موسیقی ایرانیان – فرخ زاد لایق: نقد کوتاهی از من بر «حسین علیزاده»ی بزرگ، در «هنر موسیقی» این شماره منتشر شده تا نشان داده باشم که چرا دستان پر سخاوت «علیزاده»، اینک بی حادثه اند. اگر به دنبال جان کلام اید، بگذرید از بند دوم یادداشت که بیانگر جزئیات تکنیکال کسالت باری است یحتمل.
نیم نگاهی به «تربت» از حسین علیزاده
نقد حسین علیزاده دشوار است. او اینک پاره یی از تاریخیت ماست. نقد او نقد خویشتن است با همه ی تلخی اش، و دقیقآ از همین منظر است که باید او را نقد کرد. بی نقد ِ علیزاده، از فهم مرتبت کنونی مان عاجزیم و در گم گشتگی متآخر و مکررمان فرومانده ایم. جسارت این نقد را به جان باید خرید و به تلخی اش کام را باید آلود! …
راست پنجگاه “تربت” را برگزیده ام از آن رو که حرکت علیزاده را بنگرم از آغاز خروشان حرکتش در تک نوازی سه تار “ترکمن” –آن هم در همان راست پنجگاه . پس بی درنگ به راست پنجگاه ِ”تربت” می نگرم : آغاز با درآمدی کوتاه و مختصر، و به سرعت گذار به دوضربی ساده یی که پایه ی مورد علاقه و مکرر علیزاده است برای جملات بداهه اش. در این دو ضربی دوباره همان درآمد مختصر شنیده می شود و بعد “پروانه” ی کوتاهی که پس از تکرار دوباره ی حلقه ی درآمد-پروانه، اشارتی به “روح افزا” می کند و بعد از حرکت مکرر بر درجات متوالی درآمد به گونه ی صعودی یا نزولی ، قطعه ی بداهه را به پروانه باز می گرداند و پایان می دهد. پس از آن، روح افزا و پنجگاه مختصری را می شنویم که به افشاری و عراق می رسد و همان جملات ساده شده را در واریاسیون های مضرابی شناخته شده ی علیزاده (به گونه ی مشددی مضراب ساده ی “چپ- بم (راست)” و کمتر از آن “چپ-بم-ریز” و”بم (راست)-ریز” ) تکرار می کند. این جملات ضربی و غیر ضربی اخیر همه مبتنی اند بر حرکت متوالی و مکرر از نتهای دو تا فا با آلتراسیون میان می بمل و کرن. پس از آن عراق را داریم که پس از لختی به اصفهان بر می کشد و باز به سرعت به دو ضربی ترکیبی بعدی می رسد که مبتنی است بر یک راک هندی ملخص و سپس مجدداً حرکات مکرر نزولی از دو تا فا با واریاسیون های مختلف (کنده کاری و زینت). بیات راجه ی بعدی نیز باز می شکند به دو ضربی ترکیبی کوتاه دیگری که تکرار ریتمیک همان جمله ی معروف ردیف است. قطعه ی آخر نیز مجدداً یک دو ضربی است در اصفهان که در خلال آن تنها حادثه ی احتمالی این تک نوازی رخ می دهد، و آن در میان گرفتن یک جمله ی کوتاه دوازده ضربی است (متشکل از هفت و پنج) که می توانست بارقه یی باشد برای حدوث یک قطعه ی قابل اعتنا، اما در یک زایش زود هنگام از دست می رود. این جمله ی پیش اندیشیده می بایست محور جملات بداهه ی دیگری قرار گیرد که همانند سایر جملات بداهه ی این اجرا به اتودهای ساده ی نزولی یا صعودی فروکاسته می شود….
به جرأت می توان گفت که این بنیان عمده ی بداهه نوازی های علیزاده در دهه ی اخیر است: ساده کردن جملات ردیف، دور زدن بخش وسیعی از گوشه های آن، تکرار جملات ساده شده ی ردیف در قالب های ریتمیک (اغلب دو ضربی ساده یا ترکیبی) ، واریاسیون های مضرابی-ریتمیک با چند قالب مکرر شناخته شده ی معدود ، و به خصوص حرکت متوالی و ساده بر درجات یک گوشه به شکل صعودی یا نزولی و گاهی تکرار همان پاساژ ساده در یک یا دو درجه بالاتر یا پایین تر. در یک مقایسه ی آنی با متن مرجع (ردیف)، می توان گفت که متن به مراتب از نظر ملودیک، چرخش های نغمه گی و حتی حرکت های ریتمیک ، غنی تر است. به یاد آورید که علیزاده –به اقتضاء خاستگاهش، مرکز حفظ و اشاعه – در نگاه به متن ردیف ، از نقل به عین آغاز کرد. اما این نقل به عین هوشمندانه از بخشی از متن بود که به کلی فراموش شده بود: نوا. و باز این اجرای گروهی ردیف بود که آن را از همه ی روایت های پیشین متمایز می کرد. او اما به زودی نگاه خود را به متن دگرگون کرد و بسط های خلاقانه ی او از جملات ردیف، ابداع جمله بندی های نوینی که در متن نبود، و به خصوص لهجه ی بیانی، نوآنس ، و تکنیک های خاص مضرابی اش او را به مرتبت خلق روایتی شخصی از کلمات و منطق روایی ردیف بر کشاند. با این نگاه می توان به “ترکمن” نگریست و در هر لحظه اش حادثه یی بکر دید. کافی است به جمله بندی هایی بنگرید که اگرچه اغلب بسط خلاقانه ی جملات ردیف اند اما با جملات بدیع خود نوازنده در هم می آمیزند و در یک مکاشفه ی ناب از جمله پردازی و نوآنس و سونوریته و بیان و تکنیک های بی بدیل مضرابی اش، در یک کلیت اندیشیده و ارگانیک، به سامان و انکشاف می رسند. و نیز می توان به “حیرانی” نگریست، یا نوازندگی او در “شورانگیز” ، یا در هر کنسرت بداهه یی از او در آن سال ها که اگرچه معدود بود، اما هر یک، حادثه یی ناب را رقم می زد. علیزاده – به خصوص در سالیان اخیرش- از پرکار ترین بداهه نوازان تاریخ موسیقی ماست ، اما می توان از خود پرسید که حاصل این پرکاری غریب دهه ی اخیر او، چند جمله ی آوازی بوده است که در مقابل یک درآمد راست پنجگاه ترکمن خود او، رخی بنمایاند؟ یا چه قطعه ی قابل ذکری را در این همه بداهه نوازی سراغ می کنید که بتواند گوشه ی چشمی بنمایاند به قطعات خلاقانه ی بی امانی که از دستان پر سخاوت او در یک اجرا بر جان فرو می ریخت؟ علیزاده اینک سال هاست که فقط متن پیشین را از رو می خواند. منتها متن را به طرز غریبی ساده می کند، زیبایی های بسیاری را از آن می گیرد و نقشی نیز از خویش به عنوان راوی این متن ناقص بر جای نمی گذارد جز ریختن خام همان متن ابتر در یک قالب ساده ی ریتمیک که غالبآ حتی از انگاره های ریتمیک متن نیز فقیرتر است. او اینک غایب بزرگ این متن مغشوش است….
حسین علیزاده تنها بازمانده ی پرکار و شاخص آن نسل برآمده از “مرکز حفظ و اشاعه ی موسیقی سنتی” است. کاش بماند سال ها هنوز هم، و همانی باشد که سحر می کرد و هر بار در خلقی بی بدیل بود، تا کماکان بر جایگاه یکه ی نوآور ترین سرنمون آن نسل و آن نگاه تکیه زند.
دیدگاهتان را بنویسید