کاوه صادقی آزاد: تأثیر و جایگاه استاد حسن ناهید در بکارگیری ساز نی در ارکستر و گروهنوازی بر کسی پوشیده نیست. وی بهواسطهی نظم و جدیت و علاقهی وافری که به این ساز داشت با وجود محدودیتهایی که در شیراز وجود داشتــ نبود استاد و ساز مناسبــ از طریق رادیو و غیرمستقیم با تأثیر از ساز استاد حسن کسایی بهصورت خودآموز شروع به فراگیری این ساز کرد، به طوری که اواخر دههی ۳۰ توانست پس از استاد حسن کسایی در این عرصه فعالیت کند و شخصیت ویژهای در ارکستر به این ساز ببخشد. او اگرچه زادهی کرمان است اما بهخاطر شغل پدرش که نظامی بود به همراه خانواده به شیراز نقل مکان کردند.
حسن ناهید از ده سالگی از طریق رادیو بهواسطهی نوای ساز مرحوم کسایی به این ساز علاقمند شد و با تکیه بر علاقه و پشتکار خود شروع به فراگیری این ساز کرد، چنانچه جزو معدود نوازندگانی است که به لحاظ اجرا و سونوریته و رنگ صوتی صاحب امضا است. او در بیشتر ارکسترها و گروههای مهم آن زمان چون ارکستر بزرگ سازهای ایرانی (نصرتالله گلپایگانی)، ارکستر نوازندگان سازهای ملی وزارت فرهنگ و هنر (ارکستر پایور)، ارکستر سازهای ایرانی (مرتضی حنانه)، ارکستر درویش، ارکستر سماعی، ارکستر رودکی، گروه اساتید و گروه عارف کار کرده و نیز اجراهای بسیاری در رادیو و تلویزیون داشته است.
*استاد ناهید از چه سالی شروع به فعالیت کردید و کلاً جایگاه ساز نی در گروهها به چه صورت بود؟
ــ اواخر دههی ۳۰ که شروع به فعالیت کردم تنها نوازندهی نی استاد کسایی بودند، آقای یاوری هم بودند اما به دلیل کهولت سن دیگر حرفهای ساز نمینواختند و به لحاظ جسمی ضعیف شده بودند.
*از مرحوم یاوری بگویید. آیا ایشان را از نزدیک هم ملاقات کردید یا برای فراگیری این ساز نزد ایشان رفتید؟
ــ مرحوم حسین یاوری آدم مهربانی بود. یک باغی آقای کاشفی، که از تاجران اصفهان بودند، به ایشان داد و تمام دارایی مرحوم یاوری در آن باغ یک عدد تخت بود و حصیر و قلیان. ایشان تعریف میکرد که هر روز به کوه صفه میرفته و آنجا ساز مینواخته. من موقعی با ایشان آشنا شدم که دیگر خیلی پیر بودند، اما با این همه دیدن یک نوازندهی قدیمی نی برای من خالی از لطف نبود.
*بنابراین نوازندهی حرفهای نی در دههی سی کمتر از انگشتان یک دست بود!
ــ شصت سال پیش شما نوازندهای غیر از استاد کسایی پیدا نمیکردید. بعد از ایشان من بودم و تصادفاً رادیو تازه شروع به کار کرده بود.
*چطور به این ساز علاقمند شدید؟
ــ یک روز از رادیوی یکی از مغازهها صدای عجیبی شنیدم که واقعاً مو به بدن آدم سیخ میکرد؛ نوای دلنشین ساز استاد کسایی بود. من عاشق این ساز شدم و تحقیق کردم و گفتند این ساز شیراز هم پیدا میشود، اما حرفهای نیست، سازی است که چوپانها از آن استفاده میکنند و در بازار وکیل پیدا میشود. رفتم و تهیه کردم اما ساز خوب و ژوستی نبود.
*چطور صدای این ساز را درآوردید؟ چون معلمی نداشتید که به شما طرز صحیح صدادرآوردن از این ساز را یاد دهد.
ــ در اصفهان نزد یک نفر به اسم عباس وحوشی رفتم و یک نی تهیه کردم. عباس وحوشی تنها فروشندهی نی در اصفهان بود و سنتور هم میساخت. من یک نی از او خریدم و دیدم چطور ساز را لای دندانش گذاشت و نواخت. به شیراز که برگشتم شروع کردم به تمرین تا صدای ساز را دربیاورم.
همان ابتدا که صدای ساز درنمیآید. آنقدر تمرین کردم تا صدای ساز درآمد. بعد سالها بدون استاد کار کردم و بدون اینکه کسی من را راهنمایی کند صدای ساز را درآوردم. تازه صدایی که شما از این ساز درمیآورید صدای صاف و کوکی نیست و توام با پارازیت و سوت است. برخی از سوراخها چهار صدا و برخی دیگر سه صدا تولید میکند. برای درستکردن این چهار صدا باید خیلی تمرین کرد تا صداها کوک شوند.
*کوکهای مختلفی هست و شما آیا برای تهیهی ساز خوب از استاد کسایی کمک نگرفتید؟
ــ نیهای مختلفی با کوکهای مختلف وجود دارد که من از همین عباس وحوشی یک کوک دیگر هم گرفتم. بعدها در دوازده سالگی نامهای به استاد کسایی نوشتم که استاد من نی میخواهم، شما من را راهنمایی کنید. ایشان من را معرفی کرد به شخصی به نام آقارضا بیلیاردی که در پاساژ همایون در اصفهان مغازه داشت و دو تا میز بیلیارد گذاشته بود و، خدا رحمت کند استاد کسایی را، ایشان عاشق بیلیارد بودند، و برای بازی بیلیارد آنجا میرفتند. این آقا رضا نزد استاد کسایی نی درس میگرفت. استاد کسایی دو تا نی از ایشان گرفت و به من داد.
*چقدر طول کشید تا به نوازندهی حرفهای تبدیل شوید؟
ــ من آنقدر عاشق نی بودم که ظرف هفت سال بدون استاد نوازنده شدم و به رادیو راه پیدا کردم.
*چطور با استاد دهلوی آشنا شدید؟
ــ من تصادفاً با شخصی به نام مهدی کمالیان آشنا شدم که سهتار میساخت و مینواخت. ایشان از من پرسید نتخوانی میدانی، گفتم نه، شیراز کسی نیست که نت بداند. گفت بیا من شما را پیش استادی ببرم و دعا کن که شما را قبول کند. شانس بیاور قبولت کند.
ایشان من را نزد استاد دهلوی بردند. استاد دهلوی هم گفت من شاگرد خصوصی ندارم، و سرم خیلی شلوغ است و به خاطر آقای کمالیان و به شرط اینکه خوب تمرین کنی قبولت میکنم. من به ایشان قول دادم کار کنم و هفتهای یک روز به مدت دو ماه و نیم خدمت استاد دهلوی رفتم.
*آنموقع استاد دهلوی چه سمتی داشتند؟
ــ استاد دهلوی رهبر ارکستر صبا و رییس هنرستان عالی ملی موسیقی بودند.
*تا آنجا که خاطرم هست شما بهواسطهی ایشان با ارکستر مرحوم گلپایگانی هم کار کردید. این همکاری چطور بوجود آمد؟
ــ یک روز استاد دهلوی به من گفتند بیا تالار فارابی. در آنجا رهبر ارکستر مرحوم نصرتالله گلپایگانی بود. همان نتی که کار میکردند را جلوی من گذاشتند و من نواختم. اعضای ارکستر نمیدانستند نی چه هست. ایشان من را قبول کردند و من نوازنده و سولیست ارکستر شدم. سال ۳۹ برای نی انگشتگذاری تنظیم کردم تا یک نوازندهی نی هم مثل نوازندهای دیگر از روی نت بنوازد. من آنجا کار کردم و حقوقی برای من رد کردند. متأسفانه رهبر ارکستر جناب گلپایگانی در جریان عمل گواتر فوت کردند.
*رهبری ارکستر را چه کسی پس از ایشان برعهده گرفت؟
ــ مرحوم مهدی مفتاح رهبر ارکستر شدند. ایشان در رادیو هم ارکستری داشتند به نام ارکستر درویش. من برای ایشان نی نواختم و خوششان آمد و نوازندهی آن ارکستر هم شدم. ماهی ۲۴۳ تومان حقوق میگرفتم.
*با مرحوم روحالله خالقی چه زمانی همکاری کردید؟
ــ مرحوم مفتاح من را به استاد خالقی معرفی کردند. ایشان از من امتحان گرفتند و وقتی دیدند نت میدانم من را پذیرفتند. حقوق نوازندهها هر جلسه پرداخت میشد و ۷۰ تومان بود. ایشان حقوق من را جلسهای ۱۰۰ تومان کردند، با اینکه من ۱۷ سالم بود و نوازندهی مسن هم در ارکستر داشتیم، مثل مرحوم نصرالله زرینپنجه.
*ارکسترهای دیگری هم بود که شما با آنها همکاری کنید؟
ــ ارکسترهای دیگری هم بعدها در رادیو درست شد. یک ارکستر مرحوم اسدالله ملک و دو ارکستر مرحوم همایون خرم درست کرد. برنامهی گلها رفتم. در هنرهای زیبا که آقای مفتاح بودند هم اجرا میکردم. من جمعاً در سیزده ارکستر اجرا میکردم. ده جلسه هم در رادیو برای من برنامه ترتیب داده بودند، جلسهای ۱۰۰ تومان که ده جلسهی آن ۱۰۰۰ تومان میشد. من نمیدانستم با این همه پول چکار کنم.
*استاد ناهید با این پول چکار میکردید؟
ــ ماهی پانصد تومان برای پدرو مادرم میفرستادم و ۵۰۰ تومان هم خودم برمیداشتم.
*با مرحوم پایور چه زمانی همکاری کردید؟
ــ مرحوم پایور زمانی که از انگلیس آمد دو ارکستر تشکیل داد که من در هر دوی آنها ساز مینواختم و وضعام خیلی خوب شده بود.
*از دورهی فعالیتتان در تلویزیون بگویید.
ــ صاحب تلویزیونی که در آنجا برنامه اجرا میکردم، فولکس واگن و پپسیکولا را هم داشت. یک فولکس از آنها گرفتم که بعدها آن را پس دادم و یک بیامو ۲۰۰۲ گرفتم که از خود آلمان وارد شده بود و یک ماه انتظارش را کشیده بودم و ماهی ۶۰۰ تومان قسطش را میدادم. چند سالی سوارش شدم، ماشین عجیبی بود.
*تا آنجا که خاطرم هست دو ارکستر مرحوم پایور داشتند که شما در هر دوی آنها برنامه اجرا کرده بودید.
ــ یکی از دو ارکستری که مرحوم پایور تشکیل دادند، اعضای آن دیپلمههای اول هنرستان بودند، مثل استاد ظریف و اسماعیلی، و یک ارکستر هم به نام «ارکستر اساتید» بود که اعضای آن مرحوم حسین تهرانی، اصغر بهاری، جلیل شهناز، فرامرز پایور و بنده که با خوانندههای مختلف ضبط میکردیم و جمعاً در سیزده ارکستر کار میکردم. سوای کار هنری؛ مسافرتهای خارج رفتم، کل امریکا و کانادا را دیدم تا الان که دیگر پیر و بیمار شدهام و در ارکستر هم نمیتوانم ساز بنوازم و فقط تدریس میکنم.
*به نظر شما این ساز امروز چه جایگاهی دارد؟
ــ ده سال پیش کسی تصور نمیکرد که یک دختر نی بنوازد، اما الان نوازندگان خانمی داریم که از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند و لیسانس یا فوق لیسانس موسیقی با گرایش نوازندگی ساز نی دارند و تعدادشان سال به سال هم بیشتر میشود. من آیندهی درخشانی برای این ساز میبینم.
دیدگاهتان را بنویسید