتار بزند و فیلم بگیرند. خاطرم هست هر چهقدر تمرین کردم تا بتوانم این دو خط شعر را بخوانم، استرس اجازه نداد و من خواهش کردم که آقای امینی آهنگ را بخواند و من روی آن پلیبک کنم و در نهایت همین مسأله اتفاق افتاد.
بعدها فیلمنامهی «شب یلدا» به من پیشنهاد شد و وقتی آن را خواندم، فهمیدم قرار است در آن قطعهای بخوانم. این امید را داشتم که به آقای پوراحمد پیشنهاد دهم کسی آهنگ را بخواند و من روی آن لب بزنم تا ماجرا سرهمبندی شود! ولی ایشان قبول نکردند و گفتند قرار نیست خواننده باشی یا صدایت خوب باشد؛ حتماً باید این قطعه را خودت بخوانی. بههرحال قرار شد کار را در استودیو ضبط کنیم و بعد، سر صحنه پلیبک شود و من جای صدای خودم لب بزنم. موقعی که در استودیو، گوشی را روی گوشم گذاشتند و روبهروی میکروفون قرار گرفتم، امر بر من مشتبه شد که «میشود»! در روانشناسی، تکنیکی به نام «انگار که…» داریم که ما بازیگرها از آن زیاد استفاده میکنیم. مثلاً انگار که من یک پزشک هستم. من در استودیو لحظهای با خودم فکر کردم انگار که من یک خواننده هستم. به هر حال این اتفاق در «شب یلدا» افتاد. آن موقع در مجله «فیلم» نوشتند که من استعداد خوانندگی هم دارم. این جمله باعث شد انگیزهای در من ایجاد شود تا رویای سَرخوردهمام را دنبال کنم. چند جلسه جسته و گریخته در کلاسهایی شرکت کردم تا اینکه در پشت صحنهی یک اجرای تلویزیونی، خوشبختانه با دوست عزیزم آقای دکتر افشین یداللهی آشنا شدم.
آقای یداللهی به عنوان روانپزشکی که شاعر هم هست، برای من بسیار قابل احترام بود و از ملاقاتشان خیلی خوشحال بودم. با ایشان در مورد علاقهی همیشگیام به خوانندگی صحبت کردم. پرسیدند دوست داری من برایت شعر بگویم و من پاسخ دادم که این آرزوی من است. باورم نمیشد که شاعر بزرگی در حد دکتر یداللهی چنین جملهای به من بگوید و انگار دنیا را به من داده بودند. خیلی خوشحال شدم. قضیه را جدی گرفتم و پیش خودم گفتم برای کاری که همیشه دوست داشتم از آن لذت ببرم اما اعتمادبهنفس کافی برایش نداشتم، تلاشم را میکنم.
در طول این مسیر و تا امروز که آلبوم منتشر شده، واقعاً از آن لذت بردم و این مسأله همانطور که در یادداشت آلبوم نوشتهام، بدون حمایتهای ایشان ابداً ممکن نبود. همچنین آشنایی من و بابک زرین هم از طریق آقای دکتر صورت گرفت. آقای زرین کارهای درخشان و ملودیهای فوقالعادهای برای این آلبوم داشت و از اینکه یک آهنگساز خوب در کنارم بود، واقعاً خوشحالم.
فارغ از لذتبخش بودن کار، مفاهیم زیبا و اثرگذاری در اشعار دکتر یداللهی بود که با ملودیهای زیبای بابک زرین و تنظیمهای بسیار خوبی که دوستان تنظیمکننده انجام دادند، در هم آمیخته شد. خودم هم تمام تلاشم را کردم که نتیجهی کار، با سلیقه خودم جور باشد. چون باورم این بوده که اگر خودم کار را دوست داشته باشم، مردم هم آن را دوست خواهند داشت.
مهمترین اتفاق این آلبوم از نظر من، خود همین واژه و قطعهی «میفهممت» است؛ نوعی آشتی انسانها با خودشان. با آقای یداللهی درباره فضای کلی ترانهها صحبت میکردیم؛ اما مشخصاً برای دو شعر، خیلی با هم گپ زدیم. خیلی خوشحالم که پیامهای روانشناختی خوبی از طریق این آلبوم به گوش مردم رسانده میشود.
- * قبل از انتشار آلبوم هم مخاطبین صدای شما را در فیلم «متروپل» شنیده بودند. در آن زمان این قطعه در آلبومتان وجود داشت؟
فروتن: نه. آن ترانه را ابتدا ضبط کردم و به آقای کیمیایی پیشنهاد دادم که ایشان هم قبول کرد و در نسخه جشنواره، از آن استفاده شد.
- * در آغاز گفتوگو، به پیشرفت افراد در زمینههای مختلف اشاره کردید. فکر میکنید پیشرفت آقای فروتن از زمانی که وارد عرصه خوانندگی شد، چهطور بوده است؟
یداللهی: خیلی وقتها بعد از اینکه ملودی روی شعر گذاشته میشد، آقای فروتن و آقای زرین روی شیوهی خوانندگیای که مناسب فضای صدای خواننده بود، گفتوگو و تمرین میکردند. به همین دلیل فکر میکنم آقای زرین بهتر میتواند به این سوال جواب بدهد.
زرین: سختترین قسمت کار، این بود که باید ملودیها بر اساس صدای محمدرضا ساخته میشد. چون صدای او جزء صداهای خاص است و اگر از من درباره صدای ایشان سؤال شود، میگویم صدای خاص و متفاوتی است که شبیه کسی نیست و نمیتوان ذهنیت از پیش تعیینشدهای نسبت به آن داشت و همین کار را سخت میکرد. محمدرضا فروتن بازیگری است که مخاطبینی از دو سه نسل مختلف دارد. باید کاری میساختیم که هم جدید باشد و هم شخصیت هنری او را به خطر نیندازد. ابتدا قرار بود آلبوم به صورت کاملاً آکوستیک ضبط شود اما در عین حال، قرار شد نیمنگاهی هم به بازار موسیقی داشته باشیم.
برایم جالب بود که نگرش رضا به موسیقی، مثل برخی بازیگران دیگر، تفننی نبود و کار را بسیار جدی دنبال میکرد. همیشه میگفت دستمان باز است و میتوانیم همه سازها را زنده ضبط کنیم یا هر کار دیگری که لازم است را انجام بدهیم. از اواسط کار که ملودیها ساخته شد، به این فکر کردیم که حالا باید اِلمانهایی برای بازار هم در نظر بگیریم؛ چراکه برای محمدرضا مهم بود که در موسیقی هم یک آرتیست جدی باشد. در نتیجه شاید لازم باشد مثل بسیاری خوانندههای دیگر، فضاهای مختلف -از موسیقی بوداباری گرفته تا فضاهای ترنس، هاوس، ششوهشت و…- را تجربه کند و از اینکه به چالش کشیده شود، نترسد.
فروتن: و به همین دلیل، همه این سبکها را در آلبوم داریم. برای خودم خیلی مهم بود که اینها را تجربه کنم و ببینم کدام فضا را بیشتر دوست دارم یا برای صدایم مناسبتر است.
- * بازار تا چه حد برایتان اهمیت داشت؟
فروتن: راستش من بیشتر به «ارتباط» فکر کردم تا به بازار. مثلاً به این فکر کردم که برای قطعه اول آلبوم، باید «کاش ندیده بودمت» که انرژیِ خوبی دارد را بگذارم تا به واسطه آن، یک جوان یا نوجوان در ادامه، قطعات اسلو را هم بشنود. همچنین برای من شعر خیلی مهم بود و بعد از این، باز هم خیلی بیشتر مهم خواهد بود و روی این مسأله تأکید دارم. این مهم است که ما چه کلام و چه معنایی را به ناهوشیارِ شنونده انتقال میدهیم. برایم مهم بود که جوان امروزی هم آثار منِ ۴۹ساله را بشنود و از آن لذت ببرد.
زرین: البته منظور من هم از نگاه به بازار، اِلمانهایی برای جذب مخاطب بود، نه صرفاً بازاری شدن اثر. میخواستیم ببینیم این چالش در صدای محمدرضا فروتن چگونه است. مخاطب در مواردی این چالش را درک کرده و در مواردی هم درک نکرده است.
فروتن: این مهم بود که افرادی از طیفهای گوناگون و مثلاً آنها که به شعر و محتوا اهمیت بیشتری میدهند هم کار را گوش کنند.
- * و صرفاً برای کسانی که شکست عشقی خوردهاند، نباشد!
فروتن: شکست عشقی را که همه خوردهاند!
یداللهی: البته بعضیها هم هستند که شکست عشقی را میدهند دیگران بخورند! (خندهی جمع)
فروتن: مثلاً در «روزای مرگ عشق»، ما با کسانی که ناکامی عاطفی را تجربه کردهاند، همراه میشویم؛ درکشان کرده و احساساتشان را بازگو میکنیم و در انتها با تِم امید، دعوتشان میکنیم که به زندگی ادامه داده و از آن لذت ببرند. شعرهایی که من پیش از آن شنیده بودم، معمولاً اینطور بوده که وقتی فرد از معشوقش جدا میشد، فقط غصهاش را بیان میکرد و دیگر خبری از امیدواری و انگیزهی دوباره برای زندگی نبود. ولی این شعر به نظرم خیلی خوب و اثرگذار است و میتواند روی افرادی که چنین تجربهای داشتهاند، موثر باشد. چون از دل و زندگی ما بر آمده است.
- * این زمینهی مشترک بین شما (که در رشته روانشناسی تحصیل کردهاید) و آقای یداللهی (به عنوان یک روانپزشک) چهطور در ترانهها نمود پیدا کرده است؟ مثلاً در مورد اینکه میگویید در ترانهای که از شکست عشقی میگوید، به دنبالش امید هم باشد، صحبت کرده بودید؟
فروتن: بله، بسیار زیاد دربارهاش حرف زدیم.
یداللهی: بله، صحبت کرده بودیم. مثلاً در مورد همین «روزای مرگ عشق»، ابتدا فضای همدلی با کسی که درگیر این عواطف هست را ایجاد میکنیم و به تکتک جزئیاتی که ممکن است فرد در آن حال و هوا با آنها برخورد داشته باشد، میپردازیم. خیلی از ترانههایی که ما میشنویم، به همینجا ختم میشود. یعنی گفته میشود این شرایط خیلی سخت است و مثلاً تو رفتی و من نابود شدم و زندگی معنا ندارد و اینها! اما در این ترانه، از اینجا به بعد طوری است که با وجود این سختیها، عواطف و احساسات به پایان نمیرسد و این اتفاق میتواند تجربهای باشد که باعث رشد شود و زندگی با شناخت و عمق بیشتری ادامه پیدا کند، تا رسیدن مرحلهی بعدی: «جاده همیشه هست، همپا همیشه نیست/ فردا همیشه هست، حالا همیشه نیست».
- * یعنی خواستید با نگاه روانشناسی به موسیقیدرمانی بپردازید؟
فروتن: البته بحث موسیقیدرمانی کمی متفاوت است و میتواند با موسیقیِ باکلام یا بدونکلام صورت بگیرد. ما اساساً میخواستیم شعرهایمان امیدبخش، اثرگذار و سازنده باشد و حال آدمها را خوب کند. یادم هست این را به دکتر یداللهی گفتم که میخواهم این را به شنونده بگوییم که اگر معشوق ماند و رابطه ادامه پیدا کرد، چه بهتر؛ اما اگر به هر دلیلی رفت و نماند، باز هم چه بهتر! در واقع یعنی ارزش زندگی را دریاب.
یداللهی: البته نه به این معنا که مثلاً حالا که رفتی، به درک! بلکه به این معنا که قضیه برد-برد باشد. یعنی به انتخاب تو احترام میگذارم، ولی به خودم هم احترام میگذارم. کسی که با نبودن یک نفر، از حیّز انتفاع ساقط شود، برای خودش ارزش کافی قائل نیست و هنوز هویت و شخصیتاش به پختگی لازم نرسیده که البته در همین مراحلِ به دست آوردنها و از دست دادنها شکل میگیرد و صیقل پیدا میکند.
در نقطه شروع این آلبوم، این را در نظر گرفتیم که محتوای آلبوم و اشعارش، یک گفتوگوی خصوصی و صمیمی باشد که هر کس به فراخور زاویهی دیدش، میتواند آن را تعبیر کند. مثلاً «میفهممت» اولین ترانهای بود که برای آلبوم سروده شد و رویکردش، یک گفتوگوی شخصی صمیمی است که به فرد -در کنار تمام سختیها و مشکلاتش- آرامش بدهد. حالا فرد میتواند این را از زبان خدا یا مثلاً درون خودش در نظر بگیرد. ملودی خوبی که آقای زرین برایش ساخت، توانست آن زمزمه و گفتوگوی درونی را هدایت کند و فضا را برایش فراهم کند. مثلاً در شعر «من از تو بر نمیگردم» میتوان به یک رابطهی دونفره یا یک مفهوم وسیعتر اشاره کرد. در واقع میخواستیم بگوییم در این مسیر با وجود تمامی سختیها و فراز و فرودها نهایتاً امید وجود دارد. منظور ما امید شعاری نبود. امیدی که تمام سختیها را لمس میکند و پای آنها میایستد و انتظار ندارد که اگر کسی دوستش دارد، همیشه باید با او خوب باشد. گاهی اوقات اگر به سختیها و چالشها و از دستدادنها نگاه سازندهای داشته باشیم، میتواند سازنده باشد و انسان پختهتر شود. این باعث میشود انسان، مفهومی که از هویت خودش دارد، عمیقتر و وسیعتر باشد.
فروتن: در ویدئوی قطعه «میفهممت» فرد میتوانست رو به خدای خودش بایستد و انگار خداوند یا آگاهی کل دارد این حرفها را به او میزند. همچنین آن نماد بیرونی یعنی آن ضمیر روشن و خویشِ اصیل، در وجود ما هست و هدایتمان میکند و برایمان ارزش و وجدان به وجود آورده است. اما زمینه رشد و پیشرفت در ویدئوی «میفهممت» خیلی خوب بیان شده است. در حقیقت، بخش ضمیر روشن ما دارد برای ضمیر تاریک ما حرف میزند. یعنی باید به آن بخش تاریک وجودمان احترام بگذاریم و حمایتش کنیم و دوستش داشته باشیم. چون اگر آن بخش سیاه و تاریک را انکار کنیم، رشد نخواهیم کرد.
- * آلبومی به بازار میآید که چهار قطعهی آن در قالب ویدئو عرضه میشود. در اینجا سعی کردهاید از توانایی بازیگریتان هم کمک بگیرید. درست است؟
فروتن: یک قطعه از ویدئوها را خودم ساختم و طرح دو کلیپ دیگر هم از خودم بود. فکر کردم ویدئو میتواند در انتقال مفاهیم اثرگذاری بیشتری داشته باشد. تلاشم این بود که ویدئوها ساده اما وفادار به مضمون شعر و اثر باشد. به نظر من یک خواننده حتماً باید هم بازیگر باشد و هم باید حرکات موزون را خوب بداند. مثل آقای سالار عقیلی که در رشته تئاتر هم کار کردهاند.
- * آقای زرین! هماهنگی موسیقی با این ایدههای دوستان تا چه حد دشوار بود و چهقدر زمان برد؟
زرین: کار خیلی سختی بود و فکر میکنم که این آلبوم یکی از متفاوتترین آثاری است که در چند سال اخیر وارد بازار موسیقی شده است. قصد تعریف از خودمان را ندارم ولی برای این تفاوت دلایل زیادی دارم. هدف دیگری داشتیم و این حس و قلب خوب و همدلی از خود محمدرضا آمد و در کل آلبوم بود. افشین یداللهی خط ترانهها را مثل فیلمنامه نوشت. در صحبتهای خصوصی به بچهها میگفتم که من مثل کارگردان هستم، خواننده مثل بازیگر و شاعر هم شبیه فیلمنامهنویس. به همین دلیل مهم است که چه چیزی بنویسد. اشعار متفاوتی به دستم رسید که سعی کردم با توجه به اِلمانهای ماندگاری در بازار موسیقی، قطعات را بسازم. کار، ساده بود اما اجرایش بسیار سخت. در نشست مطبوعاتی انتشار آلبوم، یک نفر حرف جالبی زد و گفت این آلبوم، من را یاد آلبوم «وحدت» فرهاد انداخت. آن آلبوم هم زمانی که منتشر شد، خیلیها در ابتدا متوجه نشدند که چه میگوید. به نظرم رضا در این آلبوم کاری را انجام داد که بتواند جان مطلب را از ملودی یا ترانه در ویدئوها و اجراها در بیاورد.
فروتن: پشت این آلبوم یک هدف وجود داشت و آن هم این که بتوانیم ارتباط مردم با خودشان و در نهایت با دیگران را بهتر کنیم و بعد از گوش دادن این آلبوم، حالشان بهتر شود. خدا را شکر میکنم که کامنتهای دریافت شده هم نشان از رضایت مردم دارد. برای من آمدن به این عرصه ریسک نبود، چون هدف مهمی داشتم که بتوانم سلامت و هنر را با هم ترکیب کنم و مفاهیم خوب زندگی را در قالب موسیقی با تأثیرگذاری بیشتری به گوش مردم برسانم. چون موسیقی، محرکِ هیجانیِ بسیار خوبی است. دوست دارم با انتشار آهنگهایم بتوانم کاری کنم که شنونده احساس قدرت بیشتری کند.
یداللهی: من در این سالها با خوانندگان زیادی کار کردهام که اکثر آنها هدفشان شهرت بیشتر و کنسرتهای موفقتر و مخاطب بیشتر است. هدفهای عمیقتری ندارند و اولویت اولشان این نیست که حرفی برای گفتن داشته باشند تا آن حرف، نتیجه دیدگاهشان نسبت به زندگی و اجتماع باشد. تنها میخواهند به عنوان یک خواننده حرفهای در فضای رقابتی موفقتر باشند و کنسرتهای بیشتر و درآمد بیشتر داشته باشند. ولی برخی هدف مشخصی را دنبال میکنند و لزوماً دنبال مخاطب خیلی وسیع نیستند و محتوای حرفی که میزنند، برایشان مهم است. من این نکته را در آقای فروتن دیدم که هدفش از خواندن معروفشدن نبود؛ چون این مراحل شهرت و محبوبیت را تجربه کرده و نمیخواهد از این راه به آنها برسد. برای من هم در این همکاری، هدف داشتن مهم بود. در ادامه ممکن است این فضا به جای عامتر شدن، به سمت خاصتر شدن برود. همین باعث میشود شعرهایی که دیگران ممکن است هیچ وقت قصد خواندنش را نداشته باشند را خوانندهای به قیمت خاصشدن و حتی کمشدن تعداد مخاطبانش، تجربه کند. البته اگر تداوم پیدا کند، ممکن است این خاص بودن باعث افزایش مخاطبان هم شود؛ ولی فعلاً در این فضا کمتر خوانندهای را دیدهام که تکلیفش با مسیری که میخواهد طی کند، مشخص باشد.
- * در میان بازیگرانی که خواننده شدهاند، خوانندههای تکآلبومی هم زیاد داریم که مسیرشان با همان یک آلبوم به پایان رسیده است.
یداللهی: من در آلبوم دوم آقای فروتن حضور ندارم؛ خواستم نگاه ایشان به ماجرای خواندن را توضیح بدهم.
- * آقای فروتن! با هنرمندان دیگری که از دنیای سینما و تئاتر وارد عرصهی موسیقی شدهاند، صحبت یا مشورتی داشتید که از نتیجه و تجربه آنها مطلع شوید؟ یا کارشان را شنیدید؟
فروتن: نه، بسیار کم و جسته و گریخته. همه این دوستان، این که به دنبال علایقشان رفتهاند، برای من قابل احترام است. این اتفاق همهجا وجود دارد. حتی در عرصهی بازیگری هم تجربه کردن شاخههای دیگر به چشم میخورد؛ اما من سعی میکنم کار خودم را انجام دهم.
- * در ایران معمولاً نسبت به هنرمندانی که از دنیای بازیگری وارد خوانندگی میشوند، انتقادات زیادی مطرح میشود و فحش میخورند!
فروتن: همیشه یکسری آدم هستند که به شما فقط میگویند چرا. در سینما هم خیلیها به من گفتند که اینکاره نیستی و سینما را رها کن. ابتدا که قرار بود برای «مرسدس» انتخاب شوم، خیلی از آدمهای حرفهای با آقای کیمیایی صحبت کردند و گفتند که این اشتباه بزرگ را نکن و این آدم به درد تو نمیخورد. بههرحال این موج در سالهای ابتدایی فعالیت من در سینما هم بود و خوشبختانه بازیگران دیگری لطف کردند آمدند و منتقدان پایشان را از کفش من در آوردند!
یداللهی: در مملکت ما خیلی چیزها از جمله فحش لوث شده و تأثیر خود را از دست داده است! هر وقت کسی کاری میکند، عدهای هستند که فقط فحش میدهند. قبلاً بر مبنای دلیل خاص و منطق قابلقبولی فحش میدادند و این باعث میشد آن شخص به فکر فرو رود که چرا دارند به او فحش میدهند. اما این روزها از دید بعضیها باید به همهچیز و همهکس فحش داد! به همین دلیل است که میگویم فحش آنقدر زیاد شده که ارزش خودش را از دست داده است. خوشبختانه یا متأسفانه من از جمله کسانی هستم که در فضای مجازی زیاد به من فحش نمیدهند؛ اما فحاشی در این فضا لوث شده است.
فروتن: یادم هست «شب یلدا» را که بازی کردم، در زمان خودش نفروخت؛ ولی قبلش فیلمهای پرفروش زیادی داشتم. یک روزنامهفروش بود که همیشه با موتور برای ما روزنامه میآورد. بعد از «شب یلدا» به من گفت که این چه فیلمی بود بازی کردی، آبروی من را جلوی زن و بچهام بردی! آدمهایی که هدفهای مهمتری دارند، گوششان بدهکار این حرفها نیست.
- * برای این آلبوم تا چه حد به ماندگاری فکر کردید؟ اصلاً ماندگاری برایتان مهم است یا همین که در یک بازه زمانی خوب شنیده شود، کافی است؟
فروتن: من بیش از ماندگاری به اثرگذاری فکر میکنم. دوست دارم مثل وقتی که شما در دل طبیعت هستید و تأثیرات مثبت آن را بر خودتان حس میکنید، این آلبوم هم تأثیراتاش را بر شنونده بگذارد.
- * قرار بود چهار قطعه از این مجموعه را سیروان خسروی تنظیم کند. چه شد که این اتفاق نیفتاد؟
فروتن: حس کردم آن تنظیمها آنچه که من میخواستم نبود و با مشورت دوستان، تصمیم گرفتیم آنها را مجدداً تنظیم کنیم.
- * گفتید که در کودکی برای خودتان میخواندید و تشویق نمیشدید. در آن دوره بیشتر چه سبک موسیقیای گوش میکردید؟ کدام سبک از موسیقی تأثیر بیشتری در شما داشت؟
فروتن: احساس میکنم هنوز برای رسیدن به موسیقی خوب خیلی جا دارم و تازه دارم پیدا میکنم که به چه فضاهایی علاقهمندم. من تقریباً همهی سبکها را گوش میکردم. این روزها ممکن است سلیقه دیگری داشته باشم و فضاهای دیگری هم به سلیقهام نزدیک شده باشد. آن زمان کارهای موسیقی پاپ زیادی گوش میکردم و به طور مثال، آهنگهای فرهاد را خیلی دوست داشتم. در موسیقی جهان هم تقریباً همهی سبکها را دوست دارم و اصلاً نمیتوانم ادای کسی را در بیاورم که فقط از یک سبک خوشاش میآید. مثلاً موسیقی کلاسیک میتواند روی نظم قوای ذهنی انسان تأثیر بهسزایی بگذارد و من زیاد این موسیقی را گوش میکردم. خیلی جاها هم از موسیقی سنتی لذت زیادی بردهام. الان هم بابک و افشین کمک زیادی میکنند تا یکسری آهنگها را بشنوم. این سالها از «استینگ» و «الساندرو سافینا» خیلی خوشم آمده است. امیدوارم بتوانم در فضای موسیقایی باکیفیت و با آدم حسابیها همکاری داشته باشم. بیش از هر چیز، آنچه که برایم اولویت دارد، این است که مفاهیم خوب را از طریق شعر و موسیقی منتقل کنم.
- * در حال حاضر و پس از ورود به عرصهی موسیقی، حالتان چهطور است؟
فروتن: خیلی حالم خوب است. دوباره جوان شدهام و احساس میکنم سطح تشخیص کارهای خوب برایم خیلی بالا رفته است.
- * در این سالها، در بازار موسیقی کاری بوده که بشنوید و بگویید چه کار خوب و تمیزی است و از شنیدنش لذت ببرید؟
زرین: در موسیقی سنتی بله، اما در موسیقی پاپ خیلی کم دیدهام. متأسفانه خیلی از خوانندگان ما در سالهای اخیر کارهایی خواندهاند که فقط در لحظه شنیده شده است. از این کنسرت تا کنسرت بعدی نیاز به آهنگ دارند و آنقدر کارها سریع فراموش میشوند که حتی تا کنسرت بعدی هم ماندگاری ندارند. در موسیقی سنتی، همایون شجریان و سالار عقیلی و علیرضا قربانی کارهای خوب زیادی دارند. متأسفانه در موسیقی پاپ، خیلی درگیر ماندگاری و اثرگذاری نیستند و فقط میخواهند کارشان در لحظه شنیده شود و همین برایشان کافی است. مثلاً میگویند فلانی عجب لحن متفاوتی دارد و کارش گرفته است. اما دو سال بعد میبینید که آن لحن دیگر وجود و خریدار ندارد. اگر خواننده پاپی هم هنوز مانده، به دلیل رویه انتخاب شعر و تفکر پشت آثارش بوده که او را حفظ کرده است. خیلیها آن تفکر را ندارند. کلاً استراتژی موسیقی پاپ امروز این است که چه کاری بزنیم تا فردا در مهمانیها شنیده شود!
فروتن: من در این چند سال از یکسری تکآهنگ لذت بردهام، در این حد که فقط دوست داشتم بشنومشان. اما اینکه آلبوم یا مجموعهیا نظرم را جلب کند، نه چندان.
- * اکنون که وارد دنیای موسیقی شدهاید، چه تفاوتی بین این دنیا و دنیای سینما میبینید؟
فروتن: اینجا خیلی بیشتر میتوانم شبیه خودم باشم. آنجا باید زیرمجموعه یک فیلمنامه و کارگردان باشم، اما اینجا خودمان همهچیز را طراحی و کارگردانی میکنیم. میتوانم راجع به شعرم با شاعر صحبت کنم یا در مورد آهنگ با آهنگساز بحث کنیم و به توافق برسیم و در نهایت، کاری که منتشر میشود، خیلی بیشتر شبیه به من است.
- *جو این دو چه تفاوتهایی دارد؟
فروتن: از همه دوستانی که تا کنون در خدمتشان بودم تشکر میکنم و خیلی خوشحال هستم که چنین آدمهای ارزشمندی در کار و گروهم داشتم. همیشه کارهای باارزشی داشتند و به غیر از هنرشان، همیشه از دوستی و رفاقتشان تشکر میکنم. بدون رفاقت و محبت دکتر افشین یداللهی این میسر امکانپذیر نبود.
- *در آلبوم دوم با چه کسانی کار کردهاید؟
فروتن: به زودی در مورد آلبوم دوم هم صحبت میکنیم.
- *و کلام آخر؟
فروتن: از شما و همه عوامل تولید آلبوم تشکر میکنم. در این آلبوم به من خوش گذشت چون همیشه میگویم دوست دارم زمانی که مُردم روی سنگ قبرم بنویسند: خوش گذشت. در این مدت هم به ما خوش گذشت.
زرین: من از امیرمیلاد نیکزاد، رضا تاجبخش، حمیدرضا آداب و میلاد فرهودی و همه دوستان تشکر میکنم.
دیدگاهتان را بنویسید