رضا نامجو: وضعیت کنسرت های موسیقی پاپ در طول این سال ها به نظر بسیاری از کارشناسان و مخاطبان وخیم تر از سال های پیش است. قیمت بلیت کنسرت ها در مقایسه با متوسط درآمد مردم، حاکی از قیمت بالای آنهاست. بنابراین حضور طبقات متوسط و ضعیف در سالن ها تقریبا امر بعیدی است. از سوی دیگر یکی از انتقادات قابل لمس به آنچه امروز در ایران تحت عنوان کنسرت برگزار می شد، کیفیت پایین صداست که مدت هاست داد مخاطبان این برنامه ها را هم درآورده است. گویی با مسابقه ای مواجهیم که در آن حقوق و شان مخاطب در کمترین درجه از اهمیت قرار دارد.
حمید حامی، خواننده شناخته شده و البته کم کار این روزهای موسیقی پاپ از جمله منتقدان جدی مسیری است که کنسرت های داخل کشور در حال طی کردن آن هستند.
او به کارگیری واژه کنسرت برای آنچه امروز در ایران شاهد آن هستیم را درست نمی داند و می گوید: امروز موسیقی های روحوضی، شیش و هشت و نوعی از موسیقی که فقط در مراسم عروسی کاربرد داشته، وارد سالن های کنسرت شده و تنها در مقیاسی بزرگ تر با حضور میهمانان بیشتر اجرا می شود.
حامی با اشاره به شباهت حال و هوای کنسرت های ایرانی به میهمانی های شبانه، پخش موسیقی به شیوه دیسکوهای خارج از کشور را برای این برنامه ها مناسب تر از عنوان کنسرت می داند. خواننده پاپ کشورمان با بیان اینکه سالن های کنسرت امروز از ارکسترها و خواننده های عروسی پر شده گفت: تنها تفاوت این خوانندگان با مطربان عروسی، مجاز بودن آنهاست. چرا که این گروه ها توانسته اند به طور مجاز در عرصه رسمی حضور پیدا کنند و البته همه از جمله برگزارکنندگان و مردم از این وضعیت راضی هستند.
او در ادامه به خواست این دو طیف از موسیقی اشاره می کند و می گوید: موسیقی روحوضی و شیش و هشت همان چیزی است که عموم می خواهند. حمید حامی که به کم سوادی و غیرمتخصص بودن تهیه کنندگان انتقاد دارد، بازار موسیقی ایران را در شرایط نامناسبی توصیف می کند و می گوید: باید ببینیم چه کسانی چنین برنامه هایی را پوشش می دهند، تهیه کنندگی می کنند و می خواهند بازار موسیقی ایران را مدیریت کنند.
از نظر این خواننده، قیمت بلیت کنسرت های کنونی به قدری بالاست که طبقه ضعیف و حتی متوسط قادر به پرداخت هزینه آن نیست. حامی که از تهیه کنندگان این برنامه های با عنوان «کاسب ها» نام می برد معتقد است: این گروه ها برنامه هایشان را برای یک طبقه اقتصادی خاص طراحی می کنند و مشغول خالی کردن جیب قشر برخوردار جامعه هستند. یعنی همان طبقه متمول و ثروتمندی که پرداخت این این هزینه ها اصلا برایشان مهم نیست و همین ها هستند که سالن کنسرت را پر می کنند.
حامی می گوید: وضعیت موجود نشان دهنده عدم وجود عدالت در توزیع کالای هنری همچون کنسرت است و طبیعی است که زمینه ایجاد نوعی ابتذال در زمینه فرهنگ و هنر را فراهم کنند؛ ابتذالی که بسیاری از همین مخاطبان خواستار آن هستند و دل شان چنین وضعیتی را می خواهد.
تمایل عموم به کنسرت هایی با این وضع، امکان تنوع و رنگ بندی های مختلف موسیقی را تا حد زیادی محدود می کند و باعث می شود به بسیاری از همین خواننده ها توصیه کنم به جای رزرو بزرگ ترین سالن های کنسرت و اجراهای پشت سر هم که فرصت کافی برای رسیدن از سالنی به سالن دیگر را از آنها گرفته، کمی به خودشان و دیگران فرصت دهند تا نفس بکشند. شاید از این راه امکان اجرای کارهای متفاوت، دست کم به لحاظ بصری ایجاد شود و در نتیجه امکان تامل و البته تحمل برای مخاطب کنسرت ها پیش بیاید.
حامی با بیان اینکه مدت هاست دیگر نگران وضعیت کنسرت ها در ایران نیست گفت: «به نظر من دیگر حتی آسیب شناسی در مورد این مسئله کارساز نیست. زیرا مدت هاست دیگر چیزی از موسیقی ایران باقی نمانده! دیگر کار از کار گذشته است. صحبت کردن از شعور مخاطب و خواست مردم در چنین فضایی چه معنایی می تواند داشته باشد؟! هیچ. این وضعیت میراث مشترکی از سوی هر دو طرف مسئله است؛ یعنی مردم و کنسرت گذاران (تهیه کننده و خواننده). در این شرایط نگرانی، واژه ای بی معناست.
البته حامی به کسانی چون محمد اصفهانی و فریدون آسرایی اشاره می کند که از نظر او به عنوان استثنا می توان از آنها یاد کرد. او در این باره می گوید: «همه اقشار جامعه از طبقه ضعیف گرفته تا طبقه متوسط و مرفه با کارهای آنها ارتباط برقرار می کنند و سطح شعر، موسیقی و کلاس کاری این دو نفر به قدری است که می توان برای اجراهای آنها در سالن های بزرگ از واژه کنسرت استفاده کرد.
حامی با اشاره به سطح پایین نوازندگان می گوید: کیفیت اجراهای اخیر نسبت به یکی، دو سال قبل بالاتر رفته چون دیگر حتی خبری از اجرای ساز به صورت زنده نیست و نوازنده ها در بیشتر کنسرت ها فقط ادای ساز زدن را در می آورند. تمام آنچه باید در کنسرت اجرا شود از قبل ضبط شده و جالب اینکه آب از آب تکان نمی خورد.
خواننده کم کار این روزهای موسیقی پاپ با طرح این سوال که برگزاری کنسرت هایی با وضع تکنیکی حداقلی در شرایطی که به هیچ عنوان اجرای برنامه با کیفیت به عنوان یک هدف، معنایی ندارد چه هدفی را دنبال می کند، تنها دلیل اجرای این کنسرت ها را بهره برداری از فرصتی می داند که کنسرت گذاران کاسب کار یافته اند و از هیچ کوششی برای سود صرفا مادی کوتاه نمی آیند.
به نظر حامی این وضع تنها مختص کنسرت های پاپ یا تلفیقی نیست و بازار موسیقی سنتی ایران هم به این مشکل دچار شده است. او با بیان اینکه خوانندگان نام آشنا در موسیقی سنتی هم به کیفیت اجراها توجه چندانی ندارند می گوید: اتفاقا نام برخی از این دوستان بیش از سایرین بر سر زبان هاست. اساس سالن های کنسرت با تکیه بر این نام ها پر می شود. این افراد همیشه مخاطبان ثابتی دارند که سالن ها را پر می کنند.
حامی معتقد است: کنسرت گذارانی که تنها به فکر بهره مندی مالی هستند برای رفع مشکل کیفیت و پایین بودن سطح هنری اجراها حیله های مختلفی اندیشیده اند که یکی از آنها چینش از پیش تعیین شده و آگاهانه لیدرهاست.
به این ترتیب که صندلی های مشخصی در جای جی سالن را به افرادی اختصاص می دهند که فاصله آنها با هم به شیوه مهندسی شده ای مشخص شده تا در اجراهای ضعیف و پیش پا افتاده با تشویق ها و هیاهوهای تمرین شده سایر مخاطبان را به وجد بیاورند و از یک اجرا با سطح فنی بسیار پایین شلوغی و شادی ساختگی را در ذهن مخاطبان حاضر در کنسرت ثبت کنند.
محدودیت های موجود در جامعه که باعث عدم تخلیه به هنگام انرژی جوانان با گستره سنی ۲۰ تا ۲۵ سال می شود، عده ای از همین جوانان را به سالن کنسرت می کشاند تا برای رهایی انرژی تخلیه نشده فضایی را بیابند که در آن هرچقدر می توانند جیغ بکشند و سوت بزنند.
حمید حامی: مدت هاست دیگر چیزی از موسیقی ایران باقی نمانده!
حامی در باره موج جدید گروه های تلفیقی و اقبالی که این گروه ها به دست آورده اند نظر جالب و البته متفاوتی با آنچه برخی موزیسین ها درباره تجلیل کنسرت های این گروه بر زبان می آورند، دارد: گروه ها موسیقی تلفیقی، مخصوصا آنهایی که رگه هایی از موسیقی سنتی را ارائه می دهند، از این رو مانده و از آن ور رانده هستند. آنها درست مثل نقاشی که نمی تواند رئال کار کند و توان خلق آثاری در آن سطح را ندارد، دست به دامان سبک های دیگر شده اند.
از نظر من ابداع خط جدید یا بدعت در رشته هنری به دلیل ناتوانی است نه استعداد و نوآوری. این گروه ها عمری بیش از ۶-۷ سال ندارند و این خود دلیل ناتوانی آنهاست. او در پایان پر یا خالی بودن سالن های کنسرت را نشانه ای برای اقبال اقشار مختلف مردم به موزیسین نمی داند و توضیح می دهد: در چنین شرایطی اگر کنسرت یک نفر مورد توجه قرار نمی گیرد نمی توانیم ادعا کنیم کل اجتماع دوستش ندارند. امروز در کشور ما کنسرت به خاطر گران بودن بلیت فقط یک کالای لوکس و مخصوص یک قشر خاص از جامعه است.
دیدگاهتان را بنویسید