خواننده آلبوم «دوباره عشق» با اشاره به حرف و حدیث هایی که تهیه کننده اش را فردی استثمارگر توصیف می کند از ترک موسیقی با قید یک شرط مهم و راه های موفقیتش طی یک سال گذشته سخن گفت.
اصولا پرورش یک هنرمند آن هم در حوزه موسیقی و روی کارآمدنش در قامت یک ستاره ماندگار مسیری پرچالش با گذر از لابیرنت هایی است که اهالی موسیقی خوب می دانند عبور از آن هم در ایران کار چندان آسانی نیست. اساسا در تجارت موسیقی ستاره سازی مقوله ای عجیب و غریب است و ظهور و بروز یک خواننده پرطرفدار مستلزم ترکیب «خلاقیت» و «شناخت بازار» با بسیاری از پارامترهای دیگر است کما اینکه تاکنون بارها دیده شده بسیاری از هنرمندان حوزه موسیقی بودند که با وجود توانایی ها و استعدادهای فراوان نتوانستند به عنوان یک سلبریتی خود را در جامعه نمایش دهند.
اما طی چند ماهه گذشته موسیقی پاپ ایران شاهد ظهور و بروز خوانندهای با نام «حامد همایون» بود که حتی می توان عنوان «پدیده» را هم به او نسبت داد. خواننده ای که سال ها قبل با عنوان حامد محمودزاده در شیراز و در گمنامی مشغول آهنگسازی و خوانندگی بود و هیچ گاه فرصتی برای عرض اندام پیدا نکرد تا اینکه یک اتفاق اینستاگرامی و آشنایی اش با سامان امامی تنظیم کننده باسابقه موسیقی پاپ او را به یک تهیه کننده «اقتصادی – موسیقایی» چون محسن رجب پور مدیرعامل شرکت ترانه شرقی رساند. تهیه کننده ای که در کارنامه کاری اش همکاری با گروه ها و خوانندگان پرطرفدار و پولسازی چون «آریان» و بنیامین بهادری دیده می شود اما مدتی است بنا به دلایلی از عرصه موسیقی فاصله گرفته و حالا آمده تا با حمایت از یک خواننده گمنام در قالب پروژه «استعدادهای موسیقی ایران» به قول خودش حرف های تازه ای برای گفتن داشته باشد.
حامد محمودزاده که حالا همه او را با نام هنری «حامد همایون» می شناسند، پدیده موسیقی پاپ خسته و تکراری ایران در سال ۹۵ بود؛ هنرمندی که با حمایت های همه جانبه تهیه کننده اش به لحاظ مالی، تبلیغاتی و رسانه ای یک شبه راه صد ساله را طی کرد و با شیوه و سبکی که در خوانندگی و تنظیم آثار خود به کار گرفت توانست خود را به عنوان یکی از ستارگان پولساز و بی چون چرای موسیقی پاپ با وجود تمام انتقادها معرفی کند. حالا او در مسیری قرار گرفته که در همین چند ماهه بیش از ۴۰ کنسرت را در تهران و شهرستان های مختلف برگزار کرده و به قول تهیه کننده اش آمده تا در فرآیند نظام اقتصادی موسیقی ایران هم حرف های تازهای برای گفتن داشته باشد.
محسن رجب پور مدیرعامل شرکت «ترانه شرقی» و حامد همایون در روزهای پایانی سال ۹۵ با حضور در خبرگزاری مهر که در آستانه برگزاری کنسرت های تهران، شهرستان ها و تور اروپایی بود ضمن تشریح فعالیت های تقریبا یک ساله خود در عرصه موسیقی از فرآیند استمرار حضورشان در موسیقی و اما و اگرهای فراوانی سخن گفتند که خواندنش خالی از لطف نیست.
آنها در این گفتگو ضمن ارزیابی شرایط فعلی از تهدیدات کاری برای یک خواننده تازه ستاره شده و تحدیدات حضور در موسیقی گفتند که امروزش با فردایش زمین تا آسمان تفاوت دارد. با ما در بخش نخست این گفتگو همراه میشوید:
* پرسش های این چند ماه همکارانم در رسانه ها درباره انگیزه ها، دغدغه ها و مقدمات حضورتان در موسیقی بوده که من با توجه به جامعیت پرسش ها و پاسخ ها از آنها عبور کرده و از شما درباره آینده این حضور سوال میکنم. اینکه چه بخواهیم و چه نخواهیم تبِ پدیده ای به نام حامد همایون فروکش می کند و حالا این حامد همایونِ خواننده چه درس هایی از این دوران تب دار، خوشحال کننده و کم نظیر در مواجهه با منتقدان، تهیه کننده و مخاطبانش گرفته است؟
حامد همایون: من برای پاسخ به شما از یک مثال شروع می کنم. آدم وقتی وارد دانشگاه می شود چهار سال در آنجا درس می خواند و پس از فارغ التحصیلی وارد بازار کار می شود و تازه می بیند هیچ چیزی بلد نیست و آنچه در این مدت فراگرفته یکسری مباحث تئوریک بوده که امتحان داده و در نهایت هم نمره قبولی گرفته است. در همین رشته دانشگاهی خودم، من خیلی از مسائل فنی را هنوز نمی دانم و به طور حتم زمانی آنها را فرا می گیرم که در مسیر کار قرار بگیرم. حالا در جریان فعالیت های موسیقایی هم من قبلا با موسیقی آشنا بودم اما تا زمانی که وارد یک قرارداد حرفه ای نشده بودم نمی توانستم مخاطب و اقتصاد هنر را بفهمم. بنابراین من ورود به این فضا را «دانشگاه عملی» نامیده ام و از روزی که ما کار را بعد از انعقاد قرارداد شروع کردیم ماجرا برای من مانند دانشگاه بود، دانشگاهی که این بار مباحث تئوریک ندارد و ما باید در عمل یکسری چیزها را یاد گرفته و اجرا می کردیم. این موضوع از نحوه ساخت قطعات، انتخاب نوع شعر، تنظیم، خواندن و اجرای صحیح لحن گرفته تا روزهای اجرا برای ما وجود داشت. یعنی از همان روز اول اجرا در تالار ایوان شمس که به خبرنگاران اختصاص داشت تلاش کردیم تا روز به روز سطح اجرا را بهتر کنیم. من هم در این مدت با استیج، نحوه صدابرداری و مسائل فنی دیگر آشنا شدم تا بتوانم به بهترین شکل در این دانشگاه عمل حضور موثری داشته باشم.
تا امروز که با شما صحبت می کنم اتفاقاتی افتاده که من در مسیر آنها تلاش کردم پله به پله اشتباهاتم را مرتفع کنم. ما حتی راجع به مدل اجرا، حرکت های خواننده روی صحنه و همه آن چیزی که لازمه برگزاری کنسرت بود حرف می زدیم. لازمه ورود به فضای حرفه ای موسیقی توجه به جنبه های هنری در کنار فاکتورهای مدیریتی است که خوشبختانه من در این برهه یک ساله احساس می کنم چیزهایی را آموختم. من در این اتاق فکر یاد گرفتم روی صحنه باید چطور صحنه را کنترل کنم، یک خواننده قبل از حضور در صحنه باید خود را چگونه آماده کند و با غلبه بر هیجانات درون سالن چطور انرژی اش را در طول کنسرت و کنسرت ها تخلیه کند.
من خیلی خوشحالم که در این مدت توانستم نسبت به خودم قدمی رو به جلو بردارم و در این مدت مردم را بیشتر شناخته و توانستم رابطه بهتری با آنها در طول اجراها داشته باشم.
*اینهایی که گفتید اتفاقات بسیار خوب و موثری است که امیدوارم تداوم داشته باشد، اما در این فرآیند، مدیریت ارتباط با تهیه کننده و مخاطب چه نقشی داشت؟ یک ستاره در روزهای اول با شکلی از ارتباط با مخاطب مواجه می شود اما رفته رفته که به سمت شهرت می رود، مواجهه ها هم دچار تغییر می شوند. حال شما فکر می کنید با این مولفه های پیچ در پیچ نظام تولید، بازاریابی و فروش محصولات موسیقایی این شکل رفتاری مطلوب برای شما حفظ می شود؟
همایون: اولین چیزی که من در تمامی اجراهای زنده خود به آن توجه دارم، ریشه در اعتقادات من دارد که به هیچ عنوان نه برای شعار و نه برای نمایش دادن آنها را بیان نمی کنم. این اعتقاد قلبی من است که همیشه و همیشه و همیشه در کنار مردم پیش از آغاز کنسرت هایم می گویم «خدایا شکرت». من به این موضوع اعتقاد کامل دارم که اگر روزی بخواهم مقداری از موضعی نادرست با مخاطبانم برخورد کنم آن روز، روز شکست من است. من باور قلبی دارم که اگر خدا و مردم نخواهند، ما وجود نداریم. اگر روزی غرور و منیّت به سراغم بیاید باید موسیقی را ترک کنم و به شما قول می دهم که هرگز دچار غرور نشوم چون من خودم را مامور و وسیله ای برای خوشحال کردن مردم می دانم که ماموریتش انتقال انرژی مثبت، زندگی و امید است.
همیشه دعا می کنم «خدایا غرور و منیت را از من دور کن». خدا من را دوست داشته که یک سری آدم ها را سر راه زندگی کاری من قرار داده تا این اتفاقات برایم بیفتد و خدا را شکر که مردم هم صدا مرا شنیدند.
در زمینه سوال شما پیرامون ارتباط با تهیه کننده و مدیریت مواجهه با مخاطب هم باید بگویم که من با تهیه کننده دیگری ارتباط نداشتم که بخواهم درباره آنها اظهارنظر کنم، اما درباره تهیه کننده خودم باید بگویم که او به نوعی نماینده مردم است. آقای رجب پور به عنوان تهیه کننده به ما می گوید که جامعه از ما چه می خواسته و می خواهد. او از نظر من نماینده تام الاختیار مخاطبان کارهای من است که می گوید «حامد همایون اگر امروز این نوع موسیقی مورد نیاز جامعه است تو می توانی به آن توجه کنی.»
من قبل از اینکه بخواهم قطعه ای را به صورت عمومی منتشر کنم با آقای رجب پور تماس می گیرم و می پرسم «الان چه آهنگ و مدلی را برای تولید باید مدنظر داشته باشیم؟» و او هم بر اساس نوع کلام ما که تقریبا مشخص است، اعلام می کند که چه کاری تولید کنیم یا نکنیم. حتی ما درباره آداب اجرای زنده روی صحنه نیز با آقای رجب پور هماهنگ هستیم چرا که برای ما آداب اجرای زنده در صحنه کنسرت موسیقی پاپ با یک کنسرت کلاسیک بسیار متفاوت است. بنابراین می توانم بگویم ایشان سکان اجرایی و ارتباط با مخاطب را دست دارند و من حالت مجری را دارم که تلاش دارد تهیه کننده اش را راضی کند. به عنوان مثال روز اولی که آهنگ «چتر خیس» اجرا شد ما در ۱۰ نقطه این آهنگ که بارها و بارها بازخوانی شد اختلاف نظر داشتیم ولی با اصرار آقای رجب پور کار را به سمتی بردیم که اختلاف ها و تفاوت ها به یک یا دو نقطه رسید. ما هم اکنون به درک متقابلی رسیدیم و می دانیم از یکدیگر چه می خواهیم.
*با این تفاسیر فکر نمی کنید زیاد از حد استاندارد وابسته به تهیه کننده هستید؟
محسن رجب پور: خیلی ها امروز می توانند تهیه کننده موسیقی باشند زیرا فرمول تهیه کنندگی موسیقی در ایران کاملا تغییر کرده است. خیلی ها به «اسپانسر» می گویند تهیه کننده در حالیکه اسپانسر فقط از فرصت های تبلیغاتی دیگران استفاده کرده و بابت آن پول می دهد. من بر این باورم تهیه کننده باید بر تمامی کارهایی که انجام می دهد تسلط کامل داشته باشد و اینکه فقط نقش تامین کننده پول را ایفا کند اصلا شکل درستی از تعریف تهیه کنندگی نیست.
من در ۱۵ سال اخیر تحقیقی درباره جامعه شناسی حوزه هنر و از همه مهم تر رفع آسیب های اجتماعی از طریق موسیقی انجام دادم به همین جهت به عنوان تهیه کننده هیچوقت نمی آیم با هنرمندی مانند حامد همایون از زاویه یک تهیه کننده صرف کار کنم بلکه من مشاور او برای رفع آسیب هایی هستم که به آن اشاره کردم. امروز دنیای موسیقی مانند قدیم فقط محدود به موسیقی ارکستراسیون نیست که دارای چارچوب قاعده مندی باشند و ما بگوییم همه کارها باید در این چارچوب هدایت و اجرا شود. البته مولفه ها و چارچوب ها به صورت کلی وجود دارد، اما جزییات دست صاحب اثر است. حال من آمده ام به جز نقش تهیه کننده، نقش یک مشاور هنری را برای این پروژه و پروژه های دیگر به عهده گرفته ام.
همین چند روز پیش اولین قطعه یکی دیگر از خوانندگان پروژه «استعدادهای موسیقی ایران» به نام امیر عظیمی را منتشر کردم و بر این باورم که او تابستان سال ۹۶ یک سوپراستار خواهد بود. حتی زمانی که قرار بود «چتر خیس» حامد همایون منتشر شود من به او از چند روز پیش گفته بود که تبدیل به سوپراستار شده است.
بنابراین گفته های اکنون من می تواند جواب حامد همایون به سوال شما باشد که تهیه کننده حامد همایون یا برخی از تهیه کننده ها به واسطه تجربه چند ساله خود در عرصه تحقیق و تهیه، فقط صرفا یک تهیه کننده نیستند بلکه آنها عملا یک مشاور هنری هستند. حالا ما این ماجرا را کنار می گذاریم و آن را در پروژه ای مانند ارکستر ملی تعریف می کنیم که بنده سال ها پیش به عنوان مدیر در آنجا فعالیت می کردم. در آن دوران شاید هیچکدام از استادان و هنرمندان درجه یک موسیقی در قالبی که ما مجموعه را نگهداری می کردیم، نمی رفتند اما درنهایت ماجرا شکل دیگری پیدا کرد و دیدیم که ارکستر ملی از رقم ۲۵۰ نفر برای فروش در یک رپرتوار، به ۵ هزار نفر رسید زیرا من در قالب دومین تجربه مدیریت مجموعه های ارکسترال بعد از ارکستر «مدار صفر درجه» در همان زمان بررسی کردم که جامعه مخاطب ما اکنون چه نوع موسیقی دوست دارد و مشاهده کردم بخشی از قطعات نوستالژیک که جایشان در جامعه آن زمان خالی بود باید دوباره به مخاطب ارائه شود. یادم می آید در جلسه شورای عالی که دوستان برگزار کردند بنده تنها فردی بودم که یک دهم بقیه هم موسیقی بلد نبودم ولی خوشحالم استاد درجه اولی مانند استاد حسین علیزاده به برخی از حرف های ما در حوزه مباحث جامعه شناسی موسیقی احترام می گذاشت. حالا این موضوعات در مورد حامد همایون و هر هنرمندی که با او کار می کنم هم صدق می کند. من سعی می کنم تمام زوایای صدا و سلول های هنری حامد را بشناسم. اینکه حامد به شما می گوید: «ما برای هر قطعه ابتدا با محسن رجب پور هماهنگی های لازم را انجام می دهیم» بر همین قاعده استوار است. به عبارتی من یک مداری را نوشتم و حال مشغول بازی با نخ این مدار هستم. ما تا قبل از اینکه حامد همایون را معرفی کنیم روال به این شکل بود که اگر کسی می خواست تک تراکی در فضای مجازی منتشر کند باید فاصله انتشار تراک بعدی تا تراک قبلی دو تا سه ماه می بود.
*موضوعی که در ابتدای کار معرفی حامد همایون اتفاق نیفتاد …
رجب پور: روزی که تصمیم گرفتم هر ۱۵ روز یک قطعه از آثار حامد همایون را منتشر کنم، همه آشنایانم از صمیمی ترین رفقای تهیه کننده تا دیگر دوستان به من گفتند: «اشتباه می کنی. این چه معنی دارد که شما رقمی بالغ بر ۱۰ میلیون تومان را صرف تولید اثر می کنی و بعد رقمی معادل ۱۵ میلیون تومان را خرج توزیع می کنی و بعد ۱۵ روز بعد در حالیکه خیلی از مردم ممکن است این قطعه را نشنیده باشند دوباره می روی سراغ یک قطعه دیگر.»
اما من برای تمام تصمیماتی که گرفتم پاسخ دارم و بر این باورم اینها کلیدواژه های تهیه کنندگی من در موسیقی است. من برای همه این موارد جواب دارم ولیهمه آنها را نمیگویم چرا که اینها به مثابه سوییچ هایی هستند که فعلا مایل نیستم درباره آنها صحبت کنم.
* آقای رجبپور فارغ از این موضوع که ضرورت طرح آن در حوزه دانشگاهی است، اما هم اکنون در حوزه هایی نظیر سینما و حتی موسیقی هستند افرادی که به قول شما خود را علاوه بر تهیه کنندگی «مشاور هنری» معرفی می کنند اما در عمل نشان دادند که جز «استثمار»، «لابی»، «پارتی بازی» و «استعمار فرهنگی هنری» را نمی توان در فعل آنها دید و در مفهوم عامیانه اش به این شکل قرائت می شود که «فلانی آدم فلانی شده است». حالا سوال من این است که شما به عنوان تهیه کننده و مشاور هنری چه ویژگی هایی دارید که شامل آن نکات نمیشود؟
رجب پور: هیچ لابیای در کار نیست. حامد همایون هنرمندی است که در چارچوب پروژه استعدادهای موسیقی ایران آمده و بر سر راه کمپانی ترانه شرقی قرار گرفته است. من پروژه ای را راه اندازی کردم که قبل از آن چند سالی بود در عرصه موسیقی حضور نداشتم اما در این چند سال که مغزم تعطیل نشده بود. بنده در تمام این سالها مشغول تحقیق در این حوزه بودم و در نهایت اتفاق بسیار جالبی افتاد که برای اولین بار درباره آن به شما توضیح می دهم.
همایون: قبل از اینکه آقای رجب پور بخواهند در مورد اتفاق مدنظرشان توضیح بدهند، بد نیست درباره وابستگیای که شما به آن اشاره کردید توضیحاتی را بدهم. چرا عنوان این چارچوب را باید «وابستگی» بگذاریم؟ باور کنید آقای رجب پور به عنوان تهیه کننده و مشاور هنری کارهای زیادی برای من انجام می دهد. یادم هست شما در نشست خبری آلبوم «دوباره عشق» در ماجرای نسبت دادن برخی ها به آقای رجب پور از واژه هایی چون استثمار و استعمار خوانندگان توسط ایشان استفاده کردید اما من به شما می گویم که آقای رجب پور در بهترین نقطه شهر برای من خانه گرفت. حتی من شب گذشته خواب بودم اما وی با این همه مشغله کاری آمد و خانه من را کاغذ دیواری جدید کرد تا خواننده اش استراحت خوبی داشته باشد. به همین جهت است که من نام این نوع همکاری را وابستگی نمی گذارم بلکه آن را به مثابه برادری توصیف می کنم. من حتی می توانم فاکتوری از دستمزدهایم را به شما نشان دهم که علاوه بر اینها هر وقت هم نیازمند مبلغ دیگری باشم آن را به من پرداخت می کنند؛ این یعنی کاسه های ما یکی است.
رجب پور: می خواهم از بحث های احساسی که حامد به آن اشاره کرد بگذرم و به مسائل فنی سوال شما بپردازم و کمی از عقب تر به ماجرا نگاه کنم. من معتقدم ظهور حامد همایون حاصل بیتدبیری سازمان صدا و سیماست، معتقدم مسئول غیرمستقیم مرگ ناصر عبداللهی دولت نهم است. چرا؟ چون دولت نهم فضای موسیقی را بست و این بنده خدا مجبور شد از تهران به شهرستان مهاجرت کند و در نهایت آن حاشیه ها و اتفاقات ناگوار پیش آمد. اما اینکه می گویم حامد همایون حاصل سوءمدیریت در صدا و سیماست به این جهت است که در رسانه ملی به ما اجازه نمی دهد فعالیت درست و حسابی انجام دهیم و همین امر باعث می شود همه آثار تبدیل به آثاری دسته چندم و تقلبی شوند. به همین دلیل من یاد گرفتم که مانند برخی ها تلویزیون نروم تا پولی بگیرم و در ازای آن کار سفارشی بسازم.
من با خودم این قول و قرار را گذاشتم وقتی تلویزیون قد و اندازه اش به تولیدات من رسید آن وقت کارهای من را پخش میکند. من برای تلویزیون تیتراژ نمی سازم و بر اساس فرمول های خودم با هنرمندی که قرارداد دارم کارهایی مانند «خدا همین حوالیه …» را بر اساس درخواست علی ضیا تولید می کنم که فرمول های ادبیاتی اش با پتانسیل هنرمند همخوانی داشته باشد و هیچ ربطی هم به تلویزیون نداشته باشد.
اتفاقا چندی پیش ما را برای حضور در برنامه «سه ستاره» دعوت کردند که فورا اعلام کردم «هیچ علاقه ای برای حضور در برنامه ندارم» و امروز باز هم می گویم که علاقه ای ندارم.
شما اگر نگاهی به وضعیت کارایی برنامه کنید متوجه خیلی چیزها می شوید. من دوست ندارم خواننده ام را جایی بگذارم که از او سوءاستفاده های ابزاری شود و انتهای آن هم ندانم مخاطب چگونه به آثار منتخب خود رای می دهد. من از این سردی ها و گرمی ها با تلویزیون و امثال تلویزیون زیاد دیدم و البته چیزهایی درباره این نوع برنامه ها می دانم که دوست ندارم درباره آن فعلا صحبتی داشته باشم.
دیدگاهتان را بنویسید